فهرست

سوره مبارکه صافات

  • 1 قطعه
  • 19':34" مدت زمان
  • 703 دریافت شده
ترجمه خواندنی قرآن با نگاه تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان به همراه شرح تکمیلی، اثر حجت الاسلام علی ملکی، با صدای علی همت مومیوند و فاطمه نیرومند
37. صافّات

به نام خدای بزرگوار مهربان

قسم به صف‌کشیدگان برای وحی‌آوری، چه صفی! 1

و به بازدارندگان شیطان‌ها از وحی‌دزدی، چه بازداشتنی! 2

و به تلاوت‌کنند‌گان وحى بر نبی 3

که به‌یقین معبودتان هست یکی؛ 4 همان صاحب آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست و صاحب مشرق‌ها. {خورشید هر روز از نقطه‌اى غیر از نقطۀ روزِ قبل طلوع و غروب مى‌کند یا اینکه چون زمین کروى است، هر نقطه‌اى از آن، مشرق و مغرب مخصوص به خود را دارد.} 5

ما آسمانِ دنیا را به‌زیور ستاره‌ها، چشم‌نواز ساخته‌ایم 6

و از دسترس هر شیطان سرکشی حفظش کرده‌ایم؛ 7

طوری‌که از رفتن به عالمِ بالا منع می‌شوند و از هر سو هدف قرار می‌گیرند 8

تا دور شوند؛ مگر کسی که دزدکی گوش دهد که آن‌وقت شهابی شکافنده تعقیبش می‌کند. عذابی همیشگی هم منتظرشان است!{این‌طور آیه‌های قرآن که کم هم نیستند، مثال‌هایی است برای به‌تصویرکشیدنِ حقایقِ خارج از حس، تا نامحسوس‌ها محسوس شود. دراینجا، منظور این است که هر بار شیطان‌ها وجنّی‌ها بخواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند و ازاسرار آفرینش وحوادث آینده سر دربیاورند،فرشتگان بانورى ملکوتی که شیطان‌ها و جنّی‌ها تاب تحملش راندارند، دورشان مى‌کنند.} 9و10

از منکران معاد بپرس: «آفرینش دوبارۀ آن‌ها سخت‌تر است یا آفریده‌های دیگر ما؟!» ما آن‌ها را اول‌بار از گِلی چسبناک آفریدیم. 11

درحالی‌که حرف‌هایت را به‌مسخره گرفته‌اند، تو از انکارشان در تعجبی! 12

وقتی به آن‌ها تلنگر بزنند، به‌خود نمی‌آیند. 13

وقتی‌هم معجزه‌ای ببینند، حسابی مسخره می‌کنند 14

و می‌گویند: «این علناً جادوجنبل است و بس. 15

بعد از اینکه مردیم و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدیم، یعنی باز واقعاً زنده می‌شویم؟! 16

آن‌وقت نیاکانمان چطور؟!» 17

بگو: «بله زنده می‌شوید، آن‌هم با خواری‌وخفت!» 18

این زنده‌شدن فقط به یک‌فریاد است و یک‌دفعه، مات‌ومبهوت منظرۀ قیامت را نگاه می‌کنند! 19

می‌گویند: «ای وایِ ما، این است روز جزا!» 20

این همان روز داوری است که همیشه دروغش می‌دانستید. 21

این بت‌پرست‌های بدکار را با هم‌قطارها و بت‌هایشان که به‌جای خدا می‌پرستیدند، جمع کنید و به‌طرف جهنم ببرید! 22و23

البته کمی نگهشان دارید تا از آن‌ها پرسیده شود. 24

«چه‌تان شده که کمکی به هم نمی‌کنید؟!» 25

امروز دیگر در برابر حق تسلیم‌اند. 26

رو به همدیگر می‌کنند و به سرزنشِ هم مى‌پردازند.27

پیروان می‌گویند: «شما بودید که با ترفندِ خیرخواهی سراغ ما می‌آمدید!» 28

پیشوایان می‌گویند: «به ما چه مربوط! شما خودتان ایمان نداشتید. 29

از طرف ما که هیچ زوری بالای سرتان نبود! تازه، خودتان جماعتی سرکش بودید. 30

به‌هرحال، وعدۀ عذاب الهی بر همۀ ما حتمی شده و به‌ناچار آن را می‌چشیم. 31

بله، از روی اختیارِ خودتان گمراهتان کردیم. آخر، خودمان هم گمراه بودیم.» 32

آن روز همگی‌شان در عذاب مشترک‌اند. 33

ما با گناهکارها این‌طور برخورد می‌کنیم؛ 34

چون‌که وقتی به آن‌ها می‌گفتند: «معبودی جز خدا نیست»، تکبر می‌کردند 35

و می‌گفتند: «به‌خاطر خیال‌بافی دیوانه، دست از معبودهایمان برداریم؟!» 36

درحالی‌که او حقیقت را آورده بود و پیامبران گذشته را تأیید می‌کرد. 37

البته شما عذاب دردناک جهنم را می‌چشید 38

و فقط با همان کارهایی مجازات می‌شوید که دائم مشغولش بودید. 39

ازآن‌طرف، بندگان نابِ خدا 40

رزق‌وروزی مخصوصی دارند:{مخلَصین خودشان را براى خدا خالص می‌کنند و خدا هم آنان را براى خودش خالص می‌سازد؛ یعنى دیگر در دل‌هایشان جایى برای غیر خدا باقى نمی‌ماند وجز خدا به چیز دیگرى مشغول نیستند. وسوسه‌های شیاطین جنّی وانسی هم نه‌تنها دردلشان اثر نمی‌گذارد، بلکه آنان رابیشتر به‌یاد خدا می‌اندازد.} 41

با احترام ویژه‌ای، از انواع میوه‌ها برخوردارند. 42

در باغ‌هایی پُرنازونعمت، 43

روبه‌روی هم روی تخت‌ها لَم داده‌اند. 44

با پیاله‌هایی از شراب بهشتی، دورشان می‌گردند: 45

صاف و زلال است و لذت‌بخش برای نوشندگان! 46

نه ضرری دارد و نه از نوشیدنش دچار بدمستی می‌شوند. 47

در کنارشان دلبرانی‌اند پُرناز و غمزه و درشت‌چشم. 48

انگار گوهری در صدف‌اند. 49

آن بندگان ناب، رو به همدیگر می‌کنند و از گذشتۀ هم می‌پرسند. 50

یکی از آن میان می‌گوید: «راستی، من همنشینی در دنیا داشتم که مُدام می‌گفت:’تو باور می‌کنی که قیامتی در کار باشد؟! 51و52

یعنی بعد از اینکه مردیم و مشتی خاک و استخوان شدیم، جزا داده می‌شویم ؟!‘» 53

ادامه می‌دهد: «شما خبری از او دارید؟» 54

خودش از بالا نگاهی می‌اندازد و او را وسط جهنم می‌بیند. 55

به او می‌گوید: «واقعاً که نزدیک بود مرا هم به درۀ هلاکت بیندازی! 56

اگر لطف خدا نبود، حضورم در جهنم حتمی بود.» 57

بعد، به بهشتی‌ها می‌گوید: «جز همان بار اوّلی که در دنیا مردیم، دیگر نمی‌میریم؟! ما هرگز عذاب نمی‌شویم؟! چه خوب! 58و59

این است همان کامیابی بزرگ! 60

برای یک‌چنین پاداشی است که تلاش‌کنندگان باید تلاش کنند!» 61

حالا، برای پذیرایی، این بهتر است یا درخت زقّوم؟! 62

ما درخت زقّوم را وسیله‌ای برای عذاب بدکارها در نظر گرفتیم. 63

درختی است که در قعر جهنم می‌رویَد. 64

میوه‌اش شبیه کلّۀ شیاطین است! {زقّوم و به‌احتمالی، نام میوۀ درختی است به نام «اَستَن» که بسیار زشت و تلخ و بدبوست. }65

بدکارها به‌ناچار از آن می‌خورند و شکم‌هایشان را از آن پر می‌کنند. 66

برای نوشیدنیِ روی میوه هم، چرکابه‌ای جوشان در کناره‌های جهنم برایشان گذاشته‌اند 67

که بعد از نوشیدنش، باز به‌طرف جهنم برمی‌گردند. 68

با آنکه آن‌ها می‌دیدند که پدرانشان گمراه‌اند؛ 69

ولی چشم‌وگوش‌بسته دنبالشان راه افتاده بودند. 70

قبل از بت‌پرست‌های مکه هم، بیشترِ گذشتگان گمراه شده بودند؛ 71

با اینکه قطعاً میانشان هشداردهندگانی فرستاده بودیم. 72

پس ببین چه شد عاقبت هشدارداده‌شده‌ها! 73

فقط بندگان ناب خدا نجات پیدا کردند. 74

نوح برای کمک‌خواهی صدایمان زد. خوب اجابت‌کننده‌ای بودیم ما! 75

او و خانواده و پیروانش را از فشار طاقت‌فرسای زندگی در میان بی‌دین‌ها نجات دادیم. 76

فقط نسل او را ماندگار کردیم 77

و نامی نیک از او در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 78

سلام خدا بر نوح از طرف همۀ جهانیان. 79

ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 80

او بندۀ باایمان ما بود. 81

بعد، دیگرانی را که به خدا ایمان نیاوردند، غرق کردیم. 82

ابراهیم از پیروان نوح بود 83

که با دلی پاک به خدا ایمان آورد. 84

به مردم و عمویش آزر گفت: «این‌ها دیگر چیست که می‌پرستید؟! 85

به‌جای خدا، سراغ معبودهای دروغین می‌روید؟! 86

دربارۀ صاحب جهانیان چه فکری می‌کنید؟!» 87

برای نرفتن به مراسم جشن، نگاهی به ستاره‌ها انداخت 88

و گفت: «من حالم خوب نیست.» 89

مردم با بی‌محلی به او، گذاشتند و رفتند. 90

ابراهیم مخفیانه به‌طرف بت‌هایشان رفت و با طعنه گفت: «چرا چیزی نمی‌خورید؟! 91

چه‌تان شده که حرف نمی‌زنید؟!» 92

بعد، نزدیکشان رفت و با ضربه‌هایی محکم دَرهمشان شکست. 93

مردم تا فهمیدند، سریع سراغش آمدند. 94

ابراهیم گفت: «بت‌هایی را می‌پرستید که خودتان تراشیده‌اید؟! 95

با آنکه خدا شما و بت‌هایی را که می‌سازید، آفریده است.» 96

سران بت‌پرست پیشنهاد دادند: «کورۀ آتشی بسازید و در آن پرتش کنید.» 97

برایش نقشه‌ای کشیدند؛ ولی نقش‌برآبش کردیم و خواروخفیفشان ساختیم. 98

گفت: «من، برای تبلیغ دین، می‌روم جای دیگری که خدا نشانم بدهد. 99

خدایا، بچه‌های شایسته‌ای به من ببخش.» 100

پس به تولد پسری عاقل به نام اسماعیل مژده‌اش دادیم. 101

وقتی به سنّی رسید که می‌توانست همپای پدر کار کند، ابراهیم به او گفت: «گل‌پسرم، دائم در خواب می‌بینم که دارم قربانی‌ات می‌کنم! نظر تو چیست؟» گفت: «پدرجان، هر کاری را که دستور می‌گیرید، انجام دهید. اِن‌شاءالله می‌بینید که صبورم.» 102

وقتی هر دو تسلیم فرمان خدا شدند و پدر به‌پهلو خواباندش،... {شاید به‌دلیل جان‌سوزبودن این قسمت از داستان، خدای مهربان ذکرش نکرده است.} 103

و صدایش زدیم: «ابراهیم! 104

به خوابِ خود جامۀ عمل پوشاندی.» ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 105

این حادثه آزمایشی بود دشوار. 106

در ضمن، قربانیِ باارزشی فدای اسماعیل کردیم 107

و نامی نیک از ابراهیم در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 108

سلام خدا بر ابراهیم. 109

به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 110

او بندۀ باایمان ما بود. 111

باز، به تولد بچه‌ای دیگر به نام اسحاق مژده‌اش دادیم. او پیامبری شایسته بود. 112

خیر و برکتمان را هم شامل حال ابراهیم و اسحاق کردیم. از نسلشان بعضی درستکار بودند و بعضی حسابی به خود بد می‌کردند. 113

بر موسی و هارون هم یقیناً منّت گذاشتیم. 114

آن دو و قومشان را از فشار طاقت‌فرسای اسارت در چنگ فرعونیان نجات دادیم. 115

آن‌قدر یاری‌شان کردیم تا بالاخره پیروز شدند. 116

به آن دو کتابی بسیار روشنگر دادیم. 117

هر دویشان را در راه درست زندگی قرار دادیم 118

و نامی نیک از آن دو در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 119

سلام خدا بر موسی و هارون. 120

ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 121

آن دو، بندۀ باایمان ما بودند. 122

الیاس هم پیامبر خدا بود. 123

به مردم گفت: «چرا مراقب عقیده و رفتارتان نیستید؟! 124

بت بَعل را می‌پرستید و بهترین آفریننده را رها می‌کنید؟! 125

همان خدایی که صاحب‌اختیار شما و نیاکان شماست؟!» 126

پس او را دروغگو دانستند. این جماعت را برای حسابرسی احضار می‌کنند! 127

فقط بندگان ناب خدا حساب‌کشی نمی‌شوند. 128

نامی نیک از او میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 129

سلام خدا بر الیاس. 130

ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 131

او بندۀ باایمان ما بود. 132

لوط هم پیامبر خدا بود. 133

او و همۀ خانواده‌اش را نجات دادیم؛ 134

جز زن پیرش را که با جامانده‌ها گرفتار عذاب شد. 135

آن‌وقت دمار از روزگار بقیۀ مردم شهر درآوردیم. 136

در سفرهایتان، صبح و شب از کنار ویرانه‌های شهرشان رد می‌شوید. پس چرا عقلتان را به‌کار نمی‌اندازید؟! 137و138

یونس هم پیامبر خدا بود. 139

وقتی از ایمان‌آوردن مردم ناامید شد، به‌طرف کشتی مجهزی گریخت. 140

با مسافران قرعه انداخت و باخت: او را گرفتند و به دریا انداختند! {دو احتمال داده‌اند: 1. دریا طوفانی بود و کشتی سنگین. برای سبک‌کردنش ناچار شدند یک نفر را بیرون بیندازند؛ 2. نهنگی حمله کرده بود. صلاح دیدند یک نفر قربانیِ همه شود تا نهنگ او را بخورد و کشتی را رها کند و برود.} 141

پس نهنگ او را بلعید! یونس با آن فرارش، مستحق سرزنش بود. 142

اگر او تسبیح‌گوی خدا نبود، 143

تا روز قیامت در شکم نهنگ می‌ماند! 144

درحالی‌که بی‌حال بود، او را به ساحلی بدون گیاه انداختیم 145

و نوعی کدو بالای سرش رویاندیم تا سایه‌بانش باشد. 146

دوباره او را به‌سوی همان جمعیتِ بیش از ‌صدهزارنفریِ نینوا فرستادیم. 147

این‌بار به یونس ایمان آوردند. ما هم تا آخر عمرشان از نعمت‌های دنیا بهره‌مندشان کردیم. 148

محمد! از بت‌پرست‌ها بپرس که دخترها برای خدا باشد و پسرها برای آن‌ها؟! 149

مگر شاهد بودند که فرشته‌ها را مؤنث آفریدیم؟! 150

بدان که آن‌ها از سرِ تهمتِ ناروا می‌گویند: 151

«خدا فرزند آورده است.» آن‌ها یقیناً دروغ می‌گویند. 152

آیا خدا دخترها را بر پسرها ترجیح داده است؟! 153

چه‌تان شده که این‌طور قضاوت می‌کنید؟! 154

پس چرا به‌خود نمی‌آیید؟! 155

دلیل قانع‌کننده‌ای بر ادعای خود دارید؟! 156

اگر راست می‌گویید، دلیل و مدرکتان را رو کنید! 157

آن‌ها بین خدا و جن‌ها رابطۀ خویشاوندی قائل می‌شوند؛ با آنکه جن‌ها به‌خوبی می‌دانند برای حسابرسی احضارشان می‌کنند. 158

خدا به‌دور است از توصیف‌هایی که می‌کنند. 159

فقط بندگان ناب خدا به‌شایستگی توصیفش می‌کنند. 160

بنابراین شما و بت‌هایتان نمی‌توانید کسی را از راه خدا به‌در کنید؛ 161و162

مگر کسی را که با اختیار خودش راهیِ جهنم باشد. 163

فرشتگان می‌گویند: «هریک از ما جایگاهی معیّن دارد. 164

ما همه، برای اجرای فرمان، صف بسته‌ایم. 165

ما همه تسبیح‌گوی اوییم.» 166

بت‌پرست‌های مکه با قاطعیت می‌گفتند. 167

«اگر پیش ما هم کتابی بود مثل کتاب‌های آسمانی گذشتگان، 168

ما حتماً بندۀ ناب خدا می‌شدیم!» 169

ولی حالا که قرآن نازل شده، باورش نمی‌کنند. بالاخره نتیجۀ انکارشان را خواهند فهمید. 170

البته وعدۀ ما در حق بندگانمان که به پیامبری فرستاده شده‌اند، حتمی شده است.171

آنان در همه‌حال یاری می‌شوند 172

و سپاهیان ما پیروزِ میدان‌اند. 173

پس تا مدتی از آن‌ها رو بگردان 174

و حال و روزشان را تماشا کن که نتیجۀ کارهایشان را خواهند دید! 175

حالا، باز هم عذاب فوری می‌خواهند؟! 176

وقتی عذاب از درودیوار بر سرشان ببارد، روزگارشان سیاه است آن هشدارداده‌شده‌ها! 177

بله، تا مدتی از آن‌ها رو بگردان 178

و تماشا کن که بالاخره نتیجۀ کارهایشان را خواهند دید! 179

به‌دور است خدای شکست‌ناپذیر از توصیف‌هایی که می‌کنند.{معصومان بزرگوار به ما سفارش کرده‌اند که وقتی از جای خود برمی‌خیزیم، این آیه و دو آیۀ بعدش را بخوانیم.} 180

سلام خدا بر پیامبران الهی 181

و خدا را سپاس که صاحب جهانیان است. 182

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 19:34

تصاویر

پایگاه قرآن