- 12515
- 1000
- 1000
- 1000
در صحت یا ناخوشی سنجرخان آنتیکچی
به 80-90 سال پیش در تهران قدیم برمی گردیم، زمانی که به افرادی که با عتیقه سروکار داشتند لقب «آنتیکچی» می دادند و یکی از این آنها
سنجرخان آنتیکچی است که با همه خساستش، برای خانواده خود تمام و کمال خرج می کند و زندگی مرفهی دارد.
روزی سنجرخان متوجه یک برجستگی روی قوزک پایش می شود و درد و نالهاش خانواده را به فکر چاره میاندازد. پسرها به دلیل خساست یک طبیب علفی میآورند تا بلکه پدرشان درمان نشود. حکیم با دیدن پای سنجرخان می گوید او آماس آورده، ولی هر داروی گیاهی که تجویز می کند یا در تهران نیست یا برای گلودرد و سردرد است. نهایتاً قصد میکند ضمادی سوزنده روی آماس بگذارد و سپس نیشتر بزند، بلکه افاقه کند. اما حال سنجرخان بدتر می شود و همه از دست حکیم کلافهاند؛ به هرحال پول سیاهی به او میدهند و جوابش میکنند، ولی از حرفهای او درمییابند که بهتر است خورد و خوراک او را درست کنند.
قرار می شود طباخی مجرب به خانه بیاورند. طباخ با دو نفر دیگر، یکی چلوپز و دیگر آب دستگردان شروع به کار می کنند و خلاصه بوی اشتهاآوری خانه را برمیدارد، ولی طباخباشی که همیشه در مجلس پرخرج و اعیانی بوده بیتوجه به بیماری سنجرخان، به جای غذاهای مفید به طبخ غذاهای چرب و مجلسی مشغول می شود. طباخباشی خرجتراشی میکند و مدام از وردستهاش کار می کشد و آنقدر به سنجرخان غذا میخورانند که او به حال خفگی می افتد.
پسرهای سنجرخان که وضعیت را میبینند، طباخباشی چاق و خوش اشتها و وردستهایش را جواب می کنند. ولی طباخباشی بیماری سنجرخان را «تبخال» تشخیص داده بود. همین باعث شده که آنها گمان کنند او خواب پریشان دیده که تبخال زده است. پس به شخصی نیاز دارند که معبّر خواب باشد و آینده و سرنوشت سنجرخان را ببیند.
هارون پیرمردی است که تعبیر خواب و کف بینی می کند. دنبال او می فرستند. او ابتدا خوابی که سنجرخان دیده تعبیر می کند، سپس به چهرهشناسی می پردازد و حتی از علم اعداد و رمل کمک می گیرد تا بلکه از این خانه منفعتی عایدش شود. به ستاره شناسی و وضعیت افلاک که می رسد، می گوید امروز عقد و عروسی شگون دارد. همین مسئله باعث گریه و زاری بزمآرا خانم میشود؛ اینکه شاید برایش هوو بیاید...
سنجرخان آنتیکچی است که با همه خساستش، برای خانواده خود تمام و کمال خرج می کند و زندگی مرفهی دارد.
روزی سنجرخان متوجه یک برجستگی روی قوزک پایش می شود و درد و نالهاش خانواده را به فکر چاره میاندازد. پسرها به دلیل خساست یک طبیب علفی میآورند تا بلکه پدرشان درمان نشود. حکیم با دیدن پای سنجرخان می گوید او آماس آورده، ولی هر داروی گیاهی که تجویز می کند یا در تهران نیست یا برای گلودرد و سردرد است. نهایتاً قصد میکند ضمادی سوزنده روی آماس بگذارد و سپس نیشتر بزند، بلکه افاقه کند. اما حال سنجرخان بدتر می شود و همه از دست حکیم کلافهاند؛ به هرحال پول سیاهی به او میدهند و جوابش میکنند، ولی از حرفهای او درمییابند که بهتر است خورد و خوراک او را درست کنند.
قرار می شود طباخی مجرب به خانه بیاورند. طباخ با دو نفر دیگر، یکی چلوپز و دیگر آب دستگردان شروع به کار می کنند و خلاصه بوی اشتهاآوری خانه را برمیدارد، ولی طباخباشی که همیشه در مجلس پرخرج و اعیانی بوده بیتوجه به بیماری سنجرخان، به جای غذاهای مفید به طبخ غذاهای چرب و مجلسی مشغول می شود. طباخباشی خرجتراشی میکند و مدام از وردستهاش کار می کشد و آنقدر به سنجرخان غذا میخورانند که او به حال خفگی می افتد.
پسرهای سنجرخان که وضعیت را میبینند، طباخباشی چاق و خوش اشتها و وردستهایش را جواب می کنند. ولی طباخباشی بیماری سنجرخان را «تبخال» تشخیص داده بود. همین باعث شده که آنها گمان کنند او خواب پریشان دیده که تبخال زده است. پس به شخصی نیاز دارند که معبّر خواب باشد و آینده و سرنوشت سنجرخان را ببیند.
هارون پیرمردی است که تعبیر خواب و کف بینی می کند. دنبال او می فرستند. او ابتدا خوابی که سنجرخان دیده تعبیر می کند، سپس به چهرهشناسی می پردازد و حتی از علم اعداد و رمل کمک می گیرد تا بلکه از این خانه منفعتی عایدش شود. به ستاره شناسی و وضعیت افلاک که می رسد، می گوید امروز عقد و عروسی شگون دارد. همین مسئله باعث گریه و زاری بزمآرا خانم میشود؛ اینکه شاید برایش هوو بیاید...
از ایرانصدا بشنوید
آیا شما هم به داستانهای قدیمی و خرافی علاقهمندید؟ اگر می خواهید داستانی با حال و هوای طنز در تهران قدیم بشنوید، کتاب «در صحت یا ناخوشی سنجرخان آنتیکچی» را از دست ندهید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تصاویر
از همین گوینده
-
-
-
ماجراهای شرلوک هولمز: این داستان دوچرخه سوار تنها\
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان