فهرست
اعتماد

اعتماد

  • 8 قطعه
  • 136':24" مدت زمان
  • 7329 دریافت شده
نویسنده: آریل دورفمان
راوی: فاطمه رکنی
قالب: روایی
دسته‌بندی: رمان و داستان
زن جوانی به نام «باربارا» به سفارش همسرش «مارتین» از آلمان به فرانسه می‌آید. به‌محض ورود به هتل، تلفن زنگ می‌زند. آن‌طرفِ خط مردی است که خود را «لئون»، دوست مارتین، می‌خواند و اطلاعاتی از مارتین به «باربارا» می‌دهد.

باربارا درمی‌یابد که همسرش، مارتین، عضو سازمان جنبش مقاومت بوده و علیه فاشیست‌های آلمانی فعالیت می‌کرده است. لئون از زنی به نام «سوزانا» صحبت می‌کند و او را زن رؤیاهای خود می‌خواند. وقتی باربارا از مشخصات سوزانا می‌پرسد، در می‌یابد که مقصود لئون از سوزانا کسی نیست جز خود او. باربارا درمی‌یابد که مسبب آمدن او به پاریس کسی نیست غیر از لئون که اسم واقعی او «ماکس» است. لئون اعتراف می‌کند که او را زن رؤیاهای خویش می‌داند و همه‌ی مبارزات و سختی‌هایی که در این سال‌ها متحمل شده، تنها به امید دیدار این رؤیا در واقعیت بوده است.
در همین حین مستخدم هتل که رفتار باربارا را در این مدت زیر نظر گرفته بوده، پلیس را خبر می‌کند و پلیس فرانسه آنها را به اتهام جاسوسی دستگیر می‌کند. آنچه باربارا را غافلگیر می‌کند آن است که او دیگر نمی‌تواند به آلمان بازگردد، زیرا در آنجا به اتهام رابطه داشتن با جنبش مقاومت و در نهایت جاسوسی و خیانت، به دست نازی‌ها دستگیر خواهد شد.

درباره‌ی کتاب:
این کتاب اولین بار در سال 1994 منتشر شد. «اعتماد» از رمان‌های پُرتعلیق است و همچون بیشتر رمان‌های دورفمان، نمونه‌ای است از آنچه «اُمبرتو اکو» «متن گشوده» می‌نامد. عناصر رمان به‌گونه‌ای انتخاب شده‌اند که بر ابهام متن می‌افزایند و هم‌زمان به قرائت‌های متفاوت میدان می‌دهند. زمان یکی از این عناصر است.
در میانه‌ی رمان خواننده متوجه می‌شود رویدادها در روز یکم سپتامبر 1939 رخ می‌دهند، یعنی روزی که آلمان نازی به لهستان حمله کرد و با این رویداد انگلستان و فرانسه با یکدیگر هم‌پیمان شده‌اند تا جنگ جهانی دوم آغاز شود.
این رمان بیشتر از طریق دیالوگ روایت می‌شود و شبیه به نمایش‌نامه است. درواقع، اگر فصل‌های کوتاهی که در آنها یک راوی اظهارات فراداستانی بیان می‌کند در این رمان نبودند، می‌توانستیم بگوییم که این متن، یک نمایش‌نامه است و نه یک رمان. از یاد نبریم که نویسنده‌ی این رمان، دستی در نگارش نمایش‌نامه نیز دارد و نمایش‌نامه‌نویس برجسته‌ای محسوب می‌شود.
فضای حاکم بر این رمان بی‌شباهت به نمایش‌نامه‌های معناباختگی (absurd)، به‌ویژه نمایش‌نامه‌های «هارولد پینتر» نیست و جالب است بدانیم که پایان‌نامه‌ی تحصیلی دورفمان درباره‌ی آثار همین نمایش‌نامه‌نویس معروف انگلیسی بود.

درباره‌ی نویسنده:
«ولادیمیرو آریل دورفمان» متولد 6 می 1942، در شهر «بوینس‌ آیرس» آرژانتین است. وی نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر است.
پدرش از اهالی «اودسا» در اوکراین بود و در دانشگاه اقتصاد تدریس می‌کرد و مادرش «فنی زلوکوویچ» از یهودیان رومانی-مولداوی بود. کمی پس از تولد خانواده‌اش به آمریکا نقل مکان کردند و او ده سال از دوران کودکی خود را در ایالات متحده گذراند. او و خانواده در سال 1954 به شیلی رفتند. آریل دورفمان پس از حضور در دانشگاه شیلی در سال 1966 با «آنگلیکا مالیناریچ» ازدواج کرد و در سال 1967 به شهروندیِ شیلی درآمد به همین خاطر او بیشتر به عنوان یک نویسنده شیلیایی معروف است. در سال‌های 1968 تا 1969 برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی رفت و سپس به شیلی بازگشت.
دورفمان بعد از روی کار آمدن «سالوادور آلنده» (رئیس‌جمهور اسبق شیلی) در شمار مشاوران فرهنگی او جای گرفت. در شب کودتای پینوشه مقرر بود که او به عنوان شیفت شب در کاخ ریاست جمهوری حضور داشته باشد، اما دورفمان شیفت کاریش را با همکارش جابه‌جا کرد و به این ترتیب از مهلکه جان سالم به در برد.
زمانی که فعالیت‌های سیاسی مخالفان به کلی ناممکن و عرصه بر روشنفکران و انقلابیون بسیار تنگ شد، دورفمان تبعیدی خودخواسته را برگزید و وطنش را ترک کرد. او پس از کودتای 1973 چندین ماه مخفیانه زندگی کرد تا در یک فرصت مناسب توانست به اروپا فرار کند و پس از مدتی اقامت در آمستردام و پاریس به آمریکا رفت. او از سال 1985 در دانشگاه دوک در رشته‌ی ادبیات تدریس می‌کند.
دورفمان زندگی ادبی خود را با انتشار کتاب «تخیل و خشونت» در سال 1968 آغاز کرد. این کتاب که در آمریکا منتشر شد، مجموعه مقالاتی است درباره‌ی ادبیات آمریکای لاتین در قرن بیستم و نقش آن به عنوان ابزار مقاومت در برابر انواع ارعاب فشارهایی که ملت‌های آمریکای لاتین تجربه می‌کنند.
دورفمان را در کنار «گابریل گارسیا مارکز»، «کارلوس فوئنتس» و «میگل آنخل آستوریاس» از سرشناس‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین می‌شناسند.
آثار دورفمان بیشتر راجع به دلهره‌های وجودیِ ناشی از زیستن زیر سایه‌ی سنگین دیکتاتوری و دشواری‌های زندگی در غربت است. وی در یکی از مشهورترین نمایش‌نامه‌هایش با عنوان «مرگ و دوشیزه» که «رومن پولانسکی» آن را در سال 1994 به فیلم سینمایی تبدیل کرد، زندانی سیاسیِ شکنجه‌شده‌ای را توصیف می‌کند که بعدها با شکنجه‌گر خود مواجه می‌شود.
آثار دورفمان به بیش از چهل زبان (از جمله فارسی) ترجمه شده‌اند. در فهرست آثار او که هم شامل رمان می‌شود و هم شامل نمایش‌نامه، شعر، سفرنامه و مقاله، نام هفت رمان به چشم می‌خورد که عبارت‌اند از: «ناپدیدشدگان‌»، «بیوه‌ها»، «اعتماد»، «مرگ و دوشیزه»، «پیامی به شش‌ میلیاردمین کودک‌ جهان‌: مویه کن دلبندم»، «شورش خرگوش‌ها»، «خانه‌ام آتش گرفته‌ است»، «خاطرات صحرا»، «آخرین آواز مانوئل سندرو»، «آخرین والس در سانتیاگو» و دیگر اشعار «تبعید و غیبت» و ...
از منظری کلی می‌توان گفت آثار ادبی دورفمان، اعم از نمایش‌نامه‌ها و رمان‌هایش، همگی به نحوی به سیاست مربوط می‌شوند. مواجهه با کودتایی که دولتی مردمی را در میهن او سرنگون و سپس یکی از سرکوب‌گرترین رژیم‌های دیکتاتوری در تاریخ شیلی را در آن کشور مستقر کرد، تجربه‌ی تلخ و روح‌آزاری بود که اثر ماندگارش در جای‌جای نوشته‌های دورفمان به چشم می‌خورد.

*کتاب:
Konfidenz(1994)

از ایرانصدا بشنوید

نویسنده در این داستان از اعتماد سخن می‌گوید، اما اعتماد را از طریق تعلیق فراگیر می‌کند تا ما را درگیر حس اعتماد و بی‌اعتمادی کرده باشد. خواننده نمی‌داند چه کسی حرف درست را می‌زند و ماهیّت واقعی افراد حاضر در داستان چیست. در خلال گفت‌‌وگوها نفسِ موضوعِ اعتماد هم مطرح می‌شود و این پرسش را در ذهن خواننده می‌پروراند: ما چگونه در موقعیّت‌های حسّاس و خطیر می‌توانیم اعتماد کنیم؟

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

ثبت نقد و بررسی نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    خیلی خوب بود ،،با عرض ادب و احترام ،تمام کارهایی که این دو بزرگوار تهیه کردند همیشه خانم رکنی گوینده و اقای رضوی راوی بودند اگه میشه لطفا در کارهای بعدی اقای رضوی گوینده باشند و خانم رکنی راوی داستان ،،با سپاس
  • کاربر مهمان
    خوب
  • کاربر مهمان
    زیاد خوشم نیومد ،سر در نیاوردم
  • کاربر مهمان
    سلطان بهروز رزوی 😍
  • کاربر مهمان
    داستان بسیار جذابی بود و تا انتها تمام توجه رو میطلبید. نقاط گنگ هم داشت. ممنون ایرانصدا،مهرنوش زاهدی
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    بنظرم جالب نبود اصلا آدم جذب نمی کرد
  • کاربر مهمان
    ممنون از استاد رضوی عزیز، داستان رو خیلی دوست نداشتم🌹
  • کاربر مهمان
    بعد از مدتها یه کیف اساسی کردم. عالی عالی... زنده باد جناب رضوی بی نظیر خداقوت 🙏🌹❤️
  • کاربر مهمان
    مزخرف
  • کاربر مهمان
    با صدای زیبا وجذاب استاد رضوی داستان خوبی بود
  • کاربر مهمان
    اصلاً چنگی به دل نمی‌زد. فقط نیم ساعتش رو تونستم گوش کنم.
  • کاربر مهمان
    یک کتاب دیگه هم داره با عنوان اداره جبران عمر که امیدوار بودم اینجا داشته باشید.
  • کاربر مهمان
    خییلییی جالب و عالیییی ن . گ ۱۲ ساله
  • کاربر مهمان
    خیییلیی عالیی و جالب ن . گ ۱۲ ساله

تصاویر

از همین گوینده

پایگاه قرآن