«غلام» برای دسترسی به سهم خود از ملک پدری از برادرش «قاسم» شکایت میکند. «قاضی الهی» حکم بازداشت قاسم را صادر میکند. قاضی با دیدن او تعجب میکند، چرا که «حاج قاسم آسمانی» کسی است که در زمان جنگ او را از میدان مین نجات داده است.
«غلام» برای دسترسی به سهم خود از ملک پدری با برادرش «قاسم» درگیر میشود و از او شکایت میکند تا از طریق دادگاه، انحصار وراثت صورت بگیرد. ولی قاسم اعتنایی به احضاریههای دادگاه نمی کند تا این که «قاضی الهی»، حکم بازداشت قاسم را صادر میکند و او را دستگیر می کنند. روز بعد از دستگیری، قاسم را به دادگاه میآورند تا تصمیم نهایی راجع به پرونده انحصار وراثت آنها گرفته شود.
هر دو خانواده در راهروی دادگاه با هم بحث و جدل میکنند، تا این که قاضی، شاکی را به اتاق کارش احضار میکند. با ورود قاسم، قاضی از دیدن او تعجب میکند؛ چرا که قاسم کسی نیست جز «حاج قاسم آسمانی» که در زمان جنگ او را از میدان مین نجات داده و خودش به روی مین رفته و یک پایش را از دست داده بود. قاضی الهی، جلسه دادگاه را به هفته دیگر موکول می کند و غلام، نگران، از اتاق او خارج میشود.
«غلام» برای دسترسی به سهم خود از ملک پدری با برادرش «قاسم» درگیر میشود و از او شکایت میکند تا از طریق دادگاه، انحصار وراثت صورت بگیرد. ولی قاسم اعتنایی به احضاریههای دادگاه نمی کند تا این که «قاضی الهی»، حکم بازداشت قاسم را صادر میکند و او را دستگیر می کنند. روز بعد از دستگیری، قاسم را به دادگاه میآورند تا تصمیم نهایی راجع به پرونده انحصار وراثت آنها گرفته شود.
هر دو خانواده در راهروی دادگاه با هم بحث و جدل میکنند، تا این که قاضی، شاکی را به اتاق کارش احضار میکند. با ورود قاسم، قاضی از دیدن او تعجب میکند؛ چرا که قاسم کسی نیست جز «حاج قاسم آسمانی» که در زمان جنگ او را از میدان مین نجات داده و خودش به روی مین رفته و یک پایش را از دست داده بود. قاضی الهی، جلسه دادگاه را به هفته دیگر موکول می کند و غلام، نگران، از اتاق او خارج میشود.
از ایرانصدا بشنوید
همه چیز از اختلاف دو برادر بر سر میراث پدریشان آغاز شده و سر رشته این دعوا به محکمه عدالت ختم میشود. اما در این دادگاه، متهم در مقابل قاضی قرار میگیرد که در روزگاری نه چندان دور همرزم یکدیگر بودهاند. شنیدن این داستان خالی از لطف نیست.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تا کنون نظری ثبت نشده است