- 6204
- 1000
- 1000
- 1000
مثل خودش بود
بنفشه دوستش (المیرا) را به دلیل مسمومیت، به بیمارستان میبرد، اما المیرا به حالت کما رفته و بنفشه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. دکتر فرزان، پدر المیرا، متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر بیهوش شده است...
بنفشه دختر جوانی است که مادرش در مقابل دادگستری روزنامهفروشی میکند. وی دوستش (المیرا) را بهدلیل مسمومیت به بیمارستان میبرد، اما المیرا به حالت کما رفته و بنفشه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. وی زندانی میشود و بهتنهایی بار مسئولیت مشکلاتش را به عهده می گیرد.
دکتر فرزان (پدر المیرا) متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر به کما رفته است. وی از همسرش میخواهد رضایت بدهد تا بنفشه آزاد شود، ولی مهناز قبول نمیکند و بین آنها مشاجره درمیگیرد.
ایوب، پیرمردی که 50 سال در خانواده دکتر کار میکند، برای آقامرتضی، عریضه نویس، زندگی دکتر و فرزندانش را به مرور تعریف میکند: زهرا دختری است که از منطقه زلزلهزده طبس آورده شده و به فرزندخواندگی دکتر فرزان و همسرش درآمده است. پس از یک سال که از ورود زهرا به خانواده دکتر میگذرد، مهناز حامله شده و دخترش المیرا را به دنیا میآورد. پس از تولد المیرا، رفتار مهناز با زهرا عوض میشود و مدام او را کتک میزند و به او بیمهری میکند.
مرضیه، دوست بنفشه، با مادر بنفشه تماس میگیرد و اعتراف میکند که به علت مریضی پدرش در شهرستان، بنفشه در حق او فداکاری کرده و او را به دادگاه معرفی نکرده است. دکتر فرزان و مهناز همچنان درباره محکومیت بنفشه اختلافنظر دارند و ازسوی دیگر، المیرا هم در بیمارستان در شرف مرگ مغزی قرار دارد ...
*توجه: به سبب قدیمی بودن مرجع اصلی صدا، برخی از بخشهای این کتاب گویا از نظر صوتی دارای ریختگی یا کشیدگی است که متاسفانه قابل اصلاح نمی باشد.
بنفشه دختر جوانی است که مادرش در مقابل دادگستری روزنامهفروشی میکند. وی دوستش (المیرا) را بهدلیل مسمومیت به بیمارستان میبرد، اما المیرا به حالت کما رفته و بنفشه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. وی زندانی میشود و بهتنهایی بار مسئولیت مشکلاتش را به عهده می گیرد.
دکتر فرزان (پدر المیرا) متوجه میشود دخترش براثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر به کما رفته است. وی از همسرش میخواهد رضایت بدهد تا بنفشه آزاد شود، ولی مهناز قبول نمیکند و بین آنها مشاجره درمیگیرد.
ایوب، پیرمردی که 50 سال در خانواده دکتر کار میکند، برای آقامرتضی، عریضه نویس، زندگی دکتر و فرزندانش را به مرور تعریف میکند: زهرا دختری است که از منطقه زلزلهزده طبس آورده شده و به فرزندخواندگی دکتر فرزان و همسرش درآمده است. پس از یک سال که از ورود زهرا به خانواده دکتر میگذرد، مهناز حامله شده و دخترش المیرا را به دنیا میآورد. پس از تولد المیرا، رفتار مهناز با زهرا عوض میشود و مدام او را کتک میزند و به او بیمهری میکند.
مرضیه، دوست بنفشه، با مادر بنفشه تماس میگیرد و اعتراف میکند که به علت مریضی پدرش در شهرستان، بنفشه در حق او فداکاری کرده و او را به دادگاه معرفی نکرده است. دکتر فرزان و مهناز همچنان درباره محکومیت بنفشه اختلافنظر دارند و ازسوی دیگر، المیرا هم در بیمارستان در شرف مرگ مغزی قرار دارد ...
*توجه: به سبب قدیمی بودن مرجع اصلی صدا، برخی از بخشهای این کتاب گویا از نظر صوتی دارای ریختگی یا کشیدگی است که متاسفانه قابل اصلاح نمی باشد.
از ایرانصدا بشنوید
همیشه نمی توان زندگی آدم ها را از بیرون و بدون شناخت با داستان درونی شان قضاوت کرد. گاهی یک اتفاق کوچک پوسته ظاهری این زندگی را کنار زده و عمق ماجراها را برای ما فاش می سازد. آن هنگام است که قضاوت های پیشین ما دست خوش تغییر خواهد شد. داستان "مثل خودش بود" ما را از بیرون به درون زندگی آدم هایش برده و ابعاد دیگرگونه ای از نهادشان را فاش می سازد.
همچنین به علت صحنه ای از خشونت و حرف رکیک به کودک شنیدن این کتاب برای کودک و نوجوانان پیشنهاد نمی شود.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
تصاویر
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
ماجراهای شرلوک هولمز: این داستان دوچرخه سوار تنها\
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان