قرآن ترجمه، سوره بقره آیات 62 تا 69
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾
البته از کسانی که اسلام آوردهاند و یهودیها و مسیحیها و صابئیها آنهاییشان که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند و کار خوب میکنند، پاداششان پیش خدا محفوظ است و نه ترسی بر آنان غلبه میکند و نه غصه میخورند.{1- دربارۀ صابئیها نمیتوان توضیح روشنی مطرح کرد؛ زیرا نه کتاب آنها دقیقاً معلوم است و نه عقایدشان. فقط در سه جای قرآن مجید، بدون هیچگونه توضیحی، نامشان آمده است. 2- ایمان واقعی یعنی: ایمان به تورات و انجیل و قرآن و نیز پیامبران گذشته و پیامبر حاضر، حضرت محمد(ص)}. (62)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿63﴾
بهیاد آورید، وقتی کوه طور را بالای سرتان نگه داشته بودیم، از شما تعهد گرفتیم: «کتابی را که به شما دادهایم، جدّی بگیرید و مطالبش را آویزۀ گوش کنید تا بتوانید مراقب رفتارتان باشید.»(63)
ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿64﴾
اما شما بعد از دیدن آنهمه معجزه، تعهدتان را زیر پا گذاشتید؛ پس اگر لطف و بزرگواری خدا در حقّتان نبود، سرمایۀ عمرتان را میباختید.(64)
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ ﴿65﴾
حتماً شنیدهاید داستان کسانی از قوم خودتان را که در روزهای شنبه از دستور الهی سرپیچی کردند. به آنها گفتیم: «در نهایت ذلت، بهصورت بوزینه دربیایید!» (65)
فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ ﴿66﴾
این عذاب را مایۀ عبرت نسل حاضر در آن زمان و نسلهای آینده قرار دادیم و همچنین، نصیحتی برای خودمراقبان.(66)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿67﴾
موسی به قومش گفت: «خدا به شما دستور میدهد که مادهگاوی را سر ببرید.» با تعجب گفتند: «مسخره میکنی ما را؟!» جواب داد: «خدا نکند که من بخواهم بیادب باشم.»{یک نفر از بنیاسرائیل بهصورت مشکوکی کشته میشود. اختلاف پیش میآید که قاتل کیست!. حل دعوا از راههای بشری ممکن نبود و نزدیک بود جنگ و خونریزی راه بیفتد؛ پس داوری را به حضرت موسی(ع) میسپارند. ایشان بهکمک خدا و از راه معجزه، این مشکل را حل میکند: دستور میدهد گاوی را سر ببرند و قسمتی از آن را به جسد مقتول بمالند تا او زنده شود و قاتل خود را معرفی کند.} (67)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿68﴾
گفتند: «باشد. از خدایت بخواه برایمان توضیح دهد که سن آن گاو چقدر باشد.» گفت: «خدا میفرماید نه پیرِ پیر باشد و نه جوانِ جوان؛ بلکه بین این باشد و آن. حالا هرچه زودتر مأموریتتان را انجام دهید!» (68)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ﴿69﴾
دوباره گفتند: «از خدایت بخواه برای ما مشخص کند که آن گاو چهرنگی باشد.» گفت: «خدا میفرماید گاوی باشد زردِ یکدست که بینندگان را بهوجد آورَد.» (69)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾
البته از کسانی که اسلام آوردهاند و یهودیها و مسیحیها و صابئیها آنهاییشان که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند و کار خوب میکنند، پاداششان پیش خدا محفوظ است و نه ترسی بر آنان غلبه میکند و نه غصه میخورند.{1- دربارۀ صابئیها نمیتوان توضیح روشنی مطرح کرد؛ زیرا نه کتاب آنها دقیقاً معلوم است و نه عقایدشان. فقط در سه جای قرآن مجید، بدون هیچگونه توضیحی، نامشان آمده است. 2- ایمان واقعی یعنی: ایمان به تورات و انجیل و قرآن و نیز پیامبران گذشته و پیامبر حاضر، حضرت محمد(ص)}. (62)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿63﴾
بهیاد آورید، وقتی کوه طور را بالای سرتان نگه داشته بودیم، از شما تعهد گرفتیم: «کتابی را که به شما دادهایم، جدّی بگیرید و مطالبش را آویزۀ گوش کنید تا بتوانید مراقب رفتارتان باشید.»(63)
ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿64﴾
اما شما بعد از دیدن آنهمه معجزه، تعهدتان را زیر پا گذاشتید؛ پس اگر لطف و بزرگواری خدا در حقّتان نبود، سرمایۀ عمرتان را میباختید.(64)
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ ﴿65﴾
حتماً شنیدهاید داستان کسانی از قوم خودتان را که در روزهای شنبه از دستور الهی سرپیچی کردند. به آنها گفتیم: «در نهایت ذلت، بهصورت بوزینه دربیایید!» (65)
فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ ﴿66﴾
این عذاب را مایۀ عبرت نسل حاضر در آن زمان و نسلهای آینده قرار دادیم و همچنین، نصیحتی برای خودمراقبان.(66)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿67﴾
موسی به قومش گفت: «خدا به شما دستور میدهد که مادهگاوی را سر ببرید.» با تعجب گفتند: «مسخره میکنی ما را؟!» جواب داد: «خدا نکند که من بخواهم بیادب باشم.»{یک نفر از بنیاسرائیل بهصورت مشکوکی کشته میشود. اختلاف پیش میآید که قاتل کیست!. حل دعوا از راههای بشری ممکن نبود و نزدیک بود جنگ و خونریزی راه بیفتد؛ پس داوری را به حضرت موسی(ع) میسپارند. ایشان بهکمک خدا و از راه معجزه، این مشکل را حل میکند: دستور میدهد گاوی را سر ببرند و قسمتی از آن را به جسد مقتول بمالند تا او زنده شود و قاتل خود را معرفی کند.} (67)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿68﴾
گفتند: «باشد. از خدایت بخواه برایمان توضیح دهد که سن آن گاو چقدر باشد.» گفت: «خدا میفرماید نه پیرِ پیر باشد و نه جوانِ جوان؛ بلکه بین این باشد و آن. حالا هرچه زودتر مأموریتتان را انجام دهید!» (68)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ﴿69﴾
دوباره گفتند: «از خدایت بخواه برای ما مشخص کند که آن گاو چهرنگی باشد.» گفت: «خدا میفرماید گاوی باشد زردِ یکدست که بینندگان را بهوجد آورَد.» (69)

