قرآن ترجمه، سوره زخرف آیات 23 تا 33
وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿٢٣﴾
قبل از تو هم در هر شهری که پیامبر هشداردهندهای فرستادیم، مرفّهان بیدردش اینطور میگفتند: «دیدیم که پدرانمان دنبال آیینی هستند. خب ما هم دنبالشان راه افتادیم!» 23
۞ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ ۖ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ﴿٢٤﴾
پیامبرشان میگفت: «حتی اگر برایتان آیینی هدایتبخشتر از آیین تقلیدیِ پدرانتان آورده باشم؟!» مرفّهان بیدرد میگفتند: «دینی را که مأمور رساندنش هستید، ما باور نمیکنیم.» 24
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ ۖ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿٢٥﴾
پس، از آنها انتقام گرفتیم. ببین آخرعاقبتِ کسانی که آیههای خدا را دروغ دانستند، چه شد! 25
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ ﴿٢٦﴾
اینطور بود که ابراهیم به عمو و قومش گفت: «من دیگر به بتهایتان کاری ندارم 26
إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ ﴿٢٧﴾
و سروکارم تنها با کسی است که مرا آفریده و خودش دستم را میگیرد.» 27
وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿٢٨﴾
خدا هم یکتاپرستی را در نسل او ادامه داد؛ بهامید اینکه همۀ آنها بهطرف خدا رو بیاورند. 28
بَلْ مَتَّعْتُ هَٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ ﴿٢٩﴾
بتپرستهای مکه و پدران بیدینشان را غرقِ نازونعمت کردم تا بالاخره پیامبری باصراحت، بههمراه قرآن برای راهنماییشان ظهور کرد. 29
وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ ﴿٣٠﴾
وقتی قرآن به دستشان رسید، گفتند: «اینها حرفهای سحرآمیز است! ما که باورش نمیکنیم.» 30
وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ﴿٣١﴾
و بهانه آوردند: «اصلاً این قرآن چرا بر یکی از بزرگان مکه یا طائف فرستاده نشده است؟!» 31
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ﴿٣٢﴾
مگر این رحمت خدا را آنها تقسیم میکنند؟! حتی آنچه برای گذراندن زندگی دنیاییشان لازم دارند، ما میانشان پخش میکنیم و با استعدادهای مختلف، بر همدیگر برتریشان میدهیم تا از خدمات متقابلِ یکدیگر استفاده کنند. البته آن رحمت خدا از مال و مقامی که بهدست میآورند، بهتر است. 32
وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ﴿٣٣﴾
اگر بنا نبود که همه بهقدر تلاش خودشان از دنیا برخوردار شوند، سقف خانۀ بیدینها را از طلا و نقره میساختیم، با بهارخوابهایی باشکوه که آنها از بالایش خودنمایی بکنند. 33
وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿٢٣﴾
قبل از تو هم در هر شهری که پیامبر هشداردهندهای فرستادیم، مرفّهان بیدردش اینطور میگفتند: «دیدیم که پدرانمان دنبال آیینی هستند. خب ما هم دنبالشان راه افتادیم!» 23
۞ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ ۖ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ﴿٢٤﴾
پیامبرشان میگفت: «حتی اگر برایتان آیینی هدایتبخشتر از آیین تقلیدیِ پدرانتان آورده باشم؟!» مرفّهان بیدرد میگفتند: «دینی را که مأمور رساندنش هستید، ما باور نمیکنیم.» 24
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ ۖ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿٢٥﴾
پس، از آنها انتقام گرفتیم. ببین آخرعاقبتِ کسانی که آیههای خدا را دروغ دانستند، چه شد! 25
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ ﴿٢٦﴾
اینطور بود که ابراهیم به عمو و قومش گفت: «من دیگر به بتهایتان کاری ندارم 26
إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ ﴿٢٧﴾
و سروکارم تنها با کسی است که مرا آفریده و خودش دستم را میگیرد.» 27
وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿٢٨﴾
خدا هم یکتاپرستی را در نسل او ادامه داد؛ بهامید اینکه همۀ آنها بهطرف خدا رو بیاورند. 28
بَلْ مَتَّعْتُ هَٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ ﴿٢٩﴾
بتپرستهای مکه و پدران بیدینشان را غرقِ نازونعمت کردم تا بالاخره پیامبری باصراحت، بههمراه قرآن برای راهنماییشان ظهور کرد. 29
وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ ﴿٣٠﴾
وقتی قرآن به دستشان رسید، گفتند: «اینها حرفهای سحرآمیز است! ما که باورش نمیکنیم.» 30
وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ﴿٣١﴾
و بهانه آوردند: «اصلاً این قرآن چرا بر یکی از بزرگان مکه یا طائف فرستاده نشده است؟!» 31
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ﴿٣٢﴾
مگر این رحمت خدا را آنها تقسیم میکنند؟! حتی آنچه برای گذراندن زندگی دنیاییشان لازم دارند، ما میانشان پخش میکنیم و با استعدادهای مختلف، بر همدیگر برتریشان میدهیم تا از خدمات متقابلِ یکدیگر استفاده کنند. البته آن رحمت خدا از مال و مقامی که بهدست میآورند، بهتر است. 32
وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ﴿٣٣﴾
اگر بنا نبود که همه بهقدر تلاش خودشان از دنیا برخوردار شوند، سقف خانۀ بیدینها را از طلا و نقره میساختیم، با بهارخوابهایی باشکوه که آنها از بالایش خودنمایی بکنند. 33