این تلاوت شامل آیات 1 تا 51 سوره مبارکه شعراء است .
سوره 26: الشعراء
به نام خداوند رحمتگر مهربان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
طا سین میم (1)
طسم ﴿1﴾
این است آیههاى کتاب روشنگر (2)
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿2﴾
شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمىآورند جان خود را تباه سازى (3)
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿3﴾
اگر بخواهیم معجزهاى از آسمان بر آنان فرود مىآوریم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد (4)
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ﴿4﴾
و هیچ تذکر جدیدى از سوى [خداى] رحمان برایشان نیامد جز اینکه همواره از آن روى برمىتافتند (5)
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ ﴿5﴾
[آنان] در حقیقت به تکذیب پرداختند و به زودى خبر آنچه که بدان ریشخند مى کردند بدیشان خواهد رسید (6)
فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ﴿6﴾
مگر در زمین ننگریستهاند که چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زیبا رویانیدهایم (7)
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿7﴾
قطعا در این [هنرنمایى] عبرتى است و[لى] بیشترشان ایمانآورنده نیستند (8)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ﴿8﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکستناپذیر مهربان است (9)
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿9﴾
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا درداد که به سوى قوم ستمکار برو (10)
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿10﴾
قوم فرعون آیا پروا ندارند (11)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿11﴾
گفت پروردگارا مىترسم مرا تکذیب کنند (12)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ﴿12﴾
و سینهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست (13)
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾
و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بکشند (14)
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ ﴿14﴾
فرمود نه چنین نیست نشانههاى ما را [براى آنان] بب رید که ما با شما شنوندهایم (15)
قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿15﴾
پس به سوى فرعون بروید و بگویید ما پیامبر پروردگار جهانیانیم (16)
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾
فرزندان اسرائیل را با ما بفرست (17)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿17﴾
[فرعون] گفت آیا تو را از کودکى در میان خود نپروردیم و سالیانى چند از عمرت را پیش ما نماندى (18)
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿18﴾
و [سرانجام] کار خود را کردى و تو از ناسپاسانى (19)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿19﴾
گفت آن را هنگامى مرتکب شدم که از گمراهان بودم (20)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿20﴾
و چون از شما ترسیدم از شما گریختم تا پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد (21)
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿21﴾
و [آیا] اینکه فرزندان اسرائیل را بنده [خود] ساختهاى نعمتى است که منتش را بر من مىنهى (22)
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿22﴾
فرعون گفت و پروردگار جهانیان چیست (23)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿23﴾
گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو استاگر اهل یقین باشید (24)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إن کُنتُم مُّوقِنِینَ ﴿24﴾
[فرعون] به کسانى که پیرامونش بودند گفت آیا نمىشنوید (25)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾
[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما (26)
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿26﴾
[فرعون] گفت واقعا این پیامبرى که به سوى شما فرستاده شده سخت دیوانه است (27)
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾
[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو استاگر تعقل کنید (28)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾
[فرعون] گفت اگر خدایى غیر از من اختیار کنى قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت (29)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿29﴾
گفت گر چه براى تو چیزى آشکار بیاورم (30)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُّبِینٍ ﴿30﴾
گفت اگر راست مىگویى آن را بیاور (31)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿31﴾
پس عصاى خود بیفکند و بناگاه آن اژدرى نمایان شد (32)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ ﴿32﴾
و دستش را بیرون کشید و بناگاه آن براى تماشاگران سپید مىنمود (33)
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاء لِلنَّاظِرِینَ ﴿33﴾
[فرعون] به سرانى که پیرامونش بودند گفت واقعا این ساحرى بسیار داناست (34)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿34﴾
مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون کند اکنون چه راى مىدهید (35)
یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (36)
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿36﴾
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بیاورند (37)
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿37﴾
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند (38)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿38﴾
و به توده مردم گفته شد آیا شما هم جمع خواهید شد (39)
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿39﴾
بدین امید که اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروى کنیم (40)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿40﴾
و چون ساحران پیش فرعون آمدند گفتند آیا اگر ما غالب آییم واقعا براى ما مزدى خواهد بود (41)
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ ﴿41﴾
گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهید شد (42)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿42﴾
موسى به آنان گفت آنچه را شما مىاندازید بیندازید (43)
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ﴿43﴾
پس ریسمانها و چوبدستىهایشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون که ما حتما پیروزیم (44)
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾
پس موسى عصایش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعید (45)
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿45﴾
در نتیجه ساحران به حالتسجده درافتادند (46)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿46﴾
گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (47)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿47﴾
پروردگار موسى و هارون (48)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾
گفت [آیا] پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است به زودى خواهید دانستحتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راستخواهم برید و همهتان را به دار خواهم آویخت (49)
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿49﴾
گفتند باکى نیست ما روى به سوى پروردگار خود مىآوریم (50)
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿50﴾
ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید [چرا] که نخستین ایمانآورندگان بودیم (51)
إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَن کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿51﴾
سوره 26: الشعراء
به نام خداوند رحمتگر مهربان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
طا سین میم (1)
طسم ﴿1﴾
این است آیههاى کتاب روشنگر (2)
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿2﴾
شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمىآورند جان خود را تباه سازى (3)
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿3﴾
اگر بخواهیم معجزهاى از آسمان بر آنان فرود مىآوریم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد (4)
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ﴿4﴾
و هیچ تذکر جدیدى از سوى [خداى] رحمان برایشان نیامد جز اینکه همواره از آن روى برمىتافتند (5)
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ ﴿5﴾
[آنان] در حقیقت به تکذیب پرداختند و به زودى خبر آنچه که بدان ریشخند مى کردند بدیشان خواهد رسید (6)
فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ﴿6﴾
مگر در زمین ننگریستهاند که چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زیبا رویانیدهایم (7)
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿7﴾
قطعا در این [هنرنمایى] عبرتى است و[لى] بیشترشان ایمانآورنده نیستند (8)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ﴿8﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکستناپذیر مهربان است (9)
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿9﴾
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا درداد که به سوى قوم ستمکار برو (10)
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿10﴾
قوم فرعون آیا پروا ندارند (11)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿11﴾
گفت پروردگارا مىترسم مرا تکذیب کنند (12)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ﴿12﴾
و سینهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست (13)
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾
و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بکشند (14)
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ ﴿14﴾
فرمود نه چنین نیست نشانههاى ما را [براى آنان] بب رید که ما با شما شنوندهایم (15)
قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿15﴾
پس به سوى فرعون بروید و بگویید ما پیامبر پروردگار جهانیانیم (16)
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾
فرزندان اسرائیل را با ما بفرست (17)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿17﴾
[فرعون] گفت آیا تو را از کودکى در میان خود نپروردیم و سالیانى چند از عمرت را پیش ما نماندى (18)
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿18﴾
و [سرانجام] کار خود را کردى و تو از ناسپاسانى (19)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿19﴾
گفت آن را هنگامى مرتکب شدم که از گمراهان بودم (20)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿20﴾
و چون از شما ترسیدم از شما گریختم تا پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد (21)
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿21﴾
و [آیا] اینکه فرزندان اسرائیل را بنده [خود] ساختهاى نعمتى است که منتش را بر من مىنهى (22)
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿22﴾
فرعون گفت و پروردگار جهانیان چیست (23)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿23﴾
گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو استاگر اهل یقین باشید (24)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إن کُنتُم مُّوقِنِینَ ﴿24﴾
[فرعون] به کسانى که پیرامونش بودند گفت آیا نمىشنوید (25)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾
[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما (26)
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿26﴾
[فرعون] گفت واقعا این پیامبرى که به سوى شما فرستاده شده سخت دیوانه است (27)
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾
[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو استاگر تعقل کنید (28)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾
[فرعون] گفت اگر خدایى غیر از من اختیار کنى قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت (29)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿29﴾
گفت گر چه براى تو چیزى آشکار بیاورم (30)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُّبِینٍ ﴿30﴾
گفت اگر راست مىگویى آن را بیاور (31)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿31﴾
پس عصاى خود بیفکند و بناگاه آن اژدرى نمایان شد (32)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ ﴿32﴾
و دستش را بیرون کشید و بناگاه آن براى تماشاگران سپید مىنمود (33)
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاء لِلنَّاظِرِینَ ﴿33﴾
[فرعون] به سرانى که پیرامونش بودند گفت واقعا این ساحرى بسیار داناست (34)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿34﴾
مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون کند اکنون چه راى مىدهید (35)
یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (36)
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿36﴾
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بیاورند (37)
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿37﴾
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند (38)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿38﴾
و به توده مردم گفته شد آیا شما هم جمع خواهید شد (39)
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿39﴾
بدین امید که اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروى کنیم (40)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿40﴾
و چون ساحران پیش فرعون آمدند گفتند آیا اگر ما غالب آییم واقعا براى ما مزدى خواهد بود (41)
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ ﴿41﴾
گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهید شد (42)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿42﴾
موسى به آنان گفت آنچه را شما مىاندازید بیندازید (43)
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ﴿43﴾
پس ریسمانها و چوبدستىهایشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون که ما حتما پیروزیم (44)
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾
پس موسى عصایش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعید (45)
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿45﴾
در نتیجه ساحران به حالتسجده درافتادند (46)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿46﴾
گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (47)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿47﴾
پروردگار موسى و هارون (48)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾
گفت [آیا] پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است به زودى خواهید دانستحتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راستخواهم برید و همهتان را به دار خواهم آویخت (49)
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿49﴾
گفتند باکى نیست ما روى به سوى پروردگار خود مىآوریم (50)
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿50﴾
ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید [چرا] که نخستین ایمانآورندگان بودیم (51)
إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَن کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿51﴾