- 1211
- 1000
- 1000
- 1000
قسمت 5 - لام مشدد
در این برنامه آقای سید مهدی سیف به موضوع حروف ناخوانا می پردازد .
انواع « ال » و کاربرد آن در زبان عربی:
* هنگامی که اسمی در متنی یا داستان و روایتی برای بار اول گفته می شود ، نکره و برای بار دوم معرفه است وبا « ال » آورده می شود .و این همان الف و لام عهدی است .
الله ُنورُ السمواتِ وَالاَرضِ مَثَلُ نورهِ کَمِِشکاۀٍ فیها مِصباحٌ اَلمِصباحُ فی زُجاجۀٍ.
اَلزجاجَۀُ کَاَنَّها کَوکَبٌ دُرّیٌّ.
* گاهی ( ال ) بر سر اسم هایی می آید که در اصل صفت هستند و این برای آن است که
معلوم کند که مقصود شخص خاصی به آن نام است نه دارنده ی آن صفت .
اَلحِسنُ وَ الحُسینُ سیِدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّۀِ. حسن یعنی نیک و حسین بر وزن فُعیل اسم مصغَّر است.
* الف و لام تخصیص ، که نشان می دهد از میان افراد همنام فرد بخصوصی مورد نظر است.
جاءَ الحامِدُ . یعنی حامد مورد نظر یا همان حامد آمد .
* در مورد اسم کشور ها داشتن یا نداشتن ( ال ) سماعی است .
قَطَر، اَلعراق ، ایران ، الایران ........
* گاهی مضاف که نباید ( ال ) بگیرد در موارد استثنایی ( ال ) می گیرد .
نکته : اگر اضافه اضافه ی لفظی باشد به شرط آنکه وجود آن در مضاف الیه باشد :
اَنتَ المُتبعُ الحقِّ .
و یا اینکه وجود آن در آنچه که مضاف الیه بدان اضافه شده است باشد .
اَنتَ المُکرِمُ غلام الامیرِ.
و یا اینکه مضاف به صورت مثنّی یا جمع مذکّر سالم باشد .
اَلفاتِحا دِمَشقَ خالِدٌ وَمحمَّدٌ . اَلسّاکنو بیروتَ آمِنونَ .
* هنگامی که سؤال کننده به عنوان مثال بپرسد : مَنِ المُعلِّمُ ؟ در پاسخ گفته می شود
اَنَا المُعَلِّمُ . و نمی گوییم اَنَا مُعَلّمٌِ .
* الف و لام عهد حضوری : وقتی که کلمه ی دارای « ال » حضور داشته باشد.
مثلاًمجله ای در دست کسی باشد و بپرسد . مثال : لِمَنِ المَجلَّۀ ؟ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکم دینَکُم
* الف و لام عهد عِلمی : یعنی شنونده علم دارد و می داند کلمه ی دارای « ال » کیست ونیاز به
اینکه قبلاً اسم او ذکر شده باشد ندارد و حتی شاید حضور هم نداشته باشد .
مثال : اَعطی المُعلِّمُ جائزَۀً لِلفائزِ الاَوّلِ . معلم به برنده ی اول جائزه ای داد .
در این مثال شنونده می داند معلم و برنده کیست . وجه تسمیه ی عهد علمی هم همین دانستن است .
* الف و لام استغراق : این « ال » به معنی « کلّ » ، « همه » می دهد .
وجه تسمیه ی « استغراق » هم همین در برگرفتن همگان است .
استغراق در لغت یعنی در بر گرفتن همه چیز.
مثال : اَلطُّلابُ نَجَحوا فِی الاِمتحانِ . دانشجویان در امتحان موفق شدند .
« اَلطُّلابُ » یعنی« کُلُّ الطُّلابُ » ، همه ی دانشجویان
اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ : به راستی همه ی انسان ها در زیانکاری هستند .
* الف و لام عهد ذهنی : در اینجا گر چه ظاهر کلمه معرفه است
چون دارای « ال » است ولی در معنی نکره است و در ذهن گوینده قرار دارد .
مثال : وَ اَخافُ اَن یَأکُلُ الذِّئبُ وَ اَنتُم عَنهُ غافِلونَ .
و می ترسم ، در حالی که شما از او ( یوسف) غافل هستید ، گرگ او را بخورد .
در این جا منظور از ( الذِئبُ : گرگ ) گرگی نا مشخص است .
انواع « ال » و کاربرد آن در زبان عربی:
* هنگامی که اسمی در متنی یا داستان و روایتی برای بار اول گفته می شود ، نکره و برای بار دوم معرفه است وبا « ال » آورده می شود .و این همان الف و لام عهدی است .
الله ُنورُ السمواتِ وَالاَرضِ مَثَلُ نورهِ کَمِِشکاۀٍ فیها مِصباحٌ اَلمِصباحُ فی زُجاجۀٍ.
اَلزجاجَۀُ کَاَنَّها کَوکَبٌ دُرّیٌّ.
* گاهی ( ال ) بر سر اسم هایی می آید که در اصل صفت هستند و این برای آن است که
معلوم کند که مقصود شخص خاصی به آن نام است نه دارنده ی آن صفت .
اَلحِسنُ وَ الحُسینُ سیِدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّۀِ. حسن یعنی نیک و حسین بر وزن فُعیل اسم مصغَّر است.
* الف و لام تخصیص ، که نشان می دهد از میان افراد همنام فرد بخصوصی مورد نظر است.
جاءَ الحامِدُ . یعنی حامد مورد نظر یا همان حامد آمد .
* در مورد اسم کشور ها داشتن یا نداشتن ( ال ) سماعی است .
قَطَر، اَلعراق ، ایران ، الایران ........
* گاهی مضاف که نباید ( ال ) بگیرد در موارد استثنایی ( ال ) می گیرد .
نکته : اگر اضافه اضافه ی لفظی باشد به شرط آنکه وجود آن در مضاف الیه باشد :
اَنتَ المُتبعُ الحقِّ .
و یا اینکه وجود آن در آنچه که مضاف الیه بدان اضافه شده است باشد .
اَنتَ المُکرِمُ غلام الامیرِ.
و یا اینکه مضاف به صورت مثنّی یا جمع مذکّر سالم باشد .
اَلفاتِحا دِمَشقَ خالِدٌ وَمحمَّدٌ . اَلسّاکنو بیروتَ آمِنونَ .
* هنگامی که سؤال کننده به عنوان مثال بپرسد : مَنِ المُعلِّمُ ؟ در پاسخ گفته می شود
اَنَا المُعَلِّمُ . و نمی گوییم اَنَا مُعَلّمٌِ .
* الف و لام عهد حضوری : وقتی که کلمه ی دارای « ال » حضور داشته باشد.
مثلاًمجله ای در دست کسی باشد و بپرسد . مثال : لِمَنِ المَجلَّۀ ؟ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکم دینَکُم
* الف و لام عهد عِلمی : یعنی شنونده علم دارد و می داند کلمه ی دارای « ال » کیست ونیاز به
اینکه قبلاً اسم او ذکر شده باشد ندارد و حتی شاید حضور هم نداشته باشد .
مثال : اَعطی المُعلِّمُ جائزَۀً لِلفائزِ الاَوّلِ . معلم به برنده ی اول جائزه ای داد .
در این مثال شنونده می داند معلم و برنده کیست . وجه تسمیه ی عهد علمی هم همین دانستن است .
* الف و لام استغراق : این « ال » به معنی « کلّ » ، « همه » می دهد .
وجه تسمیه ی « استغراق » هم همین در برگرفتن همگان است .
استغراق در لغت یعنی در بر گرفتن همه چیز.
مثال : اَلطُّلابُ نَجَحوا فِی الاِمتحانِ . دانشجویان در امتحان موفق شدند .
« اَلطُّلابُ » یعنی« کُلُّ الطُّلابُ » ، همه ی دانشجویان
اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ : به راستی همه ی انسان ها در زیانکاری هستند .
* الف و لام عهد ذهنی : در اینجا گر چه ظاهر کلمه معرفه است
چون دارای « ال » است ولی در معنی نکره است و در ذهن گوینده قرار دارد .
مثال : وَ اَخافُ اَن یَأکُلُ الذِّئبُ وَ اَنتُم عَنهُ غافِلونَ .
و می ترسم ، در حالی که شما از او ( یوسف) غافل هستید ، گرگ او را بخورد .
در این جا منظور از ( الذِئبُ : گرگ ) گرگی نا مشخص است .