- 1120
- 1000
- 1000
- 1000
قسمت 4 - آیه بسم الله الرحمن الرحیم
در این برنامه آقای محمدتقی فیاض بخش به ترجمه و شرح بسم الله الرحمن الرحیم می پردازند .
جامعیت بسم الله در آیه اول سوره حمد
یکی از اسرار سوره حمد ، جامعیت بسم الله الرحمن الرحیم در این سوره، نسبت به بسم الله در سور دیگر است. جامعیت این بسم الله از چند جهت است. اول آنکه چون حقیقت و سرّ این لفظ شریف کشف و خرق حجب است، بنابراین بر حسب عوالم وجود و مقامات عروج دارای مراتبی است. مرتبه ادنای آن کشف حجب ظلمانی و خرق استار ناسوتی و رفض تعینات و کثرات و مرتبه اعلای آن انخراق سبحات جلال و فنای در ذات الهی است.
به جهت تفاوت در هر مرتبه و عوالم وجود، بسم الله در هر مقام نسبت به مقامات دیگر متفاوت خواهد بود و یکی از اسرار تعلق این لفظ شریف به همان سوره از قرآن یا به هر یک از اعمال خاص بندگان همین است. به لحاظ آنکه سوره حمد مشتمل بر جمع دایره وجود و تقسیم شده بین خدا و بنده و صاحب مقامات و مراتب بسیاری است، فلذا بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره حمد کاملترین و تمامترین مراتب این لفظ و مستجمع جمیع اسماء و جمع دایره وجود بوده و به آن وجود و عوالم وجودی ظاهر گردیده است.
جهت دیگر جامعیت بسم الله الرحمن الرحیم، مربوط به لفظ بسم الله است که مشتمل بر ام الاسماء الهی و اسم اعظم خداوند است. اسم اعظم الله به لحاظ بساطت و غیبیت و کمالیت تامی که دارد، اولین اسمی است که تجلیات فیض اقدس را پذیرفته و لباس وجود به تن نمود، ولذا هـر اسمی که افقش به افق اسم الله نزدیکتر باشد، یعنی جنبه غیب و بساطت و احاطه او بیشتر است و از همین جا نتیجه می شود، بعضی از اسماء محیط بر اسماء دیگر و بعضی محاطند. احاطه اسمی اگر کاملتر از دیگر اسماء الهیه باشد، جزو امهات اسماء خواهد بود. این امهات را بعضی هفت اسم حیات، علم، اراده، کلام، قدرت، سمع و بصر و بعضی چهار اسم اول، اخر، باطن و ظاهر و بعضی دیگر دو اسم الله و رحمن می دانند.
به تبع آن، حقایق این اسماء در حضرت علمیه نیز منشأ صدور اعیان دیگر به تجلیات خود از فیض اقدس هستند. صور عقلیه اسماء مجموعأ با ذات، از آن جهت که ذات در آنها تجلی نموده، متحدند و ظهورشان در علم منوط است به فیاضیت فیض اقدس و در عین، به فیاضیت فیض مقدس. بسم الله، اشاره به مقام تسمیه دارد که کمال آن منشأ دو اسم الرحمن الرحیم است و این دو اسم از امهات اسماء الهی بوده که محیط به بسیاری از اسماء الهی می باشند. حقیقت و کمال این لفظ در ابتدای سوره حمد که مقام ظهور عوالم وجود است، بیان انسان کامل است که سرّ حیات و سرّ سرّ وجود و نقطه تحت باء بسم الله است.
جهت دیگر جامعیت این آیه مربوط به جامعیت سوره حمد است. یکی از اسماء این سوره فاتحه الکتاب به معنای مفتاح خزائن عالم غیب است و چون مطابق روایت، حقایق موجود در سوره حمد، در بسم الله الرحمن الرحیم این سوره جمع است؛ پس جامعیت بسم الله، تابع جامعیت سوره حمد است. در شرح فضائل سوره حمد گفته شد این سوره دارای مقام افتتاح خزائن غیبی است. و مقام خرق پرده عدم و ظهور موجودات از ورای حجاب غیب، ثمره تجلی حق به فیض مقدس است کما قال بعض العرفاء ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم، فلذا هر بسم الله صورت ظهوری مرتبه ای از مراتب فیض مقدس و وجود منبسط است که سریان در عوالم وجود دارد؛ چنانکه ظهور اتم فیض مقدس در آیه اول سوره حمد است که تمام کمالات و مقامات او را داراست؛ پس خواصی که برای این سوره وارد شده بعضا ناشی از ثمرات فیض مقدس است که مقام برخی از عرفاست و سالکی که به مقام کمال اسمیت رسیده باشد، بسم الله او همتراز فیض مقدس است که عین فتح و گشایش و رفع مضایق و تنگناهاست و هکذا در مراتب پایین تر به همین نحو این اثر ظاهر است.
فتحِ فتوحات ثلاثه، ثمره درک مقامات و مراتب اسمیت و فنای فعلی و صفاتی و ذاتی است. در تعابیر عرفانی، از تجلیات ربانی حاصل از سیر و سلوک و طیّ اسفار اربعه، عنوان فتح اطلاق می شود. فتح قریب عبارت است از فنای افعال و ظهور به کمالات روحیه و قلبیه پس از بستن درهای دنیوی به روی قلب و قال نَصرٌ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبٌ. فتح مبین، ظهور به مقام ولایت و تجلیات انوار اسماء الهیه است که نتیجه فنای اسماء و صفات است قال: إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتحاً مُبیناً (فتح: 1) و بعد از فتح مبین، فتح مطلق است که عبارت از تجلی ذات احدیت و اندکاک ذات سالک در ذات حق و فناء جمیع رسوم و تعینات خلقیّه می باشد و آن نتیجه فنای ذات است. اذاجاءَ نَصْرُالله وَالْفَتْح.
مرحوم سیدجلال آشتیانی(ره) در مقدمه مصباح الهدایه امام خمینی می فرماید:
«اول الفتوح الفتح القریب قال الله تعالی فجعل من دون ذلک فتحاً قریباً. ترقی انسان از مقام نفس به مقام عقل منور به نور شرع و مطیع اوامر حق گردیدن و قبول تجلیات نوری و مکاشفات غیبی خاص مقام قلب، به اصطلاح ارباب عرفان و عارفان به لسان قران فتح قریب است. قسم دوم از فتوحات فتح مبین است و از آن به قلب بالغ به مقام روح تعبیر کرده اند. مرتبه روحیه همان مقام واحدیت و لاهوت است. فنای حاصل از فتح مبین فنای اسمائی و صفاتی نام دارد و مقام قاب قوسین کنایه از آن است. دیگر فتح مطلق است که خاص قلب بالغ به مقام سرّ است و خاص مقام قرب فرایض و جمع بین القربین یعنی نوافل و فرایض است. مقام او ادنی اشاره به این فتح است. و کریمه اذا جاء نصر الله و الفتح فتح باب وحدت و فنای در احدیت است.» (مقدمه مصباح الهدایه، ص163)
یکی از مراتب تجلیات در خرق حجب، و یکی از انواع فتوحات، کشف اسرار علوم الهی و دقایق عرفانی و لطایـف روحـانی است. در ورای هـر حجـاب سـرّی نهـفته که جـز با خـرق آن حجاب کشف نخواهد شد. از این روست که در تعالیم اسلامی از علم با عنوان نور تعبیر شده است. قال النبی: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء علم به تعلّم بسیار نیست، بلکه حقیقت علم نوری است که خداوند به قلب هر کس بخواهد می اندازد. از این حدیث معلوم می شود که انسان ابتدا باید حقیقت عبودیت و روح بندگی و خضوع را در خود فراهم کند که آن سرچشمه همه کمالات روحی و مواهب معنوی است، آنگاه در راه تحصیل علوم الهی قدم بردارد. در تعریف عرفانی، علمی الهی است که نه تنها مانع راه نشده و حجاب طریق نگردد، بلکه راه را هم نشان دهد. این تعریف در مورد علومی صادق است که بر قلب سالک متجلّی شده و او را از حقایق غیبی آگاه کند. پس مصداق علوم در این حدیث همان علومی است که از راه کشف و شهود بر سالک الی الله وارد می شود.
در روایت دیگری است که پیغمبر فرمود: ان للقران ظهراً و بطناً و لبطنه بطن الی سبعه ابطن. (عوالی اللئالی، ج4، ص107) همانا برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای باطن آن باطنی تا هفت بطن. کشف هر یک از مراتب قرآن مستلزم کشف مراتب سلوک و خرق حجب ظلمانی و نورانی است. بطون قرآن به نصّ صریح عارفان مشتمل بر حقایق غیبیه و معانی عالیه ای است که جز بر کسانی که از ظلمات عالم ناسوت رهیده و قدم بر فرق انّیت خود نهاده و در آسمان ملکوت و جبروت پر و بال می زنند، کشف نخواهد شد. سالک با خرق هر حجاب، قدمی به کشف بطن و اسرار آیات الهی نزدیک می شود. پس در مسیر اسفار، تجلیات الهی مختلف است؛ و در فنای اسماء، گاه تجلی به یک اسم از اسماء و گاه به چند اسم است و گاه احکام اسماء باطن غالب است و گاه اسماء ظاهر. پس سالک اگر در اسماء سیر کند، حق تعالی به هر اسم که بر او کشف می شود بر او تجلی می کند و منشا این تجلیات احکام حاکم بر اسم الهی است.
جهت دیگر جامعیت سوره حمد، ناشی از جامعیت دو قوس صعودی و نزولی اوست. قوس صعود از الحمدلله شروع و به مالک یوم الدین ختم و قوس نزول از ایاک نعبد شروع و به ولاالضالین ختم می شود و این دو قوس، شرح مقامات اسفار اربعه سالکان الی الله است. سفر اول از خلق به حق، سفر دوم از حق به حق، سفر سوم از حق به خلق و سفر چهارم از خلق به خلق است. انسان کامل چون مجموع اسفار را به تمام پیموده و سیر در اسماء را کامل و بقای بعد از فنا را حاصل نموده است، صاحب دو قوس و واجد حقایق سوره حمد است که عین دو قوس می باشد. پس انسان کامل نسخه جامع جمیع نسخ و مشتمل بر مجموع حقایق الهیه و کونیه است. همچنانکه ذات حق، کتاب اجمالیِ جامع جمیع کتب خلقی در مرتبه جمعی و تفصیلی و در مقام علمی و عینی آنهاست، انسان کامل نیز کتاب جامعی است که صورت اجمالی همه تفاصیل موجود در مرتبه علم و عین است. آیا گفتار خداوند را نشنیده ای که فرمود: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» (اسراء: 14) فمن قرا هذا الکتاب فقد علم ما کان و ما هو کائن و ما هو یکون فان لم تقرا بتمامه فاقرا ما تیسر منه.
جهت سوم جامعیت سوره حمد، اشتمال این سوره بر فنا و بقا و جنبه حقی و خلقی و تقسیم شده بین خدا و خلق است. در حدیث شریف قدسی است که حق تعالی فرمود: «قَسَّمْتُ الصلاةَ بَیْنی وَ بَیْنَ عَبْدی: فَنِصْفُها لیْ، وَ نِصْفُها لِعَبْدی. فَاذا قالَ: «بِسْم الله الرَّحْمن الرَّحیم» یَقولُ الله: ذَکَرَنی عَبْدی. وَ اذا قال: «الْحَمْدُ لله» یَقولُ الله: حَمَدَنی عَبْدی وَ اثْنی عَلَیَّ. وَ هُوَ مَعنی «سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَهُ.» و اذا قال: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» یَقولُ الله: عَظَّمَنی عَبْدی. وَ اذا قالَ: «مالِکِ یَوْمِ الدّینِ» یَقولُ الله: مَجَّدَنی عَبْدی [و فی روایة: فَوَّضَ الَیَّ عَبْدِی] وَ اذا قالَ: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعینُ» یَقولُ الله: هذا بَیْنی وَ بَیْنَ عَبْدی. وَ اذا قال: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یَقولُ الله: هذا لِعَبْدی و لِعَبْدی ما سَأَل» (آداب الصلوة، ص 214)
نماز را بین خودم و بنده ام تقسیم کردم پس نیمی از آن مال من است و نیمی مال بنده ام. هنگامی که می گوید بسم الله الرحمن الرحیم خداوند می فرماید: بنده ام مرا یاد کرد و چون می گوید الحمدلله، خداوند می فرماید: بنده ام مرا ستایش کرد و چون می گوید الرحمن الرحیم خداوند می فرماید بنده ام مرا عظیم داشت و چون می گوید: مالک یوم الدین خداوند می فرماید: بنده ام مرا تمجید کرد و چون می گوید: ایاک نعبد و ایاک نستعین خداوند می فرماید این بین من و بنده ام است و چون می گوید اهدنا الصراط المستقیم الی آخر سوره خداوند می فرماید: این برای بنده ام است و برای اوست آنچه می خواهد.
پس فاتحه از ابتدا تا مالک یوم الدین متعلق به حق و ایاک نعبد و ایاک نستعین متعلق به حق و عبد و از اهدنا الصراط المستقیم تا به آخر سوره متعلق به عبد است. آنچه در قوس صعود از ابتدای فنای افعال حاصل می شود از آن حق است و آنچه در قوس نزول، در اسفار سوم و چهارم، از آن بنده است؛ به بیان دیگر جنبه حقی مربوط به فنای سالک و جنبه خلقی مربوط به بقای اوست. این حقیقت برای کسانی است که مجموع اسفار را پیموده و احاطه به جمیع مراتب صعود و نزول داشته باشند وگرنه برای هر سالکی در هر مرتبه، از ابتدای سوره تا به آخر، همان حقیقتی برای او آشکار می شود که مقام اوست. خلاصه کلام آنکه هر آنچه از جامعیت سوره حمد گفته شد، همه در بسم الله این سوره جمع است. این آیه هم مشتمل بر دو قوس و هم فنا و بقاست؛ هم جنبه خلقی در اوست و هم جنبه حق و آخر اینکه مفتاح خزائن غیب الهی است. ثمره ادراک حقیقت این آیه، فتح خزائن غیب و استجابت دعاست.
جامعیت بسم الله در آیه اول سوره حمد
یکی از اسرار سوره حمد ، جامعیت بسم الله الرحمن الرحیم در این سوره، نسبت به بسم الله در سور دیگر است. جامعیت این بسم الله از چند جهت است. اول آنکه چون حقیقت و سرّ این لفظ شریف کشف و خرق حجب است، بنابراین بر حسب عوالم وجود و مقامات عروج دارای مراتبی است. مرتبه ادنای آن کشف حجب ظلمانی و خرق استار ناسوتی و رفض تعینات و کثرات و مرتبه اعلای آن انخراق سبحات جلال و فنای در ذات الهی است.
به جهت تفاوت در هر مرتبه و عوالم وجود، بسم الله در هر مقام نسبت به مقامات دیگر متفاوت خواهد بود و یکی از اسرار تعلق این لفظ شریف به همان سوره از قرآن یا به هر یک از اعمال خاص بندگان همین است. به لحاظ آنکه سوره حمد مشتمل بر جمع دایره وجود و تقسیم شده بین خدا و بنده و صاحب مقامات و مراتب بسیاری است، فلذا بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره حمد کاملترین و تمامترین مراتب این لفظ و مستجمع جمیع اسماء و جمع دایره وجود بوده و به آن وجود و عوالم وجودی ظاهر گردیده است.
جهت دیگر جامعیت بسم الله الرحمن الرحیم، مربوط به لفظ بسم الله است که مشتمل بر ام الاسماء الهی و اسم اعظم خداوند است. اسم اعظم الله به لحاظ بساطت و غیبیت و کمالیت تامی که دارد، اولین اسمی است که تجلیات فیض اقدس را پذیرفته و لباس وجود به تن نمود، ولذا هـر اسمی که افقش به افق اسم الله نزدیکتر باشد، یعنی جنبه غیب و بساطت و احاطه او بیشتر است و از همین جا نتیجه می شود، بعضی از اسماء محیط بر اسماء دیگر و بعضی محاطند. احاطه اسمی اگر کاملتر از دیگر اسماء الهیه باشد، جزو امهات اسماء خواهد بود. این امهات را بعضی هفت اسم حیات، علم، اراده، کلام، قدرت، سمع و بصر و بعضی چهار اسم اول، اخر، باطن و ظاهر و بعضی دیگر دو اسم الله و رحمن می دانند.
به تبع آن، حقایق این اسماء در حضرت علمیه نیز منشأ صدور اعیان دیگر به تجلیات خود از فیض اقدس هستند. صور عقلیه اسماء مجموعأ با ذات، از آن جهت که ذات در آنها تجلی نموده، متحدند و ظهورشان در علم منوط است به فیاضیت فیض اقدس و در عین، به فیاضیت فیض مقدس. بسم الله، اشاره به مقام تسمیه دارد که کمال آن منشأ دو اسم الرحمن الرحیم است و این دو اسم از امهات اسماء الهی بوده که محیط به بسیاری از اسماء الهی می باشند. حقیقت و کمال این لفظ در ابتدای سوره حمد که مقام ظهور عوالم وجود است، بیان انسان کامل است که سرّ حیات و سرّ سرّ وجود و نقطه تحت باء بسم الله است.
جهت دیگر جامعیت این آیه مربوط به جامعیت سوره حمد است. یکی از اسماء این سوره فاتحه الکتاب به معنای مفتاح خزائن عالم غیب است و چون مطابق روایت، حقایق موجود در سوره حمد، در بسم الله الرحمن الرحیم این سوره جمع است؛ پس جامعیت بسم الله، تابع جامعیت سوره حمد است. در شرح فضائل سوره حمد گفته شد این سوره دارای مقام افتتاح خزائن غیبی است. و مقام خرق پرده عدم و ظهور موجودات از ورای حجاب غیب، ثمره تجلی حق به فیض مقدس است کما قال بعض العرفاء ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم، فلذا هر بسم الله صورت ظهوری مرتبه ای از مراتب فیض مقدس و وجود منبسط است که سریان در عوالم وجود دارد؛ چنانکه ظهور اتم فیض مقدس در آیه اول سوره حمد است که تمام کمالات و مقامات او را داراست؛ پس خواصی که برای این سوره وارد شده بعضا ناشی از ثمرات فیض مقدس است که مقام برخی از عرفاست و سالکی که به مقام کمال اسمیت رسیده باشد، بسم الله او همتراز فیض مقدس است که عین فتح و گشایش و رفع مضایق و تنگناهاست و هکذا در مراتب پایین تر به همین نحو این اثر ظاهر است.
فتحِ فتوحات ثلاثه، ثمره درک مقامات و مراتب اسمیت و فنای فعلی و صفاتی و ذاتی است. در تعابیر عرفانی، از تجلیات ربانی حاصل از سیر و سلوک و طیّ اسفار اربعه، عنوان فتح اطلاق می شود. فتح قریب عبارت است از فنای افعال و ظهور به کمالات روحیه و قلبیه پس از بستن درهای دنیوی به روی قلب و قال نَصرٌ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبٌ. فتح مبین، ظهور به مقام ولایت و تجلیات انوار اسماء الهیه است که نتیجه فنای اسماء و صفات است قال: إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتحاً مُبیناً (فتح: 1) و بعد از فتح مبین، فتح مطلق است که عبارت از تجلی ذات احدیت و اندکاک ذات سالک در ذات حق و فناء جمیع رسوم و تعینات خلقیّه می باشد و آن نتیجه فنای ذات است. اذاجاءَ نَصْرُالله وَالْفَتْح.
مرحوم سیدجلال آشتیانی(ره) در مقدمه مصباح الهدایه امام خمینی می فرماید:
«اول الفتوح الفتح القریب قال الله تعالی فجعل من دون ذلک فتحاً قریباً. ترقی انسان از مقام نفس به مقام عقل منور به نور شرع و مطیع اوامر حق گردیدن و قبول تجلیات نوری و مکاشفات غیبی خاص مقام قلب، به اصطلاح ارباب عرفان و عارفان به لسان قران فتح قریب است. قسم دوم از فتوحات فتح مبین است و از آن به قلب بالغ به مقام روح تعبیر کرده اند. مرتبه روحیه همان مقام واحدیت و لاهوت است. فنای حاصل از فتح مبین فنای اسمائی و صفاتی نام دارد و مقام قاب قوسین کنایه از آن است. دیگر فتح مطلق است که خاص قلب بالغ به مقام سرّ است و خاص مقام قرب فرایض و جمع بین القربین یعنی نوافل و فرایض است. مقام او ادنی اشاره به این فتح است. و کریمه اذا جاء نصر الله و الفتح فتح باب وحدت و فنای در احدیت است.» (مقدمه مصباح الهدایه، ص163)
یکی از مراتب تجلیات در خرق حجب، و یکی از انواع فتوحات، کشف اسرار علوم الهی و دقایق عرفانی و لطایـف روحـانی است. در ورای هـر حجـاب سـرّی نهـفته که جـز با خـرق آن حجاب کشف نخواهد شد. از این روست که در تعالیم اسلامی از علم با عنوان نور تعبیر شده است. قال النبی: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء علم به تعلّم بسیار نیست، بلکه حقیقت علم نوری است که خداوند به قلب هر کس بخواهد می اندازد. از این حدیث معلوم می شود که انسان ابتدا باید حقیقت عبودیت و روح بندگی و خضوع را در خود فراهم کند که آن سرچشمه همه کمالات روحی و مواهب معنوی است، آنگاه در راه تحصیل علوم الهی قدم بردارد. در تعریف عرفانی، علمی الهی است که نه تنها مانع راه نشده و حجاب طریق نگردد، بلکه راه را هم نشان دهد. این تعریف در مورد علومی صادق است که بر قلب سالک متجلّی شده و او را از حقایق غیبی آگاه کند. پس مصداق علوم در این حدیث همان علومی است که از راه کشف و شهود بر سالک الی الله وارد می شود.
در روایت دیگری است که پیغمبر فرمود: ان للقران ظهراً و بطناً و لبطنه بطن الی سبعه ابطن. (عوالی اللئالی، ج4، ص107) همانا برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای باطن آن باطنی تا هفت بطن. کشف هر یک از مراتب قرآن مستلزم کشف مراتب سلوک و خرق حجب ظلمانی و نورانی است. بطون قرآن به نصّ صریح عارفان مشتمل بر حقایق غیبیه و معانی عالیه ای است که جز بر کسانی که از ظلمات عالم ناسوت رهیده و قدم بر فرق انّیت خود نهاده و در آسمان ملکوت و جبروت پر و بال می زنند، کشف نخواهد شد. سالک با خرق هر حجاب، قدمی به کشف بطن و اسرار آیات الهی نزدیک می شود. پس در مسیر اسفار، تجلیات الهی مختلف است؛ و در فنای اسماء، گاه تجلی به یک اسم از اسماء و گاه به چند اسم است و گاه احکام اسماء باطن غالب است و گاه اسماء ظاهر. پس سالک اگر در اسماء سیر کند، حق تعالی به هر اسم که بر او کشف می شود بر او تجلی می کند و منشا این تجلیات احکام حاکم بر اسم الهی است.
جهت دیگر جامعیت سوره حمد، ناشی از جامعیت دو قوس صعودی و نزولی اوست. قوس صعود از الحمدلله شروع و به مالک یوم الدین ختم و قوس نزول از ایاک نعبد شروع و به ولاالضالین ختم می شود و این دو قوس، شرح مقامات اسفار اربعه سالکان الی الله است. سفر اول از خلق به حق، سفر دوم از حق به حق، سفر سوم از حق به خلق و سفر چهارم از خلق به خلق است. انسان کامل چون مجموع اسفار را به تمام پیموده و سیر در اسماء را کامل و بقای بعد از فنا را حاصل نموده است، صاحب دو قوس و واجد حقایق سوره حمد است که عین دو قوس می باشد. پس انسان کامل نسخه جامع جمیع نسخ و مشتمل بر مجموع حقایق الهیه و کونیه است. همچنانکه ذات حق، کتاب اجمالیِ جامع جمیع کتب خلقی در مرتبه جمعی و تفصیلی و در مقام علمی و عینی آنهاست، انسان کامل نیز کتاب جامعی است که صورت اجمالی همه تفاصیل موجود در مرتبه علم و عین است. آیا گفتار خداوند را نشنیده ای که فرمود: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» (اسراء: 14) فمن قرا هذا الکتاب فقد علم ما کان و ما هو کائن و ما هو یکون فان لم تقرا بتمامه فاقرا ما تیسر منه.
جهت سوم جامعیت سوره حمد، اشتمال این سوره بر فنا و بقا و جنبه حقی و خلقی و تقسیم شده بین خدا و خلق است. در حدیث شریف قدسی است که حق تعالی فرمود: «قَسَّمْتُ الصلاةَ بَیْنی وَ بَیْنَ عَبْدی: فَنِصْفُها لیْ، وَ نِصْفُها لِعَبْدی. فَاذا قالَ: «بِسْم الله الرَّحْمن الرَّحیم» یَقولُ الله: ذَکَرَنی عَبْدی. وَ اذا قال: «الْحَمْدُ لله» یَقولُ الله: حَمَدَنی عَبْدی وَ اثْنی عَلَیَّ. وَ هُوَ مَعنی «سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَهُ.» و اذا قال: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» یَقولُ الله: عَظَّمَنی عَبْدی. وَ اذا قالَ: «مالِکِ یَوْمِ الدّینِ» یَقولُ الله: مَجَّدَنی عَبْدی [و فی روایة: فَوَّضَ الَیَّ عَبْدِی] وَ اذا قالَ: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعینُ» یَقولُ الله: هذا بَیْنی وَ بَیْنَ عَبْدی. وَ اذا قال: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یَقولُ الله: هذا لِعَبْدی و لِعَبْدی ما سَأَل» (آداب الصلوة، ص 214)
نماز را بین خودم و بنده ام تقسیم کردم پس نیمی از آن مال من است و نیمی مال بنده ام. هنگامی که می گوید بسم الله الرحمن الرحیم خداوند می فرماید: بنده ام مرا یاد کرد و چون می گوید الحمدلله، خداوند می فرماید: بنده ام مرا ستایش کرد و چون می گوید الرحمن الرحیم خداوند می فرماید بنده ام مرا عظیم داشت و چون می گوید: مالک یوم الدین خداوند می فرماید: بنده ام مرا تمجید کرد و چون می گوید: ایاک نعبد و ایاک نستعین خداوند می فرماید این بین من و بنده ام است و چون می گوید اهدنا الصراط المستقیم الی آخر سوره خداوند می فرماید: این برای بنده ام است و برای اوست آنچه می خواهد.
پس فاتحه از ابتدا تا مالک یوم الدین متعلق به حق و ایاک نعبد و ایاک نستعین متعلق به حق و عبد و از اهدنا الصراط المستقیم تا به آخر سوره متعلق به عبد است. آنچه در قوس صعود از ابتدای فنای افعال حاصل می شود از آن حق است و آنچه در قوس نزول، در اسفار سوم و چهارم، از آن بنده است؛ به بیان دیگر جنبه حقی مربوط به فنای سالک و جنبه خلقی مربوط به بقای اوست. این حقیقت برای کسانی است که مجموع اسفار را پیموده و احاطه به جمیع مراتب صعود و نزول داشته باشند وگرنه برای هر سالکی در هر مرتبه، از ابتدای سوره تا به آخر، همان حقیقتی برای او آشکار می شود که مقام اوست. خلاصه کلام آنکه هر آنچه از جامعیت سوره حمد گفته شد، همه در بسم الله این سوره جمع است. این آیه هم مشتمل بر دو قوس و هم فنا و بقاست؛ هم جنبه خلقی در اوست و هم جنبه حق و آخر اینکه مفتاح خزائن غیب الهی است. ثمره ادراک حقیقت این آیه، فتح خزائن غیب و استجابت دعاست.