فهرست

قرآن ترجمه - جزء بیست و سوم

  • 1 قطعه
  • 100':09" مدت زمان
  • 327 دریافت شده
قرآن ترجمه حجت الاسلام ملکی با صدای محمد حسین سعیدیان و گویندگی علی همت مومیوند
جزء بیست و سوم شامل آیات یس ٢٨ تا آخر، صافات، ص، زمر ١ تا ٣١ می باشد.

بعد از شهادتش، برای نابودی قومش سپاه آسمانی فرو نفرستادیم. کلاً برای عذاب‌دادن قومی، لشکر فرو نفرستاده‌ایم؛ 28



بلکه عذابشان غرّشی وحشت‌زا بود و تمام! همگی درجا خشکشان زد! 29



افسوس بر مردم! که هر پیامبری برای راهنمایی‌شان آمد، بدون استثنا، به‌مسخره‌اش گرفتند. 30



مگر نمی‌بینند که قبل از آن‌ها چه نسل‌های زیادی را نابود کردیم و دیگر آن‌ها به‌سوی این‌ها برنمی‌گردند؟! 31



بدون استثنا، همه‌شان در پیشگاه ما احضار می‌شوند! 32



در زمین‌های مرده، نشانه‌ای از یکتاییِ خدا برای بت‌پرست‌هاست. زمین‌ها را زنده می‌کنیم و از دلش دانه‌های مختلفی می‌رویانیم تا از آن تغذیه کنند. 33



باغ‌های خرما و انواع انگور در آن پدید می‌آوریم و چشمه‌ها در آن می‌جوشانیم 34



تا از میوۀ آن باغ‌ها استفاده‌ها کنند؛ درحالی‌که خودشان میوه‌ها را عمل نیاورده‌اند. پس چرا شکر نمی‌کنند؟! 35



شگفتا کسی که همۀ نرها و ماده‌ها را آفرید، از نباتات و حیوانات گرفته تا خودِ انسان‌ها و موجودات ناشناخته. 36



نشانه‌ای دیگر برای آن‌ها. با بیرون‌بردن روز، شب را فراگیر می‌کنیم و یک‌دفعه آن‌ها در تاریکی فرو می‌روند. 37



خورشید هم با آنکه ثابت است، انگار حرکت می‌کند. این است اندازه‌گیریِ آن شکست‌ناپذیرِ دانا. 38



ماه را به‌شکل‌های مختلفی درمی‌آوریم؛ تا اینکه دوباره مثل شاخۀ خمیده و کهنۀ خرما، به‌صورت هلالی نازک، دربیاید. 39



نه خورشید با ماه برخورد می‌کند و نه شب از روز جلو می‌افتد. هریک از خورشید و ماه و اجرام آسمانیِ دیگر در مداری در حرکت است. 40



نشانه‌ای دیگر برای آن‌ها. خود و خانواده‌هایشان را در کشتی‌های مجهز سوار می‌کنیم 41



و همانندش، وسایل‌نقلیۀ زمینی و هوایی برایشان آفریده و می‌آفرینیم. 42



اگر بخواهیم، غرقشان می‌کنیم. آن‌وقت نه فریادرسی دارند و نه نجات داده می‌شوند؛ 43



مگر اینکه خودمان به آن‌ها رحم کنیم و مدتی دیگر از زندگی بهره‌مند شوند. 44



وقتی به آن‌ها می‌گویند: «بترسید از کارهای فرداهایتان و عاقبت کارهای دیروزتان! تا لطف خدا شامل حالتان شود»، نشنیده می‌گیرند. 45



هر نشانه‌ای از نشانه‌های خدا برایشان می‌آید، اعتنایی به آن نمی‌کنند. 46



وقتی از آن‌ها می‌خواهند: «از چیزهایی که خدا روزی‌تان کرده، در راه خدا خرج کنید»، بی‌دین‌ها به مؤمنان می‌گویند: «بدهیم کسی بخورد که اگر خدا می‌خواست، خودش سیرش می‌کرد؟! معلوم است که خیلی از واقع دورید!»{در جواب این ثروتمندان خودخواه باید گفت: اگر خدا می‌خواست، همۀ مردم را ثروتمند و سالم و بی‌مشکل می‌آفرید؛ ولی خدا با فقیرکردن یکی و ثروتمندکردن دیگری می‌خواهد هر دو را امتحان کند: اوّلی را به صبر و قناعت و دومی را به بخشش و گشاده‌دستی. انسان‌ها با مشکلات و نعمت‌ها آزمایش می‌شوند: بیمار با بیماری‌اش، سالم با سلامتی‌اش، مسئول با مسئولیتش، دانشمند با دانشش و... .} 47



و ادامه می‌دهند: «اگر راست می‌گویید، این وعدۀ عذاب کِی می‌رسد پس؟!» 48



انگار فقط منتظر یک غرّش وحشت‌زایند که در گیرودارِ همین بگومگوها، آن‌ها را فرا بگیرد! 49



درآن‌حال، نه دیگر فرصت وصیت پیدا می‌کنند و نه فرصت مراجعه به خانه و خانواده‌شان! 50



همین‌که در شیپور قیامت بدمند، ناگهان آن‌ها از گورها به‌طرف خدا می‌شتابند. 51



می‌گویند: «ای وایِ ما، چه کسی ما را از قبرهایمان زنده بیرون آورد؟! این همانی است که خدای رحمان وعده داده بود. پیامبران هم راست می‌گفتند.» 52



شروع قیامت فقط یک فریاد تکان‌دهنده است: ناگهان همه‌شان در پیشگاه ما احضار می‌شوند. 53



آنجا به کسی ذره‌ای ستم نمی‌شود و فقط با همان کارهایی مجازات می‌شوید که دائم مشغولش بودید. 54



بهشتیان، در آن روز، به خوش‌گذرانی مشغول‌اند. 55



آن‌ها و همسرانشان زیر سایه‌هایی آرام‌بخش بر تخت‌ها لَم داده‌اند. 56



آنجا از میوه‌های رنگارنگ برخوردارند و کلاً هرچه دلشان بخواهد، مهیاست. 57



«سلام بر شما.» این صدایی است دلنشین از طرف خدای مهربان. 58



در مقابل، به گناهکارها می‌گویند: «از صف خوبان جدا شوید!» 59



فرزندان آدم! مگر سفارشتان نکردم از شیطان اطاعت نکنید که او دشمن علنیِ شماست؟! 60



و اینکه فقط از من اطاعت کنید که راه درست همین است؟! 61



قطعاً شیطان جمعیت زیادی از شما را گمراه کرد. پس چرا عقلتان را به‌کار نمی‌انداختید؟! 62



این همان جهنمی است که به شما وعده داده می‌شد. 63



حالا، به‌سزای بی‌دینی‌تان، در آن سرخ‌ و سوخته شوید! 64



امروز بر دهان‌هایشان مُهر سکوت می‌زنیم! دست‌هایشان با ما حرف می‌زنند و پاهایشان شهادت می‌دهند که صاحبانشان چه کرده‌اند! 65



اگر می‌خواستیم، در همین دنیا چشم‌هایشان را کور می‌کردیم؛ آن‌وقت، راهشان را هم گم می‌کردند. اصلاً، چطور جلوی پایشان را می‌دیدند؟! 66



اگر می‌خواستیم، درجا خشکشان می‌کردیم که دیگر نه راهِ پس داشته باشند و نه راهِ پیش! 67



هرکه عمرش را طولانی کنیم، به‌عکس، توان ذهنی و جسمی‌اش را تحلیل می‌بریم. پس چرا عقلشان را به‌کار نمی‌اندازند که عذابشان برایمان کاری ندارد؟! 68



به پیامبر شعر یاد نداده‌ایم. اصلاً شعر و شاعری در شأن او نیست. این کتاب فقط مایۀ یادآوری و قرآنی روشنگر است 69



تا مؤمنان زنده‌دل را هشدار بدهد و وعدۀ عذاب برای کافران مرده‌دل حتمی بشود. 70



مگر نمی‌بینند ما با دست توانای خود برایشان چهارپایانی آفریده‌ایم که در اختیارشان باشند؟! 71



برایشان رامشان کردیم: از بعضی سواری می‌گیرند، از بعضی تغذیه می‌کنند، 72



از منافعشان استفاده می‌برند و از شیرشان می‌نوشند. پس چرا شکر نمی‌کنند؟! 73



بت‌پرست‌ها به‌جای خدا معبودهایـی به‌پرستش گرفته‌اند؛ بلکه از این راه یاری بشوند! 74



ولی بت‌ها توانِ یاری‌شان را ندارند. در قیامت، بت‌پرست‌ها را احضار خواهند کرد تا سیاهی‌لشکرِ بت‌ها باشند! 75



پس حرف‌های بیجایشان غصه‌دارت نکند؛ چون ما می‌دانیم چه‌ها پنهان می‌کنند و چه‌ها آشکار. 76



مگر انسان نمی‌بیند که ما او را از ذره‌ای ناچیز آفریده‌ایم و او به‌جای دوستی با ما، یک‌دفعه دشمنی سرسخت می‌شود؟! 77



و درحالی‌که آفرینش خودش را فراموش کرده است، استخوان پوسیده‌ای به رخ ما می‌کشد و می‌گوید: «این استخوان‌ها را چه کسی دوباره زنده می‌کند، آن‌هم وقتی پوسیده باشد؟!» 78



بگو: «همان کسی زنده‌اش می‌کند که اول‌بار آفریدش. او حالِ هر مخلوقی را می‌داند. 79



همان کسی که از درخت سبز، آتشی سرخ برایتان آفریده تا هر زمان که بخواهید، با آن، آتش روشن کنید.» 80



کسی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، مگر نمی‌تواند مثل بدن‌هایشان را بیافریند؟! چرا، می‌تواند؛ زیرا او آفریننده‌ای داناست. 81



وقتی چیزی را بخواهد، فقط تا فرمان بدهد: «باش»، به‌سرعت به‌وجود می‌آید. 82



منزّه است او که واقعیت‌های پشت‌صحنۀ هر موجودی دست اوست و آخرِ سر هم، به‌سوی او برِتان می‌گردانند. 83

سوره صافّات



به نام خدای بزرگوار مهربان



قسم به صف‌کشیدگان برای وحی‌آوری، چه صفی! 1



و به بازدارندگان شیطان‌ها از وحی‌دزدی، چه بازداشتنی! 2



و به تلاوت‌کنند‌گان وحى بر نبی 3



که به‌یقین معبودتان هست یکی؛ 4 همان صاحب آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست و صاحب مشرق‌ها.{خورشید هر روز از نقطه‌اى غیر از نقطۀ روزِ قبل طلوع و غروب مى‌کند یا اینکه چون زمین کروى است، هر نقطه‌اى از آن، مشرق و مغرب مخصوص به خود را دارد.} 5



ما آسمانِ دنیا را به‌زیور ستاره‌ها، چشم‌نواز ساخته‌ایم 6



و از دسترس هر شیطان سرکشی حفظش کرده‌ایم؛ 7



طوری‌که از رفتن به عالمِ بالا منع می‌شوند و از هر سو هدف قرار می‌گیرند 8



تا دور شوند؛ مگر کسی که دزدکی گوش دهد که آن‌وقت شهابی شکافنده تعقیبش می‌کند. عذابی همیشگی هم منتظرشان است!{این‌طور آیه‌های قرآن که کم هم نیستند، مثال‌هایی است برای به‌تصویرکشیدنِ حقایقِ خارج از حس، تا نامحسوس‌ها محسوس شود. دراینجا، منظور این است که هر بار شیطان‌ها وجنّی‌ها بخواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند و ازاسرار آفرینش وحوادث آینده سر دربیاورند،فرشتگان بانورى ملکوتی که شیطان‌ها و جنّی‌ها تاب تحملش راندارند، دورشان مى‌کنند.} 9و10



از منکران معاد بپرس: «آفرینش دوبارۀ آن‌ها سخت‌تر است یا آفریده‌های دیگر ما؟!» ما آن‌ها را اول‌بار از گِلی چسبناک آفریدیم. 11



درحالی‌که حرف‌هایت را به‌مسخره گرفته‌اند، تو از انکارشان در تعجبی! 12



وقتی به آن‌ها تلنگر بزنند، به‌خود نمی‌آیند. 13



وقتی‌هم معجزه‌ای ببینند، حسابی مسخره می‌کنند 14



و می‌گویند: «این علناً جادوجنبل است و بس. 15



بعد از اینکه مردیم و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدیم، یعنی باز واقعاً زنده می‌شویم؟! 16



آن‌وقت نیاکانمان چطور؟!» 17



بگو: «بله زنده می‌شوید، آن‌هم با خواری‌وخفت!» 18



این زنده‌شدن فقط به یک‌فریاد است و یک‌دفعه، مات‌ومبهوت منظرۀ قیامت را نگاه می‌کنند! 19



می‌گویند: «ای وایِ ما، این است روز جزا!» 20



این همان روز داوری است که همیشه دروغش می‌دانستید. 21



این بت‌پرست‌های بدکار را با هم‌قطارها و بت‌هایشان که به‌جای خدا می‌پرستیدند، جمع کنید و به‌طرف جهنم ببرید! 22و23



البته کمی نگهشان دارید تا از آن‌ها پرسیده شود. 24



«چه‌تان شده که کمکی به هم نمی‌کنید؟!» 25



امروز دیگر در برابر حق تسلیم‌اند. 26



رو به همدیگر می‌کنند و به سرزنشِ هم مى‌پردازند,27



پیروان می‌گویند: «شما بودید که با ترفندِ خیرخواهی سراغ ما می‌آمدید!» 28



پیشوایان می‌گویند: «به ما چه مربوط! شما خودتان ایمان نداشتید. 29



از طرف ما که هیچ زوری بالای سرتان نبود! تازه، خودتان جماعتی سرکش بودید. 30



به‌هرحال، وعدۀ عذاب الهی بر همۀ ما حتمی شده و به‌ناچار آن را می‌چشیم. 31



بله، از روی اختیارِ خودتان گمراهتان کردیم. آخر، خودمان هم گمراه بودیم.» 32



آن روز همگی‌شان در عذاب مشترک‌اند. 33



ما با گناهکارها این‌طور برخورد می‌کنیم؛ 34



چون‌که وقتی به آن‌ها می‌گفتند: «معبودی جز خدا نیست»، تکبر می‌کردند 35



و می‌گفتند: «به‌خاطر خیال‌بافی دیوانه، دست از معبودهایمان برداریم؟!» 36



درحالی‌که او حقیقت را آورده بود و پیامبران گذشته را تأیید می‌کرد. 37



البته شما عذاب دردناک جهنم را می‌چشید 38



و فقط با همان کارهایی مجازات می‌شوید که دائم مشغولش بودید. 39



ازآن‌طرف، بندگان نابِ خدا 40



رزق‌وروزی مخصوصی دارند:{مخلَصین خودشان را براى خدا خالص می‌کنند و خدا هم آنان را براى خودش خالص می‌سازد؛ یعنى دیگر در دل‌هایشان جایى برای غیر خدا باقى نمی‌ماند وجز خدا به چیز دیگرى مشغول نیستند. وسوسه‌های شیاطین جنّی وانسی هم نه‌تنها دردلشان اثر نمی‌گذارد، بلکه آنان رابیشتر به‌یاد خدا می‌اندازد.} 41



با احترام ویژه‌ای، از انواع میوه‌ها برخوردارند. 42



در باغ‌هایی پُرنازونعمت، 43



روبه‌روی هم روی تخت‌ها لَم داده‌اند. 44



با پیاله‌هایی از شراب بهشتی، دورشان می‌گردند: 45



صاف و زلال است و لذت‌بخش برای نوشندگان! 46



نه ضرری دارد و نه از نوشیدنش دچار بدمستی می‌شوند. 47



در کنارشان دلبرانی‌اند پُرناز و غمزه و درشت‌چشم. 48



انگار گوهری در صدف‌اند. 49



آن بندگان ناب، رو به همدیگر می‌کنند و از گذشتۀ هم می‌پرسند. 50



یکی از آن میان می‌گوید: «راستی، من همنشینی در دنیا داشتم که مُدام می‌گفت:’تو باور می‌کنی که قیامتی در کار باشد؟! 51و52



یعنی بعد از اینکه مردیم و مشتی خاک و استخوان شدیم، جزا داده می‌شویم ؟!‘» 53



ادامه می‌دهد: «شما خبری از او دارید؟» 54



خودش از بالا نگاهی می‌اندازد و او را وسط جهنم می‌بیند. 55



به او می‌گوید: «واقعاً که نزدیک بود مرا هم به درۀ هلاکت بیندازی! 56



اگر لطف خدا نبود، حضورم در جهنم حتمی بود.» 57



بعد، به بهشتی‌ها می‌گوید: «جز همان بار اوّلی که در دنیا مردیم، دیگر نمی‌میریم؟! ما هرگز عذاب نمی‌شویم؟! چه خوب! 58و59



این است همان کامیابی بزرگ! 60



برای یک‌چنین پاداشی است که تلاش‌کنندگان باید تلاش کنند!» 61



حالا، برای پذیرایی، این بهتر است یا درخت زقّوم؟! 62



ما درخت زقّوم را وسیله‌ای برای عذاب بدکارها در نظر گرفتیم. 63



درختی است که در قعر جهنم می‌رویَد. 64



میوه‌اش شبیه کلّۀ شیاطین است! {زقّوم و به‌احتمالی، نام میوۀ درختی است به نام «اَستَن» که بسیار زشت و تلخ و بدبوست. }65



بدکارها به‌ناچار از آن می‌خورند و شکم‌هایشان را از آن پر می‌کنند. 66



برای نوشیدنیِ روی میوه هم، چرکابه‌ای جوشان در کناره‌های جهنم برایشان گذاشته‌اند 67



که بعد از نوشیدنش، باز به‌طرف جهنم برمی‌گردند. 68



با آنکه آن‌ها می‌دیدند که پدرانشان گمراه‌اند؛ 69



ولی چشم‌وگوش‌بسته دنبالشان راه افتاده بودند. 70



قبل از بت‌پرست‌های مکه هم، بیشترِ گذشتگان گمراه شده بودند؛ 71



با اینکه قطعاً میانشان هشداردهندگانی فرستاده بودیم. 72



پس ببین چه شد عاقبت هشدارداده‌شده‌ها! 73



فقط بندگان ناب خدا نجات پیدا کردند. 74



نوح برای کمک‌خواهی صدایمان زد. خوب اجابت‌کننده‌ای بودیم ما! 75



او و خانواده و پیروانش را از فشار طاقت‌فرسای زندگی در میان بی‌دین‌ها نجات دادیم. 76



فقط نسل او را ماندگار کردیم 77



و نامی نیک از او در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 78



سلام خدا بر نوح از طرف همۀ جهانیان. 79



ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 80



او بندۀ باایمان ما بود. 81



بعد، دیگرانی را که به خدا ایمان نیاوردند، غرق کردیم. 82



ابراهیم از پیروان نوح بود 83



که با دلی پاک به خدا ایمان آورد. 84



به مردم و عمویش آزر گفت: «این‌ها دیگر چیست که می‌پرستید؟! 85



به‌جای خدا، سراغ معبودهای دروغین می‌روید؟! 86



دربارۀ صاحب جهانیان چه فکری می‌کنید؟!» 87



برای نرفتن به مراسم جشن، نگاهی به ستاره‌ها انداخت 88



و گفت: «من حالم خوب نیست.» 89



مردم با بی‌محلی به او، گذاشتند و رفتند. 90



ابراهیم مخفیانه به‌طرف بت‌هایشان رفت و با طعنه گفت: «چرا چیزی نمی‌خورید؟! 91



چه‌تان شده که حرف نمی‌زنید؟!» 92



بعد، نزدیکشان رفت و با ضربه‌هایی محکم دَرهمشان شکست. 93



مردم تا فهمیدند، سریع سراغش آمدند. 94



ابراهیم گفت: «بت‌هایی را می‌پرستید که خودتان تراشیده‌اید؟! 95



با آنکه خدا شما و بت‌هایی را که می‌سازید، آفریده است.» 96



سران بت‌پرست پیشنهاد دادند: «کورۀ آتشی بسازید و در آن پرتش کنید.» 97



برایش نقشه‌ای کشیدند؛ ولی نقش‌برآبش کردیم و خواروخفیفشان ساختیم. 98



گفت: «من، برای تبلیغ دین، می‌روم جای دیگری که خدا نشانم بدهد. 99



خدایا، بچه‌های شایسته‌ای به من ببخش.» 100



پس به تولد پسری عاقل به نام اسماعیل مژده‌اش دادیم. 101



وقتی به سنّی رسید که می‌توانست همپای پدر کار کند، ابراهیم به او گفت: «گل‌پسرم، دائم در خواب می‌بینم که دارم قربانی‌ات می‌کنم! نظر تو چیست؟» گفت: «پدرجان، هر کاری را که دستور می‌گیرید، انجام دهید. اِن‌شاءالله می‌بینید که صبورم.» 102



وقتی هر دو تسلیم فرمان خدا شدند و پدر به‌پهلو خواباندش،... {شاید به‌دلیل جان‌سوزبودن این قسمت از داستان، خدای مهربان ذکرش نکرده است.} 103



و صدایش زدیم: «ابراهیم! 104



به خوابِ خود جامۀ عمل پوشاندی.» ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 105



این حادثه آزمایشی بود دشوار. 106



در ضمن، قربانیِ باارزشی فدای اسماعیل کردیم 107



و نامی نیک از ابراهیم در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 108



سلام خدا بر ابراهیم. 109



به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 110



او بندۀ باایمان ما بود. 111



باز، به تولد بچه‌ای دیگر به نام اسحاق مژده‌اش دادیم. او پیامبری شایسته بود. 112



خیر و برکتمان را هم شامل حال ابراهیم و اسحاق کردیم. از نسلشان بعضی درستکار بودند و بعضی حسابی به خود بد می‌کردند. 113



بر موسی و هارون هم یقیناً منّت گذاشتیم. 114



آن دو و قومشان را از فشار طاقت‌فرسای اسارت در چنگ فرعونیان نجات دادیم. 115



آن‌قدر یاری‌شان کردیم تا بالاخره پیروز شدند. 116



به آن دو کتابی بسیار روشنگر دادیم. 117



هر دویشان را در راه درست زندگی قرار دادیم 118



و نامی نیک از آن دو در میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 119



سلام خدا بر موسی و هارون. 120



ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 121



آن دو، بندۀ باایمان ما بودند. 122



الیاس هم پیامبر خدا بود. 123



به مردم گفت: «چرا مراقب عقیده و رفتارتان نیستید؟! 124



بت بَعل را می‌پرستید و بهترین آفریننده را رها می‌کنید؟! 125



همان خدایی که صاحب‌اختیار شما و نیاکان شماست؟!» 126



پس او را دروغگو دانستند. این جماعت را برای حسابرسی احضار می‌کنند! 127



فقط بندگان ناب خدا حساب‌کشی نمی‌شوند. 128



نامی نیک از او میان آیندگان به‌یادگار گذاشتیم. 129



سلام خدا بر الیاس. 130



ما به درستکاران این‌طور پاداش می‌دهیم. 131



او بندۀ باایمان ما بود. 132



لوط هم پیامبر خدا بود. 133



او و همۀ خانواده‌اش را نجات دادیم؛ 134



جز زن پیرش را که با جامانده‌ها گرفتار عذاب شد. 135



آن‌وقت دمار از روزگار بقیۀ مردم شهر درآوردیم. 136



در سفرهایتان، صبح و شب از کنار ویرانه‌های شهرشان رد می‌شوید. پس چرا عقلتان را به‌کار نمی‌اندازید؟! 137و138



یونس هم پیامبر خدا بود. 139



وقتی از ایمان‌آوردن مردم ناامید شد، به‌طرف کشتی مجهزی گریخت. 140



با مسافران قرعه انداخت و باخت: او را گرفتند و به دریا انداختند! {دو احتمال داده‌اند: 1. دریا طوفانی بود و کشتی سنگین. برای سبک‌کردنش ناچار شدند یک نفر را بیرون بیندازند؛ 2. نهنگی حمله کرده بود. صلاح دیدند یک نفر قربانیِ همه شود تا نهنگ او را بخورد و کشتی را رها کند و برود.} 141



پس نهنگ او را بلعید! یونس با آن فرارش، مستحق سرزنش بود. 142



اگر او تسبیح‌گوی خدا نبود، 143



تا روز قیامت در شکم نهنگ می‌ماند! 144



درحالی‌که بی‌حال بود، او را به ساحلی بدون گیاه انداختیم 145



و نوعی کدو بالای سرش رویاندیم تا سایه‌بانش باشد. 146



دوباره او را به‌سوی همان جمعیتِ بیش از ‌صدهزارنفریِ نینوا فرستادیم. 147



این‌بار به یونس ایمان آوردند. ما هم تا آخر عمرشان از نعمت‌های دنیا بهره‌مندشان کردیم. 148



محمد! از بت‌پرست‌ها بپرس که دخترها برای خدا باشد و پسرها برای آن‌ها؟! 149



مگر شاهد بودند که فرشته‌ها را مؤنث آفریدیم؟! 150



بدان که آن‌ها از سرِ تهمتِ ناروا می‌گویند: 151



«خدا فرزند آورده است.» آن‌ها یقیناً دروغ می‌گویند. 152



آیا خدا دخترها را بر پسرها ترجیح داده است؟! 153



چه‌تان شده که این‌طور قضاوت می‌کنید؟! 154



پس چرا به‌خود نمی‌آیید؟! 155



دلیل قانع‌کننده‌ای بر ادعای خود دارید؟! 156



اگر راست می‌گویید، دلیل و مدرکتان را رو کنید! 157



آن‌ها بین خدا و جن‌ها رابطۀ خویشاوندی قائل می‌شوند؛ با آنکه جن‌ها به‌خوبی می‌دانند برای حسابرسی احضارشان می‌کنند. 158



خدا به‌دور است از توصیف‌هایی که می‌کنند. 159



فقط بندگان ناب خدا به‌شایستگی توصیفش می‌کنند. 160



بنابراین شما و بت‌هایتان نمی‌توانید کسی را از راه خدا به‌در کنید؛ 161و162



مگر کسی را که با اختیار خودش راهیِ جهنم باشد. 163



فرشتگان می‌گویند: «هریک از ما جایگاهی معیّن دارد. 164



ما همه، برای اجرای فرمان، صف بسته‌ایم. 165



ما همه تسبیح‌گوی اوییم.» 166



بت‌پرست‌های مکه با قاطعیت می‌گفتند. 167



«اگر پیش ما هم کتابی بود مثل کتاب‌های آسمانی گذشتگان، 168



ما حتماً بندۀ ناب خدا می‌شدیم!» 169



ولی حالا که قرآن نازل شده، باورش نمی‌کنند. بالاخره نتیجۀ انکارشان را خواهند فهمید. 170



البته وعدۀ ما در حق بندگانمان که به پیامبری فرستاده شده‌اند، حتمی شده است,171



آنان در همه‌حال یاری می‌شوند 172



و سپاهیان ما پیروزِ میدان‌اند. 173



پس تا مدتی از آن‌ها رو بگردان 174



و حال و روزشان را تماشا کن که نتیجۀ کارهایشان را خواهند دید! 175



حالا، باز هم عذاب فوری می‌خواهند؟! 176



وقتی عذاب از درودیوار بر سرشان ببارد، روزگارشان سیاه است آن هشدارداده‌شده‌ها! 177



بله، تا مدتی از آن‌ها رو بگردان 178



و تماشا کن که بالاخره نتیجۀ کارهایشان را خواهند دید! 179



به‌دور است خدای شکست‌ناپذیر از توصیف‌هایی که می‌کنند.{معصومان بزرگوار به ما سفارش کرده‌اند که وقتی از جای خود برمی‌خیزیم، این آیه و دو آیۀ بعدش را بخوانیم.} 180



سلام خدا بر پیامبران الهی 181



و خدا را سپاس که صاحب جهانیان است. 182

سوره ص



به نام خدای بزرگوار مهربان



صاد. قسم به قرآنِ پُرعبرت که تو هشداردهنده‌ای؛ 1



ولی بت‌پرست‌های بی‌دین دچار غرور و لج‌بازی‌اند. 2



چه ملت‌های زیادی را قبل از آن‌ها نابود کردیم. فریادشان بلند بود؛ ولی دیگر کار از کار گذشته بود! 3



بت‌پرست‌ها تعجب کردند که هشداردهنده‌ای از جنس خودشان برایشان آمده است. آن‌ها گفتند: «این جادوگری است حسابی دروغگو! 4



آیا همۀ معبودها را یک‌کاسه کرده است؟! واقعاً چیز عجیبی است این!» 5



سران آن‌ها راه افتادند که: «مردم! بروید و در عبادت بت‌هایتان ثابت‌قدم باشید. او می‌خواهد با ادعای پیامبری، بر شما ریاست کند! 6



چنین حرفی را در آیین‌های دیگر نشنیده‌ایم. این فقط یک آیین ساختگی است. 7



آیا از میان همۀ ما، قرآن فقط بر او فرستاده شده؟!»اصلاً، آن‌ها به خودِ قرآن هم مشکوک‌اند. نخیر، بلکه هنوز عذابم را نچشیده‌اند! 8



مگر گنجینه‌های رحمت خدای شکست‌ناپذیرِ بخشنده‌ات دست آن‌هاست که هرکس را بخواهند، محروم کنند؟! 9



مگر فرمانرواییِ آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست، مال آن‌هاست‌؟! اگر بله، پس با هر وسیلۀ ممکنی بالا بروند و جلوی وحی را بگیرند! 10



این‌ها خرده‌لشکری شکست‌خورده‌اند و بقایای گروه‌های مخالف؛ 11



یعنی قوم نوح و عاد و فرعونِ شکنجه‌گر که قبل از آن‌ها به پیامبران برچسب دروغگویی زدند. 12



همچنین، قوم ثمود و لوط و اهالی اَیکه. این‌ها گروه‌هایی‌اند که با پیامبران مخالفت کردند.{شهر اَیکه منطقه‌ای جنگلی در مناطق مرزی اردن و عربستان و در همسایگی شهر مَدیَن بود و حضرت شُعیب علاوه بر مردم مَدیَن، مردم ایکه را نیز راهنمایی می‌کرده است.}13



تک‌تکشان پیامبران را به دروغگویی متهم کردند؛ پس عذابم در حقّشان حتمی شد. 14



بت‌پرست‌های زمان تو نیز انگار فقط منتظر یک غرّش وحشت‌زایند که فرصت پلک‌زدن هم ندهد! 15



طعنه می‌زنند: «خدایا، قبل از رسیدن روز حساب، زودتر سهممان را از عذاب بده!» 16



در برابر یاوه‌سرایی‌شان صبوری کن و به‌یاد بندۀ خوبمان داوودِ توانمند بیفت. او خدامحور بود. 17



ما کوه‌ها و پرنده‌ها را دسته‌جمعی رام کردیم تا به‌همراهش صبح و شب تسبیح‌گوی ما باشند. همگی خدامحور بودند. 18و19



پایه‌های حکومتش را هم محکم کردیم و حکمت و قضاوت به او بخشیدیم. 20



پیامبر! آیا تابه‌حال داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه داوود بالا رفتند، به گوشَت خورده است؟ 1- {گویا در زمان‌های قدیم، برای انجام عبادت و به‌منظور امنیت و آرامش بیشتر، سکوهای بلندی می‌ساختند و بر روی آن‌ها مشغول نماز و رازونیاز می‌شدند.} 2- {در این ماجرا خدای حکیم با شبیه‌سازی دو تن از فرشتگانش به‌صورت آدم می‌خواست حضرت داوود(ع) را در مهارتِ قضاوت، پخته‌تر و آب‌دیده‌تر کند. طرز عجیب‌وغریبِ آمدنشان به عبادتگاه داوود(ع) شاید برای آموختن این بود که اودر موقعیت‌ های سخت قضاوت، دچار احساسات شخصی نشود.} 21



وقتی این‌طور یک‌دفعه‌ای پیش داوود آمدند و او از حضورشان جا خورد، گفتند: «نترس! ما دو طرفِ یک دعواییم. یکی‌مان به آن‌یکی بد کرده است. میان ما به‌حق داوری کن و از عدالت خارج نشو. راه‌حل مناسبی هم جلوی پایمان بگذار.» 22



یکی‌شان گفت: «این برادر من است. او نود و نه گوسفند دارد و من یک گوسفند؛ اما او می‌گوید: ’آن یک گوسفند را هم به من بده!‘ دارد حرف زور می‌زند.» 23



داوود گفت: «برادرت به تو ظلم کرده که می‌خواسته گوسفند تو را اضافه کند به گوسفندهای خودش. خیلی از شریک‌ها به حق خودشان قانع نیستند و به هم ظلم می‌کنند، مگر مؤمنان درستکار که آن‌ها هم خیلی کم‌اند.» البته داوود فهمید که به احتمال زیاد با این صحنه‌سازی او را آزمودیم؛ پس برای قضاوت عجولانه‌اش، از خدا آمرزش خواست و سر فرود آورد و به درگاهش رو کرد. 24



ما هم لغزشش را بر او بخشیدیم. او پیشمان والامقام است و خوش‌عاقبت. 25



داوود! ما تو را نمایندۀ خود در زمین کردیم. میان مردم به‌حق داوری کن و تابع میل خودت نباش که از راه خدا منحرفت می‌کند. کسانی که از راه خدا منحرف می‌شوند، روز حساب را فراموش کرده‌اند و به‌سزای این فراموشی، عذابی سخت نصیبشان می‌شود. 26



آسمان و زمین را و آنچه میان آن‌هاست، بیهوده و بی‌هدف نیافریده‌ایم. این خیال بی‌دین‌هاست. پس وای بر بی‌دین‌ها از آتش! 27



آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای خوب کرده‌اند، با جماعت فاسد یکی می‌کنیم؟! آیا خودمراقبان را مثل تبهکارها در نظر می‌گیریم؟! 28



این قرآن کتابی است پُرخیر و برکت که آن را به‌سوی تو فرستادیم تا مردم در آیه‌هایش دقت کنند و مردم عاقل به‌خود بیایند. 29



به داوود سلیمان را بخشیدیم. خوب بنده‌ای بود! بله، خدامحور بود. 30



عصرگاهان‌ اسب‌های اصیل و تندرو را در برابر سلیمان به‌نمایش گذاشتند. 31



گفت: «من این اسب‌ها را به‌خاطر خدا و استفاده در جبهه‌ها دوست دارم.» غرق تماشایشان بود تا از نظرها غایب شدند. 32



رژۀ اسب‌ها به‌قدری جالب بود که دستور داد: «پیش من برِشان گردانید.» پس با دست‌کشیدن بر ساق و یال‌هایشان شروع کرد به نوازششان. 33



در ضمن، او را آزمودیم و جسد بچه‌اش را روی تخت پادشاهی‌اش انداختیم؛ آن‌وقت رو به درگاه ما آورد و گفت: «خدایا، مرا بیامرز و حاکمیتی در اختیارم بگذار که جز من کسی مانندش را نداشته باشد. تنها تویی بخشنده.»1- {سلیمان(ع) امید داشت فرزندان پرشماری از همسرانش به‌دنیا بیایند. او با خود گفت: «فرزندانم در ادارۀ کشور و عرصۀ جنگ به من کمک خواهند کرد.» غفلتی از او سر زد و «إن‌شاءالله» نگفت؛ یعنی جمله‌اى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همۀ احوال است. پس هیچ فرزندى روزی‌اش نشد، جز بچه‌اى ناقص! سلیمان(ع) که راز این آزمون را در غفلت خود یافت، توبه کرد و عذر خواست.} 2- {سلیمان(ع) می‌خواست در زمان خودش حکومتی با ویژگی‌های منحصربه‌فرد برپا کند تا راحت‌تر بر مشکلات مُلک و مملکتش فائق آید و زودتر بدخواهانِ همه‌فن‌حریفش را سرکوب کند.} 34و35



پس باد را در اختیار سلیمان گذاشتیم: به‌فرمانش، هر جا که او می‌خواست، به‌راحتی می‌وزید. 36



همچنین، جنّیانِ زِبروزرنگی را که بنّا و غواص بودند 37



و جنّیانِ شروری را که به هم غل‌و‌زنجیر بودند.‌ 38



این است عطای بی‌شمار ما. به هرکه می‌خواهی، ببخش یا از هرکه می‌خواهی، دریغ کن. 39



سلیمان پیشمان والامقام است و خوش‌عاقبت. 40



یادی هم بکن از بندۀ خوبمان، ایوب. وقتی خدا را صدا زد: «شیطان مرا به رنج و بلا مبتلا کرده است!» 41



گفتیم:«پایت رابه زمین بزن تا چشمه‌ای بجوشد: مناسب برای شستن، و خنک برای نوشیدن.» {او خود را در آن آب شست‌وشو داد و از آن نوشید؛ پس تمام ناخوشی‌های جسمی و روحی‌اش شفا یافت.} 42



از سرِ لطفمان، بچه‌های مرده‌اش را زنده کردیم و تازه به‌همان تعداد هم به او بچه دادیم تا مایۀ عبرتی برای مردم عاقل باشد. 43



در ضمن، گفتیم: «دسته‌ای تَرکه به دستت بگیر و همسرت را با آن بزن و قسم خود را نشکن.» بله، ما دیدیم که او صبور بود. خوب بنده‌ای هم بود! چون‌که او خدامحور بود.{در دوران بیماری ایوب(ع) همسرش مرتکب خطایی شد. ایوب(ع) قسم یاد کرد که بعد از بهبودی، با تازیانه ادبش کند. از طرف دیگر، در همان دوران، همسرش تا آخر در کنار او ماند و شریک غم‌هایش بود. خدای مهربان راه‌حلی پیش پایش گذاشت: ایوب(ع) به تعداد ضربه‌هایی که در قسمش ذکر کرده است، ترکه جمع کند و دستۀ ترکه را فقط یک بار به همسرش بزند تا هم قسمش نشکسته باشد و هم همسرش آزار نبیند.} 44



از بندگان توانمند و بابصیرتمان هم یاد کن:‌ ابراهیم و اسحاق و یعقوب. 45



ما با این ویژگی نابشان کردیم: بودن به‌یاد آخرت. 46



آنان در پیشگاه ما جزو خوبان ممتاز بودند. 47



همچنین، یاد کن از اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل که همگی از خوبان روزگار بودند. 48



این قرآن مایۀ یادآوری است. عاقبتی خوش در انتظار خودمراقبان است: 49



باغ‌های همیشه‌سبزی که درهایش به رویشان باز است. 50



درحالی‌که آنجا لَم داده‌اند روی تخت‌ها، میوه‌های فراوان و نوشیدنی‌های گوارا سفارش می‌دهند. 51



در کنارشان دلبرانی‌اند با چشمانی خمار و اندامی زیبا. 52



این چیزی است که برای روز حساب به شما وعده می‌دادند. 53



این همان روزیِ ماست که تمامی ندارد. 54



این برای این‌طرف قصه؛اما آن‌طرف، بد عاقبتی در انتظار طغیانگرهاست. 55



جهنمی که در آن سرخ‌وسوخته می‌شوند و آن بد جایگاهی است! 56



باید نوش جان کنند این آب جوشان و چرکاب را 57



و انواع نوشیدنی‌های دیگر مانند آن را! 58



به پیشوایانشان گفته می‌شود: «پیروانتان هم با شما وارد جهنم می‌شوند و درآتش می‌سوزند.» می‌گویند: «خیر نبینند!» 59



پیروان می‌گویند: «شما خیر نبینید! این وضعی بود که شما برایمان پیش آوردید و اینجا بد جایگاهی است!» 60



بعد می‌گویند: «خدایا، آن‌هایی که این وضع را برای ما پیش آوردند، عذابشان را در آتش دو برابر کن.» 61



جهنمی‌ها می‌گویند: «مردان و زنانی را که جزو اشرار به‌حساب می‌آوردیم، چرا اینجا نمی‌بینیم؟! 62



بی‌جهت آن‌ها را در دنیا به‌مسخره گرفته بودیم؟! یا که چشم‌هایمان درست کار نمی‌کند؟!» 63



این نزاع اهل جهنم حتمی است. 64



بگو: «من فقط یک هشداردهنده‌ام. جز خدای یگانۀ مسلط بر همه، معبود دیگری در کار نیست؛ 65



همان صاحب آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست، آن شکست‌ ناپذیرِ آمرزنده.» 66



بگو: «قرآن رخداد بزرگی است 67



که شما از آن رو گردانید. 68



اگر به من وحی نمی‌شد، محال بود از فرشتگان عالم بالا خبر بگیرم، آن‌وقت که دربارۀ آفرینش آدم بگومگو می‌کردند. 69



فقط برای این به من وحی می‌شود که هشداردهنده‌ای باصراحت باشم.» 70



خدا به فرشتگان فرمود: «دارم بشری می‌آفرینم از گِل. 71



وقتی خلقتش را کامل کردم و به او جان دادم، در برابرش به سجده بیفتید.» 72



همۀ فرشتگان بی‌استثنا سجده کردند؛ 73



جز ابلیس که تکبر کرد و سجده نکرد. اصلاً او بی‌دین بود! 74



خدا از او پرسید: «ابلیس! در برابر موجودی که با دستان خودم آفریده‌ام، چه مانع شد سجده کنی؟! خودت را دست‌بالا گرفتی یا واقعاً بلندمرتبه بودی؟!» 75



جواب داد: «من از او بهترم: مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گِل!» 76



فرمود: «حالا که این‌طور شد، از این موقعیت اخراجی! چون‌که تو رانده‌شده‌ای 77



و تا روز قیامت، مُدام مشمول لعنتِ منی.» 78



گفت: «خدایا، تا روزی که مَردم دوباره زنده می‌شوند، مهلتم بده.» 79



فرمود: «به تو مهلت می‌دهم، 80



نه تا روز قیامت؛ بلکه تا روزی که زمانش را من می‌دانم و بس.» {همان روزی که بشر به کمال بلوغ خود می‌رسد و جوامع انسانی از گناه و شر رهایى می‌یابند و درست زندگی می‌کنند وجز خدا رانمی‌پرستند. در آن دوران، بساط انحراف و ‌بی‌دینی برچیده می‌شود و زندگى آرام و ‌آرمانی رواج می‌یابد و وسوسه‌های شیطانی رنگ می‌بازد.} 81



گفت: «به جاه و جلالت قسم که همگی‌شان را گمراه خواهم کرد، 82



مگر بندگان ناب تو را.» 83



فرمود: «قسم به حق، جهنم را پر می‌کنم از تو و همۀ انسان‌هایی که دنباله‌روَت باشند. حقیقت را می‌گویم.» 84و85



پیامبر! بگو: «من که برای راهنمایی‌تان مزدی از شما نمی‌خواهم! عوام‌فریب هم نیستم. 86



این قرآن فقط مایۀ به‌خودآمدن جهانیان است 87



و به‌مرور زمان، اخبار و حقایقش را حتماً می‌فهمید.» 88

سوره زمر آیات 1 تا 31

زمر



به نام خدای بزرگوار مهربان



این کتاب فرستادۀ خدای شکست‌ناپذیرِ کاردرست است. 1



ما این کتاب را حساب‌شده و هدف‌دار به‌سوی تو فرستادیم؛ پس خدا را با اعتقاد خالص عبادت کن. 2



بدانید عبادت باید فقط خالص برای خدا باشد.عده‌ای که به‌جای او کس‌وکاری برای خود می‌گیرند، این‌طوربهانه می‌آورند: «بت‌ها را فقط برای این می‌پرستیم که به خدا نزدیک‌ترمان کنند!» البته خدا در هر چیزی که سرش اختلاف دارند، بین آن‌ها و یکتاپرستان داوری می‌کند. خدا دروغگوهایی را که حق را می‌پوشانند، به‌حال خودشان رها می‌کند. 3



خدا اگر به‌فرض محال، می‌خواست برای خودش فرزندی انتخاب کند، از بین مخلوقاتش کسی را سوا می‌کرد که خودش می‌خواست! او منزّه از این‌هاست. او یگانه است و مسلط بر همه. 4



آسمان‌ها و زمین را بر اساس‏ حکمت آفرید. در طول سال، مدتی شب‌ها را بلند و روزها را کوتاه می‌کند و مدتی روزها را بلند و شب‌ها را کوتاه. خورشید و ‌ماه را هم در خدمتتان گذاشته است. هریک از آن‌ها مدتی معیّن در مدار خود می‌گردد. بدانید او شکست‌ناپذیرِ آمرزنده است.{بلند و کوتاه‌شدنِ تدریجی شب‌ها و روزهای سال، در بیشترِ مناطق کرۀ زمین، ‌جز منطقه‌هایی که روی خط استوا قرار دارند، فصل‌های مختلف سال را پدید می‌آورد. این تغییر، زمینه را آماده می‌کند برای تنوع آب‌وهوایی و رشد گیاهان و درختان و مواد خوراکیِ گوناگون برای ساکنان زمین.}5



خدا شما را از یک انسان آفرید و از نوع او همسرش را هم آفرید. در ضمن، از ردۀ چهارپایان، چهار جفت برای استفاده‌تان اختصاص داد. خلقت شما را در شکم مادرانتان مرحله‌به‌مرحله در تاریکی‌‌های سه‌گانه کامل کرد: شکم، رحِم، کیسه‌آب. این است خدایی که صاحب‌اختیار شماست. فرمانرواییِ عالم فقط در اختیار اوست. معبودی جز او نیست. پس به کجا می‌برندتان؟! 6



اگر بی‌دینی کنید، خدا بی‌نیاز از دین‌داری شماست. او بی‌دینی را برای بندگانش نمی‌پسندد. حال آنکه اگر شکر کنید، این شکرگزاری را برایتان می‌پسندد. کسی بار گناه کسی را به‌دوش نمی‌کشد. دست‌آخر، به‌سوی خداست برگشتنتان؛ پس شما را از کارهایتان باخبر می‌کند؛ زیرا او می‌داند هر آنچه را در دل‌ها می‌گذرد. 7



تا انسان مشکلی برایش پیش بیاید، با روآوردن به خدا صدایش می‌زند؛ ولی تا خدا از طرف خودش نعمتی به او مرحمت کند، مشکلی را که قبلاً برای رفعش دست‌به‌دعا بود،فراموش می‌کند!و برای خدا همتایانی قرار می‌دهد تا دوباره مردم را از راه خدا به‌در کند. بگو:«چندصباحی به ناشکری‌ات سرگرم باش که توحتماً جهنمی میشوی!» 8



این کجا و آن‌که در دل شب، به‌حال سجده و قیام، مشغول عبادت است، کجا! همان‌که از عذاب آخرت مى‌ترسد و به رحمت خدا امید بسته است. بپرس: «آیا کسانی که به خدا معرفت دارند و کسانی که معرفت ندارند، یکسان‌اند؟» تنها مردم عاقل به‌خود می‌آیند. 9



بگو: «ای بندگان باایمانم، در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید. نصیب کسانی که در این دنیا خوبی کنند، پاداشی وصف‌ناشدنی است. زمین خدا پهناور است؛ پس برای حفظ دینتان مهاجرت کنید. پاداش اهل صبر بی‌شمار داده می‌شود.» 10



بگو: «من مأمورم که خدا را با اعتقاد خالص عبادت کنم 11



و مأمورم که سرآمد مسلمانان باشم.» 12



بگو: «من مى‌ترسم با پرستش غیرخدا، گرفتار عذابِ روزى هولناک بشوم.» 13



بگو: «من فقط خدا را با اعتقاد خالصم عبادت می‌کنم. 14



شما هم هر آنچه جز خدا می‌خواهید، عبادت کنید.»بگو: «ورشکسته‌ها کسانی‌اند که روز قیامت معلوم می‌شود به خودشان و خانواده‌شان چقدر ضرر زده‌اند! بدانید این است همان ورشکستگی جبران‌ناپذیر!» 15



پوشش‌هایی آتشین از بالای سرشان و از پایین پایشان آن‌ها را فرا می‌گیرد. این است آن چیزی که خدا بندگانش را با آن می‌ترساند. بندگانم! در حضور من مراقب رفتارتان باشید. 16



خوشا به حال کسانی که از عبادت طاغوت‌ها دوری می‌کنند و رو به درگاه خدا می‌آورند. بله، مژده بده به این بندگانم که حرف‌ها و تبلیغات گوناگون را با دقت می‌شنوند و با تجزیه و تحلیل، دنبال بهترینش می‌روند. آنان کسانی‌اند که خدا دستشان را در زندگی گرفته است و آنان همان مردم عاقل‌اند‌. 17و18



آن‌هایی که وعدۀ عذاب برایشان حتمی شده، راه نجاتی دارند؟! آیا تو می‌توانی این‌ها را که در آتش‌اند، نجات بدهی؟! 19



ولی کسانی که در حضور خدا مراقب رفتارشان باشند، خانه‌های بهشتیِ چندطبقه نصیبشان می‌شود که از زیرشان جوی‌ها روان است. خدا وعده‌ای داده که راستِ راست است و او برخلاف وعده‌اش عمل نمی‌کند. 20



مگر ندیدی که خدا از آسمان برف و باران می‌فرستد و در سفره‌های زیرزمینی ذخیره‌اش می‌کند؟! بعد، به‌برکتش، گیاهانی رنگارنگ از دل خاک بیرون می‌آورد. مدتی بعد، پژمرده می‌شوند و می‌بینی که زرد شده‌اند. آخر سر، به‌صورت خس‌وخاشاک درمی‌آوردشان! در این تغییرات درس عبرتی برای مردم عاقل است. 21



آنانی که خدا ظرفیت درونی‌شان را برای پذیرش اسلام زیاد کرده و در پرتو نور الهی زندگی می‌کنند، آیا مثل کوردل‌های بی‌لیاقت‌اند؟! وای بر چنین سنگدل‌هایی که از یاد خدا غافل‌اند! آن‌ها غرق گمراهی‌اند. 22



خدا بهترین سخن یعنی قرآن را فرستاده است: کتابی که آیه‌هایش هماهنگ‌اند و همدیگر را توضیح می‌دهند. کسانی که از خدا حساب می‌برند، با شنیدن آیه‌های قرآن مو بر بدنشان راست می‌شود. سپس جسم و جانشان با یاد خدا آرام می‌گیرد. این هدایت خداست که با آن، دست هرکه را لایق بداند، می‌گیرد. هرکه را هم خدا به‌ حال خودش رها کند، دیگر راهبری ندارد. 23



آن‌ها که روز قیامت، به‌خاطر بسته‌بودن دست و پایشان، صورتشان را سپر سوزش عذاب می‌کنند، آیا مثل آن‌هایی‌اند که ازعذاب در امان‌اند؟! به چنین ستمکارهایی گفته می‌شود: «بچشید کارهای زشتی را که انجام می‌دادید!» 24



کسانی هم که قبل از این‌ها بودند، آیه‌های الهی را دروغ دانستند؛ پس در اوج ‌بی‌خبری، عذاب سراغشان آمد! 25



در نتیجه، خدا در همین دنیا به آن‌ها طعم خفت‌وخواری چشاند. بماند که عذاب آخرت به‌مراتب بزرگ‌تر است. کاش می‌دانستند! 26



واقعاً در این قرآن از هر مثالی برای راهنمایی مردم استفاده کرده‌ایم تا به‌خود بیایند. 27



قرآنی که به زبان رسای عربی است و بدون هیچ حرف انحرافی؛ شاید مراقب رفتارشان باشند. 28



خدا برده‌ای را مثال می‌زند که چند صاحب بدعُنق دارد که هریک دستوری به او می‌دهد و برده‌ای را که فقط یک صاحب دارد. این دو یکی‌اند؟! خدا را سپاس که بندگی‌اش بهتر از بت‌پرستی است؛ ولی بیشترِ بت‌پرست‌ها این را نمی‌دانند. 29



تو می‌میری و آن‌ها هم می‌میرند. 30



آن‌وقت در روز قیامت همۀ شما پیش خدا بر سر حقانیتِ همدیگر بگومگو می‌کنید. 31

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 100:09

مشخصات

تصاویر

پایگاه قرآن