- 14143
- 1000
- 1000
- 1000
قاتل فراری
«کمال سیفی» بعد از ماجرای قتل خانم «نیهات» محکوم به اعدام شد. «فاروق»، بازپرس پلیس، به گمان اینکه کمال همدست هایی دارد، به او امکان فرار داد و «جاهد» و «رحمی» را مأمور کرد تا وی را تعقیب کنند...
با این همه اتفاقی پیش آمد که کمال در پی آن توانست فرار کند. فاروق در پی تحقیقاتش با مردی به نام «سلیمان» آشنا شد. سلیمان اصرار داشت تا ثابت کند با «متین»، برادرزاده ی خانم نیهات، در ارتباط است. ازطرفی، کامل به خانه ی پدرش در روستایی نزدیک آنکارا گریخت و خود را به اجبار حلقآویز کرد. اما او را نجات دادند و پزشک حال او را خوب گزارش کرد.
فاروق برای تحقیق بیشتر به ویلای خانم نیهات رفت و متین را دید که خودکشی کرده است. از آن روز به بعد ماجراها به گونه ای پیش رفت که فاروق، سلیمان را در حین ارتکاب جرم دستگیر کرد و در نهایت او را به زندان انداخت.
فاروق روز بعد نزد قاضی رفعت رفت و مطالبی راجع به زندگی سلیمان را برای او تعریف کرد. او به آنجا رسید که یک روز درحالی که سلیمان در کافه بود، متین اعلام کرد که من حاضرم صد میلیون لیر بدهم که یک نفر عمه ی من را بکُشد تا پول هنگفتی نصیب من بشود. قاضی برای شنیدن ادامه ی مطلب پیشنهاد داد تا در هوای آزاد قدم بزنند. قاضی و فاروق از دفتر کار قاضی رفعت خارج شدند....
با این همه اتفاقی پیش آمد که کمال در پی آن توانست فرار کند. فاروق در پی تحقیقاتش با مردی به نام «سلیمان» آشنا شد. سلیمان اصرار داشت تا ثابت کند با «متین»، برادرزاده ی خانم نیهات، در ارتباط است. ازطرفی، کامل به خانه ی پدرش در روستایی نزدیک آنکارا گریخت و خود را به اجبار حلقآویز کرد. اما او را نجات دادند و پزشک حال او را خوب گزارش کرد.
فاروق برای تحقیق بیشتر به ویلای خانم نیهات رفت و متین را دید که خودکشی کرده است. از آن روز به بعد ماجراها به گونه ای پیش رفت که فاروق، سلیمان را در حین ارتکاب جرم دستگیر کرد و در نهایت او را به زندان انداخت.
فاروق روز بعد نزد قاضی رفعت رفت و مطالبی راجع به زندگی سلیمان را برای او تعریف کرد. او به آنجا رسید که یک روز درحالی که سلیمان در کافه بود، متین اعلام کرد که من حاضرم صد میلیون لیر بدهم که یک نفر عمه ی من را بکُشد تا پول هنگفتی نصیب من بشود. قاضی برای شنیدن ادامه ی مطلب پیشنهاد داد تا در هوای آزاد قدم بزنند. قاضی و فاروق از دفتر کار قاضی رفعت خارج شدند....
از ایرانصدا بشنوید
«کمال سیفی» بعد از ماجرای قتل خانم «نیهات» محکوم به اعدام شد. «فاروق»، بازپرس پلیس، به گمان اینکه کمال همدست هایی دارد، به او امکان فرار داد و «جاهد» و «رحمی» را مأمور کرد تا وی را تعقیب کنند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان