«حسن محمودی» دبیر ورزش یکی از دبیرستانهای تهران است. او میخواهد تیمی متشکل از بچههای مدرسه را برای شرکت در مسابقات رزمی کشور آماده کند که این کار با مخالفت تعدادی از دبیران مدرسه همراه میشود.
ازطرفی، حسن محمودی به خواستگاری «سپیده» رفته و پدر سپیده با این ازدواج مخالف است. سپیده به حسن پیشنهاد میدهد که برای راضی کردن پدرش باید بر این خواستگاری پافشاری کند و سماجت بیشتری به خرج دهد. حسن برای اثبات تواناییهای خودش به پدر سپیده، دربهدر بهدنبال شغل دیگری میگردد.
ازطرفی، حسن محمودی به خواستگاری «سپیده» رفته و پدر سپیده با این ازدواج مخالف است. سپیده به حسن پیشنهاد میدهد که برای راضی کردن پدرش باید بر این خواستگاری پافشاری کند و سماجت بیشتری به خرج دهد. حسن برای اثبات تواناییهای خودش به پدر سپیده، دربهدر بهدنبال شغل دیگری میگردد.
از ایرانصدا بشنوید
از شما دعوت میکنیم از دریچهی نمایش «لبخند آفتاب» به درون زندگی یک آموزگار ورزش نگاهی بیندازید و از ماجراهای پر فرازونشیب آن آگاه شوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان