فهرست
قسمت 69 - معنای واژه اختلاف قرائت

قسمت 69 - معنای واژه اختلاف قرائت

  • 27 دقیقه مدت
  • 87 دریافت شده
در این برنامه آقای محمدرضا ستوده نیا به آموزش معنای واژه اختلاف قرائت می پردازند .
ازجمله پیش‌نیازهای تفسیر قرآن در اختیار داشتن قرائت ابلاغ شده از سوی پیامبر است از نظر علامه طباطبائی(ره) این قرائت اکنون در میان قرائت‌های مختلف پنهان است و به همین جهت برای بازیابی آن به قرائت‌های مختلف توجه کرده و با توجه به آنها تفسیر گران‌سنگ المیزان را نگاشته است.

وی با رد تواتر قرائات و تنها مشهور دانستن آنها و منحصر ندانستن قرائت صحیح در قرائت عاصم، به قرائت‌های دیگر نیز توجه دارد؛ چراکه به باور ایشان سه خصیصه صحت سند، موافقت با قواعد عربی و مطابقت با رسم مصحف در این قرائات وجود دارد. از نظر علامه، قرائن بازیابی قرائت پیامبر عبارت‌اند از:
أفصحیت، سیاق آیات، قواعد صرفی، سازگاری با مفاد آیات، دلیل عقلی و نیز روایات.

وی بر پایه روایات معصومین(ع) بر این باور است که ایشان به پیروی از قرائت مشهور فرمان داده‌اند و لذا از قرائت‌ منسوب به ائمه(ع) تنها به‌عنوان مؤید یا به‌عنوان تفسیر آیات استفاده می‌کند.


یکی از مباحث مهم قرآن‌پژوهی که هم صبغه علمی دارد و هم جنبه عملی، بحث‌ قرائات قرآن است که از دیرباز در کانون توجه دانشمندان علوم قرآن و مفسران بوده است؛ به‌گونه‌ای که تنها از سال150 تا 300 هجری بیش از شصت عنوان کتاب در قرائات نگاشته شده است.

این حرکت با فراز و نشیب‌هایی تا روزگار حاضر، چه به‌صورت تک‌نگاری یا در لابه‌لای مباحث علوم قرآن و نیز در مقدمه تفاسیر، ادامه دارد و در اصل ثبوت قرائت‌ها، حجیت، و نقد و بررسی قرائات، و نیز وحدت و تعدد آن به نحو عام یا خاص نوشته شده است. لیکن آنچه در این عرصه کمتر بدان پرداخته شده نقش تعدد قرائات در تفسیر قرآن است که می‌توان گفت پیشینه چندان درازی ندارد؛ هرچند أخیراً آیت‌الله معرفت در موسوعه التمهید و عبدالحلیم قابه در کتاب القرائات القرآنیه؛ تاریخها، ثبوتها، حجیتها و أحکامها بهتر و بیشتر به مسئله پرداخته‌اند.

در این زمینه دیدگاه علامه طباطبائی(ره) به‌عنوان بزرگ مفسر اثرگذار بر حرکت‌های تفسیری در دوران معاصر از جایگاهی ویژه برخوردار است. این نوشتار بر آن است تا به واکاوی دیدگاه علامه در زمینه تعدد قرائات و نقش آن در تفسیر قرآن بپردازد.

قرائت در اصطلاح علوم قرآن تعاریفی چند دارد، ازجمله دمیاطی می‌گوید: «قرائت علم به چگونگی ادای کلمات قرآن و اختلاف‌هایش، همراه با نسبت دادن به ناقل آن است». او در ادامه می‌افزاید: موضوع این علم کلمات قرآن است، از این جهت که از احوال کلمات چون مدّ و قصر و نقل بحث می‌شود. علامه طباطبائی(ره) در تعریفی قرائت می‌نویسد: «فنی است که به ضبط و توجیه قرائت‌های هفت‌گانه معروف و قرائت‌های سه‌گانه دیگر و قرائت‌های صحابه و شواذ قرائت‌ها می‌پردازد».

از آنجا که فلسفه دانش قرائات این است که الفاظ قرآن و چگونگی تلفظ آن ـ که قالب معانی و مفاهیم‌اند ـ از هرگونه تغییر مصون و از هرگونه ‌تحریف محفوظ بماند، و به همان نحوی که مورد نظر پیامبر(ص) بوده است به مسلمانان نسل بعد منتقل شود، مناسب‌تر است علم قرائت را این گونه تعریف کنیم: علم به ادای کلمات ‌قرآن به‌گونه‌ای که بر پیامبر(ص) نازل شده و آن حضرت آن را می‌خوانده است، یا اجازه قرائت آن را داده است. براساس این تعریف، هرگونه قرائتی که پس از پیامبر(ص) به هر دلیلی پدید آمده یا در زمان آن حضرت پیدا شده ولی او آن را نخوانده و مدنظر مبارکش نبوده است، در ردیف قرائت صحیح قرآن نخواهد بود.

در کنار اصطلاح قرائت دو اصطلاح دیگر نیز به چشم می‌خورد:
یکی روایت و دیگری طریق. اگر قرائت به این معنی باشد که نحوه خاصی از خواندن قرآن به یکی از پیشوایان فن ‌قرائت نسبت داده شود، این پرسش رخ می‌نماید که مراد از روایت چیست و چه تفاوتی با قرائت دارد؟ پاسخ این است که ارباب فن درخصوص‌ نسبت قرائت به قاریان مراحلی را بیان کرده‌اند: یکم قرائت که به یکی از پیشوایان ‌قرائت منسوب است، مثل قرائت عاصم. دوم روایت که به نخستین راوی از قراء منسوب است، مثل روایت حفص از عاصم. سوم طریق و این نسبت دادن قرائت به راوی دوم است، مثل طریق عبیدبن ‌صباح و عمرو بن صباح که قرائت عاصم را از حفص‌ برای طبقه بعدی نقل می‌کنند.4 این نوشتار بر آن است تا ابتدا دیدگاه علامه را درباره تعدد قرائت و سپس تأثیر تعدد قرائات را در تفسیر المیزان بررسی کند.

1. زیرساخت فکری علامه درباره قرائات

پیش از ورود به اصل بحث ضروری است تا زیرساخت فکری علامه درخصوص قرائات تبیین شود تا به‌خوبی بتوان درباره دیدگاه‌های قرایی وی داوری کرد؛ لیکن از آنجا که حجم مقاله گنجایش بررسی تفصیلی این مهم را ندارد، به اشاره اجمالی به مبانی دریافت شده از آثار قرآنی و تفسیری علامه طباطبائی(ره) بسنده می‌شود.

1-1. اعتقاد به وحدت قرائت قرآن در عین توجه به اختلاف قرائات

آثار تفسیری و علوم قرآنی علامه بیانگر این است که این مفسر بزرگ مانند بسیاری از مفسران شیعه، اصل اختلاف قرائات را در ظرف مباحث علمی پذیرفته است. نکته مهم سرآغاز تعدد و اختلاف قرائات است.

باید گفت جدا از عوامل زبان‌شناختی، درخصوص نقطه آغازین و ریشه اصلی اختلاف قرائت قرآن، چند موضع طولی قابل تصور است:

یک. نزول متعدد و مختلف؛
دو. نزول واحد و ابلاغِ متعدد؛
سه. نزول واحد، ابلاغ واحد با اذن تعدد؛
چهار. نزول، ابلاغ و قرائت واحد، روایت متعدد. بینش اخیر از آن کسانی است که معتقدند تعدد قرائت ریشه در اجتهاد راویان دارد.

مبنای این دیدگاه روایات صحیح از امام ‌صادق(ع) است که فرمود: «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الاخْتِلافَ یَجِی‏ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاهِ؛ قرآن واحد است و از سوی خدای واحد نازل شده است، لیکن اختلاف از ناحیه راویان پدید آمده است».10 نکته درخور توجه اینکه علامه در هیچ جای تفسیر المیزان به این حدیث اشارتی ندارد، لیکن از لابه‌لای کلمات ایشان می‌توان به این دیدگاه رسید که وحدت نزول قرایی را پذیرفته‌اند و صور مختلف الفاظ را تنها به‌عنوان معنی و تفسیر می‌دانند.

ضمن آنکه علامه در بحث جمع قرآن با نقل حدیثی از منابع اهل سنت از سویدبن غفله روایت می‌کند که علی(ع) فرمود: «ما تقولون فی هذه القراء؟ فقد بلغنی أن بعضهم یقول: إن قراءتی خیر من قراءتک و هذا یکاد یکون کفراً؛ شما درباره این قراء چه می‌گویید؟ به من خبر رسیده که اینها به یکدیگر می‌گویند قرائت من از قرائت تو بهتر است و این نزدیک به کفر است». روای می‌گوید از حضرت پرسیدیم نظر شما چیست؟ فرمود: «أری أن یجمع الناس علی مصحف واحد فلا یکون فرقه ولااختلاف؛ نظر من این است که مردم را بر گرد یک مصحف [قرائت] جمع شوند تا تفرقه و اختلاف نباشد».

2-1. متواتر نبودن قرائات سبع

بسیاری از علمای اهل سنت قرائات سبع را متواتر می‌دانند و حتی جمعی از ایشان روایت نبوی «نزل القرآن علی سبعه احرف» را به قرائات سبع تفسیر کرده‌اند. عبارت علامه در المیزان و قرآن در اسلام نشان می‌دهد که قرائات سبع را متواتر نمی‌داند و ارتباطی بین حدیث «سبعه احرف» و قرائات هفتگانه نمی‌بیند.

به‌ نظر علامه طباطبائی(ره)، این حدیث که در منابع شیعی و اهل سنت به الفاط مختلف آمده، هرچند الفاظش مختلف است به لحاظ معنی مستفیض است. اما ارتباطی میان این حدیث و قرائات هفتگانه که برخی از آنها پس از سه قرن در میان مسلمانان رواج یافته، وجود ندارد. براساس گزارش قرائت‌پژوهان و نیز بیان علامه طباطبائی(ره)، تا پیش از ابن مجاهد در آغاز قرن چهارم، اصطلاح قراء سبعه وجود نداشته است و قاریان هفتگانه جزء دیگر قراء بودند.

در این زمان وی کتابی به نام السبعه فی القرائات می‌نگارد و نام این هفت نفر را در آن ذکر می‌کند. ابن جزری نیز می‌نویسد: روا نیست که بگوییم مراد از «سبعه أحرف» قرائت هفت قاری مشهور است آن‌گونه که برخی گمان کرده‌اند؛ زیرا این هفت نفر در زمان پیامبر(ص) وجود نداشتند و نخستین کسی که قرائت آنها را گرد آورد، ابن مجاهد بود.

وی همچنین می‌نویسد: ابن مجاهد چنین کرد تا عدد قراء قرآن را با عدد سبع که قرآن براساس آن نازل شده است مطابق کند نه اینکه وی اعتقاد داشته باشد غیر از قرائات سبع، دیگر قرائت‌ها روا نیست.

علامه طباطبائی(ره) نیز با قبول اصل روایات سبعه احرف، احرف سبعه را به هفت قسم خطاب و بیان تفسیر کرده است. به‌نظر می‌رسد سیاق برخی از این روایات با فرض قبول آن، مانع از این است که هفت حرف را بتوان به غیر از قرائت معنی نمود؛ زیرا امر تسهیل و تیسیر با دیگر تفسیرها هماهنگی ندارد.

علامه راز روی‌آوردن مردم به قراء سبعه را فزونی راویان می‌داند و می‌نویسد: درحالی‌که قاریان دیگری مثل این هفت نفر، بلکه بهتر از آنها وجود داشتند، این است که روات ائمه [امامان در قرائت] بسیار زیاد شدند و مردم نتوانستند همه آنها را ثبت و ضبط نمایند، بنا گذاشتند تا قرائت چند نفر که از کسانی را که قرائتشان با رسم خط مصحف موافق و از جهت ضبط و حفظ آسان‌تر بود، انتخاب کنند.

بر همین اساس، با رعایت عدد مصاحف پنجگانه که عثمان به شهرهای مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام فرستاده بود، پنج قاری از این شهرها را انتخاب کردند و قرائتشان را معمول داشتند. لذا ابن جُبیر پنج نفر از قراء سبعه یعنی با استثنای حمزه و کسایی ذکر کرد و پس از وی ابن مجاهد دو قاری دیگر بر اینها افزود و از روی اتفاق با عدد «سبعه أحرف» مطابق شد.

علامه طباطبائی(ره) درخصوص تواتر قرائات می‌نویسد: جمهور علمای عامه قرائات سبع را متواتر می‌دانند و حتی جماعتی روایت نبوی «نَزَلَ القرآن عَلَی سَبْعَهِ أَحْرُفٍ» را به قرائات سبع تفسیر کرده‌اند. ولی علامه ذیل همین کلام آشکارا می‌گوید که قرائات سبع مشهورند نه متواتر. درنتیجه، دیدگاه علامه درباره تواتر قرائات منفی است.

گفتنی است که درخصوص تواتر قرائات دو مرحله یا دو عرصه زمانی مطرح است: یکی تواتر قرائات از زمان قراء هفتگانه یا دهگانه تا پیامبر(ص)؛ دوم تواتر قرائات از عصر حاضر تا قراء هفتگانه یا دهگانه. درباره مرحله دوم بین دانشمندان اختلافی در تواتر قرائات مشاهده نمی‌شود. اما در مورد مرحله اول بحث و اختلاف دیدگاه شدید است. برخی چون ابوشامه معتقد است که قرائات سبع متواتر است.

برخی مانند عبدالوهاب سَبَکی بر این باورند که قرائات عشر متواتر است. وی می‌نویسد: قرائات سبع که شاطبی بر آن اقتصار کرده، به همراه سه قرائت دیگرـ ابوجعفر، یعقوب و خلف ـ متواتر است و این از ضروریات دین است. تمام اینها بر پیامبر(ص) نازل شده است و هر کس در این زمینه مکابره کند نادان است. از متأخران نیز قابه همین دیدگاه را دارد.

برخی نیز قائل به تفاوت بین قرآن و قرائات شده‌اند؛ به این معنی که قرآن متواتر ولی قرائات متواتر نیست. زرکشی می‌گوید قرآن و قرائات دو حقیقت متغایرند و قرائات سبعه متواتر نیست بلکه مشهور است. آیت‌الله خویی نیز همین دیدگاه را دارد و بر این باور است که تواتر قرآن مستلزم تواتر قرائات نیست. طبق این سخن قرآن و قرائات دو حقیقت متمایز است؛ قرآن در حکم ماده الفاظ، و قرائات در حکم هیئت آن است.

3-1. حجت‌نبودن قرائت شاذ

قرائت شاذ عبارت است از قرائتی که بدون تواتر و استفاضه به‌عنوان قرآن نقل و تلقی به قبول شده است. برخی نیز گفته‌اند قرائت شاذ عبارت از است قرائتی که فراتر از قرائات دهگانه باشد. با توجه به مبانی مختلف در تعریف تواتر و تردید در محدوده زمانی تواتر از قاری تا پیامبر(ص) یا از قاری تا امروز، نمی‌توان به معنای روشنی دست یافت. از سوی دیگر، به‌یقین باید گفت تواتر مصطلح در فقه در اینجا محقق نیست و این مسئله به‌راحتی با بررسی سند قرائات از هر قاری تا پیامبر(ص) روشن می‌شود. آیت‌الله خویی نیز به این امر تصریح دارد. به‌هرصورت با فرض قبول تواتر قرائات سبعه یا قرائات عشره یا شهرت آنها، بقیه قرائت‌ها شاذ به‌شمار می‌آید.

علامه طباطبائی(ره) که قائل به تواتر قرائات سبعه نیست و فقط شهرت آنها را باور دارد، طبعاً باید قرائات غیرمشهور یعنی فراتر از قراء سبعه را قرائت شاذ بداند. البته ایشان در جایی تصریح می‌کنند که قرائت شاذ حجیت ندارد و آن را مردود می‌دانند.

علامه بعد از آنکه آیه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَهً وَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَهِ»(نساء: 24) به نکاح موقت تفسیر می‌کند و تفسیر آیه به نکاح دائم و نیز نسخ شدن حکم متعه در آن را مردود می‌داند، به نقد کسانی می‌پردازد که گمان برده‌اند شیعه در این مسئله به قرائت شاذ ابن‌عباس و ابن‌مسعود و امثال آن ـ که آیه را به این صورت «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إلی أجلٍ مسمّی» خوانده‌اند ـ تمسک کرده است و لذا بر شیعه خرده گرفته‌اند که به این‌گونه قرائات قرآن ثابت نمی‌شود. علامه طباطبائی(ره) در نقد این ادعا می‌نویسد: هرکس به کلام اینها (مفسران اهل سنت) رجوع کند متوجه می‌شود که این سخن پایه و اساس ندارد؛ زیرا شیعه اصلاً قرائات شاذ حتی شواذ منقول از امامان خود را حجت نمی‌داند چه برسد به سخن کسی که کلامش را اصلاً حجت نمی‌داند.

هرچند از کلمات علامه چنین بر می‌آید که قرائت مشهور در نظر وی مقدم بلکه معیار است، در مواردی قرائت شاذ را با لغت عرب سازگار‌تر می‌داند؛ چنان‌که در آیه «إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ»(بروج: 13) می‌نویسد: مقابله بین مُبدِء و مُعید مفید این معنی است که مراد از إبداء، آغاز و افتتاح چیزی است. از سوی دیگر گفته‌اند که إبداء در لغت عرب وجود ندارد. لیکن قرائت قرآن این‌گونه [«یُبْدِئُ» به ضم یاء] است و در بعضی از قرائات شاذه یَبدَءُ به فتح یاء و دال خوانده شده است.

4-1. معیار قبول قرائت

علامه طباطبائی(ره) پس از آنکه تواتر قرائات را نمی‌پذیرد و حصر قرائات در سبعه را منتفی می‌داند، به نقل از سیوطی می‌نویسد: اصل قابل اعتماد در مسئله قرائات سه چیز است:
1. صحت سند؛
2. موافقت با قواعد عربی؛
3. مطابقت با رسم مصحف. با توجه به اینکه علامه این مطالب را از امثال سیوطی بدون هیچ نقدی نقل کرده، معلوم می‌شود که آن را پذیرفته است.

بر این اساس، علامه طباطبائی(ره) درباره قرائات هفتگانه به هیچ وجه تعبیر به تواتر ندارد، بلکه قرائت عاصم به روایت حفص را نیز به «قرائه دائره= قرائت رایج» تعبیر می‌کند. اگر قرائت عاصم با دیگر قرائت‌ها متفاوت باشد از قرائت عاصم به قرائت رایج و از قرائت دیگر به قرائت «جمهور» تعبیر می‌کند و اگر عاصم با دیگران تشریک قرایی داشته باشد، آن را به «القرائه المشهوره» و «القرائه المعروفه» و «القرائه المتداوله» تعبیر می‌کنند. در مقابل این تعابیر، اوصافی چون «القرائه الشاذه» و «القرائه غیر المشهوره» دارد، و در مواردی که قرائت از ائمه(ع) باشد، به «القرائه المنسوبه إلی أهل‌البیت‏» و در مواردی که قرائت خارج از معیارهای لازم باشد، تعبیر «القرائه الردیه» به‌کار می‌برد.

5-1. تحریف‌نشدن قرآن با وجود اختلاف قرائات

علامه طباطبائی(ره) مانند بسیاری از دانشمندان علوم قرآنی و مفسران بر این باور است که قرآن کریم عاری از هرگونه تحریف و تغییر است. وی می‌نویسد: قرآن کریم که خداوند بر پیامبرش(ص) با وصف «ذکر محفوظ» نازل کرده است، به صیانت الهی مصون از زیادت و نقصان و تغییر است و این وعده الهی است که به پیامبر(ص) داده است. بر همین اساس، تمام قرائت‌هایی را که به نوعی موهم افتادن کلمه یا جمله‌ای است، به تفسیر و تطبیق برگشت می‌دهد.

وی پس از بحث مفصل در نفی تحریف می‌نویسد: خلاصه اینکه قرآن منزل بر پیامبر(ص) با اوصاف خاص اگر با زیادت یا نقیصه در لفظ یا در ترتیب اثرگذار، تغییر کند، آثار اعجازی، هدایتی، نوریت، ذکریت و هیمنه خود را از دست خواهد داد؛ درحالی‌که ما آن آثار را در بهترین وجه می‌یابیم. آری اگر تغییری رخ داده، قطعاً به‌گونه‌ای بوده است که تأثیری در آن نداشته است؛ مثل افتادن آیه تکراری، اختلاف در نقطه، اختلاف در اعراب و امثال آن بوده است.

بر همین پایه، علامه برخی از مواردی را که مشعر به تحریف است بر اختلاف در قرائت حمل کرده است. ازجمله در آیه «یحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ...»(مائده: 95) که طبق روایت زراره، امام صادق(ع) فرمود آیه «ذُو عَدْلٍ مِنْکُمْ» بوده است و در ادامه فرمود: «هذا مما أخطأت به الکتّاب‏» یعنی این از اشتباهات نویسندگان است. دراین‌باره چند نکته درخور ملاحظه است:

الف. از بیان علامه به‌خوبی معلوم می‌شود که ایشان تغییر در اعراب، نقطه و امثال آن را می‌پذیرند لیکن این مقدار از تغییر را مضر به صیانت قرآن نمی‌دانند. این ادعا درحقیقت منتهی به این معنی می‌شود که این نوع از تغییر از دائره شمول حفظ الهی مستفاد از آیه حفظِ بیرون است.

ب. آیت‌الله خویی نیز در این بینش با علامه هم‌نظر است. آقای خویی با قبول تحریف بودن زیادت و نقیصه در حروف و حرکات در اختلاف قرائی آن را زیان‌بار به تواتر قرآن نمی‌داند و عدم تواتر قرائات را به این معنی می‌داند که خصوص هریک از این قرائات به طور مشخص متواتر نیست، ولی متن و ماده قرآن متواتر است. هرچند این متن در هیئت و با اعراب مختلفی نقل شده است، سرانجام قرآن منزّل در قالب یکی از این قرائات است و بقیه دچار زیادت یا نقیصه‌اند.48 علامه طباطبائی(ره) نیز اختلاف قرائات را در حدی نمی‌داند که به تحریف قرآن بینجامد.

گفتنی است که اختلاف قرائات همیشه از سنخ تغییر نقطه و اعراب نیست، بلکه گاهی از نوع تقدیم و تأخیر، تبدیل و تغییر، کاهش و افزایش نیز هست. مثلاً در اینکه امام صادق(ع) در آیه تبلیغ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک»(مائده: 67) فرمود این‌گونه بوده است: «... ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک [فی علی]».‏ حذف تعبیر «فی علی» را اگر بتوان بر قرائت حمل نمود، مصداق تغییر مضر است، اما علامه به این حدیث حتی در بحث روایی نیز اعتنا نکرده است، بلکه روایت بیانگر شأن نزول آیه یا درصدد تفسیر آیه است. علامه این قبیل روایات را حداکثر در حد اضافات تفسیری می‌پذیرد.

2. اختلاف قرائات و تأثیر آن در المیزان

هنگامی که مفسر با متن و نص قرآن روبه‌رو می‌شود، دو مقوله وحدت قرائت و تعدد آن بر وی رخ می‌نماید. در صورتی که مفسر قائل به وحدت قرائت باشد و قرائت رایج و دارج را به‌عنوان یگانه قرائت مورد اعتماد بپذیرد، فارغ از همه مباحث مربوط به قراء و قرائات در چار چوب قرائت رایج به تفسیر قرآن می‌پردازد؛ ولی اگر بر این باور باشد که قرائت رایج، یگانه قرائت واقعی نیست، بلکه تعدد قرائت یک حقیقت انکارناپذیر است یا قرائت واقعی در میان قرائات مشهور نهان است و باید با اعتنا به قرائات مختلف و تفسیر آنها به آن حقیقت پنهان دست یابد، برای وی در تفسیر قرآن راهی جز بررسی تمام قرائت‌های مشهور نخواهد بود.

علامه طباطبائی(ره) ازجمله مفسران عظیم الشأنی است که با قبول شهرت قرائات‌ـ و رد تواتر آنها‌ـ و نیز نفی انحصار قرائت صحیح در قرائت رایج، به سایر قرائت‌ها نیز توجه کرده و در تفسیر گرانسنگ المیزان بر پایه همین باور به تفسیر آیات پرداخته است. اکنون به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود.

أ. تنوع تفسیر بدون تصریح به ترجیح قرائت

یک. علامه در تفسیر آیه «وَکَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ»(انعام: 137) می‌نویسد: ابن‌عامر (دمشقی) کلمه «زَیَّن» را به ضم زاء و مبنی بر مفعول خوانده است و «قَتْل» را به ضم لام به‌عنوان نائب فاعل آن و «أَوْلادهمْ» را به نصب به‌عنوان مفعول مصدر و «شُرَکاؤهُمْ» را به جر به‌عنوان مضاف الیه قرائت کرده و درحقیقت میان مضاف یعنی «قَتْلَ» و مضاف الیه یعنی «شرکاء» فاصله انداخته است. غیر از ابن عامر بقیه قاریان «زَیَّنَ» را به فتح زاء و به‌عنوان فعل معلوم، و «قَتْلَ» را به نصب لام به‌عنوان مفعول «زَیَّنَ» و مضاف، و «أَوْلادِهِمْ» را به جر و مفعول «قَتْلَ» و مضاف‌الیه، و «شُرَکاؤُهُمْ» را مرفوع و به‌عنوان فاعل «زَیَّنَ» خوانده‌اند.

تفسیر آیه بنابر قرائت مشهور این است که بت‌ها به دلیل محبوبیت کاذبی که در دل مشرکان دارند، کشتن فرزندان را برای آنها تزیین کرده و آن را وسیله تقرب قرار داده‌اند و این غیر از موضوع وئاد است چراکه وئاد مخصوص دختران است و این به قرینه اولاد عمومی است. البته بنابر قرائت ابن عامر که زین مجهول است، بی‌شک شیطان فاعل اصلی آن خواهد بود؛ برخلاف آنکه اگر زیّن معلوم باشد، فاعل آن بت‌ها است.

دو. علامه طباطبائی(ره) آیه «وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون»َ(انعام: 105) را براساس دو قرائت دوگونه تفسیر می‌کند بدون اینکه یک قرائت را بر قرائت دیگر ترجیح دهد. در این اختلاف، عاصم، حمزه و کسایی‌ـ قاریان کوفه ـ و نافع (مدنی)، کلمه «دَرَسْتَ» را به صیغه خطاب و باب مجرد خوانده‌اند و ابن‌کثیر مکی و ابوعمرو بصری آن را به صیغه خطاب و باب مفاعله ـ دارست ـ قرائت کرده‌اند و ابن‌عامر دمشقی آن را به صیغه تأنیث و غیاب ـ دَرَسَتْ ـ خوانده است.

علامه پس از آنکه تصریف را به بیان یک معنی به صورت‌های گوناگون برای تجمیع فایده تفسیر می‌کند، می‌نویسد: «دَرَسْتَ» از ریشه درس به معنی تعلم و تعلیم از راه تلاوت و خواندن است. بنابراین، معنی قرائت «دارست» تنها مفید این معنی است که فزونی مبانی بر افزایش معنی دلالت دارد. [بدین معنی که اگر «دَرَستَ» باشد، تنها به معنی آموختن و فراگیری است، و اگر «دارستَ» باشد به معنی فراگیری توأم با مذاکره و گفتگو است]. اما با قرائت «دَرَسَتْ» از ریشه «دروس» به معنی از بین رفتن اثر است. بر این اساس، تصریف آیات برای بیان غایاتی است ازجمله کهنه شدن این حرف‌ها و بی اثر شدن آن؛ چنان‌که کفار می‌گفتند: «یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الأَوَّلینَ»(انعام: 25). یا اینکه با اتهام به پیامبر(ص) بگویند: تو این کلمات را از اهل کتاب فراگرفته‌ای یا بگویند: دوره این حرف‌ها گذشته و امروزه هیچ سودی ندارد.

ب. تأئید قرائت مشهور

یک. علامه طباطبائی(ره) در تفسیر آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَنْفالِ قُلِ الأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول»(انفال: 1) ابتدا به سراغ اختلاف قرائت رفته و نوشته است: به أهل البیت(ع) و برخی دیگر مثل عبد الله بن مسعود و سعد بن أبی وقاص و طلحه بن مصرف نسبت داده شده است که اینان آیه را این گونه «یسئلونک الأنفال» قرائت کرده‌اند. درحقیقت گفته شده کلمه «عن» یا در قرائت مشهور زائد است یا در قرائت شاذ در تقدیر است.53 منظور از اهل‌بیت در اینجا امام سجاد، امام باقر، امام صادق(ع) و زید بن علی هستند.

علامه سپس می‌افزاید به کمک سیاق می‌توان گفت آیه دلالت دارد بر اینکه میان افراد مورد اشاره در آیه منازعه و مخاصمه بوده است که هریک مدعی درستیِ سخن خود بودند و تفریعی که در ادامه آیه آمده و فرموده است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ» دلالت می‌کند بر اینکه مورد خصومت أنفال بوده است، و پرسشی که در ابتدای سوره بدان اشاره شده، برای قطع این خصومت آمده است. گویا اینان در امر انفال مخاصمه کردند و برای قطع آن نزد پیامبر(ص) رفتند تا مرتفع شود و این مؤید قرائت مشهور است؛ زیرا سؤال هرگاه به عن متعدی شود به معنی استعلام است، اما اگر خود به خود متعدی باشد به معنی استعطاف- در خواست - است که مناسب مقام نیست.

به‌خوبی ملاحظه می‌شود که علامه با اهتمام تمام قرائات منسوب به ائمه(ع) را در کانون توجه قرار داده، اما به لحاظ اینکه در مقابل قرائات مشهور است، با سکوتِ توأم با تأیید مشهور عبور کرده است.

دو. علامه در مواردی با بیان قرائات متعدد، به دفاع از قرائت مشهور می‌پردازد. ازجمله در آیه «وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالأَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»(توبه: 100) می‌نویسد: قرائت مشهور به کسر انْصارِ و عطف بر مُهاجِرِین است، و تقدیر چنین است که پیشینیانِ نخست از مهاجران و پیشینیانِ نخست از انصار و کسانی که به نیکویی از آنها پیروی کردند از خدا راضی‌اند و خدا از آنها راضی است. اما یعقوب أنصار را به رفع خوانده است که درنتیجه همه انصار مدنظر خواهد بود نه فقط پیشینیان از آنها.56 یعقوب بن اسحاق حضرمی (م 205ق) از قراء عشره است که طبعاً قرائتش غیر مشهور است.

قطعات صوتی

  • عنوان
    زمان
  • 27:12

مشخصات

سایر مشخصات

تصاویر

قسمت‌های دیگر

پایگاه قرآن