- 210
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل فارس عباد سوره مبارکه قیامه
تلاوت ترتیل سوره ای فارس عباد _ ترجمه استاد الهی قمشه ای
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ﴿1﴾
چنین نیست (که کافران پنداشتند) قسم به روز (بزرگ) قیامت. (1)
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿2﴾
و قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد). [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند میخورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)] (2)
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾
آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟ (3)
بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿4﴾
بلی (استخوانهای او را جمع میکنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم. (4)
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿5﴾
بلکه انسان میخواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند. (5)
یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ﴿6﴾
(که دایم با شک و انکار) میپرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟ (6)
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿7﴾
(بگو) روزی که چشمهای خلقان (از وحشت و هول) خیره بماند. (7)
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿8﴾
و ماه تابان تاریک شود. (8)
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿9﴾
و میان خورشید و ماه جمع گردد (و هر دو بینور شوند). (9)
یَقُولُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿10﴾
در آن روز انسان گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفرّ و پناهی خواهد بود؟ (10)
کَلَّا لَا وَزَرَ ﴿11﴾
هرگز مفرّ و پناهگاهی نیست. (11)
إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿12﴾
آن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست. (12)
یُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿13﴾
آن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد. (13)
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ﴿14﴾
بلکه انسان خود بر (نیک و بد) خویش به خوبی بیناست. (14)
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿15﴾
هر چند (پردههای) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند. (15)
لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿16﴾
(ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای. (16)
إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾
که ما خود قرآن را مجموع و محفوظ داشته و بر تو فرا خوانیم. (17)
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿18﴾
و آنگاه که بر خواندیم تو پیرو قرآن آن باش. (18)
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿19﴾
پس از آن بر ماست که (حقایق) آن را بر تو بیان کنیم. (19)
کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿20﴾
هرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید. (20)
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿21﴾
و به کلی کار آخرت را واگذارید. (21)
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿22﴾
آن روز رخسار طایفهای (از شادی) بر افروخته و نورانی است. (22)
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿23﴾
و به چشم قلب جمال حق را مشاهده میکنند. (23)
وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿24﴾
و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است. (24)
تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿25﴾
که میدانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را میشکند. (25)
کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿26﴾
چنین نیست (که منکران قیامت پنداشتند. باش تا) آن گاه که جانشان به گلو رسد. (26)
وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿27﴾
و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد؟ (27)
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿28﴾
و بیمار خود یقین به مفارقت از دنیا کند (که ملک موت را به چشم ببیند). (28)
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿29﴾
و ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد. (29)
إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿30﴾
در آن روز خلق را به سوی خدا خواهند کشید. (30)
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿31﴾
پس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد. (31)
وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿32﴾
بلکه (خدا را) تکذیب کرد و (از حکمش) رو بگردانید. (32)
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿33﴾
و آن گاه با تکبر و نخوت به سوی اهل خویش روی آورد. (33)
أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿34﴾
(به وی خطاب شود) وای (بر زندگی) و (صد) وای بر (مرگ) تو. (34)
ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿35﴾
پس (از مرگ هم) وای (بر برزخ) و (صد) وای بر (روز محشر) تو. (35)
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿36﴾
آیا آدمی میپندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند). (36)
أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿37﴾
آیا آدمی قطره آب نطفه نبود که (در رحم) ریزند؟ (37)
ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿38﴾
و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت. (38)
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿39﴾
پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد. (39)
أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿40﴾
آیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟ (40)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ﴿1﴾
چنین نیست (که کافران پنداشتند) قسم به روز (بزرگ) قیامت. (1)
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿2﴾
و قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد). [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند میخورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)] (2)
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿3﴾
آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟ (3)
بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿4﴾
بلی (استخوانهای او را جمع میکنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم. (4)
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿5﴾
بلکه انسان میخواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند. (5)
یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ﴿6﴾
(که دایم با شک و انکار) میپرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟ (6)
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿7﴾
(بگو) روزی که چشمهای خلقان (از وحشت و هول) خیره بماند. (7)
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿8﴾
و ماه تابان تاریک شود. (8)
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿9﴾
و میان خورشید و ماه جمع گردد (و هر دو بینور شوند). (9)
یَقُولُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿10﴾
در آن روز انسان گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفرّ و پناهی خواهد بود؟ (10)
کَلَّا لَا وَزَرَ ﴿11﴾
هرگز مفرّ و پناهگاهی نیست. (11)
إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿12﴾
آن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست. (12)
یُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿13﴾
آن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد. (13)
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ﴿14﴾
بلکه انسان خود بر (نیک و بد) خویش به خوبی بیناست. (14)
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿15﴾
هر چند (پردههای) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند. (15)
لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿16﴾
(ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای. (16)
إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾
که ما خود قرآن را مجموع و محفوظ داشته و بر تو فرا خوانیم. (17)
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿18﴾
و آنگاه که بر خواندیم تو پیرو قرآن آن باش. (18)
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿19﴾
پس از آن بر ماست که (حقایق) آن را بر تو بیان کنیم. (19)
کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿20﴾
هرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید. (20)
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿21﴾
و به کلی کار آخرت را واگذارید. (21)
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿22﴾
آن روز رخسار طایفهای (از شادی) بر افروخته و نورانی است. (22)
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿23﴾
و به چشم قلب جمال حق را مشاهده میکنند. (23)
وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿24﴾
و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است. (24)
تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿25﴾
که میدانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را میشکند. (25)
کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿26﴾
چنین نیست (که منکران قیامت پنداشتند. باش تا) آن گاه که جانشان به گلو رسد. (26)
وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿27﴾
و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد؟ (27)
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿28﴾
و بیمار خود یقین به مفارقت از دنیا کند (که ملک موت را به چشم ببیند). (28)
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿29﴾
و ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد. (29)
إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿30﴾
در آن روز خلق را به سوی خدا خواهند کشید. (30)
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿31﴾
پس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد. (31)
وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿32﴾
بلکه (خدا را) تکذیب کرد و (از حکمش) رو بگردانید. (32)
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿33﴾
و آن گاه با تکبر و نخوت به سوی اهل خویش روی آورد. (33)
أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿34﴾
(به وی خطاب شود) وای (بر زندگی) و (صد) وای بر (مرگ) تو. (34)
ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿35﴾
پس (از مرگ هم) وای (بر برزخ) و (صد) وای بر (روز محشر) تو. (35)
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿36﴾
آیا آدمی میپندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند). (36)
أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿37﴾
آیا آدمی قطره آب نطفه نبود که (در رحم) ریزند؟ (37)
ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿38﴾
و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت. (38)
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿39﴾
پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد. (39)
أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿40﴾
آیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟ (40)