- 1086
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت تحقیق حمدی زامل سوره هود، آیات 112 تا آخر، یوسف، 1 تا 19
تلاوت تحقیق استاد حمدی زامل، این تلاوت در مصر، روستای سلامون ( منصوره ) اجرا شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿112﴾
پس همان گونه که دستور یافته اى ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مى دهید بیناست (112)
وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿113﴾
و به کسانى که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما مى رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد (113)
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ ﴿114﴾
و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مى برد این براى پندگیرندگان پندى است (114)
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿115﴾
و شکیبا باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى گرداند (115)
فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ ﴿116﴾
پس چرا از نسلهاى پیش از شما خردمندانى نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانى که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتى که در آن بودند رفتند و آنان بزهکار بودند (116)
وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ﴿117﴾
و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند به ستم هلاک کند (117)
وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ﴿118﴾
و اگر پروردگار تو مى خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى داد در حالى که پیوسته در اختلافند (118)
إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿119﴾
مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براى همین آنان را آفریده است و وعده پروردگارت [چنین] تحقق پذیرفته است [که] البته جهنم را از جن و انس یکسره پر خواهم کرد (119)
وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿120﴾
و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مى کنیم چیزى است که دلت را بدان استوار مى گردانیم و در اینها حقیقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است (120)
وَقُلْ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ﴿121﴾
و به کسانى که ایمان نمى آورند بگو بر حسب امکانات خود عمل کنید که ما [هم] عمل خواهیم کرد (121)
وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿122﴾
و منتظر باشید که ما [نیز] منتظر خواهیم بود (122)
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿123﴾
و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و تمام کارها به او بازگردانده مى شود پس او را پرستش کن و بر او توکل نماى و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهید غافل نیست (123)
سوره یوسف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿1﴾
الف لام راء این است آیات کتاب روشنگر (1)
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾
ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم باشد که بیندیشید (2)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ ﴿3﴾
ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحى کردیم بر تو حکایت مى کنیم و تو قطعا پیش از آن از بى خبران بودى (3)
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿4﴾
[یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] براى من سجده مى کنند (4)
قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿5﴾
[یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است (5)
وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿6﴾
و این چنین پروردگارت تو را برمى گزیند و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام مى کند همان گونه که قبلا بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد در حقیقت پروردگار تو داناى حکیم است (6)
لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ ﴿7﴾
به راستى در [سرگذشت] یوسف و برادرانش براى پرسندگان عبرتهاست (7)
إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿8﴾
هنگامى که [برادران او] گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما که جمعى نیرومند هستیم دوست داشتنى ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشکارى است (8)
اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿9﴾
[یکى گفت] یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شایسته باشید (9)
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿10﴾
گوینده اى از میان آنان گفت یوسف را مکشید اگر کارى مى کنید او را در نهانخانه چاه بیفکنید تا برخى از مسافران او را برگیرند (10)
قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَکَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿11﴾
گفتند اى پدر تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمى دانى در حالى که ما خیرخواه او هستیم (11)
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿12﴾
فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازى کند و ما به خوبى نگهبان او خواهیم بود (12)
قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿13﴾
گفت اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین مى کند و مى ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد (13)
قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ ﴿14﴾
گفتند اگر گرگ او را بخورد با اینکه ما گروهى نیرومند هستیم در آن صورت ما قطعا [مردمى] بى مقدار خواهیم بود (14)
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿15﴾
پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنین کردند] و به او وحى کردیم که قطعا آنان را از این کارشان در حالى که نمى دانند با خبر خواهى کرد (15)
وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ ﴿16﴾
و شامگاهان گریان نزد پدر خود [باز] آمدند (16)
قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ﴿17﴾
گفتند اى پدر ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را پیش کالاى خود نهادیم آنگاه گرگ او را خورد ولى تو ما را هر چند راستگو باشیم باور نمى دارى (17)
وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿18﴾
و پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى کنید خدا یارى ده است (18)
وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿19﴾
و کاروانى آمد پس آب آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت گفت مژده این یک پسر است و او را چون کالایى پنهان داشتند و خدا به آنچه میکردند دانا بود (19)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿112﴾
پس همان گونه که دستور یافته اى ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مى دهید بیناست (112)
وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿113﴾
و به کسانى که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما مى رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد (113)
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ ﴿114﴾
و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مى برد این براى پندگیرندگان پندى است (114)
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿115﴾
و شکیبا باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى گرداند (115)
فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ ﴿116﴾
پس چرا از نسلهاى پیش از شما خردمندانى نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانى که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتى که در آن بودند رفتند و آنان بزهکار بودند (116)
وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ﴿117﴾
و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند به ستم هلاک کند (117)
وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ﴿118﴾
و اگر پروردگار تو مى خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى داد در حالى که پیوسته در اختلافند (118)
إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿119﴾
مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براى همین آنان را آفریده است و وعده پروردگارت [چنین] تحقق پذیرفته است [که] البته جهنم را از جن و انس یکسره پر خواهم کرد (119)
وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿120﴾
و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مى کنیم چیزى است که دلت را بدان استوار مى گردانیم و در اینها حقیقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است (120)
وَقُلْ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ﴿121﴾
و به کسانى که ایمان نمى آورند بگو بر حسب امکانات خود عمل کنید که ما [هم] عمل خواهیم کرد (121)
وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿122﴾
و منتظر باشید که ما [نیز] منتظر خواهیم بود (122)
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿123﴾
و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و تمام کارها به او بازگردانده مى شود پس او را پرستش کن و بر او توکل نماى و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهید غافل نیست (123)
سوره یوسف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿1﴾
الف لام راء این است آیات کتاب روشنگر (1)
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾
ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم باشد که بیندیشید (2)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ ﴿3﴾
ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحى کردیم بر تو حکایت مى کنیم و تو قطعا پیش از آن از بى خبران بودى (3)
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿4﴾
[یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] براى من سجده مى کنند (4)
قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿5﴾
[یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است (5)
وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿6﴾
و این چنین پروردگارت تو را برمى گزیند و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام مى کند همان گونه که قبلا بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد در حقیقت پروردگار تو داناى حکیم است (6)
لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ ﴿7﴾
به راستى در [سرگذشت] یوسف و برادرانش براى پرسندگان عبرتهاست (7)
إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿8﴾
هنگامى که [برادران او] گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما که جمعى نیرومند هستیم دوست داشتنى ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشکارى است (8)
اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿9﴾
[یکى گفت] یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شایسته باشید (9)
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿10﴾
گوینده اى از میان آنان گفت یوسف را مکشید اگر کارى مى کنید او را در نهانخانه چاه بیفکنید تا برخى از مسافران او را برگیرند (10)
قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَکَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿11﴾
گفتند اى پدر تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمى دانى در حالى که ما خیرخواه او هستیم (11)
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿12﴾
فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازى کند و ما به خوبى نگهبان او خواهیم بود (12)
قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿13﴾
گفت اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین مى کند و مى ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد (13)
قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ ﴿14﴾
گفتند اگر گرگ او را بخورد با اینکه ما گروهى نیرومند هستیم در آن صورت ما قطعا [مردمى] بى مقدار خواهیم بود (14)
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿15﴾
پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنین کردند] و به او وحى کردیم که قطعا آنان را از این کارشان در حالى که نمى دانند با خبر خواهى کرد (15)
وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ ﴿16﴾
و شامگاهان گریان نزد پدر خود [باز] آمدند (16)
قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ﴿17﴾
گفتند اى پدر ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را پیش کالاى خود نهادیم آنگاه گرگ او را خورد ولى تو ما را هر چند راستگو باشیم باور نمى دارى (17)
وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿18﴾
و پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى کنید خدا یارى ده است (18)
وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ﴿19﴾
و کاروانى آمد پس آب آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت گفت مژده این یک پسر است و او را چون کالایى پنهان داشتند و خدا به آنچه میکردند دانا بود (19)