- 9004
- 1000
- 1000
- 1000
شهید احمد کاظمی
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم؛ شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده...
«سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی» در سال 1337 در نجفآباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون دیگر جوانان، سرگرم تحصیل شد. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهههای نبرد، از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب، در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمتهای ذیل حضور داشت:
دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یک سال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه و...
رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعتهای این دلاور زمان به یاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست و کمر بارها مجروح و یک بار نیز، انگشتش قطع شد.
در طی سالها با استفاده از مجالهایی، از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.
این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش، فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش کرد؛ زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت، اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
*بخش هایی از صدای شهید کاظمی در دیدار با سربازان و همچنین صوت لحظاتی قبل از شهادت در این کتاب گویا به علاقمندان تقدیم شده است.
«سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی» در سال 1337 در نجفآباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون دیگر جوانان، سرگرم تحصیل شد. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهههای نبرد، از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب، در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمتهای ذیل حضور داشت:
دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یک سال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه و...
رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعتهای این دلاور زمان به یاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست و کمر بارها مجروح و یک بار نیز، انگشتش قطع شد.
در طی سالها با استفاده از مجالهایی، از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.
این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش، فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش کرد؛ زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت، اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
*بخش هایی از صدای شهید کاظمی در دیدار با سربازان و همچنین صوت لحظاتی قبل از شهادت در این کتاب گویا به علاقمندان تقدیم شده است.
از ایرانصدا بشنوید
آنچه می شنوید بخش هایی از زندگی نامه ی سردار سرلشکر پاسدار «شهید احمد کاظمی» است که بی شک، با لذت حضور در جبهههای نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی درجنگ تحمیلی بود؛ و بعد از جنگ نیز در صحنه انقلاب اسلامی حضور پررنگش همیشه در یادها نقش خواهد بست. کتاب گویای «نیمه پنهان ماه»، روایتگر بخشی از رشادت های این شهید بزرگوار، در دوران جنگ تحمیلی و بعد از آن است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان