فهرست
قسمت 28 - اصول قرائی ورش - فتح ، اماله

قسمت 28 - اصول قرائی ورش - فتح ، اماله

  • 27 دقیقه مدت
  • 158 دریافت شده
در این برنامه آقای محمدرضا ستوده نیا به آموزش اصول قرائی ورش - فتح ، اماله می پردازند .
امام القراءة نافع بن عبدالرحمن المدنى اصفهانى، دومین چهره از قراء مدینه ( 70 ـ 169 هـ ق )
راویان او :
1 ـ ابوموسى عیسى بن مینا المدنى معروف به قالون ( م 220 هـ ق )
2 ـ ابوسعید عثمان ابن سعید المصرى ملقب به ورش ( 110 ـ 197 هـ ق ) که هر دو بدون واسطه از نافع روایت کرده اند، و اختلاف در روایت آندو زیاد است .
بسم الله: نافع درابتداء از اول هر سوره بسم الله را خوانده، بر طبق رسم الخط مصاحف جز سوره توبه که بدون بسم الله نازل شده است . و مثل همه قراء، در ابتداى به قراءت از اواسط سوره ها گفتن بسم الله را جایز دانسته . اما بین دو سوره، هنگام وارد شدن از سوره اى به سوره دیگر، نافع به روایت قالون بسم الله را براى فصل بین دو سوره خوانده، ولى روایت ورش سه وجه دراد، یا بسم الله را گفته، یا با سکت بدون بسم الله خوانده و یا بدون بسم الله آخر سوره را به اول سوره بعدى وصل نموده است .
تبصره :
آنانکه سکت بین دو سوره را براى ورش روایت کرده اند، در بین چهار سوره الزهر ( مدثر به قیافه ) ( فجر به بلد ) ( انفطار به تطفیف ) و ( عصر به همزه ) به فصل با بسم الله، و آنانکه به وصل روایت کرده اند بین این چهار سوره را به سکت از ورش روایت کرده اند .
میم جمعى :
روایت ورش از نافع، میم جمعى را فقط اگر بعد از آن همزه متحرک باشد، صله واوى داده، مانند : اَنْذَرْتُمُو اَم مِنْهُمُوا اُمِیونَ ـ اَنْفُسُکُمُو اِذْ تُدْعَونَ، البته با اشباع مدى که حاصل مى شود . و قالون در میم جمعى که بعدش هر حرف متحرک باشد، دو وجه دارد یکى صله واوى،دیگر به سکون آن روایت کرده است .
مدود :
قالون به قصر و توسط منفصل و توسط متصل، و ورش باشباع منفصل و متصل ( شش حرکت ) از نافع روایت کرده اند، و ورش مد بدل را که مخصوص به اوست از نافع روایت کرده، و آن موقعى است که حرف مد بعد از همزه بیاید، و در تحقیق همزه، یا مغیر به تسهیل، یا نقل، یا ابدال، فرقى نمى کند مثل : ءمَنَ ـ ایماناً ـ اُوتِى ـ وَالاخِرَة ـ هولاءِ الهَةً ـ ءَالَهَتُنا مِنَ السَّماءِ ءایةً . و مقدار مد بدل سه وجه دارد : قصر ـ توسط ـ مد، که آنرا تثلیث بدل گویند . و استثناء کرده از آنها :
1 ـ کلمه اسرائیلَ ـ یؤاخِذُ و سایر متصرفات آن مثل لا تُواخذنا 2 ـ هرگاه قبل از همزه حرف ساکن صحیح متصل به آن باشد . مثل مَسئُولاً ـ مَذئُوماً ـ القُرانَ 3 ـ هرگاه همزه براى ابتداء کلمه آورده شده، مثل ایتِ ـ ایذِنْ ـ اُؤتُمِنَ 4 ـ وقتى حرف مد بعد از همزه بدل از تنوین باشد، که در حال وقفى اتفاق مى افتد . مثل : دُعاءً ـ غثاءً خَطاءً .
تبصره :
در کلمه ءَالانَ ( یونس 91 / 51 ) که همزه استفهامى دارد، به قصر مد بدل از ورش روایت کرده اند، ( البته منظور همزه و الف دوم است زیرا اولى مد لازم مى باشد ) . و در کلمه الانَ که همزه استفهامى ندارد تثلیث بدل جایز است . و دیگر کلمه اَهْلَکَ عادَ الاوُلى ( نجم . 5 ) مد بدل را به قصر روایت کرده اند، _ البته در الاُولى مکانهاى دیگر تثلیث بدل جارى است )، و بعضى از محققین در این دو مورد هم از ورش به جایز بودن مد بدل ذکر کرده اند .
مدلین :
واو و یاء ساکن، ماقبل مفتوح را حرف لین گویند . بعد از هر یک از این دو حرف اگر همزه بوده، و در یک کلمه واقع شوند . ورش در حال وصل یا وقف، به توسط و طول مد داده است، اگر چه حرف لین با همزه در وسط کلمه باشد، مثل شَیئاً ـ کَهَیئَةِ ـ الطَّیرِ ـ لاتَیأَسَوا ـ سَوءَةَ اَخى، یا در آخر کلمه، مثل : شَیئَ ـ ظَنَّ السَّوءِ . و هر گاه پس از حرف لین روى حرفى غیر از همزه سکون باشد، سه وجه براى ورش جایز است، قصر ـ توسط ـ طول .
در کلمه سَوءات، که در چهار موضع آمده ( سه در اعراف، یک در طه ) محققین از علماى فن، براى ورش به دو وجه : قصر ـ توسط در لین ذکر کرده اند، ولى اگر به قصر خوانده شود در مد بدل بعد، تثلیث ( قصر ـ توسط ـ طول ) جایز است . و در توسط مدلین، بایستى در مد بدل به توسط اکتفا کرد . و در کلمه اَلمَوْؤُدَةُ، سه وجه بدل بحال خود باقى است .
هاء ضمیر :
روایت قالون از نافع در کلمات یُؤَدِّهِ اَلیکَ ( دو جا آل عمران ) و نُؤتهِ مِنها ( دو جا آل عمران ) ( و یک موضع شورى ) و نُوَلِّهِ ما تَولّى و َ نُصْلهِ ( نساء ) و اَرْجِهِ وَ اَخاهِ ( اعراف ـ شعرا ) و یتَّقِهِ ( نور ) فَاَلقِهِ ( نمل ) به اختلاس کسره هاء در این یازده موضع روایت کرده است، ولى ورش با شباع هاء کنایه در آنها خوانده است . و در فیه مُهاناً ( فرقان ) نافع به کسر هاء بدون صله خوانده است، و در مَنْ یأتِهِ مُؤمِنَاًً ( طه ) از قالون به دو وجه روایت شده : کسر هاء به قصر یا اشباع آن، ولى ورش باشباع فقط . وَیرْضَهُ لَکُم ( زمر 8 ) را نافع مثل عاصم خوانده است . و در ما اَنْسانیه ( کهف ) وَعَلیهِ اللهَ ( فتح ) را نافع به کسر هاء کنایه در آنها خوانده است .
همزه مفرده :
در هر کلمه اى که همزه مفرده ساکن، و در مکان فاء الفعل باشد، ورش ( مثل سوسى و ابوجعفر ) آن همزه را در هر حال، بدل به حرف مدى از جنس حرکت ماقبل آن مى نماید، مثل : یؤمِنُونَ ـ مامُون ـ فاتُو ـ اَلَّذیِ اوتُمِنَ اِلَى الهُدیَ أْتِنا ـ لِقّاءَ ناایتِ .
استثناء : از نظر ورش باب ایواء و مشتقات آن از این قاعده مستثنى هستند . مَأوى ـ مَأویهم ـ مَأواهُ ـ مَأویکُم ـ فَأووا ـ تُؤوى ـ تُؤویهِ . و در سه کلمه : بِیر ـ بِیسَ ـ الذیب که همزه ساکن عین الفعل است به ابدال خوانده . و دیگر همزه فاء الفعل مفتوح را که بعد از ضمه واقع شده، ورش همزه را تبدیل به واو خالص مى نماید، مثل : مُوَجَّلاً ـ مُوَذِّنٌ ـ یواخِذُکُم ـ یوَیدُ . ورش کلمه لِئَلّا را بدل به یاء نموده است . و همزه بعد از یاء اِنَّما النَّسیئُ زیادَةٌ ( توبه ) را بدل به یائ و در یاء، قبلى ادغام کرده است : انَّما النَّسِیئُ .
و در تمام موارد یاد شده همزه مفرده روایت قالون از نافع به تحقیق آنهاست .
نافع کلمه اَلنَّبى را به هر صورت که باشد با همزه مى خواند : اَلنّبیءُ ـ نَبیئاً ـ النَّبیؤُنَ ـ الاَنبِئاءُ ـ اَلنُّبوءةَ . و قالون در دو موضع آنرا به یاء مشدد خوانده : لِلنّبیِّ اِنْ اَرادَ ـ بُیوت النّبِیِّ الّا اَنْ ( احزاب 50 ـ 52 ) ولى بر آنها به همزه وقف نموده است . و کلمه مِوصَدَة ( بلد ـ همزه ) را نافع به ابدال و الصّابئینَ ـ و الصّابئُونَ خوانده است . و نافع کلمه هُزُءَاً و کُفُؤاً را با همزه خوانده است .
اگر بعد از کلمه اَنا همزه قطع مضموم یا مفتوح آید نافع آنرا در وصل به الف مى خواند مثل اَنا اُحْیی_ اَنا اَوَّلُ المُسلِمینَ و مدّ آن منفصل است، و اگر بعد از کلمه اَنا همزه مکسور آید، روایت قالون بخلف عنه به الف است . اِنْ اَنااِلّا .
نقل و حذف :
هر گاه قبل از همزه قطع، حرف ساکنى غیر از حروف مدّى باشد، ورش حرکت همزه را به ساکن ماقبل داده، و همزه را حذف کرده، و این قاعده را نقل و حذف، و باختصار نقل گویند . مثال : کُفْو اَنَ اَحَدٌ ـ مَنْ امَنَ ـ الاَرضَ ـ قَدَ افْلَحَ ـ قالَت اُولیهُمْ ـ تَعالَوَ اتْلُ . و به روایت قالون نقل و حذف نیامده، مگر کلمه اَلانَ (دو موضع یونس) که نقل حرکت همزه دوّم به ل و حذف همزه، قراءت نافع است . دیگر عادَ الّاوُلى ( نجم 50 ) که نافع به نقل حرکت همزه الاولى به ل قبل و حذف همزه، و ادغام تنوین عاداً در آن عادَالّاولى خوانده . وجه دیگرى براى قالون هست که بعد از ل مضمومه، همزه ساکنه آورده، عادَالُّؤْلى، ودرابتداء به اَلُْاولى، ورش دو وجه اَلُولى با تثلیث بدل، و لُولى بدون همزه وصل و فقط قصر در بدل . و براى قالون سه وجه : اَلاُولى اَلُؤْلى ( همزه وصل و بعد لام مضمومه و بعد همزه ساکنه ) ـ لُوءْلى ( بدون همزه وصل )
قاعده در موقع شروع به کلمه اى که اول آن لام تعریف و بعد آن همزه قطع بوده، مثل : اَلاُولى ـ اَلاخِرَه ـ اَلاِنْسانْ نقل و حذف شده، دو وجه است : 1 ـ ابتداء به همزه وصل و رعایت نقل بعد آن، اَلُولى ـ اَلاخِرَة ـ اَلِنْسان 2 ـ ابتداء به حرکت عارضى ل : لُولى ـ لاخَرِة ـ لِنْسانَ . و در بِئْسَ لِسْمُ الْفُسُوقُ ( حجرات )، این قاعده، ابتدا به کلمه اَلإسْمُ جارى است اَلِسْمُ یا لِسْمُ . و دیگر رِِدْأً یصَدِّقْنى ( قصص ) که حرکت همزه رِدءاً در قراءت نافع به ساکن قبل داده شده و همزه حذف گردیده در وقف بر آن تنوین ابدال به الف مى شود رِِدا .
و در کتابِیه اِنّى ( الحاقه 18 ) نافع به سکون هاء سکت و تحقیق همزه خوانده، واضح اینست و وجه دوم ورش نقل و حذف است . و در این صورت هاء مالِیةْ هّلکَ بایستى ادغام شود . و در صورت عدم نقل و تحقیق همزه، در هاء مالیه سکت لازم است .
نافع، در چهار موردى که عاصم به روایت حفص به سکت خوانده : عِوَجاً قَیماً ـ مَرقَدِنا هذا ـ مَن راقٍ ـ بَلْ رانَ را به ترک سکت و ادغام نِ و لِ در راء بعد آنها خوانده است .
اجتماع دو همزه در یک کلمه :
که همزه اول حتماً مفتوح ولى همزه دوم یا مفتوح، یا مکسور، یا مضموم خواهد بود، مثل : ءَاَنْذَرْتُهُم ـ ءَاَلِدُ ـ ءَاِذا ـ اَئِنَّکَ ـ ءَاُنْزِِلَ ـ ءَاُلقِى، قراءت نافع در هر سه قسم به تسهیل ( بین بین ) همزه دوم است . و به روایت ورش، در هر دو مفتوح آن وجه دیگرى است، و آن ابدال همزه دوّم به الف است، که اگر بعد آن ساکن باشد با مد اشباع خواهد بود، مثل ءانْذَرْتَهُمْ و اگر متحرک باشد به قصر ءالِدُ، و روایت قالون در هر سه قسم، فقط تسهیل است با ادخال الف فصل بین دو همزه، و در لفظ اَئِمَّةِ که در پنج موضع قرآن آمده، تسهیل همزه دوم بدون ادخال و وجه دوم آن، ابدال همزه به یاء مکسوره قراءت نافع است .
استثناء : در ءاَمَنْتُم ( اعراف ـ طه ـ شعرا ) و ءَالِهَتُنا (زخرف) منع ابدال به روایت ورش، و منع ادخال به روایت قالون در آنها شده، ( همانطور که در وقف بر ءَاَنتَ منع ابدال شده ) براى اجتناب از وجود سه ساکن متوالى که ممنوع است .
در موقعیکه همزه استفهام مکرر شده مثل : ءَإذاکُنّا تُراباً ءَاِنّا قراءت نافع در استفهام اول و اخبار ( حذف همزه استفهام در دوّم است، امّا در سوره نمل 67 و عنکبوت 29-28 به عکس یعنى اخبار در اول و استفهام در ثانى خوانده است.
در اَشَهِدوُِا ( زخرف 19 ) که قراءت نافع با دو همزه ءَاُشهِدوُا به همزه مفتوحه محققه و همزه مسهله مضمومه و اسکان ش است، روایت قالون بخلف عنه با ادخال الف فصل بین دو همزه است .
اجتماع دو همزه قطع در دو کلمه :
همزه اول در آخر کلمه اى و دوّمى در اول کلمه بعدى قرار گرفته باشد مثل : جآءَ اَمْرَنا ـ جاءَ اِخوَةُ ـ جاءَ اُمَّةً : اگر متفق در حرکت باشد، روایت قالون در هر دو مفتوح، حذف یکى از دو همزه است، حال اگر محذوف اولى باشد، مد آن منفصل، و اگر دوّمى باشد مد آن متصل است . و اگر هر دو مسکور، یا مضموم باشند، به تسهیل همزه دوم است ( همزه مسکوره بین همزه و یاء ـ مضمومه بین همزه و واو ) و در حرف مد قبل از همزه مسهله، توسط یا قصر جایز است . در بِالسّوء الّا ما رَحِمَ رَبّى ( یوسف ) ابدال همزه اوّل به واو، و ادغام آن در واو قبلى، با یک واو مُشَدَّد و تحقیق همزه بعد خوانده است . بِالسُّوِّ اِلّا .
اما روایت ورش : اگر متفق در حرکت باشند، مثل جاءَ اَمْرنا ـ مِنَ السَّماءِ اِنْ ـ اَوْلیاؤُِِ اُولئِکَ، به دو وجه است : تسهیل همزه دوّم که مجانس با حرکت آن ادا مى گردد، و یا ابدال آن که همزه دوم بحرف مدى مجانس با حرکت همزه اوّل تبدیل مى شود ،و حرف بعد از ابدال، اگر متحرک به حرکت اصلى باشد به قصر، و اگر متحرک به حرکت عارضى باشد اشباع یا قصر جایز است، و این در : البِغاءِ اِن ( نور ) مِنَ النّساءِ اِنِ اتّقَیتُنَّ ـ لِلنّبئِ اِنَ اَرادَ ( احزاب ) که نون ساکنه در آنها به نقل و حذف یا رهائى از دو ساکن، حرکت یافته است .
و اگر حرف بعد از ابدال ساکن باشد، مد حاصله از ابدال، به اشباع خواهد بود . و براى ورش در جاءَ الَ لُوط ـ جاءَ الَ فِرْعَونَ 5 وجه است : تسهیل همزه دوم با قصر و توسط و مد در الف بعد از آن براى مد بدل که به تسهیل تغییر کرده، و ابدال با قصر و مد . و در هؤلاء اِن کُنتُم صادقین (بقره) عَلَى البِغاءِ اِن اَرَدنَ ( نور 33 ) به ابدال همزه دوم به یاء مکسوره که در اولى سه وجه، و در دوّمى چهار وجه مى شود : تسهیل همزه دوم و ابدال آن با مد و قصر، و ابدال به یاء مکسور .
و اگر دو همزه د رحرکت مختلف باشند :
بنابر قراءت نافع، الف : اگر همزه اول مفتوح و دومى مکسور یا مضموم باشد، مثل : تَفئَ اِلى ـ جاءَ اِخْوَِةُ ـ جاءَ اُمَّةً رَسُولُها به تسهیل ( بین بین ) همزه دوم صحیح است . ب : اگر همزه اول مضموم و دوم مفتوح باشد، مثل : لَوْ نَشاءُ اَصَبْنا ـ یاسَماءُ اَقْلِعى به ابدال همزه دوم به واو خالص است . ج : اگر همزه اول مکسور، و دوم مفتوح باشد . مثل : مِنَ السّماء اَیةً ـ هؤلاءِ اَهْدى، همزه دوم ابدال به یاء خالص مى شود . د ـ اگر همزه اول مضموم و دومى مکسور باشد، مثل : ما مَسَّنِى السّوءُ اِن ـ مَنْ یشاءُ الى، به دو وجه : تسهیل همزه دوم، یا ابدال آن به واو خالص صحیح است .
تبصره : قاعده تسهیل و ابدال همزه در موقعى اجرا مى شود، که هر دو به وصل خوانده شوند، در غیر این صورت لازمه اش تحقیق خوانده همزه است و اگر بین دو همزه به وصل حرف دیگرى فاصله باشد مثل: السُّواى اَنْ هر دو به تحقیق خوانده مى شوند .
ادغامات : ورش دال قد را در ض ـ ظ ادغام کرده، مثل : فَقَد ضَّلَّ ـ فَقد ظَّلَمَ . و تاء تأنیث را در ظ، مثل : حُرِمَت ظُّهُورُها و نون در واو یس و القرآن را تنها به ادغام ولى ن و القلم را بدو وجه، اظهار یا ادغام، و ث را در اذ یلهث ذلک ( اعراف ) و ب در نزد م ارکب معنا ( هود ) ورش هر دو را به اظهار، و قالون بخلف عنه، به دو وجه اظهار وادغام آن را خوانده است .
و ادغام ذ در ت اِتَّخذتُّم و سایر صیغ آن قراءت نافع است . در یعذِّبْ مَنْ یشاءُ ( بقره 283 ) که نافع هم به جزم ب خوانده است . ورش به اظهار و قالون به ادغام قراءت کرده اند . ق در : اَلَم نَخْلُقْکُم ( مرسلات ) را همه قراء به ادغام خوانده اند . همچنین ادغام ل در ر مثل : قُل رَّبّى .
تفخیم و تغلیظ
روایت ورش در مورد راءات ـ هر راء مفتوح یا مضموم اگر قبل از آن یاء ساکنه . یا کسره، در یک کلمه و متصل بآن باشد به روایت ورش ترقیق مى شود، مثل : فَالْمُغیراتُ ـ فَتَحْریرُ ـ لا ضَیرَ ـ بَشیراً ـ نَذیراً ـ تُعَزِروُهُ ـ تُوَقّروُهُ ـ نَخِرَةً ـ ناضِرَةً ـ حَصِرتْ . و اگر یاء ساکنه و کسره منفصله باشد، مثل : فى رَیبٍ ـ بِرُؤُسِکُمـ بِرَسُولِه، یا یاء ماقبل ساکن نباشد . مثل : الخِیرَةُ یروْنَ راء تفخیم مى شود .
اگر بین کسره لازم و راء در یک کلمه حرف ساکنى قرا رگرفته باشد، باز در ترقیق راء اثر ندارد، مثل : وِِْزرَکَ ـ ذِکْرَکَ : ـ اَلْمِحْرابَ ـ سِدْرَةُ ـ اِجْرامى ـ الذِّکْرَ ـ سِحْرٌ .
ولى اگر حرف ساکن فاصل از حروف استعلا باشد، مانع ترقیق راء شده و تفخیم آن صحیح است، مثل : مِصْرَ ـ اِصْراً ـ قِطْراً ـ فِطرَتَ اللهِ ـ وِ قْراً، و از این قاعده حرف خ مستثنى، و آنرا مانع ترقیق نشمرده است، پس راء در اخراجاً ترقیق مى شود .
و راء در اسماء اعجمى، مثل : ابراهیم ـ اسرائیل ـ عمران مفخم است، و همچنین وقتى در کلمه اى راء تکرار شود . مثل : ضِراراً ـ مِدراراً ـ اِسراراً ـ فِراراً، براى متعادل بودن کلمه هر دو را تفخیم کرده، ولى در کلماتى مثل : سِرّاً ـ اَلْبِرُّ که ساکن ماقبل در آن ادغام باشد . در ترقیق آن خلافى نیست . و همچنان ورش راء اِرَمَ ذاتُ الْعِمادِ ( فجر ـ 7 ) را ترقیق، و به ترقیق راء اول بِشَرَرٍ ( مرسلات ) براى هم آهنگى با راء بعدى اقدام نموده است .
از ورش روایت شده تفخیم و ترقیق در 6 کلمه ذِکْراً ـ سِتْراً ـ حِجْراً ـ اَمْراً ـ وِِزْراً ـ صِهْراً ـ و تفخیم آنها ارجح است . و در کلمه حَیران که به تفخیم و ترقیق آن از ورش روایت شده، ترقیق ( اصل قاعده ) ارجح است .
ورش راء متحرک ماقبل مکسور، یا راء متحرک ماقبل ساکن ماقبل ماقبل مکسور، که با فاصله الف به حرف استعلا برسد : مثل : فِرْقَةٍ ـ فِراقِ ـ صِراطٍ ـ اِشراقٍ ـ اِعراضاً را تفحیم نموده است، مشروط بر آنکه در یک کلمه باشد، و در کلمه فِرْقٍ کَالطّوْدِ ( شعرا ) براى همه قراء دو وجه است، ولى ترقیق احسن است . در وقف بر راء مکسوره، وقتى قبل از الف ممال قرار گیرد ترقیق صحیح است، مثل : کِتابَ الاَبرارِ ـ مِنْ اَنصار.ِ
روایت ورش در مورد لامات ـ ورش هر لام مفتوح مخفف یا مشدد را اگر بعد از سه حرف : ص ـ ط ـ ظ ـ واقع شود، و این حروف سه گانه، خود ساکن یا مفتوح باشند، تغلیظ نموده است، مثل : الصّلوةَ ـ مُفَصّلاتٍ ـ یصَلَّبوا ـ یصلى ـ الطّلاق ـ اَطَّلَع ـ اَظْلَمَ ـ ظَلّلْنا ـ مَطْلَعِ ـ و قارى باید از تفخیم لام و دوم در ظَلّلنا ـ فَیظْلَلْنَ و امثال آن بر حذر باشد .
تبصره :
کلماتى که بعد از صاد و لام مفتوح، الف منقلب از یاء باشد، و در آخر آیه نباشد، مثل : یصلیها ـ یصلى در اینگونه کلمات که ورش فتح و تقلیل دارد، معلوم است که اجتماع تغلیظ و تقلیل نمى شود . فتح با تغلیظ ل و تقلیل با ترقیق آن همراه است . و در کلماتى که بین ط و ل ـ ص و ل ـ الف حائل باشد، مثل اَفَطالَ ـ فِصالاً ـ یصّالِحا، تغلیظ و ترقیق ل روایت شده که تغلیظ ارجح است . و در اَفَغَیرَاللهِ ـ لَذکْرِاللهِ و امثال آن تغلیظ جلاله با وجود ترقیق راء قبل آن محفوظ است . و در وقف بر کلماتى مثل : یوصَلُ ـ فَلمّا فَصَل ـ فَصْلْ ـ بَطَلْ ـ ظُلَلْ ـ اصح وجه تفخیم ل در وقف بر آنهاست .
فتح و اماله و تقلیل :
قالون کلمه هارٍ ( توبه ـ 110 ) را اماله کبرى نموده، و در التَّوریة هر جا بیاید به فتح یا تقلیل روایت کرده و هاء و یاء را در کهیعص به فتح یا تقلیل خوانده ( در شاطبیه نیامده ولى آنرا از قالون صحیح دانسته اند ) . و کلمه مُجریها ( هود 41 ) از او به فتح راء بدون اماله روایت شده است .
اما روایت ورش : الف آخر کلمه اى که منقلب از یاء باشد، یا در مصاحف به ى نوشته شده، و بر هر وزنى که باشد، مثل : الهدى ـ الهوى ـ احیا ـ استوى ـ تعالى ـ یتامى ـ کسالى ـ مأوى ـ مثنى ـ الدنیا ـ المثلى ـ دَعوى ـ التقوى ـ احدى ـ سیماهم ـ موسى ـ عیسى ـ یحیى ـ بلى ـ أنّى ـ یا ویلتى ـ یا اسفى و مانند آنها را که در تثنیه اسماء، و اسناد به متکّلم یا مخاطب در افعال، یاء در آنها ظاهر شود، مثل : ( فَتَى ـ فَتیانِ ( مَولى ـ مَولیانِ ) ـ ( رَمى ـ رَمَیتُ ) ـ ( اِشترى ـ اشتَرَیتَ ) روایت ورش به دو وجه : فتح و تقلیل است .
استثناء : کلمه مَرضاة در هر حال . کلمه الرِّبا در همه قرآن ـ کِلاهُما ( اسراء ) کَمشکاةٍ ( نور )، و همچنین : لَدى ـ مازَکى ـ حَتى ـ اِلى ـ عَلى . در این نه کلمه قول واحد فتح است .
و وقتى الف منقلب از یاء . بعد از راء واقع شود، فقط به تقلیل ( بین بین ) خوانده است، مثل : الشِّعرى ـ ذِکْرى ـ اَسرى ـ اُخرى ( فقط در اَریکَهم ( انفال ) روایت به فتح و تقلیل است .
ورش به تقلیل خوانده، هر الفى که قبل از راء مکسور آخر کلمه باشد . مثل : اَبصارهم ـ وَالدّار ـ الکَفّار ـ النّار ـ جَبّارِ ـ اَنصارِ ـ اَوْبارِِها ـ اَشْعارِِها ـ وَالآبرارِ، ( در اَنصارى ـ فَلاتُمارِ ـ وَالجَوارِ تقلیل ندارد ) .
همچنین کافرینَ ـ وَالکافِرینَ ـ که به یاء باشد، بلاخلاف به تقلیل روایت ورش است ودر اَلجارِ ( دو موضع نساء ) و جبّارینَ ( مائده ـ شعرا ) به اختلاف فتح یا تقلیل روایت ورش است .
ورش، در الفات واقع در اواخر آیات سوره هاى یازده گانه ( طه ـ نجم ـ معارج ـ قیامه ـ نازعات ـ عبس ـ اعلى ـ شمس ـ لیل ـ ضحى ـ علق ) فقط به تقلیل روایت کرده، ولى اگر به این الفات ضمیر مؤنّث ( ها ) بچسبد، مثل : دَحیها ـ سوّاها ـ مَرعیها ـ ضُیحها ـ تَلیها ـ حکم آخر کلمه بودن را نداشته و به فتح یا تقلیل خوانده شده، مگر بعد از راء واقع شده باشند، مثل ذِکریها که فقط به تقلیل صحیح است . در الفات منقلبه در غیر فواصل آیات در سوره هاى یاد شده، دو وجه : فتح یا تقلیل جایز است .
کلمه رَءى، که در هفت موضع قبل از متحرک واقع شده، مثل : رَءا کَوکَباً ( انعام ) رَءا اَدییهُم ( هود ) رَءا بُرهانَ ( یوسف ) و بقیه، همچنین رَءاکَ ( انبیاء ) رَءاها ( نمل ـ قصص ) و غیره که قبل از ضمیر واقع شده، تقلیل راء و همزه با هم، روایت ورش از نافع است . و اگر بعد از آن ساکن باشد، مثل : رَءَ الْقمرَ ـ رَءَ الشّمسَ در وصل به فتح هر دو حرف خوانده .
کلمه اَلتّوریة را فقط به تقلیل ادا کرده است . و در فواتح سور، راء در المر ـ الر در ابتداى شش سوره و حاء را در حم که در هفت سوره آمده و هاء و یاء را در اول سوره مریم به تقلیل خوانده است و هاء را در طه اماله کبرى نموده است . ( و در غیر این حرف در قرآن، ورش اماله کبرى ندارد ) ورش از نافع به تقلیل روایت کرده : الف وسط کلمه که قبل از راء مکسور در آخر کلمه واقع شده باشد، مثل : اَبصارِ ـ وَالدّار ـ الحِمار ـ مِنَ الکفّار، اگر چه به این کلمات ضمیرى متصل شده باشد . در این قاعده اوَّلاً ـ راء مکسور بایستى در آخر کلمه باشد . پس در نَمارِقُ ـ الحَواریینَ ـ فَلاتُمارِ فیهِم ( در اصل تُمارى بوده ) الجوار ( اصل آن الجوارى بوده ) . و ثانیاً ـ الف متصل به راء مکسور باشد، و مثل وَ لاطائرٍ ( که همزه فاصله شده ) و مُضارّ ( در اصل مضارٍ بوده ) و بضارّهم نباشد . ثالثاً ـ کسره آن اصلى باشد، ومثل مَن اَنصارى که کسره سبب اضافه شدن به ى است نباشد .
تبصره :
الف متوسطه بین دو راء که دومى در آخر کلمه و مکسور باشد ،و ورش آنرا به تقلیل خوانده، لازمه تقلیل الف، تقلیل راء قبل نیز مى باشد و الفى که به لحاظ کسره راء بعدش تقلیل مى شود، در وقف هم که کسره به سکون تقدیل مى شود باز تقلیل بجاى خود مى ماند .
یاءات اضافه :
یاء ضمیر که دلالت بر متکلم دارد، و به فعل و اسم و حرف اضافه مى شود، آنرا یاء اضافه گویند .
1 ـ یاء متکلم که بعدش همزه قطع آمده در قرآن 176 مورد است، 18 مورد آنرا نافع به اسکان ى خوانده است، و آنها عبارتند از : بِعَهدى اوُفِ ـ فَاذکُرُونى اَذکرکُم ( بقره ) اَنْظِرنِى اِلى ـ اَرنِى اَنظُر ( اعراف ) تَفتِنّى اَلا ( توبه ) تَرحَمنِى اَکَن ( هود ) یدعُونَنى اِلَیهِ ( یوسف ) و اَنظِرنِى اِلى ( فجر ) ءاتُونى اُفْرِغْ ( کهف ) فَاتَّبعنِى اَهْدِکَ ( مریم ) یصَدِقْنى اِنّى (قصص) اَنْظِرْنى الى (ص) ذَرونى اَقْتُل ـ تَدعوننى اِلى ـ تَدعُونَنى اِلَیه ـ اُدعُونى اَستحِب (هر چهار در غافر) ذُریتى اِنّى (احقاف) اَخّرتَنى اِلى (منافقون). سه مورد را قالون به سکون ولى ورش به فتح خوانده : بَینَ اخْوَتى اِنّ (یوسف) اَوْزِِغْنى اَنْ ( نمل ـ احقاف ) و یک مورد را قالون بخلف عنه به فتح، اِلى رَبّى اِنّ (فصّلت ـ 50 ) روایت دارد . و 158 مورد بقیه را نافع به فتح یاء متکلم خوانده است .
2 ـ یاءات متکلم که بعدش همزه وصل با لام تعریف آمده : 14 موضع است که نافع تمامى را به فتح ى خوانده، مثل : عَهْدِیَ الظّالمین (بقره) عِبادِیَ الصّالحون (انبیاء) قل لِعِبادِى الّذین امَنوا (ابراهیم)
3 ـ یائات اضافه که بعدش همزه وصل بدون لام تعریف آمده : در 7 موضع، که سه مورد آنرا نافع به سکون ى خوانده : اِنّى اصطَفَیتُکَ (اعراف 114) اَخى اشْدُدْ (طه 29) یا لَیتَنى اتّخَذتُ (فرقان 27) و 4 مورد آنرا به فتح ى خوانده است : لِنَفسیَ اِذْهَبْ (طه 41) فِى ذِکرى اذهَبا (طه 41) اِنّ قومى اتّخذُوا (فرقان 30) مِنْ بَعدى اسْمُهُ (صف)
4 ـ یاءات اضافه که بعدش حرف دیگرى غیر از همزه آمده ـ در 30 مورد است .
که براى نافع آنجا که با حفص اختلاف دارد بیان مى شود : 1 ـ مَحیاى (انعام) که قالون به سکون خوانده، ولى ورش دو وجه دارد، به فتح (مثل حفص) و به سکون ى مثل قالون، و با سکون آن مد کامل اشباع براى نافع است 2 ـ بَیتى ـ در لِمَن دَخَلَ بَیتِى (نوح 28) را نافع به سکون ى، و در دو موضع دیگر (بقره 124 ـ حج 24 ) به فتح خوانده است . 3 ـ مَماتِیَ لله (انعام 164) را نافع به فتح ى خوانده است . 4 ـ لى = مالى لا اَرَى الْهُدْهُدْ (نمل 20) وَ لى نعجَةٌ (ص22) ما کان لى عَلَیکُم (ابراهیم 24) ما کان لى مِنْ عِلمٍ (ص 68) که در هر چهار مورد لى را نافع به سکون ى خوانده است . وَلى فیها مَأرِِبُ اُخرى (طه 18) را ورش به فتح و قالون به سکون ى خوانده اند . 5 ـ مَعى : 8 مورد، هر جا آمده نافع به سکون ى خوانده، فقط در موضع دوم شعرا آیه 118 نَجِّنى و مَن مَعَى مِنَ المؤمنینَ را ورش به فتح ى خوانده . 6 ـ یاء در اِنْ لَم تُومِنُو اِلَى (دخان 20) وَ لْیؤمِنُوا بى (بقره 185) را ورش به فتح ى خوانده است . 7- یا عِبادى لا خوفٌ (زخرف 68) را نافع باثبات ى به سکون در هر حال خوانده است .
یاءات زوائد
یاء زائده عبارتست از یائى که در رسم الخط قرآن نوشته نشده، و در آخر کلمات، به قراءت بعضى از قراء خوانده مى شود .
قراءت نافع : در 18 مورد کلمات زیر را به اثبات ى در حال وصلى خوانده : اِذا یسْرِ (فجر ـ 4) مُهْطِعینَ اِلَى الدّاعِ (قمر ـ 8) وَ مِنْ ایاتِهِ الجَوارِ (شورى ـ 30) المُنادِ مِنْ مَکانٍ (ق ـ 41) قُل عَسى اَنْ یهْدِینِ 24 ـ اَنْ یؤتِینِ خَیراً 39 ـ عَلى اَنْ تُعَلِّمَنِ 65 (هر سه کهف) لَئِنْ اَخَّرَتِن اِلى (اسراء ـ 62) اَلّا تَتَّبِعَنِ (طه ـ 91) ذالک ما کُنّا نَبغِ (کهف ـ 62) یومَ یأت لا تَکلّمُ (هود ـ 105) اَتُمِدوّنَنِ بِمال (نمل ـ 37) فَیَقولَ رَبّى اَکْرَمَنِ16 اَهانَنِ18 فَهُوَ الْمُهتَدِ(اسراء 97- کهف17) مَنِ اتَّبَعَنِ (آل عمران ـ 20) فَمَا اتَین الله خَیرٌ (نمل ـ 37) را در وصل به فتح ى و در وقف به حذف ى اتینْ .
به روایت قالون : اِنْ تَرَنَ (کهف) وَ اتّبعونِ اَهدِکُم (غافر 38) را در وصل به اثبات ى خوانده، و در دو مورد الدّاعِ اذا دَعانِ (بقره ـ 186) در وصل باثبات یا حذف ى خوانده است .
و به روایت ورش : یاءات زوائد زیر را باثبات ى در حالت وصلى خوانده : وَ تَقَبَّلُ دُعاءِ (ابراهیم ـ 41) یوْمَ یدْعُ الدّاعِ (قمر 6 و 8) فیه وَ الْبادِ (4 حج ـ 23) فَلاتَسئَلَنِّ (هود ـ 46) لِینْذِرَ یومَ التَّلاقِ (غافر 14) یومَ التَّنادِ (غافر ـ 32) اَلْدّاعِ اذا دَعانِ (بقره 186) کَیفَ نَذیرِ (ملک 17) کِدتَ لَتُردِینِ (صافات 51) اِن تَرجُمُونِ (دخان 19) فَاعتَزِلونِ (دخان 20) عَذابى و نُذُر (شش موضع در قمر) خافَ وَعیدِ (ابراهیم ـ 17) فَحَقَّ وَعیدِ (ق ـ 15) مَنْ یخافُ وَعیدِ (ق ـ 45) وَلاینقِذوُنِ (یس ـ 22) اَن یکَذِّبونِ (قصص ـ 34) کَیفَ نَکیرِ (حج ـ 45، سبا، 45، فاطر ـ 26، ملک ـ 18) .
انتخاب حرکت براى رهائى از التقاء ساکنین : وقتى آخر کلمه اى ساکن، و اول کلمه بعدى هم ساکن است، و اول کلمه بعدى همزه وصلى باشد که درابتداء به آن مضموم خوانده مى شود، نافع (کسائى ـ ابن کثیر ـ ابوعمرو ـ خلف ـ ابوجعفر ) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل مى کند، مثل : قُلُ ادْعُوا ـ اَوُ انْقُصْ ـ قالَتُ اُخْرُجْ ـ قُلُ انْظُروا ـ اَنُ اعْبُدوُا... ـ مَحْظُورَنُ انْظُر ـ لَقَدُ استُهْزِِئَ .

قطعات صوتی

  • عنوان
    زمان
  • 27:43

مشخصات

سایر مشخصات

تصاویر

قسمت‌های دیگر

پایگاه قرآن