فهرست

سوره مبارکه نمل

  • 1 قطعه
  • 23':53" مدت زمان
  • 841 دریافت شده
ترجمه خواندنی قرآن با نگاه تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان به همراه شرح تکمیلی، اثر حجت الاسلام علی ملکی، با صدای علی همت مومیوند و فاطمه نیرومند
27. نمل

به نام خدای بزرگوار مهربان

طا، سین.آیه‌های قرآن و کتابی رسا و شیوا پیشِ روی شماست 1

که مایۀ هدایت و بشارت است برای مؤمنان؛ 2

همان کسانی که نماز را با آدابش می‌خوانند و صدقه می‌دهند و به آخرت کاملاً یقین دارند. 3

ولی کسانی که آخرت را باور ندارند، کارهای زشتشان را در نظرشان رنگ‌ولعاب می‌دهیم تا همچنان سرگردان بمانند. 4

آن‌ها به عذابی سخت گرفتار می‌شوند و ورشکسته‌ترینِ مردم در آخرت‌اند! 5

به‌یقین، تو قرآن را از کاردرستِ دانایی یاد می‌گیری. 6

زمانی، موسی در مسیر مَدیَن به مصر، آتشی دید. به خانواده‌اش گفت: «با همین چشم‌هایم آتشی دیدم. فوری می‌روم مسیر را بپرسم یا پارۀ آتشی برایتان بیاورم تا با آن گرم شوید.» 7

همین‌که پیش آتش آمد، صدایی برخاست: «هم خدایی که در آتش خودنمایی کرده، پربرکت است و هم آن‌که کنار آتش ایستاده. البته خدا زمان و مکان ندارد، او صاحب جهانیان است. 8

موسی! من همان خدای شکست‌ناپذیرِ کاردُرستم. 9

حال، چوب‌دستی‌ات را بینداز.» وقتی دید ماری شده که به‌فرزیِ یک مار می‌خزد، رویش را برگرداند و فرار کرد و پشت سرش را هم نگاه نکرد! «نترس موسی. پیامبران در حضور من نمی‌ترسند.{ترس موسی نه ترسی مذموم، بلکه واکنشی کاملاً طبیعی بود. هر انسانی، به‌مقتضای انسان‌بودنش، در رویارویی با صحنه‌های وحشتناک می‌ترسد. اگر صحنه‌ای بی‌سابقه باشد و وسیله‌ای برای دفاع هم نباشد، بهترین دفاع فرار است. تازه همان چوب‌دستی موسی(ع) که از قضا وسیلۀ دفاعی‌اش بود، به‌صورت اژدها درآمد! از قبل هم به او گفته نشده بود که اگر چوب‌دستی‌اش اژدها شد، نترسد و فرار نکند.} 10

البته کسی باید بترسد که نافرمانی می‌کند؛ مگر اینکه با توبه، بدی را به خوبی تبدیل کند که درآن‌صورت، من آمرزندۀ مهربانم. 11

حالا دستت را در یقه‌ات فرو کن تا درخشان بیرون بیاید، بی‌آنکه آسیبی ببیند. این‌ها از معجزات نُه‌گانه‌ای است که به فرعون و فرعونیان نشان خواهی داد؛ زیرا آن‌ها جماعتی منحرف‌اند.»{منظور معجزه‌هایی است که در مرحلۀ دعوت فرعون و قومش، تا قبل از کوچ بنی‌اسرائیل، به موسی(ع) داده شد: اژدهاشدن چوب‌دستی‌، درخشان‌شدن دست، خشک‌سالى، قحطی، طوفان، ملخ، شپشک، قورباغه و خون. } 12

وقتی معجزه‌های روشنِ ما بر آن‌ها عرضه شد، گفتند: «این‌ها جادوجنبل‌های رایج است!» 13

با آنکه به معجزه‌بودنشان کاملاً یقین داشتند، از سرِ ستم و قلدری انکارشان کردند! ببین آخرعاقبتِ خرابکارها چه شد! 14

به داوود و سلیمان دانش سرشاری دادیم. شکرش را این‌طور به‌جا می‌آوردند: «الحمدلله که خدا ما را با نعمت‌هایش بر خیلی از بندگانِ باایمانش برتری داده است.» 15

سلیمان وارث داوود شد و نعمت‌های خدا را این‌طور برشمرد: «مردم! زبان پرندگان را به ما یادداده‌اند و از هر نعمتی به ما ارزانی کرده‌اند؛ این‌ها همه لطف ویژۀ خداست.» 16

روزی سپاهیان سلیمان، از جنّیان و آدمیان گرفته تا پرندگان، جلوی سلیمان در دسته‌های منظمی به‌صف شدند 17

و راه افتادند. وقتی به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه‌ای صدا زد: «آی مورچه‌ها، بروید به لانه‌هایتان! مبادا سلیمان و سپاهیانش، بی‌آنکه حواسشان باشد، لگدمالتان کنند.»{از این‌دست ‌آیه‌ها می‌فهمیم که حیوان‌ها شعور و اختیار و تکلیف و پرستش ‌و سرکشی دارند و همگام با تمام آفرینش، به‌سوی خدا در حرکت‌اند. البته در سطحی به‌مراتب ضعیف‌تر از انسان. دانستنی‌های بیشتر و جالب‌تر را در شرح آیۀ 38 سورۀ انعام در تفسیر المیزان اثر علامه‌طباطبایی و تسنیم اثر آیت‌الله جوادی آملی بخوانید.} 18

باشنیدن حرف آن مورچه، سلیمان لبخندی معنادار زد و گفت: «خدایا، شور‌وشوقی به من بده تا شکر نعمت‌هایی را بگویم که به من و پدر و مادرم داده‌ای و کارهای خوبی را بکنم که تو می‌پسندی و از سرِ مهربانی‌ات، مرا در حلقۀ شایستگان برترت وارد کن.»{منظور از شایستگانِ برتر، محمد و آل‌محمد هستند؛ وگرنه حضرت ابراهیم و سایر پیامبران به گواهی آیۀ 85 سورۀ انعام (ص138) در همین دنیا جزو شایستگان بوده‌اند.} 19

سلیمان جویای حال پرنده‌ها شد و پرسید: «چرا هدهد را نمی‌بینم؟! نکند غایب است؟! 20

اگر برای غیبتش عذر موجّهی نیاورَد، به‌سختی مجازاتش می‌کنم یا سرش را می‌برم!» 21

طولی نکشید که هدهد از راه رسید و به سلیمان گفت: «از موضوعی اطلاع پیدا کرده‌ام که تو از آن بی‌خبری. برایت از سرزمین سبا خبرهای موثّقی آورده‌ام.{سرزمین سبا هم اکنون کشوری است به نام یَمن .} 22

زنی را دیدم که بر مردمِ آنجا حکومت می‌کرد، قدرت و امکانات‌ فراوانی در اختیارش بود و به‌ویژه تخت سلطنتیِ باشکوهی داشت. 23

دیدم که او و قومش به‌جای خدا در برابر خورشید سجده می‌کنند و شیطان کارهای زشتشان را در نظرشان رنگ‌ولعاب داده و در نتیجه، آن‌ها را از راه درست بازداشته است و با این وضع، دیگر هدایت نمی‌شوند. 24

بله، شیطان کاری کرده است که در برابر خدا سجده نکنند؛ همان خدایی که چیزهای نهفته را در آسمان‌ها و زمین آشکار می‌کند و می‌داند چه‌ها مخفی می‌کنید و چه‌ها آشکار. 25

جز او هیچ معبودی نیست. ادارۀ کلان جهان هم فقط دست اوست.» 26

سلیمان گفت: «بررسی می‌کنیم ببینیم راست می‌گویی یا دروغ. 27

این نامۀ مرا ببر و به‌طرفشان بینداز. بعد، در گوشه‌ای، دور از چشمشان بایست و ببین چه واکنشی نشان می‌دهند.» 28

ملکۀ سبا جریان نامه را با سران مملکتش درمیان گذاشت: «به‌طرفم نامه‌ای انداخته شده، مهم و ارزشمند؛ 29

چون از طرف سلیمان است و با «بِسمِ اللهِ الرّحمٰنِ الرّحیم» هم شروع شده. نوشته که:’در برابر من گردنکشی نکنید و سرِ تسلیم فرود بیاورید.‘» 30و31

بعد گفت: «عالی‌جنابان، به من مشورت دهید که در این موقعیت چه باید بکنم. بنای من این نبوده و نیست که بی‌حضور شما تصمیمی بگیرم.» 32

گفتند: «ما نیرو و نفرِ کافی داریم و روحیه‌مان هم قوی است؛ ولی تصمیم نهایی با شماست، تا چه دستور بفرمایید.» 33

گفت: «پادشاهان وقتی کشوری را تصرف کنند، ویرانش می‌کنند و بزرگانش را به زیر می‌کشند. بله، اصلاً کارشان همین است! 34

من فعلاً هدایای باارزشی برایشان می‌فرستم و منتظر می‌مانم تا ببینم نماینده‌ها با چه پاسخی برمی‌گردند.» 35

وقتی رئیس هیئتِ اعزامی آمد و هدیه‌ها را تقدیم کرد، سلیمان گفت: «می‌خواهید دلم را با مال دنیا به‌دست آورید؟! آنچه خدا به من داده، بهتر از آنی است که به شما داده. انگار به هدیه‌هایتان خیلی می‌نازید! 36

پیش قومت برگرد و بگو با سپاهیانی سراغشان می‌آییم که توان رویارویی با آن را ندارند و با خفت‌وخواری از آن سرزمین بیرونشان می‌کنیم.» 37

سلیمان به سران کشورش گفت: «کدامتان تخت ملکه را برایم می‌آورَد، قبل از آنکه تسلیم شوند و پیش من بیایند؟» 38

یکی از جن‌های زِبروزرنگ گفت: «من آن را برایتان می‌آورم، قبل از آنکه از جایتان برخیزید! من زورِ این کار را دارم و دست‌پاکم.» 39

اما کسی که از کتاب الهی علم سرشاری داشت، به سلیمان گفت: «من آن را در کمتر از یک چشم‌به‌هم‌زدن، برایتان می‌آورم!»سلیمان، وقتی تخت را پیش خودش حاضر دید، گفت: «این از لطف خداست تا امتحانم کند که سپاسگزارم یا ناسپاس. هرکه شکر کند، به‌سود خودش شکر می‌کند. هرکه هم ناشکری کند، دودش به چشم خودش می‌رود. آخر، خدا بی‌نیازِ بزرگوار است.» 40

بعد گفت: «تغییراتی در تختش دهید تا ببینیم آن را می‌شناسد یا نمی‌شناسد!» 41

ملکۀ سبا که آمد، از او پرسیدند: «این شبیه تخت شما نیست؟» گفت: «انگار خودش است! قبل از این هم، از قدرت سلیمان باخبر بودیم و تسلیمش شده بودیم.» 42

خورشیدی که او به‌جای خدا می‌پرستید، مانع ایمان‌آوردنش به خدا بود؛ چون بینِ بت‌پرست‌ها بزرگ شده بود. 43

دعوتش کردند: «به حیاط کاخ داخل شوید.» چشمش که به آنجا افتاد، به‌خیال اینکه برکۀ آب است، پاهایش را بالا زد! سلیمان گفت: «آب نیست: حیاطی صاف و صیقلی است، از شیشه‌های بلورین!» اینجا بود که ملکۀ سبا اعتراف کرد: «خدایا، من به خود بد کرده‌ام. حالا همراهِ سلیمان تسلیم خدایی می‌شوم که صاحب جهانیان است.» 44

برای هدایت قوم ثمود همشهری‌شان صالح را فرستادیم: «خدا را بپرستید.» اما آن‌ها دو گروه شدند و به‌جانِ هم افتادند. 45

صالح، در جواب درخواست مسخره‌آمیزشان برای عذاب، گفت: «مردم! چرا به‌جای درخواست رحمت الهی، عذاب فوری می‌خواهید؟! چرا از خدا آمرزش نمی‌خواهید تا لطفش شامل حالتان شود؟!» 46

گفتند: «قدم تو و همراهانت را نحس می‌دانیم!» گفت: «از نظر خدا، علت نحسی‌تان کارهای زشت خودتان است! در واقع، دارید با این مشکلات امتحان می‌شوید.» 47

در آن شهر نُه قبیله بودند که به خرابکاری در جامعه مشغول بودند و به‌حال مردم مفید نبودند! 48

سران قبیله‌ها به هم گفتند: «بیایید به خدا هم‌قسم شویم که به صالح و خانواده‌اش شبیخون بزنیم و آن‌ها را بکشیم؛ بعدش به خون‌خواهانش بگوییم: ’ما در صحنۀ قتلِ این خانواده حاضر نبودیم. راست هم می‌گوییم.‘» {بت‌پرست‌ها خدا را باور دارند؛ اما خدایان دیگر را هم در مدیریت عالم شریک او می‌دانند.}49

آن‌ها موذیانه نقشه کشیدند و ما هم، بی‌آنکه بویی ببرند، برضدّشان ماهرانه نقشه کشیدیم. 50

ببین که آخرعاقبتِ نیرنگ‌بازی‌شان چه شد: دمار از روزگار همۀ آن‌ها و اعضای قبیله‌هایشان درآوردیم. 51

آن‌هم خانه‌هایشان: به‌سزای ستمکاری‌شان خراب و خالی شده است! در این داستان عبرتی است برای مردم خوش‌فهم. 52

البته کسانی را که ایمان آوردند و مراقب رفتارشان بودند، نجات دادیم. 53

لوط را هم برای راهنمایی قومش فرستادیم. به آن‌ها تذکر داد: «جلوی چشمِ همدیگر مرتکب عمل زشتِ همجنس‌بازی می‌شوید؟! 54

شما، برای ارضای شهوت، به‌جای زن‌ها سراغ مردها می‌روید؟! اصلاً شما خودتان را به نفهمی زده‌اید!» 55

قومش جوابی برای گفتن نداشتند؛ برای همین، یک‌صدا شدند: «لوط و خانواده‌اش را از شهرتان بیرون کنید؛ چون‌که آن‌ها جماعتی خشکه‌مقدس‌اند!» 56

پس لوط و خانواده‌اش را نجات دادیم و از شهر بیرون بردیم، جز زنش را که برنامه ریختیم با جامانده‌ها گرفتار عذاب شود! 57

بقیۀ مردم شهر را هم، با گِل‌هایی سفت سنگ‌باران کردیم. خیلی وحشتناک بود سنگ‌بارانِ این هشدارداده‌شده‌ها! 58

محمد، بگو: «الحمدلله که خدا نابودشان کرد و مؤمنان را نجات داد و سلام بر بندگان برگزیدۀ خدا.» حالا خدا بهتر است یا بت‌هایی که به‌جایش می‌پرستند؟ 59

بت‌ها بهترند یا آن‌که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و از آسمان برف و ‌باران می‌فرستد؟ به‌برکتش، باغ‌های سرسبز و باصفا پرورش می‌دهیم که رویاندن دارودرختش در
توان شما نیست. آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! نه، بلکه بت‌پرست‌ها جماعتی منحرف‌اند. 60

بت‌ها بهترند یا آن‌که کرۀ زمین را آرام‌وقرار داده و در شیارهای آن، رودهای کوچک و بزرگ جاری کرده و برایش کوه‌های استوار گذاشته و بین دریاهای شور و شیرین انگار دیواری ایجاد کرده است؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! نه، بلکه بیشترِ بت‌پرست‌ها نفهم‌اند.{وقتی رودهای بزرگ به دریاها می‌ریزند، آبشان سینۀ دریا را می‌شکافد و بی‌آنکه با آب دریا یکی شود، تا کیلومترها به پیشروی خود ادامه می‌دهد. اگر از بالا به این پیوند نگاه کنیم، منظرۀ جذابی چشممان را می‌نوازد: گویا دو دریای شور و شیرین در همسایگی هم تشکیل شده‌اند! ملوانان و ماهیگیرانی که در دریا مشغول صیادی‌اند و نیز کشاورزان و باغداران ساحلی، از این پدیدۀ شگفت‌انگیز بهره‌ها می‌برند.} 61

بت‌ها بهترند یا آن‌که خواستۀ هر درمانده‌ای را وقتی صدایش بزند، برآورده می‌کند و گرفتاری‌اش را برطرف می‌سازد و شما را از منافع مادی زمین بهره‌مند می‌کند؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! حیف که کمتر به‌خود می‌آیید! 62

بت‌ها بهترند یا آن‌که در تاریکی‌های صحرا و دریا راهنمایی‌تان می‌کند و همان‌که بادها را می‌فرستد تا مژده‌رسان بارانِ رحمتش باشند؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! خدا از بت‌هایشان برتر است. 63

بت‌ها بهترند یا آن‌که موجودات را پدید می‌آورد و بعد از مرگ، دوباره زنده‌شان می‌کند و همان‌که از آسمان و زمین به شما روزی می‌دهد؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! بگو: «اگر راست می‌گویید، دلیلتان را بیاورید.» 64

بگو: «جز خدا، آن‌هایی که در آسمان‌ها و زمین‌اند، غیب را نمی‌دانند و حتی نمی‌فهمند بعد از مرگ، کِی دوباره زنده می‌شوند.» 65

اصلاً چون منکران معاد همۀ هوش‌وحواسشان به دنیاست، دربارۀ آخرت خیلی کم می‌دانند؛ تازه در همان کم هم، شک می‌کنند! بلکه بدتر: دچار کوردلی‌اند! 66

این‌ها می‌گویند: «ما و پدرانمان بعد‌ از اینکه مردیم و به خاک تبدیل شدیم، باز واقعاً زنده از گور بیرونمان می‌آورند؟! 67

از این‌جور وعده‌ها به ما و پدرانمان قبلاً هم داده‌اند! این‌ها چیزی جز افسانه‌های گذشتگان نیست!» 68

بگو: «به گوشه‌وکنار دنیا سفر کنید و ببینید آخرعاقبتِ گناهکارها چه شد!» 69

دلت به‌حال بت‌پرست‌ها نسوزد و از نقشه‌هایی که می‌کشند، دلگیر نباش. 70

به‌مسخره می‌پرسند: «اگر راست می‌گویید، این وعدۀ عذاب کِی می‌رسد پس؟!» 71

بگو: «شاید قسمتی از عذابی که می‌خواهید زودتر اتفاق بیفتد، در همین دنیا‌ سراغتان بیاید!» 72

البته خدا به مردم لطف دارد؛ ولی بیشترشان شکر نمی‌کنند. 73

خدا باخبر است از آنچه در دل‌هایشان پنهان می‌کنند و آنچه آشکار می‌کنند. 74

هیچ چیزِ نهانی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتابی روشن ثبت است. {این کتاب مانند کتاب‌های رایج بین ما نیست؛ بلکه همان ‌کتابِ علم خداست که شرق‌ و ‌غرب عالم را فراگرفته و تغییر ‌و ‌تحریف در آن، راه ندارد و همۀ موجودات و حرکت‌های آفرینش در آن ثبت ‌و ‌ضبط است. شاید این همان‌ «لوح محفوظ»، «اُمّ‌الکتاب»، «امام مبین»، «کتاب» و «کتاب مکنون» است که در آیه‌های دیگر آمده‌اند}75

در واقع، این قرآن بیشترِ چیزهایی را که بنی‌اسرائیل بر سرش اختلاف دارند، برایشان روایت می‌کند. 76

قرآن، همچنین، راهنمایی و رحمتی ویژه برای مؤمنان است. 77

البته خدا بر اساس‏ حکم خود، بین بنی‌اسرائیل داوری می‌کند؛ زیرا او شکست‌ناپذیر داناست. 78

پس به خدا توکل کن؛ چون در مسیر درست و روشنی هستی. 79

البته تو نه می‌توانی حرفت را به مرده‌دل‌ها برسانی، نه دعوتت را به‌ جماعتی برسانی که خودشان را به کری زده و به حق پشت کرده‌اند 80

و نه جماعتی را از گمراهی نجات دهی که خودشان را به کوری زده‌اند؛ بلکه حرفت را به گوش فقط کسانی می‌توانی برسانی که آمادگی پذیرش آیه‌های ما را دارند و در برابر حقیقت تسلیم‌اند. 81

در آخرالزمان که وقت عذاب بت‌پرست‌ها می‌رسد، برایشان مخلوقی از زمین بیرون می‌آوریم که با آن‌ها حرف می‌زند! چون مردمِ آن زمان، دیگر به نشانه‌های عادی ما یقین پیدا نمی‌کنند. {مخلوقی که خدا در وقت پایان دنیا از زمین بیرون مى‌آورد، کیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ چطور بیرون مى‌آید؟ به مردم چه مى‌گوید...؟ درباره‌اش در آیه‌های دیگرِ قرآن مطلبی نیامده است. در روایات هم، حرف مستند و شفافی به‌چشم نمی‌خورد. می‌شود گفت خودِ متن آیه بهترین دلیل است بر اینکه قرآن قصد دارد دراین‌باره سربسته سخن بگوید. این ‌آیه مثل آیۀ 10 سورۀ دخان (ص496)، یکی از آیه‌های پُر رمز و راز قرآن به‌شمار می‌رود.} 82

روزی می‌آید که از هر ملتی گروهی را جمع می‌کنیم که آیه‌های ما را دروغ می‌دانستند. بعد، به‌صف می‌شوند. 83

وقتی همه حاضر شدند، خدا می‌پرسد: «آیا آیه‌های مرا، بی‌آنکه درباره‌شان تحقیق کنید، دروغ دانستید؟! جز این دروغ‌بستن‌ها چه کارِ دیگری بلد بودید؟!» 84

به‌سزای اینکه با انکار آیه‌ها بد کردند، فرمان عذاب درباره‌شان صادر می‌شود و دیگر حرفی برای گفتن ندارند! 85

مگر نمی‌بینند که شب را تاریک آفریده‌ایم تا در آن استراحت کنند و روز را روشن، تا به کار مشغول شوند. در این پدیده‌ها، برای مردم باایمان، نشانه‌هایی از یکتاییِ خداست. 86

روزی که در شیپور قیامت بدمند، همۀ آن‌هایی که درآسمان‌ها و زمین‌اند، به وحشت می‌افتند، جز آن‌که خدا بخواهد. همگی با فروتنی در پیشگاهش حاضر می‌شوند. 87

مثلاً کوه‌هایی که الان می‌بینی و خیال می‌کنی ساکن‌اند، آن‌وقت مانند ابر به حرکت می‌افتند! این درهم‌ریختنِ پدیده‌ها کار همان خدایی است که آن‌ها را منظم و حساب‌شده آفریده بود. او آگاه است که چه می‌کنید: 88

آنانی که کار خوب به قیامت بیاورند، بهتر از آن نصیبشان می‌شود و از وحشت روز قیامت در امان‌اند. 89

آن‌هایی هم که کار بد به قیامت بیاورند، به‌رو در آتش پرت می‌شوند! آیا جز با همان کارهای زشتتان مجازات می‌شوید؟! 90

بگو: «من مأمورم که صاحب شهر مکه را بندگی کنم که به این شهر حرمت و عزت بخشیده است. نه‌تنها مکه، بلکه همه چیز و همه‌جای عالم مال اوست. در یک کلام، مأمورم تسلیم او باشم. 91

باید قرآن را هم به‌دقت برایتان بخوانم. هرکه در راه درست قدم بردارد، سودش به جیب خودش می‌رود و هرکه به بیراهه برود، دودش به چشم خودش می‌رود! بله، من فقط هشداردهنده‌ام.» 92

بگو: «الحمدلله. خدا به‌زودی آیه‌ها و نشانه‌هایش را به شما نشان می‌دهد و شما آن‌ها را می‌شناسید. البته خدا از کارهایتان بی‌خبر نیست.» 93

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 23:53

تصاویر

پایگاه قرآن