- 27749
- 1000
- 1000
- 1000
خواهران کوچک ایلوریا
در این داستان با مردی شریف و نجیب همراه می‌شویم که به‌دنبال راهی برای نجات دنیاست و ناخواسته به دامان «خواهرانِ کوچک ایلوریا» می‌افتد و این مسئله موجب رویدادهای تلخ و شیرین و گاهی رازآلود می‌شود.
هفت‌تیرکشی به نام «رولند» به شهر کوچک «ایلوریا» می‌رسد. در شهر کسی را نمی‌بیند؛ تنها با جنازه‌ی پسر جوانی در میدان شهر روبه‌رو می‌شود که مدالی از طلا به گردن دارد. او مدال را بر می‌دارد؛ پشت آن نوشته شده: «جیمز، محبوب خانواده، محبوب خدا». دقایقی بعد گروهی عجیب‌الخلقه به او حمله می‌کنند و او را به‌شدت کتک می‌زنند.
رولند وقتی به هوش می‌آید، خود را در درمانگاهی بزرگ می‌یابد. کنار تخت او پسر جوانی خوابیده است که کاملاً شبیه به همان پسری است که جنازه‌اش را دیده است. این پسر که نامش «جان نورمن» است، مدالی از طلا به گردن دارد و برادر جیمز است. پرستار رولند که «جنا» نام دارد از او می‌خواهد هویت خود را پنهان کند و خود را جیمز، برادر جان، معرفی کند.
کسی که رولند را نجات داده است، خواهر «مری» است که یکی از پنج خواهر کوچک ایلوریاست. این پنج خواهر بیماران خود را می‌کشند. مری که رئیس بقیه است، به رولند سوپی می‌دهد که در آن داروی ضد حرکت ریخته است. خواهران، جنا را بازداشت می‌کنند؛ چون با رولند حرف زده است. جنا تعدادی ساقه‌ی خشک نی به رولند می‌دهد تا پنهانی هر ساعت یکی از آنها را بخورد. خاصیت این نی‌ها آن است که داروی خواهران را خنثی می‌کند.
آن پنج خواهر به کمک «رالف»، یکی از عجیب‌الخلقه‌ها، مدال جان را باز می‌کنند و او را می‌کُشند. رولند در حالت نیمه‌‌هشیاری شاهد این ماجراست. پنج خواهر سعی دارند رولند را وادار کنند مدال از گردنش باز کند. آنها از دیدن مدال هراسان‌اند.
*درباره‌ی کتاب:
کتاب «خواهران کوچک ایلوریا و مرد کت شلوار مشکی» اثر «استیون کینگ» نویسنده‌ی آمریکایی و برنده‌ی جوایز «او. هنری» 1996 و «برام استوکر» 2002 است.
داستان خواهران کوچک ایلوریا «The Little Sisters of Eluria» از مجموعه داستانهای کوتاه «آخرِ هرچیز»، درواقع پیش درآمد کتابهای دنباله‌دارِ هفت‌قسمتی «برج تاریک» است.
داستانهای حماسی برج تاریک، بازگوکننده‌‌ی ماجراهای «رولند دِشِین»، اهل گیلیاد، آخرین بازمانده‌‌ی نسل هفت‌تیرکش‌های بااصل و نسب و شریف، درپی برج تاریک است. کینگ با استفاده از ذهن خلاق و تخیل قوی‌اش برج تاریک را نگاشته است.
فضا، نام‌ها، مکان‌ها و افراد و همه‌ی عناصر موجود در این کتاب‌ها تخیلی است. ژانر «برج تاریک» عملی-تخیلی و دارای عناصر داستانهای گوتیک است. کل این هفت قسمت الهام گرفته از یک شعر حماسی سروده‌ی «رابرت براونینگ»، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی است. «کینگ» اذعان دارد که این سری از داستان‌ها را از کتاب «ارباب حلقه‌ها» و فیلم‌های «خوب، بد، زشت» و «مرد بی‌نام» نیز الهام گرفته است.
هفت‌تیرکشی به نام «رولند» به شهر کوچک «ایلوریا» می‌رسد. در شهر کسی را نمی‌بیند؛ تنها با جنازه‌ی پسر جوانی در میدان شهر روبه‌رو می‌شود که مدالی از طلا به گردن دارد. او مدال را بر می‌دارد؛ پشت آن نوشته شده: «جیمز، محبوب خانواده، محبوب خدا». دقایقی بعد گروهی عجیب‌الخلقه به او حمله می‌کنند و او را به‌شدت کتک می‌زنند.
رولند وقتی به هوش می‌آید، خود را در درمانگاهی بزرگ می‌یابد. کنار تخت او پسر جوانی خوابیده است که کاملاً شبیه به همان پسری است که جنازه‌اش را دیده است. این پسر که نامش «جان نورمن» است، مدالی از طلا به گردن دارد و برادر جیمز است. پرستار رولند که «جنا» نام دارد از او می‌خواهد هویت خود را پنهان کند و خود را جیمز، برادر جان، معرفی کند.
کسی که رولند را نجات داده است، خواهر «مری» است که یکی از پنج خواهر کوچک ایلوریاست. این پنج خواهر بیماران خود را می‌کشند. مری که رئیس بقیه است، به رولند سوپی می‌دهد که در آن داروی ضد حرکت ریخته است. خواهران، جنا را بازداشت می‌کنند؛ چون با رولند حرف زده است. جنا تعدادی ساقه‌ی خشک نی به رولند می‌دهد تا پنهانی هر ساعت یکی از آنها را بخورد. خاصیت این نی‌ها آن است که داروی خواهران را خنثی می‌کند.
آن پنج خواهر به کمک «رالف»، یکی از عجیب‌الخلقه‌ها، مدال جان را باز می‌کنند و او را می‌کُشند. رولند در حالت نیمه‌‌هشیاری شاهد این ماجراست. پنج خواهر سعی دارند رولند را وادار کنند مدال از گردنش باز کند. آنها از دیدن مدال هراسان‌اند.
*درباره‌ی کتاب:
کتاب «خواهران کوچک ایلوریا و مرد کت شلوار مشکی» اثر «استیون کینگ» نویسنده‌ی آمریکایی و برنده‌ی جوایز «او. هنری» 1996 و «برام استوکر» 2002 است.
داستان خواهران کوچک ایلوریا «The Little Sisters of Eluria» از مجموعه داستانهای کوتاه «آخرِ هرچیز»، درواقع پیش درآمد کتابهای دنباله‌دارِ هفت‌قسمتی «برج تاریک» است.
داستانهای حماسی برج تاریک، بازگوکننده‌‌ی ماجراهای «رولند دِشِین»، اهل گیلیاد، آخرین بازمانده‌‌ی نسل هفت‌تیرکش‌های بااصل و نسب و شریف، درپی برج تاریک است. کینگ با استفاده از ذهن خلاق و تخیل قوی‌اش برج تاریک را نگاشته است.
فضا، نام‌ها، مکان‌ها و افراد و همه‌ی عناصر موجود در این کتاب‌ها تخیلی است. ژانر «برج تاریک» عملی-تخیلی و دارای عناصر داستانهای گوتیک است. کل این هفت قسمت الهام گرفته از یک شعر حماسی سروده‌ی «رابرت براونینگ»، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی است. «کینگ» اذعان دارد که این سری از داستان‌ها را از کتاب «ارباب حلقه‌ها» و فیلم‌های «خوب، بد، زشت» و «مرد بی‌نام» نیز الهام گرفته است.
از ایرانصدا بشنوید
استیون کینگ، نویسنده‌ای خبره و کارآزموده است. جادوگری که از تلفیق عناصری چون واقعیت و فراواقعیت، حماسه‌ها و اسطوره‌ها با چاشنی علم و رنگ‌آمیزی تخیل، جهانی بدون مرز و بی‌پایان خلق می‌کند تا مخاطبش را مسحور جادوی خیال‌انگیزش کند. بی‌گمان شنیدن هرکدام از داستانهای او تجربه‌ای وصف‌ناشدنی است!
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان