فهرست
سوره ی مبارکه شعراء

تلاوت ترتیل ابراهیم الاخضر سوره ی مبارکه شعراء

  • 40 دقیقه مدت
  • 43 دریافت شده
تلاوت: غیرایرانی متاخر
تلاوت: کامل
تلاوت: استودیویی
ملیت قاری: عربستانی
تلاوت ترتیل سوره ای ابراهیم الاخضر با ترجمه دکتر الهی قمشه ای
سْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

طسم ﴿1﴾
طسم (اسراری است بین خدا و رسول) (1)

تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿2﴾
این قرآن آیات کتاب روشن خداست. (2)

لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿3﴾
(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی‌آورند هلاک سازی! (3)

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ﴿4﴾
ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار (ایمان به) آن فرود آرند. (4)

وَمَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ ﴿5﴾
و (وای بر اینان که) هیچ آیت و ذکر تازه‌ای از خدای رحمان بر آنها نیاید جز آنکه از آن اعراض می‌کنند. (5)



فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبَاءُ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿6﴾

همانا این کافران آیات خدا را تکذیب کردند و به زودی خبر آنچه بدان استهزاء می‌کنند به آنان خواهد رسید. (6)



أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿7﴾

آیا در زمین به دیده عبرت نظر نکردند که ما چه انواع گوناگون از نباتات پر سود از آن برویانیدیم؟ (7)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿8﴾

همانا در این کار آیتی (از لطف و رحمت و علم و قدرت خدا بر هوشمندان) آشکار است و باز اکثر اینان ایمان نمی‌آورند. (8)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿9﴾

و همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است. (9)



وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿10﴾

و (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور. (10)



قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿11﴾

به سوی قوم ستمکار فرعون که آیا باز هم نمی‌خواهند خدا ترس و پرهیزگار شوند؟ (11)



قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ﴿12﴾

موسی عرض کرد: ای پروردگار، از آن می‌ترسم که فرعونیان سخت مرا تکذیب کنند. (12)



وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾

و (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود). (13)



وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ ﴿14﴾

و بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که می‌ترسم به قتلم رسانند. (14)



قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿15﴾

خدا به موسی فرمود: هرگز (مترس که شما را نمی‌کشند)، پس با برادرت هارون بدین معجزات و آیات ما به سوی آنان بروید که ما همه جا با شما هستیم و گفتار شما را می‌شنویم. (15)



فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾

هر دو به اتفاق به جانب فرعون روید و بگویید که ما رسول پروردگار جهانیم. (16)



أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿17﴾

با این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست. (17)



قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿18﴾

فرعون گفت: تو نه آن کودکی که ما پروردیم و سالها عمرت در نزد ما گذشت؟ (18)



وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿19﴾

و آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟ (19)



قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿20﴾

موسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد). (20)



فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿21﴾

و آن گاه از ترس شما گریختم تا آنکه خدای من مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیغمبران خود قرار داد. (21)



وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿22﴾

و (بازگو) این که طایفه بنی اسرائیل را بنده خود کرده‌ای این هم نعمتی است که منّت آن بر من می‌نهی؟ (22)



قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿23﴾

باز فرعون به موسی گفت: ربّ العالمین چیست؟ (23)



قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ﴿24﴾

موسی جواب داد: خدای آسمانها و زمین است و آنچه ما بین آنهاست، اگر به یقین باور دارید. (24)



قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾

فرعون روی به درباریانش کرد و گفت: آیا نمی‌شنوید (که این مرد چه دعوی بی‌دلیل می‌کند). (25)



قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿26﴾

موسی گفت: همان خدایی است که شما و پدران پیشین شما را بیافرید. (26)



قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾

باز فرعون گفت: این رسولی که به سوی شما به رسالت فرستاده شده سخت دیوانه است. (27)



قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾

باز موسی گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید. (28)



قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿29﴾

باز فرعون گفت: اگر غیر من خدایی را بپرستی البته تو را به زندان خواهم کشید. (29)



قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ ﴿30﴾

موسی باز پاسخ داد: اگر هم حجت و معجزی (بر صدق دعوی خود) بر تو آورده باشم (بازم به زندان کشی). (30)



قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿31﴾

فرعون گفت: آن معجزه را بیار اگر راست می‌گویی؟ (31)



فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ ﴿32﴾

در آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت. (32)



وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ ﴿33﴾

و نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید. (33)



قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿34﴾

فرعون رو به درباریانش کرد و گفت: این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست. (34)



یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾

که می‌خواهد بدین سحر و شعبده‌ها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه می‌فرمایید؟ (35)



قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿36﴾

آنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست. (36)



یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿37﴾

تا ساحران ماهر زبر دست را (برای دفاع او) نزدت حاضر آورند. (37)



فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿38﴾

آن گاه ساحران را بر حسب وعده به روز معیّن حاضر ساختند. (38)



وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿39﴾

و مردم شهر را گفتند: چه بهتر که همه در آن روز جمع باشید (تا واقعه را مشاهده کنید). (39)



لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿40﴾

باشد که ما هم اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم. (40)



فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ ﴿41﴾

و چون ساحران حضور فرعون آمدند با وی گفتند: آیا اگر (بر موسی) غالب آییم اجری خواهیم داشت؟ (41)



قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿42﴾

فرعون گفت: آری البته علاوه بر اجر خدمت از مقربان (درگاهم) نیز خواهید شد. (42)



قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿43﴾

(چون ساحران به معارضه حاضر شدند) موسی به آنها گفت: اینک شما بساط سحر خود هر چه می‌خواهید به کار اندازید. (43)



فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾

ساحران هم رسن و طنابها و چوبهای سحر خود را بیفکندند و به عزت فرعون قسم یاد کردند که (بر موسی) البته غالب خواهیم شد. (44)



فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿45﴾

در آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو می‌برد. (45)



فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿46﴾

ساحران که این معجزه بدیدند (و قطعا دانستند سحر نیست، پیش موسی) به سجده افتادند. (46)



قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿47﴾

گفتند: ما به خدای عالمیان ایمان آوردیم. (47)



رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾

پروردگار موسی و هارون. (48)



قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿49﴾

فرعون به ساحران گفت: چرا بی‌اجازه من ایمان به موسی آوردید؟ همانا معلوم است که این استاد بزرگ شماست که شما را ساحری آموخته! پس به زودی کیفر خود را خواهید دید، دست و پای شما را به اختلاف (دو طرف چپ و راست) قطع می‌کنم آن گاه همه را به دار می‌کشم. (49)



قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿50﴾

ساحران گفتند: (از این دار و قتل به ما) هیچ زیانی نخواهد رسید چون (بعد از مرگ) به سوی خدای خود باز می‌گردیم. (50)



إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿51﴾

ما از خدا امید آن داریم که به لطف خویش از گناهان ما درگذرد چون اول ما به او ایمان آوردیم. (51)



وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿52﴾

و ما به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه (از شهر مصر) بیرون بر که شما را (فرعونیان) تعقیب خواهند کرد. (52)



فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿53﴾

آن گاه فرعون رسول برای جمع آوری لشکر به شهرها فرستاد. (53)



إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ﴿54﴾

(و برای تبلیغات به آنها می‌گفتند که) همانا طایفه بنی اسرائیل عده قلیلی هستند. (54)



وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿55﴾

که ما را به خشم آورده‌اند. (55)



وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ ﴿56﴾

و ما لشکری همه نیرومند و مسلح به اسلحه کاملیم. (56)



فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿57﴾

پس (با وجود این همه دعوی‌ها) ما آنها را از باغهای مصفّا با نهرهای آب روان بیرون کردیم. (57)



وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ ﴿58﴾

و نیز از گنج‌ها و ثروتها و مقامات عالیه ریاست بیرون آوردیم (و به دریای هلاک افکندیم). (58)



کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿59﴾

آری این چنین کردیم و (قوم ضعیف) بنی اسرائیل را وارث آن شهر و دیارها و ثروت و مقامها گردانیدیم. (59)



فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ ﴿60﴾

پس صبحگاه فرعونیان موسی و بنی اسرائیل را تعقیب کردند. (60)



فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿61﴾

چون دو لشکر روبرو شدند اصحاب موسی گفتند: اینک به دست فرعونیان خواهیم افتاد. (61)



قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿62﴾

موسی گفت: هرگز چنین نیست، که خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد. (62)



فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ ﴿63﴾

پس ما به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا (ی نیل) زن، چون زد دریا شکافت و آب هر قطعه دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت. (63)



وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ ﴿64﴾

و دیگران (یعنی فرعونیان) را (از پی بنی اسرائیل) به نزدیک دریا آوردیم. (64)



وَأَنْجَیْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ ﴿65﴾

و موسی و کلیه همراهانش را به ساحل سلامت رسانیدیم. (65)



ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ﴿66﴾

آن گاه قوم دیگر همه را به دریا غرق کردیم. (66)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿67﴾

همانا در این هلاک فرعونیان آیت بزرگی (برای عبرت و موعظه مردم) بود لیکن اکثر خلق ایمان نیاوردند. (67)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿68﴾

و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. (68)



وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِیمَ ﴿69﴾

و (ای رسول) حکایت ابراهیم را بر امت بیان کن. (69)



إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ﴿70﴾

هنگامی که با پدر (یعنی عمو، زیرا پدران پیغمبران همه موحّدند) و با قومش گفت: شما چه معبودی را می‌پرستید؟ (70)



قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ ﴿71﴾

جواب دادند که ما بتهایی را می‌پرستیم و ثابت بر پرستش آنها بوده و هستیم. (71)



قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ ﴿72﴾

ابراهیم گفت: آیا هر گاه این بتهای جماد را بخوانید سخن شما را می‌شنوند؟ (72)



أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ ﴿73﴾

یا به حال شما هیچ سود و زیانی توانند داشت؟ (73)



قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ ﴿74﴾

گفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و هر چند جماد بی‌اثری باشند می‌پرستیم). (74)



قَالَ أَفَرَأَیْتُمْ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿75﴾

ابراهیم باز به آنها گفت: آیا می‌دانید که این بتهایی که شما مردم اینک می‌پرستید، (75)



أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ ﴿76﴾

و پدران شما از قدیم می‌پرستیدند، (76)



فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿77﴾

آنها مرا دشمن‌اند جز خدای یکتای عالمیان؟ (77)



الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿78﴾

همان خدایی که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت می‌فرماید. (78)



وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿79﴾

و همان خدایی که مرا غذا می‌دهد و سیراب می‌گرداند. (79)



وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿80﴾

و چون بیمار شوم مرا شفا می‌دهد. (80)



وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿81﴾

و همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) می‌میراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده می‌گرداند. (81)



وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿82﴾

و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد. (82)



رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ ﴿83﴾

بارالها، مرا حکمی ببخش (بر این مشرکان فرمانروایی ده) و به (رسل و) بندگان صالح خود ملحق ساز. (83)



وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ ﴿84﴾

و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان. (84)



وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ ﴿85﴾

و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده. (85)



وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ ﴿86﴾

و از پدرم (یعنی عمویم) درگذر، که وی سخت از گمراهان است. (86)



وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ ﴿87﴾

و روزی که خلق را از قبرها برانگیزند در آن روز مرا رسوا (و هلاک) مگردان. (87)



یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿88﴾

آن روزی که مال و فرزندان (هیچ به حال انسان) سود نبخشند. (88)



إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴿89﴾

و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک (از شرک و ریب و ریا) به درگاه خدا آید. (89)



وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿90﴾

و بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند. (90)



وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ ﴿91﴾

و دوزخ را بر گمراهان پدیدار گردانند. (91)



وَقِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿92﴾

و به کافران گفته شود: بتهایی که پرستش می‌کردید به کجا شدند؟ (92)



مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ ﴿93﴾

آن بتهایی که به جای خدا پرستش می‌کردید آیا می‌توانند به شما اینک یاری کرده یا از جانب خود دفاع کنند؟ (93)



فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿94﴾

در آن حال کافران و معبودان باطلشان هم به رو در آتش دوزخ افتند. (94)



وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ ﴿95﴾

و نیز تمام سپاه شیطان (به جهنم در آیند). (95)



قَالُوا وَهُمْ فِیهَا یَخْتَصِمُونَ ﴿96﴾

و در دوزخ به مجادله و خصومت با یکدیگر گویند: (96)



تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿97﴾

به خدا قسم که ما در گمراهی بسیار آشکاری بودیم. (97)



إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿98﴾

که شما (بتها) را مانند خدای عالمیان پرستش می‌کردیم. (98)



وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ ﴿99﴾

و ما را گمراه نکردند جز قوم تبهکار. (99)



فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ ﴿100﴾

پس (در این روز سخت) نه شفیعی داریم، (100)



وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ ﴿101﴾

و نه یک دوست صمیمی (که از ما حمایتی کند). (101)



فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿102﴾

ای کاش که بار دیگر (به دنیا) باز می‌گشتیم تا (به خدای یگانه) ایمان می‌آوردیم. (102)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿103﴾

همانا در این (ندامت گمراهان) آیت عبرتی (برای دیگران) بود و لیک اکثر مردم باز ایمان نیاوردند. (103)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿104﴾

و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. (104)



کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ ﴿105﴾

قوم نوح هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند. (105)



إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿106﴾

هنگامی که مهربان برادرشان نوح آنها را گفت: آیا خدا ترس و متّقی نمی‌شوید؟ (106)



إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿107﴾

من برای شما بسیار رسولی امین (و خیر خواهی مشفق) هستم. (107)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿108﴾

پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. (108)



وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿109﴾

و من اجری از شما برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. (109)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿110﴾

پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. (110)



قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ ﴿111﴾

قوم نوح (از کبر و خود پرستی) پاسخ دادند که ما چگونه به تو ایمان آوریم در صورتی که پیروانت معدودی مردم خوار و فرومایه‌اند؟ (111)



قَالَ وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿112﴾

نوح گفت: مرا چه کار که افعال و احوال پیروانم را بدانم (که از طبقه عالی یا دانی‌اند)؟ (112)



إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿113﴾

اگر شعور و معرفتی دارید بدانید که حساب کار آنها بر کسی جز خدای من نخواهد بود. (113)



وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿114﴾

و من هرگز مؤمنان به حق را (هر چند فقیر باشند) از خود نرانم. (114)



إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿115﴾

من جز آنکه مردم را اندرز کنم و از خدا بترسانم وظیفه‌ای ندارم. (115)



قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ ﴿116﴾

باز قوم نوح گفتند: ای نوح، اگر ترک این سخنان نگویی سخت سنگسار می‌شوی. (116)



قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ ﴿117﴾

نوح گفت: پروردگارا، قوم من سخت مرا تکذیب کردند. (117)



فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿118﴾

پس بین من و آنها حکم فرما و به ما گشایشی عطا کن، و من و مؤمنانی که با من همراهند از شر قوم نجات ده. (118)



فَأَنْجَیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿119﴾

ما هم او را با همه آنان که در آن کشتی انبوه در آمدند به ساحل سلامت رساندیم. (119)



ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ ﴿120﴾

آن‌گاه باقی آن قوم سرکش را پس از نجات نوح و مؤمنان به دریا غرق کردیم. (120)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿121﴾

همانا در این (نجات مؤمنان و هلاک کافران قوم نوح) آیت عبرتی است، و اکثرشان ایمان نیاوردند. (121)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿122﴾

و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است. (122)



کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ ﴿123﴾

قوم عاد نیز رسولان خدا را تکذیب کردند. (123)



إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿124﴾

هنگامی که مهربان برادرشان هود به آنها گفت: آیا متقی و خدا ترس نمی‌شوید؟ (124)



إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿125﴾

من برای شما پیغمبری بسیار (خیر خواه و) امینم. (125)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿126﴾

پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید. (126)



وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿127﴾

و من از شما اجری برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. (127)



أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ﴿128﴾

آیا بنا می‌کنید به هر سرزمین مرتفع عمارت و کاخ برای آنکه به بازی عالم سرگرم شوید (و از یاد خدا غافل مانید). (128)



وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ ﴿129﴾

و عمارتهای محکم بنا می‌کنید به امید آنکه در آن عمارات عمر ابد کنید؟ (129)



وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ ﴿130﴾

و چون (به ظلم و بیداد خلق) دست گشایید کمال قساوت و خشم کار بندید؟ (130)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿131﴾

پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید. (131)



وَاتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿132﴾

و بترسید از آن خدایی که شما را به آنچه خود می‌دانید مدد و قوت بخشید. (132)



أَمَدَّکُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِینَ ﴿133﴾

مدد بخشید شما را به خلق چهار پایان و فرزندان. (133)



وَجَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿134﴾

و نیز مدد بخشید شما را به ایجاد باغها و چشمه‌های آب. (134)



إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿135﴾

همانا من از عذاب روز بزرگ قیامت بر شما می‌ترسم. (135)



قَالُوا سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْوَاعِظِینَ ﴿136﴾

گفتند: تو این همه وعظ و نصیحت کنی یا هیچ نکنی به حال ما یکسان است. (136)



إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ ﴿137﴾

این (مسأله حیات و موت کار طبیعت و خوی جهان و) سرنوشت همه پیشینیان است. (137)



وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ﴿138﴾

و ما هرگز (پس از مرگ دیگر زنده نمی‌شویم و هرگز قیامت و ثواب و) عقابی نخواهیم داشت. (138)



فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿139﴾

الغرض، رسول حق را تکذیب کردند و ما هم آنان را هلاک گردانیدیم، همانا در این (هلاک قوم عاد) آیت عبرتی است، و بیشتر آنها ایمان نیاوردند. (139)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿140﴾

و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. (140)



کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ ﴿141﴾

قوم ثمود نیز رسولان خدا را تکذیب کردند. (141)



إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿142﴾

هنگامی که مهربان برادرشان صالح به آنها گفت: آیا متّقی و خدا ترس نمی‌شوید؟ (142)



إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿143﴾

من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم. (143)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿144﴾

پس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. (144)



وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿145﴾

و من اجری از شما برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. (145)



أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ ﴿146﴾

آیا (تصور می‌کنید که تا ابد) ایمن از مرگ در این ناز و نعمت دنیا خواهید ماند؟ (146)



فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿147﴾

(گمان دارید) در این باغهای باصفا و چشمه‌های آب گوارا، (147)



وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ ﴿148﴾

و مزارع و کشتزار و نخل و آن شکوفه‌های لطیف و زیبایش (همیشه زنده‌اید). (148)



وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا فَارِهِینَ ﴿149﴾

و خیال می‌کنید دائم در این عماراتی که در کوهستان (و ییلاقات) با کمال دقت بنا کرده‌اید به آسایش تعیّش می‌کنید؟ (149)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿150﴾

پس از خدا بترسید و راه اطاعت من پیش گیرید. (150)



وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ﴿151﴾

و از رفتار رؤسای مسرف و ستمگر پیروی نکنید. (151)



الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ ﴿152﴾

که آن مردم در زمین همه گونه فساد می‌کنند و هیچ گونه به اصلاح (حال خلق) نمی‌پردازند. (152)



قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ﴿153﴾

قوم صالح گفتند: به یقین تو را سحر کرده‌اند (که دعوی نبوت می‌کنی). (153)



مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿154﴾

(و گرنه) تو هم مثل ما بشری بیش نیستی، اگر راست می‌گویی معجزی بیاور. (154)



قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿155﴾

صالح گفت: این ناقه (معجزه من) است، آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید. (155)



وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿156﴾

و هرگز سوء قصدی بر ناقه مکنید که به عذاب روزی بزرگ و سخت گرفتار خواهید شد. (156)



فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ ﴿157﴾

قوم صالح ناقه را پی کردند، سپس از کار خود پشیمان شدند. (157)



فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿158﴾

آن گاه عذاب موعود آنان را درگرفت (و هلاک گردیدند). همانا در هلاک این قوم آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. (158)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿159﴾

و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. (159)



کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ ﴿160﴾

قوم لوط نیز پیغمبران خدا را تکذیب کردند. (160)



إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿161﴾

هنگامی که مهربان برادر آنها لوط به آنان گفت: آیا خدا ترس و پرهیزکار نمی‌شوید؟ (161)



إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿162﴾

من برای شما پیغمبری بسیار امین (و خیر خواه) هستم. (162)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿163﴾

از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. (163)



وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿164﴾

و من از شما اجری برای رسالت خود نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. (164)



أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ ﴿165﴾

آیا از میان خلایق عمل زشت منکر را با مردان انجام می‌دهید؟ (165)



وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿166﴾

و زنان را که خدا همسر شما آفریده رها می‌کنید؟ آری شما بسیار مردم متعدی نابکاری هستید. (166)



قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ ﴿167﴾

قوم در جواب گفتند: ای لوط، اگر از این پس دست از این نهی و منع بر نداری از شهر رانده خواهی شد. (167)



قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ ﴿168﴾

لوط باز گفت: من خود دشمن این کار زشت شما هستم. (168)



رَبِّ نَجِّنِی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ ﴿169﴾

بار الها، من و اهل بیتم را از (عقاب) این عمل زشت قوم نجات بخش. (169)



فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿170﴾

ما هم او را با همه اهل بیتش نجات دادیم. (170)



إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ ﴿171﴾

جز پیرزنی که (زن لوط بود و) در اهل عذاب باقی ماند. (171)



ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ﴿172﴾

آن گاه (جز اهل بیت لوط) دیگران را به خاک هلاک نشانیدیم. (172)



وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ ﴿173﴾

و آنها را به سنگباران عذاب که باران بسیار سختی بر سر بیم داده شدگان (بد کار) است هلاک ساختیم. (173)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿174﴾

همانا در این هلاک قوم لوط نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. (174)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿175﴾

و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. (175)



کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ ﴿176﴾

اصحاب ایکه (یعنی امت شعیب ع) هم پیغمبران خدا را تکذیب کردند. (176)



إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿177﴾

هنگامی که (رسولشان) شعیب به آنها گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمی‌شوید؟ (177)



إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿178﴾

من برای شما رسولی بسیار امین (و خیر خواه) هستم. (178)



فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ﴿179﴾

از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید. (179)



وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿180﴾

و من از شما هرگز اجر رسالت نمی‌خواهم و جز به خدای عالم به کسی چشم پاداش ندارم. (180)



أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ ﴿181﴾

پیمانه را تمام بدهید و از کم فروشان مباشید. (181)



وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ﴿182﴾

و (اجناس را) با ترازوی درست بسنجید. (182)



وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿183﴾

و آنچه به مردم می‌فروشید (تمام بدهید و) از وزن و پیمان کم نگذارید، و در زمین به ظلم و فساد کاری برنخیزید. (183)



وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ ﴿184﴾

و از خدایی که شما و کفر پیشگان پیشین را آفریده بترسید (و خلاف امر او مکنید). (184)



قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ﴿185﴾

قوم شعیب در پاسخ او گفتند: تو را بی‌شک به سحر و شعبده مفتون کرده‌اند. (185)



وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿186﴾

و تو جز آنکه بشری هستی مانند ما هیچ گونه مزیّتی بر دیگران نداری. و ما تو را (در دعوت نبوت) دروغگو می‌پنداریم. (186)



فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿187﴾

اگر راست می‌گویی (که پیغمبر خدایی) قطعه‌ای از آسمان را بر سر ما فرود آور (تا تصدیق تو کنیم). (187)



قَالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿188﴾

شعیب گفت: خدای من بهتر بر (صدق دعوی من و کذب قول و زشتی) افعال شما آگاه است. (188)



فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿189﴾

باز او را تکذیب کردند و به عذاب سخت روز سایه‌بان (یعنی روزی که مردم از شدت گرما به سایه‌بانی پناه می‌بردند و باز از گرمی هلاک می‌شدند) گرفتار شدند که عذاب آن روز بسیار بزرگ و سخت بود. (189)



إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿190﴾

همانا در این هلاک قوم شعیب نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند. (190)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿191﴾

و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است. (191)



وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿192﴾

و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده. (192)



نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ﴿193﴾

(جبرئیل) روح الامین (فرشته بزرگ خدا) آن را نازل گردانیده. (193)



عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ ﴿194﴾

و آن را بر قلب تو فرود آورده تا از عقاب خدا بترسانی. (194)



بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ﴿195﴾

به زبان عربی فصیح. (195)



وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ ﴿196﴾

و (ذکر عظمت) این قرآن در کتب انبیاء پیشین مسطور است. (196)



أَوَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿197﴾

آیا این خود آیت و برهان روشنی (بر کافران) نیست که علماء بنی اسرائیل (از کتب انبیاء سلف) بر این قرآن آگاهند؟ (197)



وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ ﴿198﴾

و اگر ما این کتاب (عربی) را بر بعض مردم عجم نازل می‌گردانیدیم. (198)



فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿199﴾

و آن رسول آن را (به زبان تازی) بر عجم‌ها قرائت می‌کرد آنان ایمان نمی‌آوردند (به این عذر که قرآن چون به زبان ما نیست ما فهم آن نکرده و اعجاز آن را درک نمی‌کنیم، اما شما قوم عرب با چه عذر ایمان نمی‌آورید؟) (199)



کَذَلِکَ سَلَکْنَاهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ ﴿200﴾

ما این قرآن را این چنین در دل تبهکاران گذراندیم (و بر آنها به این کتاب اتمام حجت کردیم). (200)



لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِیمَ ﴿201﴾

اما به این قرآن ایمان نمی‌آورند تا عذاب دردناک را مشاهده کنند. (201)



فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿202﴾

که به ناگاه آن عذاب که سخت از آن غافلند به آنها فرا رسد. (202)



فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ ﴿203﴾

و آن کافران گویند: آیا بر ما مهلتی منظور می‌شود (تا زمانی از عذاب بیاساییم؟ (203)



أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ﴿204﴾

آیا (اکنون که هنگام عذابشان نیست از تمسخر) عذاب و انتقام ما را به تعجیل می‌طلبند؟ (204)



أَفَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ ﴿205﴾

چه خواهی دید اگر ما چند سالی آنها را در دنیا متنعّم سازیم. (205)



ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا کَانُوا یُوعَدُونَ ﴿206﴾

سپس به عذابی که بر آنان وعده شده یکسر هلاک شوند. (206)



مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا یُمَتَّعُونَ ﴿207﴾

آیا بهره‌ای که از مال دنیا داشتند هیچ آنها را از عذاب خواهد رهانید؟ (207)



وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ ﴿208﴾

و ما اهل هیچ دیاری را تا رسولانی به هدایت و اتمام حجت بر آنها نفرستادیم هلاک نکردیم. (208)



ذِکْرَى وَمَا کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿209﴾

این (هلاک بدان) پند و موعظه است (برای خوبان) و ما هرگز به کسی ستم نکردیم. (209)



وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ ﴿210﴾

و این قرآن را شیاطین فرود نیاوردند (بلکه جبرئیل امین، فرشته خدا نازل ساخته). (210)



وَمَا یَنْبَغِی لَهُمْ وَمَا یَسْتَطِیعُونَ ﴿211﴾

نه هرگز این گونه سخنان از شیاطین شایسته است و نه قدرت (بر نزول آن) دارند. (211)



إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿212﴾

که البته آنها از استماع وحی الهی معزولند. (212)



فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ ﴿213﴾

پس با خدای یکتا احدی را معبود مخوان و گرنه از اهل عذاب خواهی شد. (213)



وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ﴿214﴾

و (نخست) خویشان نزدیکت را (از خدا) بترسان. (214)



وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿215﴾

و پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران. (215)



فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ﴿216﴾

و هرگاه قوم فرمانت را مخالفت کردند به آنها بگو: من خود از کردار (بد) شما بیزارم. (216)



وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ﴿217﴾

و توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن. (217)



الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ ﴿218﴾

آن خدایی که چون (از شوقش به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد. (218)



وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ ﴿219﴾

و به انتقال تو در اهل سجود (و به دوران تحوّلت از اصلاب شامخه به ارحام مطهره) آگاه است. (219)



إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿220﴾

که او خدای شنوا و دانا (به گفتار و کردار خلق) است. (220)



هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ﴿221﴾

(بگو به کافران که) آیا می‌خواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسان نازل می‌شوند؟ (221)



تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿222﴾

شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگوی بدکار نازل می‌شوند. (222)



یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿223﴾

گوش فرا می‌دهند (تا حرف مؤمنان و قوای قدسی را ربوده و به اتباع خود برسانند) و اکثرشان دروغ می‌گویند (و اندک راست آنها هم برای شبهه کاری و فساد و فتنه انگیزی است). (223)



وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿224﴾

و شاعران (یاوه سرای کفار مانند عالمان بی‌عمل و مدعیان باطل) را مردم جاهل گمراه پیروی کنند. (224)



أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿225﴾

آیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشته‌اند؟ (225)



وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿226﴾

و آنها بسیار سخنان می‌گویند که یکی را عمل نمی‌کنند. (226)



إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ ﴿227﴾

مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت می‌کنند. (227)

قطعات صوتی

  • عنوان
    زمان
  • 40:32

مشخصات

سایر مشخصات

تصاویر

تلاوت‌هایی از این قاری

پایگاه قرآن