- 12206
- 1000
- 1000
- 1000
دژ ایمان
رویداد مباهله از رویدادهای صدر اسلام است و آن هنگامی رخ داد که پیامبر اسلام (ص) و اهل بیتش(علیهمالسلام) در یکسو و مسیحیان نجران در دیگر سو، آماده ی مباهله یا نفرین طرف دروغگو شدند.
ماجرا از اینجا آغاز شد که مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا درباره درستی دعوت پیامبر پژوهش کنند، با او به محاجه پرداختند. سرانجام بحثشان به جایی کشید که محمّد(ص)خواست تا با آنها مباهله کند. هریک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. مسیحیان وقتی دیدند که محمّد(ص) با عزیزترین کسانش یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین میخواهد آنها را به چالش بکشد، مطمئن شدند که او اگر به خودش مطمئن نبود، جان خانوادهاش را به خطر نمیانداخت؛ پس از مباهله کناره گرفتند.
این رویداد از سوی شیعیان، یکی از برجستگیهای اهل بیت (علیهمالسلام) محسوب میشود و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کسا محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند، استفاده می شود. بیست و چهارم ذیالحجه روز مباهله نام دارد. این کتاب گویا شرحی است از واقعه ی مباهله.
در صدر اسلام کاروانی از صنعا عازم نجران است که گرفتار راهزنان می شود. دختری مسیحی به نام «قطبه» به همراه ندیمه اش، در کاروان است که از دست راهزنان میگریزد و به نخلستانی پناه می برد؛ اما یکی از راهزنان سرمیرسد و جوانی به نام وهب با کشتن راهزن آن دو را نجات می دهد. قطبه گردنبندش را به او می دهد و از او می خواهد آنها را تا نجران همراهی کند. وهب بدون پذیرفتن گردنبند تا نجران آنها را همراهی می کند. در بین راه وهب ماجرای زندگی اش را برای قطبه بیان می کند و می گوید تصمیم دارد نزد پیامبر(ص) به یثرب برود. مدّتی می گذرد و قطبه که به وهب علاقهمند شده، تصمیم می گیرد به یثرب برود.
از دیگر سو، پیکی از سوی پیامبر به نزد پدر قطبه که از بزرگان نجران است، می آید تا آنها را به اسلام دعوت کند. عاقب، پدر قطبه، بعد از مشورت با بزرگان نجران تصمیم می گیرد به همراه آنان به یثرب سفر کند تا از نزدیک با پیامبر بحث کند. قطبه که فرصت را غنیمت شمرده است، از پدر می خواهد با آنها همراه شود. آنها به یثرب می رسند و به بحث با محمّد(ص) می نشینند. پیامبر با آوردن دلایل محکم درباره خلقت آدم و مسائل دیگر، آنها را مغلوب می کند، اما آنها حاضر به پذیرش اسلام نیستند. پیامبر به آنها پیشنهاد مباهله می دهد. وهب که در میان اصحاب نزدیک پیامبر است، به عاقب و همراهانش می گوید که امکان ندارد در مباهله بر محمّد(ص) پیروز شوند. پس بهتر است که آن را نپذیرند؛ اما آنها بر مباهله اصرار می ورزند. بالأخره روز موعود فرامیرسد و پیامبر به همراه اهل بیتش وارد صحرا می شوند. نجرانیان با دیدن این صحنه از انجام آن پشیمان می شوند و از مباهله می گذرند. در راه بازگشت وهب خود را به آنها می رساند و ماجرای علاقه اش به قطبه را با پدر روحانی در میان می گذارد. آن دو با هم ازدواج می کنند و بعد از گذشت سالها، پدر روحانی، در هنگام مرگش، شهادتین میگوید و مسلمان می شود....
ماجرا از اینجا آغاز شد که مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا درباره درستی دعوت پیامبر پژوهش کنند، با او به محاجه پرداختند. سرانجام بحثشان به جایی کشید که محمّد(ص)خواست تا با آنها مباهله کند. هریک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. مسیحیان وقتی دیدند که محمّد(ص) با عزیزترین کسانش یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین میخواهد آنها را به چالش بکشد، مطمئن شدند که او اگر به خودش مطمئن نبود، جان خانوادهاش را به خطر نمیانداخت؛ پس از مباهله کناره گرفتند.
این رویداد از سوی شیعیان، یکی از برجستگیهای اهل بیت (علیهمالسلام) محسوب میشود و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کسا محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند، استفاده می شود. بیست و چهارم ذیالحجه روز مباهله نام دارد. این کتاب گویا شرحی است از واقعه ی مباهله.
در صدر اسلام کاروانی از صنعا عازم نجران است که گرفتار راهزنان می شود. دختری مسیحی به نام «قطبه» به همراه ندیمه اش، در کاروان است که از دست راهزنان میگریزد و به نخلستانی پناه می برد؛ اما یکی از راهزنان سرمیرسد و جوانی به نام وهب با کشتن راهزن آن دو را نجات می دهد. قطبه گردنبندش را به او می دهد و از او می خواهد آنها را تا نجران همراهی کند. وهب بدون پذیرفتن گردنبند تا نجران آنها را همراهی می کند. در بین راه وهب ماجرای زندگی اش را برای قطبه بیان می کند و می گوید تصمیم دارد نزد پیامبر(ص) به یثرب برود. مدّتی می گذرد و قطبه که به وهب علاقهمند شده، تصمیم می گیرد به یثرب برود.
از دیگر سو، پیکی از سوی پیامبر به نزد پدر قطبه که از بزرگان نجران است، می آید تا آنها را به اسلام دعوت کند. عاقب، پدر قطبه، بعد از مشورت با بزرگان نجران تصمیم می گیرد به همراه آنان به یثرب سفر کند تا از نزدیک با پیامبر بحث کند. قطبه که فرصت را غنیمت شمرده است، از پدر می خواهد با آنها همراه شود. آنها به یثرب می رسند و به بحث با محمّد(ص) می نشینند. پیامبر با آوردن دلایل محکم درباره خلقت آدم و مسائل دیگر، آنها را مغلوب می کند، اما آنها حاضر به پذیرش اسلام نیستند. پیامبر به آنها پیشنهاد مباهله می دهد. وهب که در میان اصحاب نزدیک پیامبر است، به عاقب و همراهانش می گوید که امکان ندارد در مباهله بر محمّد(ص) پیروز شوند. پس بهتر است که آن را نپذیرند؛ اما آنها بر مباهله اصرار می ورزند. بالأخره روز موعود فرامیرسد و پیامبر به همراه اهل بیتش وارد صحرا می شوند. نجرانیان با دیدن این صحنه از انجام آن پشیمان می شوند و از مباهله می گذرند. در راه بازگشت وهب خود را به آنها می رساند و ماجرای علاقه اش به قطبه را با پدر روحانی در میان می گذارد. آن دو با هم ازدواج می کنند و بعد از گذشت سالها، پدر روحانی، در هنگام مرگش، شهادتین میگوید و مسلمان می شود....
از ایرانصدا بشنوید
ماجرای مباهله یکی از حقایق تاریخ اسلام است که نزد مسلمانان از اهمیت زیادی برخوردار است. برای آگاهی دقیق تر از این واقعه ی تاریخی لطفا کتاب دژایمان را بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان