آیات 84 تا 97 سوره کهف با صدای محمد جبریل و ترجمه استاد بهاءالدین خرمشاهی.
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمه اى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مى کنى، یا با آنان نیکى مى کنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا ﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مىشود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مى گیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مى کنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پارههاى آهن بیاورید [و برهم بینبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمه اى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مى کنى، یا با آنان نیکى مى کنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا ﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مىشود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مى گیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مى کنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پارههاى آهن بیاورید [و برهم بینبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)