- 25099
- 1000
- 1000
- 1000
وقایع نگاری یک جنایت از پیش اعلام شده
دو برادر دوقلوی «آنجلا» تصمیم دارند «سانتیاگو» را بکشند تا از خواهرشان اعاده حیثیت شود. همه مردم شهر به جز سانتیاگو و مادرش از موضوع خبر دارند و خیلیها مخالف این کارند و سعی دارند جلوی این کار را بگیرند، اما ...
در یک روستای کوچک در نزدیکی دریای کارائیب و در یک منطقه دور افتاده در کلمبیا «بایاردو سان رومان» ثروتمند و تازهوارد، با «آنجلا بیکاریو» ازدواج میکند و پساز جشن، تازه عروس و داماد به خانه جدیدشان میروند. در شب زفاف بایاردو متوجه میشود که نو عروس او باکره نیست!
بعد از آنکه داماد از این موضوع آگاه میشود به همراه همسرش به خانه پدری او میروند و جریان را به اطلاع آنها میرساند. آنجلا، گناهکار را جوانی به نام سانتیاگو نازار معرفی میکند که از همسایههای خانواده بیکاریو در روستا میباشد.
*درباره کتاب:
«وقایعنگاری یک جنایت از پیش اعلام شده» داستانی از گابریل گارسیا مارکز است که اولین بار به زبان اسپانیایی در سال 1981 به چاپ رسید و نسخه ترجمه انگلیسی آن در سال 1983 منتشر شد.
مارکز در این داستان به روابط سنتی و ناموسپرستی اهالی آمریکای لاتین میپردازد. این کتاب روایتی روزنامهنگارانه است از کشته شدن جوانی به نام سانتیاگو نازار به دست دو برادر است. مرگی که بعد از گذشت بیش از بیست سال هنوز دست از سر شاهدانش برنداشته؛ مرگی از پیش اعلام شده که همه از آن خبر داشتند.
مارکز طوری در روایت این داستان استادانه عمل میکند که مرگ سانتیاگو امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد. انگار او از این مرگ محتوم گریزی ندارد. هیچ کس هم در عمل کاری نمیکند که این مرگ بیرحمانه رخ ندهد.
از این داستان، فیلم «وقایعنگاری یک مرگ از پیش اعلام شده» توسط کارگردان ایتالیایی «فرانچسکو روزی» در سال 1987 اقتباس و به روی پرده سینماها رفت.
* درباره نویسنده:
«گابریل خوزه گارسیا مارکِز»(زادهی 6 مارس 1927 در دهکدهی آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته 17 آوریل 2014) رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو یا گابیتو» مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش، در مکزیک زندگی میکرد.
مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان «صد سال تنهایی»(1967) میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا، پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بودهاست. او تحت تأثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه 1940 به حرفه روزنامهنگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.
او در سال 1941 اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام «Juventude» که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر کرد و در سال 1947 به تحصیل رشتهی حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه «الاسپکتادور» به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی «سرگذشت یک غریق» را به صورت پاورقی چاپ شد.
گارسیا مارکز که به شدت تحت تأثیر «ویلیام فالکنر»، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در 23 سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
در سال 1954 به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال 1955 پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال 1958 با نامزدش «مرسدس بارچا» که در سیزده سالگی از او تقاضای ازدواج کرده بود، پیوند زناشویی بست و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند. در سالهای بین 1955 تا 1961 به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال 1961 برای زندگی به مکزیک رفت.
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. در ژانویه 2006 اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست دادهاست. پزشکان در سال 2012 اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاست. گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه 17 آوریل 2014 (28 فروردین 1393)، در سن 87 سالگی، در خانهاش در مکزیکو سیتی درگذشت.
مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی «رئالیسم جادویی» بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. اما رمان «صد سال تنهایی» او را میتوان یکی از قلل مرتفع این گونه ادبی بهحساب آورد.
*کتاب:
Chronicle of a Foretold Death (1981) (به زبان اسپانیایی: Chronicle of Death)
*فیلم:
Chronicle of a De Foretold (1987) (ایتالیایی: Cronaca di una morte annunciata، اسپانیایی: Chronicle of a Death Anniversary)
در یک روستای کوچک در نزدیکی دریای کارائیب و در یک منطقه دور افتاده در کلمبیا «بایاردو سان رومان» ثروتمند و تازهوارد، با «آنجلا بیکاریو» ازدواج میکند و پساز جشن، تازه عروس و داماد به خانه جدیدشان میروند. در شب زفاف بایاردو متوجه میشود که نو عروس او باکره نیست!
بعد از آنکه داماد از این موضوع آگاه میشود به همراه همسرش به خانه پدری او میروند و جریان را به اطلاع آنها میرساند. آنجلا، گناهکار را جوانی به نام سانتیاگو نازار معرفی میکند که از همسایههای خانواده بیکاریو در روستا میباشد.
*درباره کتاب:
«وقایعنگاری یک جنایت از پیش اعلام شده» داستانی از گابریل گارسیا مارکز است که اولین بار به زبان اسپانیایی در سال 1981 به چاپ رسید و نسخه ترجمه انگلیسی آن در سال 1983 منتشر شد.
مارکز در این داستان به روابط سنتی و ناموسپرستی اهالی آمریکای لاتین میپردازد. این کتاب روایتی روزنامهنگارانه است از کشته شدن جوانی به نام سانتیاگو نازار به دست دو برادر است. مرگی که بعد از گذشت بیش از بیست سال هنوز دست از سر شاهدانش برنداشته؛ مرگی از پیش اعلام شده که همه از آن خبر داشتند.
مارکز طوری در روایت این داستان استادانه عمل میکند که مرگ سانتیاگو امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد. انگار او از این مرگ محتوم گریزی ندارد. هیچ کس هم در عمل کاری نمیکند که این مرگ بیرحمانه رخ ندهد.
از این داستان، فیلم «وقایعنگاری یک مرگ از پیش اعلام شده» توسط کارگردان ایتالیایی «فرانچسکو روزی» در سال 1987 اقتباس و به روی پرده سینماها رفت.
* درباره نویسنده:
«گابریل خوزه گارسیا مارکِز»(زادهی 6 مارس 1927 در دهکدهی آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته 17 آوریل 2014) رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو یا گابیتو» مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش، در مکزیک زندگی میکرد.
مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان «صد سال تنهایی»(1967) میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا، پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بودهاست. او تحت تأثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه 1940 به حرفه روزنامهنگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.
او در سال 1941 اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام «Juventude» که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر کرد و در سال 1947 به تحصیل رشتهی حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه «الاسپکتادور» به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی «سرگذشت یک غریق» را به صورت پاورقی چاپ شد.
گارسیا مارکز که به شدت تحت تأثیر «ویلیام فالکنر»، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در 23 سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
در سال 1954 به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال 1955 پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال 1958 با نامزدش «مرسدس بارچا» که در سیزده سالگی از او تقاضای ازدواج کرده بود، پیوند زناشویی بست و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند. در سالهای بین 1955 تا 1961 به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال 1961 برای زندگی به مکزیک رفت.
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. در ژانویه 2006 اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست دادهاست. پزشکان در سال 2012 اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاست. گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه 17 آوریل 2014 (28 فروردین 1393)، در سن 87 سالگی، در خانهاش در مکزیکو سیتی درگذشت.
مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی «رئالیسم جادویی» بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. اما رمان «صد سال تنهایی» او را میتوان یکی از قلل مرتفع این گونه ادبی بهحساب آورد.
*کتاب:
Chronicle of a Foretold Death (1981) (به زبان اسپانیایی: Chronicle of Death)
*فیلم:
Chronicle of a De Foretold (1987) (ایتالیایی: Cronaca di una morte annunciata، اسپانیایی: Chronicle of a Death Anniversary)
از ایرانصدا بشنوید
این داستان روایتی است استادانه در نقد فرهنگی و اجتماعی جامعهای سنتی که آموزههای خرافی و قدیمی، آدمهای آن جامعه را بهسوی جنایتی خونین سوق میدهد. جنایتی که تنها یک مجرم ندارد، بلکه گناهی است محتوم بر گُرده همه مردم آن سرزمین. امیدواریم از شنیدن این داستان جذاب و پرتعلیق لذت ببرید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان