فهرست
قسمت 63 - بیان اصول قرائی ورش مصری

قسمت 63 - بیان اصول قرائی ورش مصری

  • 23 دقیقه مدت
  • 98 دریافت شده
در این برنامه آقای محمدرضا ستوده نیا به آموزش بیان اصول قرائی ورش مصری می پردازند .
شعبه (راوی دوم عاصم)

به روایت شعبه، عاصم در کلمات ذیل اماله کرده است:

1ـ «ادریک» در سیزده موضع و «ادریکم» در سوره یونس: 16
2ـ چهارکلمۀ : رمی، اَ عمی، سوی (به هنگام وقف) و سدی (به هنگام وقف)
3ـ امالۀ راء و الف «ران» (مطففین)
4ـ امالۀ الف «هارٍ» (توبه)
5ـ اماله الف «نَئا» (اسراء) ولی همین کلمه در سوره فصلت به فتح روایت شده است.
6ـ امالۀ راء و همزه در کلمه «رأی»، در هفت موضع (: انعام /76 ،هود /70 ،یوسف /24 و 28 ،طه / 10 ،نجم / 11 و 18 (و کلمۀ
«رءاک» (انبیاء : 36» ،(رءاها» (نمل : 10» ،(رءاه» (قصص : 31 (
7ـ امالۀ راء «رأی» به هنگام وصل این کلمه به ما بعد خود : رءا القمر، رءا الشمس (انعام : 77 و 78 ،(رء االذین ظلموا، (رءا الذین
اشرکوا) نحل : 85 و 86 ،رءا المجرمون (کهف : 53 ،(رءا المؤمنون (احزاب : 22 (
8ـ در حروف مقطعه : امالۀ راء در «الر» و «المر»، امال

همزه در قرائات نافع و راویان آن

نافع

در همه کلماتی که دارای دو همزة قطع پیاپی باشند (اولی مفتوح و دومی مفتوح، مکسور یا مضموم)، دومین با همزه را به تسـهیل
قرائت کرده است.
اگر همزه اول، مضموم و دومی مفتوح باشد با همزه دوم را به واو خالص بدل کرده، اگر همزه اول مکسور و دومی مفتوح باشـد،
همزه دوم را به یاء خالص بدل کرده و اگر همزه اول مضموم و دومی مکسور باشد، به دو وجه : تسهیل دومی یا ابدال آن بـه واو
خالص خوانده است.
او کلمه «النبی» را به هر صورت که باشد با همزه خوانده : النّبی ء، نبیئاً، الانبئاء
کلمه «مؤصده» (بلد، همزه) را به ابدال همزه به واو (موصده)، و «الصابئین» و «الصابئون» (بقـره، مائـده، حـج) را بـه حـذف همـزه
خوانده است.
دو کلمۀ هزُءاً و کُفُؤاً را با همزه خوانده است.
در کلمه «انا» اگر بعد از آن همزه قطع مفتوح یا مضموم بیاید، در وصل، به الف با مد منفصل میخواند.

نقل و حذف : در قرائت نافع فقط در کلمه «الان» و «عاداً الاولی» با ادغام تنوین «عاداً» در لام تعریف «الاولی» این قاعـده اجـرا
شده. در قالون نیز چنین است.

ورش

همزة مفرده: اگر در کلمهای همزه ساکن در محل فاء الفعل باشد، آن همزه را در هر حال به حرف مدی از جنس حرکت ما قبـل
بدل کرده است. از این اصل کلیه تصاریف ریشۀ «أوی» مستثنا هستند.
همچنین سه کلمه «بئر»، «بئس» و «الذئب» با آن که همزه، فاء الفعل کلمه نیست با بدل به یاء خوانده است.
اگر همزه فاء الفعل مفتوح پس از ضمه واقع شود، همزه را تبدیل به واو خالص کرده است، مثل : «موجلا».
او همزة کلمۀ «لئلّا» را به یاء تبدیل نموده و همزه بعد از یاء «انّما النّسئ» (سوره توبه) را بدل به یاء و در یاء قبلی ادغام کرده است : انّما النّسی
نقل و حذف: هر گاه قبل از همزة قطع، حرف ساکنی غیر از حروف مدی بیاید، حرکت همزه را به ساکن ما قبـل داده و همـزه را
حذف میکند. این قاعده را به اختصار، نقل گویند.
اجتماع دو همزه در یک کلمه : اگر هر دو همزه مفتوح باشد، دومی را به الف بدل میکند که اگر حرکت بعد آن، سـاکن باشـد،
با مد اشباع خوانده است : مثل «ءآنذرتم»
و اگر متحرک باشد، به قصر. مثل ءالد ،به استثنای دو کلمۀ: «ءانت» و «ارأیت» که در آندو فقط تسهیل میکند هـم چنـین در دو
کلمۀ آمنتم (اعراف، طه، شعراء) و ءآلهتنا (زخرف)، ابدال صورت نمیگیرد.
اجتماع دو همزه قطع در دو کلمه :
اگر متفق الحرکه باشند، به دو وجه : تسهیل دومی یا ابدال آن به حرف مدی مجانس با حرکت همزه اول اسـت و حـرف بعـد از
ابدال اگر متحرک به حرکت اصلی باشد، به قصر و اگر متحرک به حرکت عارضی باشد، اشباع یا قصر است و اگر حـرف پـس
از ابدال ساکن باشد، مد حاصل از ابدال به اشباع خواهد بود.
ولی اگر حرکت دو همزه مختلف باشند، بیان قاعده آن در «نافع» گذشت.

قالون

در کلماتی که دو همزة قطع مختلف الحرکه به دنبال هم آمده باشند، مانند استادش، همـزة دوم را تسـهیل مـیکنـد، امـا میـان دو
همزه، یک الف مصوت بلند (آ) میافزاید (مگر در آمنتم و ءآلهتنا و أئمۀ) ولی اگر دو همزه متفق الحرکه و در دو کلمه باشـند،
اگر هر دو مفتوح باشند یکی از آن دو را حذف کرده و اگر هر دو مکسور یا مضموم باشند، اولی را تسـهیل نمـوده اسـت. (مثـل
بزّی)
همزه مفرده : در تمام موارد یادشده در همزه مفرده ورش، روایت قالون از نافع، به تحقیق آنهاست.
در «النبی» که در نافع ذکرش گذشت، در دو مورد آنرا به یاء مشدد خوانده : للنّبی ان اراد بیوت النبی الّا اَن (احزاب : 50/52(

یاءات متکلم در قرائت نافع

نافع بیش از قراء دیگر به مفتوح گردانیدن این یاءات گرایش دارد. وی یاء ضمیر متکلم ما قبل مکسور را به شـرط آن کـه کلمـه
سنگین نشود با فتحه قرائت کرده مثل :انّی اُعیذها.
کلمات انّی و انّنی در مواضعی که قبل از همزه قطع یا همزه وصل قرار گیرند، به فتح یاء خوانده است (مانند ابن کثیر و ابوعمرو)
موارد اختلاف نافع با حفص: محیای) انعام : 164 ،( قالون به سکون و ورش به دو وجه خوانده : مثـل حفـص (بـه فـتح) و مثـل
قالون (به سکون یاء) و در صورت سکون، نافع آن را مد کامل اشباع داده است. / بیتی در «لمن دخل بیتی» (سوره نوح)، نـافع بـه
سکون یاء و در دو موضع دیگر : بقره :124 و حج :24 به فتح خوانده / مماتی الله (انعام : 164 (به فتح یاء خوانده / لی در «مـالی لا
اری الهدهد» (نمل : 20 (و لی نعجۀ (ص : 22 ،(ما کان لی علیکم (ابراهیم : 24 ،(ما کـان لـی مـن علـم (ص : 68 (بـه سـکون یـاء
خوانده است. ورش : «ولی فیها مارب اخری» (طه : 18 (به فتح و قالون به سکون خوانده / معی : هشت مورد هر جا آمده نـافع بـه
سکون یاء خوانده و در موضع دوم شعراء : 118» : نجنی و من معـی مـن المـؤمنین» را ورش بـه فـتح یـاء خوانـده/ یـاء در «ان لـم
تؤمنوالی» (دخان : 20 ،(و لیؤمنوا بی (بقره : 185 (را ورش به فتح یاء خوانده / یا عباد لا خوف (زخرف : 68 (را نافع به اثبات یـاء
به سکون (عبادی) در هر حال خوانده است.

کسائی

اماله

امالۀ الف: الفهای منقلب از یاء در افعال و نیز الفهای «اَعلی» و مانند آن.
ـ الفهای منقلب از واو در سورههایی که دارای فاصلههای الف منقلب ازیاء باشد؛ مثل العلی، الضـحی، طحیهـا، الربـا و کلمـات
واوی که از سه حرف بیشتر اند مثل یرضی، زکّیها، یدعی، فتعالی.
ـ الفهای تأنیث مقصورة مثلث الفاء (وزنهای فَعلی، فعلی و فُعلی) مثل تَقوی، احدی، قُربی و نیـز وزنهـای فُعـالی و فَعـالی مثـل
اُساری و یتامی
ـ و هر الفی که در رسم مصحف با یاء نوشته شده باشد، مانند متی بلی اَنّی
ـ کلمات آخر 11 سورة قرآن کریم : طه، نجم، معارج، قیامه، نازعات، عبس، اعلی، شمس، لیل، ضحی، علق. مگر الف آنها بدل
از تنوین باشد مثل ضنکا، نسفا
ـ الف متوسط واقع بین دو راء که اولی مفتوح و دومی در آخر کلمه مکسور باشد، مانند الابرار من قرارِ
ـ الف بعد از «ی» مثل خطایا، خطا یا کم
ـ اماله راء و همزه در کلمه «رأی»، اگر قبل از متحرک باشد، مثل رءاک، رءاکوکباً
ـ حروف مقطعه : راء در الر و المر، هاء و یاء در کهیعص، یاء در یس، طاءوهاء در طه، طاء در طسم و طس، حاء در حم
امالۀ حرکت:
فتحۀ ما قبل تاء تأنیث اعم از اینکه دلالت بر تأنیث بکند یا نه و اعم از اینکه مدور رسم شده باشد یا کشیده به کسره میل میدهـد،
بجز در کلماتی که حروف استعلاء یا الف یا «ع» پیش از آن تاء تأنیث قرار گرفته باشد.
همچنین در چهار حرف : «ء»، «ک»، «هـ» و «ر» فقط در صورتی که قبل از این حروف، کسره یا «ی» ساکن باشـد، امالـه صـورت
میگیرد : الایکه، ملائکه، فاکهِه.
در پانزده حرف باقیمانده از مجموع حروف الفبا که قبل از تاء تأنیث واقـع شـوند، امالـه کـرده اسـت (ایـن حـروف عبارتنـد از :
فجثت زینب لذود شمس)
دوری : هر الفی که پس از آن، «ر» مکسور باشد را و نیز الـف در دو کلمـه «کـافرین» و «جبـارین»، و نیـز «الرّؤیـا»، «رؤیـاک»، و
کلمات : مثوای، محیای، مشکاة، هدای، والجارِ، آذانهم (الف دوم)، طغیانهم، بارئ، بارئکم، اماله کرده است.

ابوعمرو

ادغامات

ـ ادغام «ت» تأنیث علاوه بر خود در ده حرف : ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ
ـ ادغام (کبیر) «ت» جمع مؤنث سالم در هفت حرف : ث، ج، ذ، ز، س، ص، ض
ـ ادغام «ث» در پنج حرف : ت، ذ، س، ش، ض
ـ ادغام دال «قد» علاوه بر «ت» در هشت حرف : ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ
ـ ادغام دال در ده حرف : ت، ث، ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ، به شرط آنکه حرکت دال اگر مفتـوح اسـت، قبـل آن سـاکن
نباشد.
ـ ادغام ذال «اذ» در هفت حرف : ت، ج، د، ز، س، ص، ظ
ـ ادغام (کبیر) دال در «ذ» و «ض» به شرط مکسور بودن مدغم (مثل من بعد ضرّاء)، باء در «م»، قـاف در «ک» و بـالعکس اگـر در
دو کلمه بوده
*
و حرف قبلی مد غم، متحرک باشد، نون در «ل» بشرط متحرک بودن حرف قبلی مدغم
* همین ادغام در چهار مورد در قرآن که مدغم و مدغم فیه در یک کلمه هستند، صورت گرفتـه و آن چهـار کلمـه عبارتنـد از :
خلقکّم رزقکّم طلّقکّن ماسبقکّم بها
ـ ادغام (صغیر) راء در «ل»، باء ساکن در «ف»، ذال در «ت» در یک کلمه
ـ دو حرف مثل هم اگر در یک کلمه باشند، فقط در دو کلمه : مناسککّم و ما سلککّم ادغام کرده و بقیه را به اظهار خوانده ولی
اگر در دو کلمه باشند، همه را به ادغام خوانده است.
ـ ادغام لام «هل» فقط در موضع «هل تّری» (سوره ملک) و «فهل تّری لهم» (سوره حاقه)
ـ ادغام دال ملفوظ در کهیعص در کلمه «ذکر» سوره مریم و باء در «م» «یعذّب من یشاء» (آخر بقـره) و بـاء در «م» «ارکـب معنـا»
(هود).

ادغام به روایت سوسی

ادغام کبیر دو حرف متقارب : اگر دو حرف متقارب در یک کلمه باشند، فقط قاف را در «ک» به دو شرط: متحرک بودن قـاف
و میم جمع آمدن پس از کاف، ادغام کرده است. (مثل : یرزقکّم) اگر دو حرف متقارب در دو کلمه باشند، وقتی مدغم یکـی از
حروف 16 گانه (ب، ت، ث، ج، ح، د، ذ، ر، س، ش، ض، ق، ک، ل، م، ن) در یکدیگر ادغام نموده است.
ـ راء ساکن در «ل» را ادغام کرده است (مثل : فاصبرلّحکم... )

قطعات صوتی

  • عنوان
    زمان
  • 23:42

مشخصات

سایر مشخصات

تصاویر

قسمت‌های دیگر

پایگاه قرآن