«قنبر» با صحنهسازی «اقبالی»، به جرم قتل، دستگیر میشود و پدرش، با شنیدن این خبر، از دنیا میرود. قنبر بر سر مزار پدر، از دست پلیس فرار میکند؛ در این راه با مردی به نام ناصر آشنا میشود...
«قنبر حیدرزاده» به پیشنهاد اسد اقبالی، مدتها بیهیچ تخصصی، مدیرعامل شرکت او شده بود. او یک شب برای برداشتن کلید خانهاش به شرکت بازمیگردد و با ضربهای به سرش بیهوش می شود. زمانی که به هوش می آید، با اسلحه ای در دست، به اتهام قتل خدمه شرکت دستگیر می شود.
پدر قنبر با شنیدن این خبر سکته میکند و از دنیا می رود. پسرخاله قنبر، داوود، وکالت او را برعهده می گیرد. قنبر از او میخواهد اجازه بگیرد تا سر خاک پدرش حاضر شود؛ اما در یک فرصت مناسب، قنبر فرار میکند و ...
«قنبر حیدرزاده» به پیشنهاد اسد اقبالی، مدتها بیهیچ تخصصی، مدیرعامل شرکت او شده بود. او یک شب برای برداشتن کلید خانهاش به شرکت بازمیگردد و با ضربهای به سرش بیهوش می شود. زمانی که به هوش می آید، با اسلحه ای در دست، به اتهام قتل خدمه شرکت دستگیر می شود.
پدر قنبر با شنیدن این خبر سکته میکند و از دنیا می رود. پسرخاله قنبر، داوود، وکالت او را برعهده می گیرد. قنبر از او میخواهد اجازه بگیرد تا سر خاک پدرش حاضر شود؛ اما در یک فرصت مناسب، قنبر فرار میکند و ...
از ایرانصدا بشنوید
ماجرای پلیسی و جالبی که با روزهای ماه مبارک رمضان و حال و هوای آن همراه شده است.
شنیدن آن، به ویژه در ماه مبارک رمضان، لطف دوچندان دارد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان