- 10920
- 1000
- 1000
- 1000
نزاع
الکساندر سیمنوویچ پوفف که قبلاً سردبیر روزنامه میرگروت بوده، بعد از 20 سال به میرگروت (زادگاهش) بازمیگردد و متوجه میشود نزاع قدیمی بین ایوان ایوانویچ و ایوان نیکی فرویچ، از 20 سال پیش، همچنان ادامه دارد.
الکساندر ابتدا به کلیسا می رود و در آنجا می بیند که آن دو، با وجود اینکه هر یکشنبه به کلیسا میآیند، هنوز با هم قهرند. او در کلیسا ایوان نیکی فریچ فرتوت را می بیند که همچنان به دنبال شکایتی است که 20 سال پیش از دوست صمیمیش (به خاطر نزاع بر سر یک برخورد لفظی) انجام داده است.
لحظهای بعد، ایوان ایوانویچ (که او هم بسیار پیر شده است) از او میخواهد که دادخواستش در روزنامهای که سردبیری آن را در مسکو دارد، انعکاس دهد تا حقانیت او و شکایتش علیه ایوان نیکی فرویچ بر همگان ثابت شود.
الکساندر به او قول همکاری میدهد، اما با رفتن او، از کلیسا خارج میشود و به درشکه چی خود میگوید که به مسکو بازگردد؛ زیرا رفتار این دو را شرم آور می داند.
او در راه برای کالسکه چی تعریف میکند که داستان این دو از فروش یک اسلحه و دعوا بر سر مرغوبیت آن آغاز شده و نهایتاً با گفتن کلمه «غاز» از جانب ایوان نیکی به ایوان ایوانویچ، به جنجال رسیده است.
این موضوع هرچند به نظر مسخره میرسد، اما کار به شکایت بردن نزد قاضی منجر شده است و همه مردم شهر درگیر این ماجرا شده اند؛ حتی شهردار مهمانی بزرگی برگزار کرده است تا آنها را آشتی دهد، اما در مهمانی ...
الکساندر ابتدا به کلیسا می رود و در آنجا می بیند که آن دو، با وجود اینکه هر یکشنبه به کلیسا میآیند، هنوز با هم قهرند. او در کلیسا ایوان نیکی فریچ فرتوت را می بیند که همچنان به دنبال شکایتی است که 20 سال پیش از دوست صمیمیش (به خاطر نزاع بر سر یک برخورد لفظی) انجام داده است.
لحظهای بعد، ایوان ایوانویچ (که او هم بسیار پیر شده است) از او میخواهد که دادخواستش در روزنامهای که سردبیری آن را در مسکو دارد، انعکاس دهد تا حقانیت او و شکایتش علیه ایوان نیکی فرویچ بر همگان ثابت شود.
الکساندر به او قول همکاری میدهد، اما با رفتن او، از کلیسا خارج میشود و به درشکه چی خود میگوید که به مسکو بازگردد؛ زیرا رفتار این دو را شرم آور می داند.
او در راه برای کالسکه چی تعریف میکند که داستان این دو از فروش یک اسلحه و دعوا بر سر مرغوبیت آن آغاز شده و نهایتاً با گفتن کلمه «غاز» از جانب ایوان نیکی به ایوان ایوانویچ، به جنجال رسیده است.
این موضوع هرچند به نظر مسخره میرسد، اما کار به شکایت بردن نزد قاضی منجر شده است و همه مردم شهر درگیر این ماجرا شده اند؛ حتی شهردار مهمانی بزرگی برگزار کرده است تا آنها را آشتی دهد، اما در مهمانی ...
از ایرانصدا بشنوید
ماجرای «نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ» نوشته نیکولای گوگول داستانی درباره نزاع دو دوست به نامهای ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ است و آغاز دعوای میان آن دو از زمانی است که تفنگی قدیمی را در خانه پیدا میکنند.
نویسنده در این کتاب، زندگی پیش پا افتاده و مبتذل مردم عامی را با لحنی طنز به نمایش میگذارد.
کتاب روایت کینهتوزیِ دو شخصیت است که مدام درپیِ توطئهچینی و دسیسه علیه یکدیگر هستند.
در این اثر، نویسنده اشرافیت قرن نوزدهمی روسیه را به مضحکه می گیرد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
تصاویر
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
ماجراهای شرلوک هولمز: این داستان دوچرخه سوار تنها\
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان