پروین زن 26 ساله، در یک شب بارانی، برای زایمان به طرف بیمارستان به راه می افتد....
در نیمههای راه همسرش، علی، به کمک او میشتابد و او را به بیمارستان میبرد. آنها صاحب دختری میشوند، اما علی که مسئله ازدواجش را به علت کمیِ سن از پدرش پنهان کرده است، به پروین می گوید قادر نیست برای فرزندشان شناسنامه بگیرد. درنهایت ادامه این روند در زندگی برایش مشکلساز میشود.
علی 19 سال سن دارد و به علت ناتوانی مالی، اختلاف آنها بالا می گیرد و پس از یک سال از همسرش جدا میشود. خانم ملکی، صاحبخانه، پروین را برای دوست شوهرش خواستگاری میکند. پس از چندی نیز پروین و منوچهر به همراه عاطفه، به خارج از کشور سفر می کنند.
پس از گذشت 12 سال، علی در سی و یک سالگی ازدواج کرده و صاحب فرزندی میشود. آقای ملکی در خلوت از پروین و عاطفه دخترشان می پرسد؛ علی می گوید هیچ اطلاعی از آنها ندارد.
10 سال بعد در یکی از بزرگراههای آمریکا، منوچهر تصادف می کند و او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل میکنند. پروین دو سال پیش از این حادثه فوت کرده بود.
منوچهر بعد از معالجه، به علت نامعلومی، پاهایش فلج میشود و عاطفه اصرار دارد همراه پدرش به ایران بروند و دیگر تحمل دوری از وطن را ندارد.
عاطفه در تهران به دنبال عکسی است که در کمد مادرش پیدا کرده و نصف آن قیچی شده است. حالا عاطفه میخواهد عکس کامل را در تهران پیدا کند....
در نیمههای راه همسرش، علی، به کمک او میشتابد و او را به بیمارستان میبرد. آنها صاحب دختری میشوند، اما علی که مسئله ازدواجش را به علت کمیِ سن از پدرش پنهان کرده است، به پروین می گوید قادر نیست برای فرزندشان شناسنامه بگیرد. درنهایت ادامه این روند در زندگی برایش مشکلساز میشود.
علی 19 سال سن دارد و به علت ناتوانی مالی، اختلاف آنها بالا می گیرد و پس از یک سال از همسرش جدا میشود. خانم ملکی، صاحبخانه، پروین را برای دوست شوهرش خواستگاری میکند. پس از چندی نیز پروین و منوچهر به همراه عاطفه، به خارج از کشور سفر می کنند.
پس از گذشت 12 سال، علی در سی و یک سالگی ازدواج کرده و صاحب فرزندی میشود. آقای ملکی در خلوت از پروین و عاطفه دخترشان می پرسد؛ علی می گوید هیچ اطلاعی از آنها ندارد.
10 سال بعد در یکی از بزرگراههای آمریکا، منوچهر تصادف می کند و او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل میکنند. پروین دو سال پیش از این حادثه فوت کرده بود.
منوچهر بعد از معالجه، به علت نامعلومی، پاهایش فلج میشود و عاطفه اصرار دارد همراه پدرش به ایران بروند و دیگر تحمل دوری از وطن را ندارد.
عاطفه در تهران به دنبال عکسی است که در کمد مادرش پیدا کرده و نصف آن قیچی شده است. حالا عاطفه میخواهد عکس کامل را در تهران پیدا کند....
از ایرانصدا بشنوید
شما هم اعتقاد دارید که دنیا گرد است و آدمها، هر کجای این جهان خاکی باشند، روزی به هم میرسند؟ داستان عاطفه نیز یکی از همین قصههای خانوادگی است که آدمها را پس از سالها جدایی به هم میرساند. اگر به ماجراهای خانوادگی علاقهمندید، پیشنهاد میکنیم این کتاب را بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان