فهرست

قرآن ترجمه - جزء بیستم

  • 1 قطعه
  • 95':20" مدت زمان
  • 334 دریافت شده
قرآن ترجمه حجت الاسلام ملکی با صدای محمد حسین سعیدیان و گویندگی علی همت مومیوند
جزء بیستم شامل آیات 56 نمل تا آخر، قصص و عنکبوت ١ تا 45 می باشد.

قومش جوابی برای گفتن نداشتند؛ برای همین، یک‌صدا شدند: «لوط و خانواده‌اش را از شهرتان بیرون کنید؛ چون‌که آن‌ها جماعتی خشکه‌مقدس‌اند!» 56



پس لوط و خانواده‌اش را نجات دادیم و از شهر بیرون بردیم، جز زنش را که برنامه ریختیم با جامانده‌ها گرفتار عذاب شود! 57



بقیۀ مردم شهر را هم، با گِل‌هایی سفت سنگ‌باران کردیم. خیلی وحشتناک بود سنگ‌بارانِ این هشدارداده‌شده‌ها! 58



محمد، بگو: «الحمدلله که خدا نابودشان کرد و مؤمنان را نجات داد و سلام بر بندگان برگزیدۀ خدا.» حالا خدا بهتر است یا بت‌هایی که به‌جایش می‌پرستند؟ 59



بت‌ها بهترند یا آن‌که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و از آسمان برف و ‌باران می‌فرستد؟ به‌برکتش، باغ‌های سرسبز و باصفا پرورش می‌دهیم که رویاندن دارودرختش در

توان شما نیست. آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! نه، بلکه بت‌پرست‌ها جماعتی منحرف‌اند. 60



بت‌ها بهترند یا آن‌که کرۀ زمین را آرام‌وقرار داده و در شیارهای آن، رودهای کوچک و بزرگ جاری کرده و برایش کوه‌های استوار گذاشته و بین دریاهای شور و شیرین انگار دیواری ایجاد کرده است؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! نه، بلکه بیشترِ بت‌پرست‌ها نفهم‌اند.{وقتی رودهای بزرگ به دریاها می‌ریزند، آبشان سینۀ دریا را می‌شکافد و بی‌آنکه با آب دریا یکی شود، تا کیلومترها به پیشروی خود ادامه می‌دهد. اگر از بالا به این پیوند نگاه کنیم، منظرۀ جذابی چشممان را می‌نوازد: گویا دو دریای شور و شیرین در همسایگی هم تشکیل شده‌اند! ملوانان و ماهیگیرانی که در دریا مشغول صیادی‌اند و نیز کشاورزان و باغداران ساحلی، از این پدیدۀ شگفت‌انگیز بهره‌ها می‌برند.} 61



بت‌ها بهترند یا آن‌که خواستۀ هر درمانده‌ای را وقتی صدایش بزند، برآورده می‌کند و گرفتاری‌اش را برطرف می‌سازد و شما را از منافع مادی زمین بهره‌مند می‌کند؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! حیف که کمتر به‌خود می‌آیید! 62



بت‌ها بهترند یا آن‌که در تاریکی‌های صحرا و دریا راهنمایی‌تان می‌کند و همان‌که بادها را می‌فرستد تا مژده‌رسان بارانِ رحمتش باشند؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! خدا از بت‌هایشان برتر است. 63



بت‌ها بهترند یا آن‌که موجودات را پدید می‌آورد و بعد از مرگ، دوباره زنده‌شان می‌کند و همان‌که از آسمان و زمین به شما روزی می‌دهد؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! بگو: «اگر راست می‌گویید، دلیلتان را بیاورید.» 64



بگو: «جز خدا، آن‌هایی که در آسمان‌ها و زمین‌اند، غیب را نمی‌دانند و حتی نمی‌فهمند بعد از مرگ، کِی دوباره زنده می‌شوند.» 65



اصلاً چون منکران معاد همۀ هوش‌وحواسشان به دنیاست، دربارۀ آخرت خیلی کم می‌دانند؛ تازه در همان کم هم، شک می‌کنند! بلکه بدتر: دچار کوردلی‌اند! 66



این‌ها می‌گویند: «ما و پدرانمان بعد‌ از اینکه مردیم و به خاک تبدیل شدیم، باز واقعاً زنده از گور بیرونمان می‌آورند؟! 67



از این‌جور وعده‌ها به ما و پدرانمان قبلاً هم داده‌اند! این‌ها چیزی جز افسانه‌های گذشتگان نیست!» 68



بگو: «به گوشه‌وکنار دنیا سفر کنید و ببینید آخرعاقبتِ گناهکارها چه شد!» 69



دلت به‌حال بت‌پرست‌ها نسوزد و از نقشه‌هایی که می‌کشند، دلگیر نباش. 70



به‌مسخره می‌پرسند: «اگر راست می‌گویید، این وعدۀ عذاب کِی می‌رسد پس؟!» 71



بگو: «شاید قسمتی از عذابی که می‌خواهید زودتر اتفاق بیفتد، در همین دنیا‌ سراغتان بیاید!» 72



البته خدا به مردم لطف دارد؛ ولی بیشترشان شکر نمی‌کنند. 73



خدا باخبر است از آنچه در دل‌هایشان پنهان می‌کنند و آنچه آشکار می‌کنند. 74



هیچ چیزِ نهانی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتابی روشن ثبت است. {این کتاب مانند کتاب‌های رایج بین ما نیست؛ بلکه همان ‌کتابِ علم خداست که شرق‌ و ‌غرب عالم را فراگرفته و تغییر ‌و ‌تحریف در آن، راه ندارد و همۀ موجودات و حرکت‌های آفرینش در آن ثبت ‌و ‌ضبط است. شاید این همان‌ «لوح محفوظ»، «اُمّ‌الکتاب»، «امام مبین»، «کتاب» و «کتاب مکنون» است که در آیه‌های دیگر آمده‌اند}75



در واقع، این قرآن بیشترِ چیزهایی را که بنی‌اسرائیل بر سرش اختلاف دارند، برایشان روایت می‌کند. 76



قرآن، همچنین، راهنمایی و رحمتی ویژه برای مؤمنان است. 77



البته خدا بر اساس‏ حکم خود، بین بنی‌اسرائیل داوری می‌کند؛ زیرا او شکست‌ناپذیر داناست. 78



پس به خدا توکل کن؛ چون در مسیر درست و روشنی هستی. 79



البته تو نه می‌توانی حرفت را به مرده‌دل‌ها برسانی، نه دعوتت را به‌ جماعتی برسانی که خودشان را به کری زده و به حق پشت کرده‌اند 80



و نه جماعتی را از گمراهی نجات دهی که خودشان را به کوری زده‌اند؛ بلکه حرفت را به گوش فقط کسانی می‌توانی برسانی که آمادگی پذیرش آیه‌های ما را دارند و در برابر حقیقت تسلیم‌اند. 81



در آخرالزمان که وقت عذاب بت‌پرست‌ها می‌رسد، برایشان مخلوقی از زمین بیرون می‌آوریم که با آن‌ها حرف می‌زند! چون مردمِ آن زمان، دیگر به نشانه‌های عادی ما یقین پیدا نمی‌کنند. {مخلوقی که خدا در وقت پایان دنیا از زمین بیرون مى‌آورد، کیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ چطور بیرون مى‌آید؟ به مردم چه مى‌گوید...؟ درباره‌اش در آیه‌های دیگرِ قرآن مطلبی نیامده است. در روایات هم، حرف مستند و شفافی به‌چشم نمی‌خورد. می‌شود گفت خودِ متن آیه بهترین دلیل است بر اینکه قرآن قصد دارد دراین‌باره سربسته سخن بگوید. این ‌آیه مثل آیۀ 10 سورۀ دخان (ص496)، یکی از آیه‌های پُر رمز و راز قرآن به‌شمار می‌رود.} 82



روزی می‌آید که از هر ملتی گروهی را جمع می‌کنیم که آیه‌های ما را دروغ می‌دانستند. بعد، به‌صف می‌شوند. 83



وقتی همه حاضر شدند، خدا می‌پرسد: «آیا آیه‌های مرا، بی‌آنکه درباره‌شان تحقیق کنید، دروغ دانستید؟! جز این دروغ‌بستن‌ها چه کارِ دیگری بلد بودید؟!» 84



به‌سزای اینکه با انکار آیه‌ها بد کردند، فرمان عذاب درباره‌شان صادر می‌شود و دیگر حرفی برای گفتن ندارند! 85



مگر نمی‌بینند که شب را تاریک آفریده‌ایم تا در آن استراحت کنند و روز را روشن، تا به کار مشغول شوند. در این پدیده‌ها، برای مردم باایمان، نشانه‌هایی از یکتاییِ خداست. 86



روزی که در شیپور قیامت بدمند، همۀ آن‌هایی که درآسمان‌ها و زمین‌اند، به وحشت می‌افتند، جز آن‌که خدا بخواهد. همگی با فروتنی در پیشگاهش حاضر می‌شوند. 87



مثلاً کوه‌هایی که الان می‌بینی و خیال می‌کنی ساکن‌اند، آن‌وقت مانند ابر به حرکت می‌افتند! این درهم‌ریختنِ پدیده‌ها کار همان خدایی است که آن‌ها را منظم و حساب‌شده آفریده بود. او آگاه است که چه می‌کنید: 88



آنانی که کار خوب به قیامت بیاورند، بهتر از آن نصیبشان می‌شود و از وحشت روز قیامت در امان‌اند. 89



آن‌هایی هم که کار بد به قیامت بیاورند، به‌رو در آتش پرت می‌شوند! آیا جز با همان کارهای زشتتان مجازات می‌شوید؟! 90



بگو: «من مأمورم که صاحب شهر مکه را بندگی کنم که به این شهر حرمت و عزت بخشیده است. نه‌تنها مکه، بلکه همه چیز و همه‌جای عالم مال اوست. در یک کلام، مأمورم تسلیم او باشم. 91



باید قرآن را هم به‌دقت برایتان بخوانم. هرکه در راه درست قدم بردارد، سودش به جیب خودش می‌رود و هرکه به بیراهه برود، دودش به چشم خودش می‌رود! بله، من فقط هشداردهنده‌ام.» 92



بگو: «الحمدلله. خدا به‌زودی آیه‌ها و نشانه‌هایش را به شما نشان می‌دهد و شما آن‌ها را می‌شناسید. البته خدا از کارهایتان بی‌خبر نیست.» 93

28. قصص



به ‌نام خدای بزرگوار مهربان



طا، سین، میم. 1



این ‌است آیه‌های کتابی که معلوم است کلام خداست. 2



بخشی از داستان موسی و فرعون را برای آگاهی و عبرت مردم باایمان، به‌درستی و با دقت برایت می‌خوانیم. 3



فرعون در سرزمین مصر برتری‌جویی کرد و بین مردم آنجا تفرقه انداخت و نژاد بنی‌اسرائیل را در فقر و فشار شدید قرار داد: پسرانشان را به بدترین وضع سر می‌برید و بانوانشان را برای بهره‌کشی نگه می‌داشت! او واقعاً اهل فساد بود. 4



ولی ما می‌خواستیم بر بنی‌اسرائیل که سال‌ها دچار محرومیت شده بودند، منّت بگذاریم، آنان را الگوی مردم و وارث سرزمین مصر و شامات کنیم،{منطقه شامات شامل کشورهای فلسطین، لبنان، سوریه و اردن می باشد.} 5



در آنجا زمینۀ قدرتشان را مهیا کنیم و به‌دستشان، همان سرنوشت تلخی را به فرعون و هامان و لشکریانشان نشان دهیم که همیشه از آن می‌ترسیدند. 6



بعد از به‌دنیاآمدن موسی، به دل مادرش انداختیم: «کودکت را فعلاً شیر بده. وقتی برای جانش احساس خطر کردی، او را در صندوقی بگذار و به رود نیل بینداز. ترس و اندوهی هم به دلت راه نده که دوباره او را به آغوشت برمی‌گردانیم و پیامبرش می‌کنیم.» 7



مادر موسی همین کار را کرد. فرعونیان موسی را از آب گرفتند تا برخلاف انتظارشان دشمنِ جانشان شود و مایۀ اندوهشان! بله، فرعون و هامان و لشکریانشان در از بین‌بردن دشمنِ آیندۀ خود، تیرشان به سنگ خورد! 8



آسیه، همسر فرعون، گفت: «این بچه مایۀ چشم‌روشنیِ من و توست. نکشیدش! امیدوارم برایمان سودمند باشد یا اینکه او را به فرزندی بگیریم.» آن‌ها نمی‌دانستند فرداها چه پیش می‌آید! 9



مادر موسی هم، با وعده‌ای که ما به او داده بودیم، دیگر دل‌شوره نداشت. اگر دلش را قرص نکرده بودیم تا از وعدۀ ما خاطرجمع باشد، چیزی نمانده بود که رازش را فاش کند! 10



هنگام به‌آب‌انداختن موسی، مادرش به خواهر او گفت: «دنبالش برو.» او هم، بى‌آنکه فرعونی‌ها بویی ببرند، دورادور برادرش را می‌پایید. 11



قبل از رسیدن خواهر موسی، کاری کردیم که او سینۀ بانوان شیرده را قبول نکند. خواهرش گفت: «خانواده‌ای را به شما معرفی بکنم که با دلسوزیِ تمام برایتان نگهش دارند؟» 12



موسی را این‌طور به مادرش برگرداندیم تا برق شادی در چشم‌هایش بدرخشد و دیگر غصه نخورد و به‌چشم خودش ببیند که وعده‌های خدا حق است؛ هرچند، بیشترِ مردم تحقق وعده‌های الهی را باور ندارند! 13



وقتی موسی جوانی رشید و رعنا شد، به او حکمت و دانش دادیم. به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. {قرآن از باورهای عقلی و پندهای اخلاقی و دستورهای فقهی و نیز بصیرت‌های راهگشا، به‌خاطر «محکم»‌بودنشان با نام «حکمت» یاد می‌کند: یکتاپرستی، خوبی به پدر و مادر، رعایت حقوق مردم و به‌ویژه خویشان، کمک به نیازمندان، پرهیز از اسراف، دوری از بخل، زندگی به‌سبک دین، نکشتن انسان‌های بی‌گناه، پرداختن به یتیمان و... .}14



روزی موسی از کاخ بیرون آمد و بی‌آنکه مردم بفهمند، وارد شهر شد. دید دو نفر به‌جانِ هم افتاده‌اند: یکی‌شان بنی‌اسرائیلی بود و دوستش. آن‌یکی فرعونی بود و دشمنش. آن بنی‌اسرائیلی، علیه آن فرعونی، از موسی کمک خواست. موسی هم مشتی به طرف زد و ناخواسته کارش را ساخت! بعد، با خود گفت: «دعوای این‌ها کار شیطان بود؛ چون او دشمنی است گمراه‌کننده و علنی!» 15



دعا کرد: «خدایا، خودم را به دردسر انداختم. نجاتم بده.» خدا هم، طی برنامه‌ای، نجاتش داد؛ چون فقط اوست عیب‌پوشی مهربان. 16



موسی ادامه داد: «خدایا، به‌پاس آن‌همه نعمت که به من داده‌ای، هرگز پشت‌وپناهِ گناهکارها نخواهم شد.» 17



بیرون کاخ، شب را با نگرانی صبح کرد و هر لحظه منتظر اتفاقی بود. ناگهان همان‌که دیروز کمک خواسته بود، باز با داد و فریاد از او کمک خواست! موسی به او گفت: «واقعاً معلوم است که تو دردسرسازی!» 18



وقتی موسی خواست به دشمنِ هر دویشان حمله کند، آن مرد بنی‌اسرائیلی به‌خیال اینکه موسی قصدِ تنبیه او را دارد، به موسی گفت: «می‌خواهی مرا هم بکشی، همان‌طور‌که دیروز یکی را کشتی؟! گویا در این شهر، جز قلدری هدفی نداری و نمی‌خواهی بین طرفین دعوا آشتی برقرار کنی!» 19



در همین وقت، مردی از آن سرِ شهر، حوالی کاخ فرعون، دوان‌دوان آمد و گفت: «موسی، درباری‌ها دارند با هم مشورت می‌کنند تا تو را بکشند. فوری از شهر بیرون برو که من دلسوز توام.» 20



موسی با نگرانی از شهر بیرون رفت و هر لحظه منتظر اتفاقی بود. او دعا کرد: «خدایا، از شرّ این ستمکارها خلاصم کن!» 21



وقتی هم به‌طرف شهر مَدیَن روانه شد، دعا کرد: «امیدوارم خدا به مسیر درستی راهنمایی‌ام کند.» 22



وقتی نزدیک چاه آب مَدیَن رسید، عده‌ای از مردم را دید که مشغول آب‌دادن به دام‌هایشان هستند. دو زن را هم آن‌طرف‌ترشان دید که جلوی گلّۀ خود را می‌گیرند تا به چاه آب نزدیک نشوند. از آن دو پرسید: «منظورتان از این کار چیست؟» گفتند: «پدرمان پیری سال‌خورده است و نمی‌تواند چوپانی کند. ما هم، تا چوپان‌ها گلّه‌هایشان را نبرند، گلّه را آب نمی‌دهیم.»{او شُعیب(ع) بود، پیامبر مردم مَدیَن. دختران او هم، صفورا و لیا نام داشتند که اوّلی با حضرت موسی(ع) ازدواج کرد. } 23



موسی گلّه را برایشان آب داد. بعد، به سایه‌ای پناه برد و گفت: «خدایا، برای حفظ نیرویی که به من داده‌ای، به قوت‌‌وغذایی محتاجم.» 24



در همین ‌حال، یکی از آن دختران، درحالی‌که با حجب‌وحیا راه می‌رفت، پیش موسی آمد و گفت: «پدرم شما را دعوت کرده تا زحمتتان را برای آب‌دادن به گلّۀ ما جبران کند.» وقتی موسی پیش پدرشان آمد و سرگذشت خود را برایش تعریف کرد، پیرمرد گفت: «دیگر نترس؛ چون از شرّ ستمکارها نجات پیدا کرده‌ای.» 25



یکی از آن دختران به پدرش پیشنهاد داد: «پدرجان، استخدامش کن؛ زیرا بهترین فرد برای این کار کسی است که مانند این آقا، قوی و امین باشد.» 26



شُعیب این‌طور با موسی مطرح کرد: «می‌خواهم یکی از دخترانم را همسرِ تو کنم؛ به‌شرط آنکه هشت سال برای من کار کنی. البته اگر آن را به ده سال برسانی، چه بهتر! اختیارش با خودت. نمی‌خواهم به تو سخت بگیرم. اِن‌شاءالله می‌بینی که صاحب‌کارِ خوبی برایت خواهم بود.» 27



موسی گفت: «باشد. این قرارومدار بین من و تو بسته شود. فقط هر کدام از آن دو مدت را به‌پایان رساندم، بازخواست نشوم. خدا، در قول‌و‌قراری که می‌گذاریم، شاهد است.»{کلید گنج سعادت قبول اهل دل است مباد کس که در این نکته شک و ریب کند شبـــان وادی اَیمَن گهی رسد به مراد کـــــه چند سال به‌جان خدمت شُعیب کند.} 28



وقتی موسی مدت تعهد را به‌پایان رساند و به‌قصد برگشت به مصر، خانواده‌اش را با خودش برد، در راه و کنار کوه طور، آتشی دید. به خانواده‌اش گفت: «کمی صبر کنید. با همین چشم‌هایم آتشی دیدم. می‌روم مسیر را بپرسم یا پارۀ آتشی برایتان بیاورم تا با آن گرم شوید.» 29



به آتش که نزدیک شد، از سمت راست دره، از درختی واقع در قطعه‌زمینی مبارک، صدایی برخاست: «موسی، منم همان خدایی که صاحب جهانیان است... . 30



چوب‌دستی‌ات را بینداز.» وقتی دید ماری شده که به‌فرزیِ یک مار می‌خزد، رویش را برگرداند و فرار کرد و پشت سرش را هم نگاه نکرد! «برگرد موسی و نترس: تو در امانی.{ترس موسی نه ترسی مذموم، بلکه واکنشی کاملاً طبیعی بود. هر انسانی، به‌مقتضای انسان‌بودنش، در رویارویی با صحنه‌های وحشتناک می‌ترسد. اگر صحنه‌ای بی‌سابقه باشد و وسیله‌ای برای دفاع هم نباشد، بهترین دفاع فرار است. تازه همان چوب‌دستی موسی(ع) که از قضا وسیلۀ دفاعی‌اش بود، به‌صورت اژدها درآمد! از قبل هم به او گفته نشده بود که اگر چوب‌دستی‌اش اژدها شد، نترسد و فرار نکند.} 31



حالا دستت را در یقه‌ات فرو کن که درخشان بیرون می‌آید، بی‌آنکه آسیبی ببیند. کمر همت ببند و در برابر سختی‌ها محکم بایست. این دو معجزه دو دلیل روشن از خدا برای فرعون و فرعونیان است؛ زیرا آن‌ها جماعتی منحرف‌اند.» 32



عرض کرد: «خدایا، من یک نفرشان را کشته‌ام و مى‌ترسم مرا بکشند. 33



برادرم، هارون، سرزبان‌دارتر از من است. به‌عنوان دستیار، همراه من بفرستش تا حرف‌هایم را تأیید کند. آخر، می‌ترسم به دروغگویی متهمم کنند.» 34



خدا فرمود: «به‌زودی پشتت را به برادرت گرم می‌کنیم و شما را بر آن‌ها مسلط می‌سازیم. به‌برکت معجزه‌هایمان به شما دست‌درازی نمی‌کنند. شما و پیروانتان پیروزِ میدان می‌شوید.» 35



وقتی موسی معجزه‌های واضحِ ما را برایشان آورد، ادعا کردند: «این کارها جز جادوجنبلی ساختگی، هیچ نیست! تا حالا هم، شبیهِ این حرف‌های موسی را در تاریخ نیاکانمان نشنیده‌ایم!» 36



موسی گفت: «خودِ خدا بهتر می‌داند چه کسی از طرف او اسباب هدایت آورده است و عاقبت‌به‌خیری در انتظار کیست. به‌یقین، بدکارها خوشبخت نمی‌شوند.» 37



بعد، فرعون به درباری‌هایش گفت: «من که برایتان صاحب‌اختیاری جز خودم نمی‌شناسم. بااین‌حال ای هامان، برای تحقیقِ بیشتر، مصالح ساختمانیِ محکمی تهیه کن و رصدخانه‌ای بزرگ برایم بساز. با آنکه فکر می‌کنم موسی دروغگو باشد، شاید از خدایش اطلاعاتی به‌دست بیاورم.» 38



فرعون و لشکریانش بدون هیچ توجیهی به تکبر و سرکشی در سرزمین مصر ادامه دادند و خیال می‌کردند به‌سوی ما برِشان نمی‌گردانند. 39



بالاخره، او و سپاهیانش را گرفتیم و به دریا ریختیم! پس ببین که آخرعاقبتِ بدکارها چه شد! 40



به آن‌ها در دنیا میدان دادیم تا سردمدار فساد و بی‌دینی شوند و مردم را به آتش جهنم دعوت کنند. ولی روز قیامت، جای هیچ عرض اندامی ندارند؛ چون کسی یاری‌ شان نمی‌کند. 41



در این دنیا، لعنت الهی را بدرقۀ راهشان کردیم و روز قیامت هم کلاً اوضاعشان به‌هم‌ریخته خواهد بود! 42



بعد از آنکه نسل‌های قبلی را نابود کردیم، به موسی تورات را دادیم تا مایۀ بصیرت و راهنمایی و رحمت برای مردم باشد تا به‌خودشان بیایند. 43



وقتی نبوتِ موسی را با فرستادنِ تورات کامل کردیم، تو ای محمد، در دامنۀ غربیِ کوه طور حضور نداشتی و از نزدیک، شاهد ماجرا نبودی؛ 44



ولی با اینکه نسل‌های زیادی آوردیم و روزگار درازی بر آن‌ها گذشت، آن ماجرا را برایت شرح دادیم. بین مردم مَدیَن هم ساکن نبودی تا از ماجرای موسی باخبر شوی و برای بت‌پرست‌های مکه بازگو کنی؛ ولی تو را به‌ پیامبری فرستادیم و باخبرت کردیم. 45



در کنار کوه طور هم نبودی، وقتی موسی را صدا زدیم و به پیامبری انتخابش کردیم؛ بلکه این لطف خدا بود که این‌طور خبرها را در اختیارت گذاشت تا مردمی را هشدار دهی که بعد از عیسی، هیچ پیامبری به خود ندیده بودند؛ شاید به‌‌خودشان بیایند. 46



آن‌ها، حتی قبل از انتخابت به پیامبری هم، باید به‌خاطر کارهای زشتشان به انواع بلا دچار می‌شدند؛ ولی برای اینکه بهانه نیاورند که: «خدایا، چرا برای ما هم پیامبری نفرستادی تا از آیه‌هایت پیروی کنیم و باایمان شویم؟!»، تو را به‌سویشان فرستادیم . 47



بااین‌حال، وقتی قرآن از طرف ما به دستشان رسید، بهانه آوردند: «چرا قرآن، مثل تورات موسی، یکجا به محمد داده نشده است؟» خب، مگر قبلاً به تورات موسی کفر نورزیدند؟! و بالاخره گفتند: «تورات و قرآن، هر دو، جادو جنبل‌اند و پشتیبان یکدیگر و ما همه را از اصل، منکریم!»{خدا تورات را یکجا به موسی(ع) داد و قرآن را به‌مرور در 23 سال به پیامبر اسلام(ص) . این بهانه‌جویی در آیۀ 32 سورۀ فرقان (ص363) هم آمده است.} 48



بگو: «اگر راست می‌گویید، کتابی از طرف خدا بیاورید که بهتر از تورات و قرآن راهنمایی‌تان کند که من هم پیرو آن شوم.» 49



اگر به پیشنهادت جواب مثبت ندادند، بدان که آن‌ها در واقع تابع میل خودشان هستند. چه کسانی گمراه‌تر از آن‌هایی‌اند که بی‌توجه به راهنمایی‌های خدا، تابع میل خودشان هستند؟! خدا دست چنین جماعت بدکاری را نمی‌گیرد. 50



آیه‌های قرآن را یکی ‌پس ‌از دیگری به‌سویشان فرستادیم تا به‌خودشان بیایند. 51



البته عده‌ای از کسانی که قبل از آمدن قرآن به آنان کتاب آسمانی داده‌ایم، به قرآن ایمان می‌آورند. 52



وقتی قرآن برایشان خوانده می‌شود، می‌گویند: «به آن ایمان آوردیم. سخن درستی است از طرف خدا. ما قبل از این هم، با بشارتی که تورات و انجیل به آمدنش داده بودند، تسلیمش بودیم.» 53



به اینان به‌پاس استقامتشان، دوچندان پاداش می‌دهند. اینان در برابر بدرفتاری بردباری به‌خرج می‌دهند و از آنچه روزی‌شان کرده‌ایم، در راه خدا هزینه می‌کنند. 54



وقتی حرف بیهوده از بت‌پرست‌ها بشنوند، از آن رو برمی‌گردانند و می‌گویند: «کارهای ما برای خودمان و کارهای شما برای خودتان. ما را به‌خیر و شما را به‌سلامت!» و با خود می‌گویند: «با نادان‌ها کاری نداریم.» 55



تو نیستی که هرکه را دوست داری، به مقصود می‌رسانی؛ بلکه خداست که هرکه را لایق بداند، به مقصود می‌رساند؛ زیرا او افراد لایق را بهتر می‌شناسد. 56



بت‌پرست‌های مکه بهانۀ دیگری آوردند: «اگر همراه تو از قرآن پیروی کنیم، آن‌وقت جماعت بی‌دین جان و مالمان را غارت می‌کنند!» مگر در مکانی امن ساکنشان نکردیم که همه‌رقم نعمت، که رزق‌وروزی ماست، به‌طرفش سرازیر می‌شود؟! ولی بیشترشان نمی‌دانند. 57



چه شهرهای زیادی را نابود کردیم که با زندگیِ رفاه‌زده، خوشی زیرِ دلشان زده بود! حالا این خانه‌هایشان: بعد از آن‌ها همه متروکه شدند، جز چند خانه! بله، ماییم که وارث همه چیز می‌مانیم. 58



البته خدا بنا نداشته هیچ شهری را نابود کند، مگر بعد از آنکه به مرکزش پیامبری بفرستد تا آیه‌هایمان را برایشان بخواند. حتی بعد از فرستادن پیامبران هم نابودشان نکرده‌ایم، مگر آنکه اهالی‌شان بد کرده باشند. 59



آنچه به شما داده شده،خوشی‌های زودگذر زندگی دنیا و زرق‌وبرق آن است؛ درحالی‌که آنچه پیش خداست، بهتر است و ماندگارتر.پس چرا عقلتان را به‌کار نمی‌اندازید؟! 60



کسی که وعده‌ای خوب به او داده‌ایم و او حتماً به آن می‌رسد، آیا مثل کسی است که از خوشی‌های زودگذر دنیا بهره‌مندش کرده‌ایم، ولی روز قیامت برای عذاب احضار می‌شود؟! 61



روزی، خدا صدایشان می‌زند و می‌پرسد: «کجایند معبودهایی که به‌خیال خود، به‌جای من می‌پرستیدید؟!» 62



معبودهایی که عذابشان حتمی شده، می‌گویند: «خدایا، این جماعت همان کسانی‌اند که از راه به‌درشان کردیم؛ البته هما‌ن‌طورکه ما خودخواسته از راه به‌در شدیم، آن‌ها را هم به‌اختیار خودشان از راه به‌در کردیم. حالا پیشِ تو از آن‌ها بیزاری می‌جوییم. به‌زور که عبادتمان نمی‌کردند!» 63



به آن جماعت گفته می‌شود: «معبودهایتان را برای کمک صدا بزنید.» صدایشان می‌زنند؛ ولی آن‌ها جوابی نمی‌دهند. اینجا دیگر، عذاب را می‌بینند. کاش در دنیا هدایت می‌شدند! 64



روزی، خدا صدایشان می‌زند و می‌پرسد: «به پیامبران چه جوابی دادید؟» 65



راه‌های ارتباطی، در آن روز، به رویشان بسته است و نمی‌توانند برای عذرتراشی، از هم چیزی بپرسند! 66



اما آن‌هایی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار خوب بکنند، امید است که در جمع مردمِ خوشبخت قرار بگیرند. 67



خدا هرچه بخواهد، می‌آفریند و هر قانونی اراده کند، وضع می‌کند. مردم در برابر قانون‌های خدا حق انتخاب ندارند. خدا کاردرست است ‌و ‌برتر از آنکه به‌میل مردم عمل کند! 68



البته خدا در وضع قوانین، از نیازهای روحی و جسمی‌شان خبردار است. 69



اوست خدایی که معبودی جز او نیست. برازندۀ اوست سپاس در دنیا و آخرت و دست اوست قانون‌گذاری. آخرکار هم، فقط به‌سوی او برِتان می‌گردانند. 70



پیامبر! از آن‌ها بپرس: «به‌نظر شما، اگر خدا شب را تا قیامت طولانی کند، کدام معبود جز خدا می‌تواند برایتان روشنایی روز ایجاد کند؟! پس چرا گوش شنوا ندارید؟!» 71



باز هم از آن‌ها بپرس: «به‌نظر شما، اگر خدا روز را تا قیامت طولانی کند، کدام معبود جز خدا می‌تواند تاریکی شب برایتان ایجاد کند تا در آن استراحت کنید؟! پس چرا چشم بینا ندارید؟!» 72



بله، از لطف خودش، شب و روز را برایتان پدید آورد تا در شب استراحت کنید و در روز دنبال رزق‌وروزی‌اش بروید و برای اینکه شاید شکر کنید. 73



روزی، خدا صدایشان می‌زند و می‌پرسد: «کجایند معبودهایی که به‌خیال خود، به‌جای من می‌پرستیدید؟!» 74



از هر گروهی شاهدی جدا می‌کنیم و در حضورشان به بت‌پرست‌ها می‌گوییم: «برای درستیِ بت‌پرستی دلیلتان را بیاورید.» آن‌وقت می‌فهمند که حق با خداست و بت‌های ساختگی‌شان از جلوی چشم آن‌ها غیبشان می‌زند! 75



قارون با اینکه از قوم موسی بود، در برابرشان قد عَلم کرد. آن‌قدر ثروتِ انباشته به او داده بودیم که جابه‌جایی صندوق‌هایش حتی برای چند باربر قوی هم سخت بود! قومش به او گفتند: «آنقدر به مال‌ومنالت نناز. خدا آن‌هایی را که به مال‌ومنالشان می‌نازند، دوست ندارد. 76



با آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را به‌دست بیاور. فراموش نکن که سهمت از دنیا، برای گذران زندگی، چقدر است. همان‌طورکه خدا در حق تو خوبی کرده است، تو هم خوبی کن و با اشرافی‌گری به‌دنبال برهم‌زدن آرامش جامعه نباش که خدا اینجور آدم‌ها را دوست ندارد.»{بعضی با درپیش‌گرفتن زندگی اشرافی، تجمل‌گرایی، اصالت‌دادن به مارک و مد و برند، با اعصاب و روان تودۀ مردم، که زندگی متوسط یا پایینی دارند، بازی می‌کنند. رسانه‌های عمومی، فضای مجازی، تبلیغات پر زرق‌وبرق هم در تشدید این مسابقۀ چندش‌آور نقش‌آفرین‌اند. بدتر از همه، واردشدن خواص در این رقابت شیطانی و هوس‌آلود است که کار فرهنگی را برای متولیان و دلسوزان جامعه خیلی سخت می‌کند. } 77



قارون جواب داد: «این‌همه ثروت با شمّ اقتصادی خودم گیرم آمده است!» مگر نمی‌دانست که خدا نسل‌هایی را قبل از او نابود کرده که به‌مراتب، قوی‌تر و مال‌اندوزتر از او بودند؟! بله، چنین گناهکارهایی بدون آنکه از گناهانشان سؤالی شود، نابود می‌شوند! 78



روزی قارون با کبکبه و دبدبه بین مردم آمد. دنیاطلب‌های ظاهربین گفتند: «ای‌کاش جاه‌‌وجلالی را که به قارون داده‌اند، به ما هم می‌دادند! راستی‌راستی که او خیلی خوش‌شانس است!» 79



اما افراد بامعرفت گفتند: «وای بر شما! برای آن‌هایی که ایمان بیاورند و کارهای خوب بکنند، ثواب الهی بهتر از مال‌ومنال قارون است. البته فهم این حقیقت را فقط به اهل صبر می‌دهند!» 80



سرانجام، او و خانمانش را در قعر زمین فرو بردیم! پس در برابر خدا، نه حامیانی داشت که ‌یاری‌اش کنند و نه خودش توان دفاع از خودش را داشت. 81



همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به‌جاى او باشند، مى‌گفتند: «عجب! مثل اینکه خداست که روزىِ هرکه را صلاح بداند، زیاد و کم می‌کند! اگر خدا بر ما منّت نگذاشته بود، ما را هم در قعر زمین فرو برده بود. عجب! مثل اینکه بی‌دین‌ها خوشبخت نمی‌شوند!» 82



بله، سرای آخرت را نصیب کسانی می‌کنیم که در جامعه نه می‌خواهند قلدری کنند و نه خرابکاری. عاقبت‌به‌خیری هم در انتظار خودمراقبان است. 83



آنانی که کار خوب به قیامت بیاورند، بهتر از آن نصیبشان می‌شود و آن‌هایی که کار بد به قیامت بیاورند، جز با همان کارهای بدشان مجازات نمی‌شوند. 84



همان کسی که تلاوت و تبلیغ و عمل به قرآن را بر تو واجب کرد، با سربلندی به مکه برَت می‌گرداند. در جوابِ بت‌پرست‌ها بگو: «خدا بهتر می‌داند چه کسی اسباب هدایت آورده و چه کسی غرق گمراهی است.» 85



تو انتظار نداشتی که با این کتاب مواجه شوی؛ ولی این، یکی از الطاف خدا بود. پس برای لحظه‌ای حتی، پشت‌وپناهِ بی‌دین‌ها نشو. 86



بعداز آنکه آیه‌های الهی به‌سویت فرستاده شد، مبادا تو را از تلاوت و تبلیغِ آن بازدارند. مردم را به‌سوی خدا دعوت کن و برای لحظه‌ای حتی، بت‌پرست نشو 87



و هم‌ردیف خدا، معبود دیگری را صدا نزن؛ زیرا معبودی جز او نیست. همه چیز، جز جلوۀ خدا، نابودشدنی است. فرمانرواییِ جهان دست اوست و روز قیامت فقط به‌سوی او برِتان می‌گردانند. 88


عنکبوت



به نام خدای بزرگوار مهربان



الف، لام، میم. 1



نکند مردم خیال می‌کنند همین‌که ادعا کنند «اسلام آورده‌ایم»، به‌حال خودشان رها می‌شوند و امتحان پس نمی‌دهند؟! 2



مردمِ قبل از آن‌ها را هم امتحان کرده‌ایم. خدا کسانی را که راست می‌گویند، حتماً معلوم می‌کند و دروغگوها را هم حتماً معلوم می‌کند. {خوش بوَد گر محک تجربه آید به میان تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد نازپرورد تنعُّم نبرد راه به دوست عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد} 3



ازآن‌طرف، بت‌پرست‌هایی که به مسلمانان آزار می‌رسانند، خیال می‌کنند از چنگ ما فرار خواهند کرد؟! بد قضاوت می‌کنند! 4



هرکه با قبول معاد، به دیدار خدا امیدوار است، باید تلاش کند؛ زیرا زمان دیدار خدا حتماً فرا می‌رسد و اوست شنوای دانا. 5



بله، هرکه تلاش کند، تنها به‌سود خودش تلاش کرده است. آخر، خدا از جهانیان کاملاً بی‌نیاز است. 6



کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای خوب کرده‌اند، گناهانشان را حتماً محو می‌کنیم و پاداششان را بر اساس‏ بهترین کارهایشان می‌دهیم. 7



به انسان سفارش کردیم که تامی‌تواند، بی‌واسطه، به پدر و مادرش خوبی کند. اگر هم سعی کردند چیزی را که نمی‌دانی، به‌جای من بپرستی، اطاعتشان نکن. به‌سوی من است برگشتنتان؛ پس شما را از کارهایی که دائم مشغولش بودید، باخبر می‌کنم. 8



کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای خوب کرده‌اند، حتماً در حلقۀ شایستگان وارد می‌کنیم. 9



بعضی از مردم به‌زبان می‌گویند: «به خدا ایمان آورده‌ایم.» ولی وقتی به‌خاطر این اسلام‌آوردنشان آزاری ببینند، فشار و تهدید دشمن را با عذاب الهی یکی فرض می‌کنند و اگر پیروزی و غنیمتی از طرف خدا به‌دست بیاید، می‌گویند: «ما هم با شما بودیم.» آیا خدا بهتر نمی‌داند که در دل مردم چه می‌گذرد؟!{یعنی به‌جای اینکه از عذاب الهی بترسند و سراغ کفر نروند، از آزار بت‌پرست‌ها می‌ترسند و ترک دین می‌کنند!} 10



به‌هرحال، خدا مسلمانان را حتماً معلوم می‌کند و منافقان را هم حتماً معلوم می‌کند. 11



سران بت‌پرست مکه به تازه‌مسلمانان می‌گفتند: «بیایید در راه ما. گناهانتان گردن ما!» ولی چیزی از گناهانِ آنان را به گردن نخواهند گرفت؛ زیرا آن‌ها دروغگویند. 12



چرا! در قیامت، بار سنگین گناهان خود را و علاوه بر آن، بار گناهِ گمراه‌کردن دیگران را به‌دوش می‌کشند و ازاین دروغ‌بافی‌هایشان حتماً بازخواست می‌شوند! 13



نوح را به‌سوی قومش فرستادیم. اونهصد و پنجاه سال، یعنی نزدیک به هزار سال، میانشان پیامبری کرد. سرانجام و درحالی‌که هنوز بدکار بودند، طومارشان را سیلاب ویرانگر در هم پیچید. 14



او و سرنشینان کشتی را نجات دادیم و آن ‌حادثه را درس عبرتی کردیم برای جهانیان. 15



ابراهیم را هم به‌سوی قوم خودش فرستادیم. به آن‌ها گفت: «خدا را بپرستید و در حضورش مراقب رفتارتان باشید. این برایتان بهتر است، البته اگر به برکت‌های این کار پی ببرید! 16



فقط بت‌های بی‌جان را به‌جای خدا می‌پرستید و به‌دروغ، معبودشان می‌دانید؛ چون کسانی که به‌جای خدا می‌پرستید، اختیار رزق‌وروزی‌تان را ندارند؛ بنابراین درِ خانۀ خدا دنبالِ رزق‌وروزی باشید و او را عبادت کنید و شکرش را به‌جا آورید. آخر، فقط به‌سوی او برِتان می‌گردانند. 17



اگر مرا دروغگو بدانید، تعجبی ندارد: ملت‌های قبل از شما هم پیامبرانشان را دروغگو دانستند. پیامبر جز رساندن صریحِ پیام الهی وظیفه‌ای ندارد.» 18



مگر ندیده‌اند که خدا موجودات را چطور پدید می‌آورد و بعد از مرگ، دوباره زنده‌شان می‌کند؟! بله، برای خدا آفرینشِ دوباره آسان است. 19



بگو:«به گوشه‌وکنار دنیا سفر کنید و ببینید که خدا موجودات را چطور پدید آورده است! او جهان آخرت را همین‌طور به‌وجود می‌آورد؛ زیرا خدا از عهدۀ هر کاری برمی‌آید. 20



هرکه را مستحق عذاب بداند، مجازات می‌کند و هرکه را لایق ترحم بداند، می‌آمرزد؛ چون آخرعاقبتِ شما فقط به خدا ختم می‌شود. 21



شما نمی‌توانید حریف خدا شوید نه در زمین و نه در آسمان. جز خدا هم یار و یاوری ندارید.» 22



کسانی که آیه‌ها و نشانه‌های خدا را رد می‌کنند و دیدارش در روز قیامت را باور نمی‌کنند، از لطف من باید ناامید باشند و عذابی زجرآور نصیبشان می‌شود. 23



جواب قوم ابراهیم به او یک کلام بود: «بکشیدش یا بسوزانیدش!» پس او را در آتش انداختند؛ اما خدا نجاتش داد. در این ماجرا، برای مردم مؤمن نشانه‌هایی از یکتاییِ خداست. 24



ابراهیم از راهنمایی‌شان دست نکشید: «در زندگی دنیا، به بهانۀ حفظ آداب و رسوم اجتماعی و دنباله‌روی از اجدادتان، بت‌ها را می‌پرستید؛ ولی در قیامت همین بت‌ها رابطه با شما را انکار می‌کنند و همین شما همدیگر را لعنت می‌کنید. جایگاهتان آتش است و دیگر هیچ یاوری ندارید.» 25



البته لوط تأیید و تصدیقش کرد.ابراهیم گفت: «من برای تبلیغ دین خدا مهاجرت می‌کنم؛ زیرا فقط اوست شکست‌ناپذیرِ کاردرست.» 26



به او پسری بخشیدیم به نام اسحاق، و نوه‌ای به نام یعقوب. به نسل او نعمت پیامبری و آمدنِ کتاب آسمانی دادیم. هم در دنیا به او پاداشش را دادیم و هم در آخرت جزو شایستگانِ برتر خواهد بود.{منظور از شایستگانِ برتر، محمد و آل‌محمد هستند؛ وگرنه حضرت ابراهیم و سایر پیامبران به گواهی آیۀ 85 سورۀ انعام (ص138) در همین دنیا جزو شایستگان بوده‌اند.} 27



لوط را هم به‌سوی قوم خودش فرستادیم. به آن‌ها هشدار می‌داد: «شما مرتکب عمل زشتی مثل همجنس‌بازی می‌شوید که تابه‌حال ‌کسی از مردم دنیا انجامش نداده است. 28



آیا شما برای این کار سراغ مردها می‌روید و راه تولیدِمثل را قطع می‌کنید؟! ودر محافل عمومی جلوی چشم همدیگر مرتکب چنین کار ناپسندی می‌شوید؟!» جواب قومش به او یک کلام بود: «اگر راست می‌گویی، عذاب خدا را بر سرمان بیاور!» 29 لوط گفت: «خدایا، در برابر این جماعت فاسد کمکم کن.» 30



وقتی مأموران ما با مژدۀ بچه‌دارشدنِ ابراهیم، پیش او آمدند، با اشاره به شهر لوط گفتند: «ما اهالی این شهر را نابود خواهیم کرد؛ زیرا اهالی‌اش جماعتی بدکارند.» 31



ابراهیم گفت: «در این شهر که لوط زندگی می‌کند!» گفتند: «ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آن زندگی می‌کند. او و خانواده‌اش را حتماً نجات می‌دهیم، جز زنش را که با جامانده‌ها، گرفتار عذاب خواهد شد.» 32



وقتی مأموران ماپیش لوط آمدند، او از آمدنشان نگران شد و ازاینکه نمی‌توانست به آنان کمک کند، کلافه بود. مأموران گفتند: «نترس و نگران نباش؛ چون ما تو را و خانواده‌ات را نجات می‌دهیم، جز زنت را که با جامانده‌ها، گرفتار عذاب خواهد شد. 33



ما بر سر مردم این شهر به‌سزای کار بسیار زشتی که دائم مشغولش هستند، عذابی سخت از آسمان فرو می‌فرستیم.» 34



البته آثار واضحی از آن شهر باقی گذاشتیم، برای مردمی که عقلشان را به‌کار می‌اندازند. 35



برای راهنمایی مردم مَدیَن، همشهری‌شان شُعیب را فرستادیم. او می‌گفت: «مردم! خدا را بپرستید و به آخرت امید ببندید و باخیره‌سری، در جامعه آشوب راه نیندازید.» 36



ولی به دروغگویی متهمش کردند. دست‌آخر، زلزلۀ ویرانگری در برِشان گرفت و آن‌وقت زیر آوارِ خانه‌هایشان به‌زانو درآمدند. 37



مردمِ عاد و ثمود را هم نابود کردیم. سرنوشت شومشان از خانه‌های خالی و خرابشان پیداست. شیطان کارهای زشتشان را در نظرشان رنگ‌ولعاب داد و از راه خدا بازشان داشت؛ با آنکه قبلاً بابصیرت و درستکار بودند! 38



همچنین، قارون و فرعون و هامان را نابود کردیم. البته موسی آیه‌ها و معجزه‌های روشنی برایشان آورد؛ اما آن‌ها در زمین تکبر به‌خرج دادند. به‌هرحال، از چنگ ما نتوانستند فرار کنند. 39



پس گریبان همه‌شان را به‌سزای گناهانشان گرفتیم: بر سر بعضی طوفان شن فرستادیم، بعضی دیگر را غرّشی وحشت‌زا در بر گرفت، بعضی را در قعر زمین فرو بردیم و بعضی را هم غرق کردیم. خدا بنا نداشت که به آن‌ها بد کند؛ بلکه خودشان به خودشان بد می‌کردند. 40



حالِ بت‌پرست‌هایی که به‌جای خدا کس‌وکاری برای خودشان انتخاب می‌کنند، مثل حالِ عنکبوت است که با تارهایش خانه‌ای ساخته است! ای‌کاش می‌دانستند که سست‌ترینِ خانه‌ها خانۀ عنکبوت است! 41



خدا می‌داند که آن‌ها چه چیزهای بی‌ارزشی را به‌جای خدا صدا می‌زنند. او شکست‌ناپذیرِ کاردرست است. 42



این نکته‌ها را برای مردم می‌آوریم؛ ولی فقط افراد خوش‌فهم درکشان می‌کنند. 43



خدا آسمان‌ها و زمین را بر اساس‏ حکمت آفرید. در این آفرینش، برای مؤمنان نشانه‌ای از یکتاییِ خداست. 44



پیامبر! هر چقدر از آیه‌های قرآن را که به تو وحی شده است، به‌دقت بخوان. نماز را هم با آدابش بخوان که نماز جلوی کارهای زشت و ناپسند را می‌گیرد و البته از آن مهم‌تر یادکردن خداست. خدا ریزه‌کاری‌های گفتار و رفتارتان را می‌داند. 45





قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 95:20

مشخصات

تصاویر

پایگاه قرآن