محسن، پسر حاج مرتضی، سالها با پدرش سر لجاجت داشته و حالا هم با همسرش (صفورا) بدون دلیل سر ناسازگاری دارد. یک روز به ناگهان و از روی عمد تاکسی خودش را به تیر چراغ برق کوبیده و در نامهای از خانوادهاش میخواهد که دنبال او نگردند ...
محسن، پسر حاج مرتضی، سالها با پدرش سر لجاجت داشته و حالا هم با همسرش (صفورا) بدون دلیل سر ناسازگاری دارد. یک روز به ناگهان و از روی عمد تاکسی خودش را به تیر چراغ برق کوبیده و در نامهای از خانوادهاش میخواهد که دنبال او نگردند و او را به حال خود رها کنند. حاج مرتضی برای مدتی اصل ماجرا را از همسرش (زهرا) و عروسش پنهان میکند، اما بالاخره مجبور میشود حقیقت را آشکار کند.
حاج مرتضی عروس و نوهاش (مریم) را پیش خودش نگه داشته و مخارج زندگی آنها را تقبل می کند. حتی برای آنها یک ماشین میخرد. او به هر شکلی که شده درپی پسرش محسن میگردد، اما ردپایی از او پیدا نمیکند. ازطرفی محسن در جنوب کشور با تاکسی فرسودهای که به اقساط خریده، مشغول به کار شده است. تا این که یک شب، چند دزد ماشینش را سرقت میکنند و او را آنچنان میزنند که بیهوش می شود.
سالها میگذرد و حالا مریم (دختر محسن) بزرگ شده و به کلاس اول میرود. ازطرف دیگر موسی (برادر زن حاج مرتضی) متوجه می شود که خانوادهاش ملکهای او را بدون اطلاع او فروختهاند و سر او را کلاه گذاشته و از کشور خارج شدهاند. موسی به پیشنهاد خواهرش تصمیم میگیرد که برای ماه رمضان همراه آنها به مشهد مقدس سفر کند، اما در یک اتفاق نابهنگام حاج مرتضی دچار حمله قلبی میشود و فوت می کند.
* توجه: به سبب کیفیت پایین نسخه مرجع، صدای فصلهای دوم و سوم مطلوب نیست.
محسن، پسر حاج مرتضی، سالها با پدرش سر لجاجت داشته و حالا هم با همسرش (صفورا) بدون دلیل سر ناسازگاری دارد. یک روز به ناگهان و از روی عمد تاکسی خودش را به تیر چراغ برق کوبیده و در نامهای از خانوادهاش میخواهد که دنبال او نگردند و او را به حال خود رها کنند. حاج مرتضی برای مدتی اصل ماجرا را از همسرش (زهرا) و عروسش پنهان میکند، اما بالاخره مجبور میشود حقیقت را آشکار کند.
حاج مرتضی عروس و نوهاش (مریم) را پیش خودش نگه داشته و مخارج زندگی آنها را تقبل می کند. حتی برای آنها یک ماشین میخرد. او به هر شکلی که شده درپی پسرش محسن میگردد، اما ردپایی از او پیدا نمیکند. ازطرفی محسن در جنوب کشور با تاکسی فرسودهای که به اقساط خریده، مشغول به کار شده است. تا این که یک شب، چند دزد ماشینش را سرقت میکنند و او را آنچنان میزنند که بیهوش می شود.
سالها میگذرد و حالا مریم (دختر محسن) بزرگ شده و به کلاس اول میرود. ازطرف دیگر موسی (برادر زن حاج مرتضی) متوجه می شود که خانوادهاش ملکهای او را بدون اطلاع او فروختهاند و سر او را کلاه گذاشته و از کشور خارج شدهاند. موسی به پیشنهاد خواهرش تصمیم میگیرد که برای ماه رمضان همراه آنها به مشهد مقدس سفر کند، اما در یک اتفاق نابهنگام حاج مرتضی دچار حمله قلبی میشود و فوت می کند.
* توجه: به سبب کیفیت پایین نسخه مرجع، صدای فصلهای دوم و سوم مطلوب نیست.
از ایرانصدا بشنوید
کتاب گویای "زیستن" حکایت خانواده ای ایرانی است که در بستر رسوم و سنت های ایرانی و اسلامی تلاش می کند تا در کشاکش های زندگی روزمره اصول اخلاقی و اجتماعی اش را حفظ کرده و به سلامت گذر کند. اما افسوس که سفر زندگی را بهایی و تاوانی است که گاه تلخ و گزنده است ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان