«عبدالحسین برونسی» یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود. کتاب خندق برگرفته از رشادت ها و دلاوری های این شهید بزرگوار است که بعد از 27 سال، پیکر پاکش به خاک وطن بازگشت.
ماجرا از زبان مهدی، پسر شهید عبدالحسین برونسی، بیان میشود که پیکر پدر را پس از 27 سال دوری در آغوش گرفته است. یکی از هم رزمان پدر، سید کاظمی، میگوید که این پیکر بی سر به حاجی برونسی تعلق ندارد، زیرا وی به وقت شهادت سر به بدن داشته است.
سید به توکل و توسل حاجی برونسی اشاره میکند و میگوید که شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت، مدام اشک میریخت و میگفت دارم از بچه ها خداحافظی می کنم؛ چرا که خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیده ام که فرمود:
فلانی! فردا مهمان ما هستی. محل شهادت را هم نشانم دادند. همین چهارراهی که در منطقه عملیاتی بدر، محل فرود هلی کوپتر است و به طرف نفتخانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهارراه باید نماز بخوانم، تا وقتی که به سوی خدا پرواز کنم و بالاخره ....
ماجرا از زبان مهدی، پسر شهید عبدالحسین برونسی، بیان میشود که پیکر پدر را پس از 27 سال دوری در آغوش گرفته است. یکی از هم رزمان پدر، سید کاظمی، میگوید که این پیکر بی سر به حاجی برونسی تعلق ندارد، زیرا وی به وقت شهادت سر به بدن داشته است.
سید به توکل و توسل حاجی برونسی اشاره میکند و میگوید که شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت، مدام اشک میریخت و میگفت دارم از بچه ها خداحافظی می کنم؛ چرا که خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیده ام که فرمود:
فلانی! فردا مهمان ما هستی. محل شهادت را هم نشانم دادند. همین چهارراهی که در منطقه عملیاتی بدر، محل فرود هلی کوپتر است و به طرف نفتخانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهارراه باید نماز بخوانم، تا وقتی که به سوی خدا پرواز کنم و بالاخره ....
از ایرانصدا بشنوید
شهدا سرآمدِ همه ی معرفت ها بودند. نمونه های نابی از اخلاص و پاکی. کسانی که با اعتماد به اعتقاد و باورشان، بهترین و زیباترین راه زندگی را برای خود انتخاب کردند. با شنیدن این کتاب گویا، شما نیز با باورهای خالصانه ی آنها بیشتر آشنا خواهید شد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تا کنون نظری ثبت نشده است