- 30254
- 1000
- 1000
- 1000
امیر ارسلان نامدار
«امیر ارسلان نامدار» یکی از مشهورترین داستانهای عامیانه به زبان فارسی است. این قصه را «نقیب الممالک»، قصهگو و نقال شخصی «ناصرالدین شاه قاجار» برای وی نقل میکرد.
«خواجه نعمان» در جزیرهای با «ماهرخ»، بیوهی «ملکشاه رومی» آشنا شد و او را به مصر بُرد. ماهرخ پسری به دنیا آورد و خواجه نعمان نامش را «ارسلان» گذاشت.
وقتی ارسلان بزرگ شد، «پطروس شاه» سفیری را به خدمت امیر مصر فرستاد و ارسلان ماجرای خودش و ملکشاه را فهمید و او را کشت و به روم لشکر کشید و «سام خان» را هم از پای درآورد و خودش بر تخت نشست. وی در قتل و غارتی که میان فرنگیان به راه انداخته بود، چشمش به تصویر «فرخ لقا» افتاد و عاشق او شد و در پیِ عشقش راهی «پطروسیه» شد.
از آن سو «فرخ لقا» هم تصویر امیرارسلان را دید و عاشقش شد. ولی «پطروس شاه» دشمن ارسلان بود.
«طاووس»، برادر کاووس که دروازهبان بود، به برادرش دستور داد ارسلان را بیهوش کند و به انبار قهوهخانه ببرد. ارسلان برای حفظ جانش، خود را «الیاس» نامید و شاگرد قهوهچی شد و مردم برای دیدنش ازدحام کردند.
«قمر وزیر» و «شمس وزیر» هم آمدند و متوجه شدند که او الیاس نیست، بلکه امیرارسلان است؛ ولی ارسلان از معرفی خودش طفره رفت....
* چگونگی پیدایش داستان «امیرارسلان نامدار» بسیار جالب و شنیدنی است: «ناصرالدین شاه قاجار» عادت داشت که قبل از خواب قصه گوش کند. در کنار اتاق خواب شاه اتاقی مخصوص نوازندگان و نقالان وجود داشت. وقتی شاه به بستر میرفت، اول نوازنده آهنگهایی را مینواخت، سپس نقال مخصوص ناصرالدین شاه، «نقیبالممالک»، شروع به نقل داستانی میکرد. ناصرالدین شاه به قصهی امیرارسلان علاقهی خاصی داشت، چنانکه سالی یکبار این قصه را برایش نقل میکردند.
یکی از دختران ناصرالدین شاه، «توران آغا» ملقب به «فخرالدوله»، که از بیرون اتاق قصه را میشنید، به آن علاقهمند شد. این دختر که از ذوق ادبی هم بیبهره نبود، قلم و دفتری آورد و روایت نقیب را نوشت و با نقاشی تصویرسازی کرد. ناصرالدین شاه وقتی از کار دخترش آگاه شد، سر ذوق آمد و از نقیبالممالک خواست این بار داستان را با آب و رنگ بیشتری تعریف کند تا فخرالدوله آن را بنویسد.
* از این متن داستانی تاکنون دو نسخهی سینمایی اقتباس شده است؛ یکی در سال 1334 به کارگردانی «شاپور یاسمی» و دیگری در سال 1345 به کارگردانی «دکتر اسماعیل کوشان» و با بازی «محمدعلی فردین» در نقش امیرارسلان نامدار.
همچنین در سال 1986 «یوشیکی تاناکا، داستاننویس مشهور ژاپنی، امیرارسلان نامدار را به ژاپنی بازنویسی کرد. این کتاب «Arslan Senki) «アルスラーン戦記) بهمعنی «افسانه قهرمانی ارسلان» یکی از پرفروشترین کتابهای داستانی ژاپن شد و بعدها سریال انیمه «arsalan senki» را از روی آن ساختند.
تذکر: یادآوری میکنیم رویکرد این رمان به رمل و اسطرلاب و جادو، به عنوان راه حل، صرفاً کارکرد داستانی دارد و عوامل سازندهی نمایش و کتاب گویا، به هیچ وجه، جنبهی تأیید یا تشویق این شیوه را ندارند.
«خواجه نعمان» در جزیرهای با «ماهرخ»، بیوهی «ملکشاه رومی» آشنا شد و او را به مصر بُرد. ماهرخ پسری به دنیا آورد و خواجه نعمان نامش را «ارسلان» گذاشت.
وقتی ارسلان بزرگ شد، «پطروس شاه» سفیری را به خدمت امیر مصر فرستاد و ارسلان ماجرای خودش و ملکشاه را فهمید و او را کشت و به روم لشکر کشید و «سام خان» را هم از پای درآورد و خودش بر تخت نشست. وی در قتل و غارتی که میان فرنگیان به راه انداخته بود، چشمش به تصویر «فرخ لقا» افتاد و عاشق او شد و در پیِ عشقش راهی «پطروسیه» شد.
از آن سو «فرخ لقا» هم تصویر امیرارسلان را دید و عاشقش شد. ولی «پطروس شاه» دشمن ارسلان بود.
«طاووس»، برادر کاووس که دروازهبان بود، به برادرش دستور داد ارسلان را بیهوش کند و به انبار قهوهخانه ببرد. ارسلان برای حفظ جانش، خود را «الیاس» نامید و شاگرد قهوهچی شد و مردم برای دیدنش ازدحام کردند.
«قمر وزیر» و «شمس وزیر» هم آمدند و متوجه شدند که او الیاس نیست، بلکه امیرارسلان است؛ ولی ارسلان از معرفی خودش طفره رفت....
* چگونگی پیدایش داستان «امیرارسلان نامدار» بسیار جالب و شنیدنی است: «ناصرالدین شاه قاجار» عادت داشت که قبل از خواب قصه گوش کند. در کنار اتاق خواب شاه اتاقی مخصوص نوازندگان و نقالان وجود داشت. وقتی شاه به بستر میرفت، اول نوازنده آهنگهایی را مینواخت، سپس نقال مخصوص ناصرالدین شاه، «نقیبالممالک»، شروع به نقل داستانی میکرد. ناصرالدین شاه به قصهی امیرارسلان علاقهی خاصی داشت، چنانکه سالی یکبار این قصه را برایش نقل میکردند.
یکی از دختران ناصرالدین شاه، «توران آغا» ملقب به «فخرالدوله»، که از بیرون اتاق قصه را میشنید، به آن علاقهمند شد. این دختر که از ذوق ادبی هم بیبهره نبود، قلم و دفتری آورد و روایت نقیب را نوشت و با نقاشی تصویرسازی کرد. ناصرالدین شاه وقتی از کار دخترش آگاه شد، سر ذوق آمد و از نقیبالممالک خواست این بار داستان را با آب و رنگ بیشتری تعریف کند تا فخرالدوله آن را بنویسد.
* از این متن داستانی تاکنون دو نسخهی سینمایی اقتباس شده است؛ یکی در سال 1334 به کارگردانی «شاپور یاسمی» و دیگری در سال 1345 به کارگردانی «دکتر اسماعیل کوشان» و با بازی «محمدعلی فردین» در نقش امیرارسلان نامدار.
همچنین در سال 1986 «یوشیکی تاناکا، داستاننویس مشهور ژاپنی، امیرارسلان نامدار را به ژاپنی بازنویسی کرد. این کتاب «Arslan Senki) «アルスラーン戦記) بهمعنی «افسانه قهرمانی ارسلان» یکی از پرفروشترین کتابهای داستانی ژاپن شد و بعدها سریال انیمه «arsalan senki» را از روی آن ساختند.
تذکر: یادآوری میکنیم رویکرد این رمان به رمل و اسطرلاب و جادو، به عنوان راه حل، صرفاً کارکرد داستانی دارد و عوامل سازندهی نمایش و کتاب گویا، به هیچ وجه، جنبهی تأیید یا تشویق این شیوه را ندارند.
از ایرانصدا بشنوید
در گذشتههای نه چندان دور ، میان مردم مثلی رواج داشت: «هرکس قصه «امیر ارسلان نامدار» را تا انتها بخواند، آلاخون والاخون میشود». این اثر حماسی- عاشقانه دوران قاجار در زمانهی خودش داستان بسیار مشهور و محبوبی بود و نیز در تاریخ ادبیات فارسی کتاب مهمی است، زیرا از طرفی آخرین نمونهی رمان به سبک سنتی فارسی است؛ یعنی شبیه قصههایی مانند «حسین کرد شبستری» و «رموز حمزه» و از طرف دیگر از اولین متون ادبی فارسی است که شباهتهایی به رمان از نوع غربیاش دارد. به هر روی شنیدن این قصه عامیانه قدیمی جذاب به نظر میرسد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان