- 3539
- 1000
- 1000
- 1000
شهید مهران صالحپور
گوشهای از وصیتنامه شهید مهران صالحپور:
بارالها! مرا از سپاهیانت قرار بده که به راستی سپاه تو همیشه غالب است چو مرا در حزب خود قراربده همانا حزب تو همیشه درستکار است و قرار بده ما را از دوستانت، همانا که هیچ ترسی، هیچ غم و اندوهی ندارم...
شهید «مهران صالحپور» در سی و یکم شهریور سال 1347 در شهر «مسجد سلیمان» ، در کانون خانواده ای مذهبی و سنتی چشم بر جهان گشود. مهران علاقه زیادی به ورزش فوتبال داشت و در این زمینه پیشرفتهایی نیز داشت. با شهادت برادرش «اسفندیار» تحولی عظیم در روحیه او به وجود آمد و با دوستان برادرش ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد و به واسطه «سیدمحمدرضا موسوی» به مسجد و بسیج راه یافت و خود جزو برگزارکنندگان مراسمهای مسجد علیبن ابیطالب (ع) شد. صالحپور در جوانی لباس سبز سپاه را بر تن کرد و دورههای فرماندهی را در آنجا گذراند. سپس به غرب کشور رفت و بعد از شهادت موسوی به جنوب رفت و در عملیات «کربلای 5» شرکت کرد. آنگاه فرماندهی گردان سلمان (ع) را پذیرفت. مهران فرماندهی بسیار شجاع و خستگیناپذیر، شوخ طبع، مهربان، صمیمی و باصفا بود و اعتماد به نفس بالایی داشت.
صالحپور در ماههای محرم و صفر اعضای شورای مسجد و شورای پایگاه مقاومت را دور هم جمع میکرد و برای این ایام برنامههای متنوعی را تدارک میدید. وی در جذب نیرو، هدایت و ارشاد آنها بسیار هنرمندانه عمل کرد. در شهر با عنوان فرمانده پایگاه «المهدی چهاربیشه» و در جبهه با سمت «فرمانده دسته» با پشتکار و جدیت فعالیت کرد. سرانجام در تاریخ 1366/11/16 باخوابیدن روی نارنجک ضامن در رفته، جان دهها بسیجی و پاسدار حاضر در آن محدوده را نجات داد و خود عاشقانه به سوی معبود خویش پر گشود و به دیدار برادر شهیدش، اسفندیار و دیگر دوستان شهیدش شتافت. او بعد از شهادت اسفندیار و سید محمدرضا موسوی آرام و قرار نداشت. در حالی که پا بر زمین داشت، نگاهش به آسمان بود....
بارالها! مرا از سپاهیانت قرار بده که به راستی سپاه تو همیشه غالب است چو مرا در حزب خود قراربده همانا حزب تو همیشه درستکار است و قرار بده ما را از دوستانت، همانا که هیچ ترسی، هیچ غم و اندوهی ندارم...
شهید «مهران صالحپور» در سی و یکم شهریور سال 1347 در شهر «مسجد سلیمان» ، در کانون خانواده ای مذهبی و سنتی چشم بر جهان گشود. مهران علاقه زیادی به ورزش فوتبال داشت و در این زمینه پیشرفتهایی نیز داشت. با شهادت برادرش «اسفندیار» تحولی عظیم در روحیه او به وجود آمد و با دوستان برادرش ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد و به واسطه «سیدمحمدرضا موسوی» به مسجد و بسیج راه یافت و خود جزو برگزارکنندگان مراسمهای مسجد علیبن ابیطالب (ع) شد. صالحپور در جوانی لباس سبز سپاه را بر تن کرد و دورههای فرماندهی را در آنجا گذراند. سپس به غرب کشور رفت و بعد از شهادت موسوی به جنوب رفت و در عملیات «کربلای 5» شرکت کرد. آنگاه فرماندهی گردان سلمان (ع) را پذیرفت. مهران فرماندهی بسیار شجاع و خستگیناپذیر، شوخ طبع، مهربان، صمیمی و باصفا بود و اعتماد به نفس بالایی داشت.
صالحپور در ماههای محرم و صفر اعضای شورای مسجد و شورای پایگاه مقاومت را دور هم جمع میکرد و برای این ایام برنامههای متنوعی را تدارک میدید. وی در جذب نیرو، هدایت و ارشاد آنها بسیار هنرمندانه عمل کرد. در شهر با عنوان فرمانده پایگاه «المهدی چهاربیشه» و در جبهه با سمت «فرمانده دسته» با پشتکار و جدیت فعالیت کرد. سرانجام در تاریخ 1366/11/16 باخوابیدن روی نارنجک ضامن در رفته، جان دهها بسیجی و پاسدار حاضر در آن محدوده را نجات داد و خود عاشقانه به سوی معبود خویش پر گشود و به دیدار برادر شهیدش، اسفندیار و دیگر دوستان شهیدش شتافت. او بعد از شهادت اسفندیار و سید محمدرضا موسوی آرام و قرار نداشت. در حالی که پا بر زمین داشت، نگاهش به آسمان بود....
از ایرانصدا بشنوید
شهید «مهران صالحپور» یکی دیگر از سربازان مخلص امام خمینی(ره) است که بانثار جان خود ورق پرافتخار دیگری رابه اوراق زرین این سرزمین افزود و تصویری از شهامت،شجاعت و ایثار را به تصویر کشید. کتاب گویای « نیمه پنهان ماه » روایتگر گوشهای از زندگی این شهید والامقام است. شنیدنش را به شما پیشنهاد میکنیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است