این تلاوت شامل آیات 9 تا 77 سوره مبارکه ابراهیم است .
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الأَوَّلِینَ ﴿10﴾
و هیچ پیامبرى برایشان نیامد جز آنکه او را به مسخره مىگرفتند (11)
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿11﴾
بدین گونه آن [استهزا] را در دل بزهکاران راه مىدهیم (12)
کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ ﴿12﴾
[که] به او ایمان نمىآورند و راه [و رسم] پیشینیان پیوسته چنین بوده است (13)
لاَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینَ ﴿13﴾
و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشودیم که همواره از آن بالا مىرفتند (14)
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ ﴿14﴾
قطعا مىگفتند در حقیقت ما چشمبندى شدهایم بلکه ما مردمى هستیم که افسون شدهایم (15)
لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿15﴾
و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (16)
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿16﴾
و آن را از هر شیطان راندهشدهاى حفظ کردیم (17)
وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ ﴿17﴾
مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مىکند (18)
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ ﴿18﴾
و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههاى استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهاى در آن رویانیدیم (19)
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿19﴾
و براى شما و هر کس که شما روزىدهنده او نیستید در آن وسایل زندگى قرار دادیم (20)
وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ ﴿20﴾
و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معین فرو نمىفرستیم (21)
وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿21﴾
و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانهدار آن نیستید (22)
وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ﴿22﴾
و بىتردید این ماییم که زنده مىکنیم و مىمیرانیم و ما وارث [همه] هستیم (23)
وَإنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿23﴾
و به یقین پیشینیان شما را شناختهایم و آیندگان [شما را نیز] شناختهایم (24)
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ ﴿24﴾
و مسلما پروردگار توست که آنان را محشور خواهد کرد چرا که او حکیم داناست (25)
وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ ﴿25﴾
و در حقیقت انسان را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدیم (26)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿26﴾
و پیش از آن جن را از آتشى سوزان و بىدود خلق کردیم (27)
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿27﴾
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو خواهم آفرید (28)
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿28﴾
پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم پیش او به سجده درافتید (29)
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ﴿29﴾
پس فرشتگان همگى یکسره سجده کردند (30)
فَسَجَدَ الْمَلآئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿30﴾
جز ابلیس که خوددارى کرد از اینکه با سجدهکنندگان باشد (31)
إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿31﴾
فرمود اى ابلیس تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستى (32)
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿32﴾
گفت من آن نیستم که براى بشرى که او را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدهاى سجده کنم (33)
قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿33﴾
فرمود از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهاى (34)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿34﴾
و تا روز جزا بر تو لعنت باشد (35)
وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿35﴾
گفت پروردگارا پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده (36)
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿36﴾
فرمود تو از مهلتیافتگانى (37)
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ ﴿37﴾
تا روز [و] وقت معلوم (38)
إِلَى یَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾
گفت پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مىآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت (39)
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿39﴾
مگر بندگان خالص تو از میان آنان را (40)
إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿40﴾
فرمود این راهى است راست [که] به سوى من [منتهى مىشود] (41)
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ﴿41﴾
در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى کنند (42)
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿42﴾
و قطعا وعدهگاه همه آنان دوزخ است (43)
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿43﴾
[دوزخى] که براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان [وارد مىشوند] (44)
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿44﴾
بىگمان پرهیزگاران در باغها و چشمهسارانند (45)
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿45﴾
[به آنان گویند] با سلامت و ایمنى در آنجا داخل شوید (46)
ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ ﴿46﴾
و آنچه کینه [و شائبههاى نفسانى] در سینههاى آنان است برکنیم برادرانه بر تختهایى روبروى یکدیگر نشستهاند (47)
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ ﴿47﴾
نه رنجى در آنجا به آنان مىرسد و نه از آنجا بیرون رانده مىشوند (48)
لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ ﴿48﴾
به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان (49)
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿49﴾
و اینکه عذاب من عذابى است دردناک (50)
وَ أَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الأَلِیمَ ﴿50﴾
و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده (51)
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْراَهِیمَ ﴿51﴾
هنگامى که بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهیم] گفت ما از شما بیمناکیم (52)
إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ ﴿52﴾
گفتند مترس که ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهیم (53)
قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ ﴿53﴾
گفت آیا با اینکه مرا پیرى فرا رسیده است بشارتم مىدهید به چه بشارت مىدهید (54)
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾
گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش (55)
قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ ﴿55﴾
گفت چه کسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید مىشود (56)
قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ﴿56﴾
[سپس] گفت اى فرشتگان [دیگر] کارتان چیست (57)
قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿57﴾
گفتند ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شدهایم (58)
قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ ﴿58﴾
مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات مىدهیم (59)
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿59﴾
جز آنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد (60)
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ ﴿60﴾
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند (61)
فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿61﴾
[لوط] گفتشما مردمى ناشناس هستید (62)
قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ ﴿62﴾
گفتند [نه] بلکه براى تو چیزى آوردهایم که در آن تردید مىکردند (63)
قَالُواْ بَلْ جِئْنَاکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿63﴾
و حق را براى تو آوردهایم و قطعا ما راستگویانیم (64)
وَأَتَیْنَاکَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿64﴾
پس پاسى از شب [گذشته] خانوادهات را حرکت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هیچ یک از شما نباید به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مىشود بروید (65)
فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَیْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿65﴾
و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه آن گروه صبحگاهان بریده خواهد شد (66)
وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِکَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ ﴿66﴾
و مردم شهر شادىکنان روى آوردند (67)
وَجَاء أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ ﴿67﴾
[لوط] گفت اینان مهمانان منند مرا رسوا مکنید (68)
قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَیْفِی فَلاَ تَفْضَحُونِ ﴿68﴾
و از خدا پروا کنید و مرا خوار نسازید (69)
وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ ﴿69﴾
گفتند آیا تو را [از مهمان کردن] مردم بیگانه منع نکردیم (70)
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعَالَمِینَ ﴿70﴾
گفت اگر مىخواهید [کارى مشروع] انجام دهید اینان دختران منند [با آنان ازدواج کنید] (71)
قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِی إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿71﴾
به جان تو سوگند که آنان در مستى خود سرگردان بودند (72)
لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿72﴾
پس به هنگام طلوع آفتاب فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (73)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ ﴿73﴾
و آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و بر آنان سنگهایى از سنگ گل باراندیم (74)
فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ ﴿74﴾
به یقین در این [کیفر] براى هوشیاران عبرتهاست (75)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ ﴿75﴾
و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [دایر] برجاست (76)
وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقیمٍ ﴿76﴾
بىگمان در این براى مؤمنان عبرتى است (77)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤمِنِینَ ﴿77﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الأَوَّلِینَ ﴿10﴾
و هیچ پیامبرى برایشان نیامد جز آنکه او را به مسخره مىگرفتند (11)
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿11﴾
بدین گونه آن [استهزا] را در دل بزهکاران راه مىدهیم (12)
کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ ﴿12﴾
[که] به او ایمان نمىآورند و راه [و رسم] پیشینیان پیوسته چنین بوده است (13)
لاَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینَ ﴿13﴾
و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشودیم که همواره از آن بالا مىرفتند (14)
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ ﴿14﴾
قطعا مىگفتند در حقیقت ما چشمبندى شدهایم بلکه ما مردمى هستیم که افسون شدهایم (15)
لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿15﴾
و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (16)
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿16﴾
و آن را از هر شیطان راندهشدهاى حفظ کردیم (17)
وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ ﴿17﴾
مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مىکند (18)
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ ﴿18﴾
و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههاى استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهاى در آن رویانیدیم (19)
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿19﴾
و براى شما و هر کس که شما روزىدهنده او نیستید در آن وسایل زندگى قرار دادیم (20)
وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ ﴿20﴾
و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معین فرو نمىفرستیم (21)
وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿21﴾
و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانهدار آن نیستید (22)
وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ﴿22﴾
و بىتردید این ماییم که زنده مىکنیم و مىمیرانیم و ما وارث [همه] هستیم (23)
وَإنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿23﴾
و به یقین پیشینیان شما را شناختهایم و آیندگان [شما را نیز] شناختهایم (24)
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ ﴿24﴾
و مسلما پروردگار توست که آنان را محشور خواهد کرد چرا که او حکیم داناست (25)
وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ ﴿25﴾
و در حقیقت انسان را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدیم (26)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿26﴾
و پیش از آن جن را از آتشى سوزان و بىدود خلق کردیم (27)
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿27﴾
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو خواهم آفرید (28)
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿28﴾
پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم پیش او به سجده درافتید (29)
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ﴿29﴾
پس فرشتگان همگى یکسره سجده کردند (30)
فَسَجَدَ الْمَلآئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿30﴾
جز ابلیس که خوددارى کرد از اینکه با سجدهکنندگان باشد (31)
إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿31﴾
فرمود اى ابلیس تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستى (32)
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿32﴾
گفت من آن نیستم که براى بشرى که او را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدهاى سجده کنم (33)
قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿33﴾
فرمود از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهاى (34)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿34﴾
و تا روز جزا بر تو لعنت باشد (35)
وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿35﴾
گفت پروردگارا پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده (36)
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿36﴾
فرمود تو از مهلتیافتگانى (37)
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ ﴿37﴾
تا روز [و] وقت معلوم (38)
إِلَى یَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾
گفت پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مىآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت (39)
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿39﴾
مگر بندگان خالص تو از میان آنان را (40)
إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿40﴾
فرمود این راهى است راست [که] به سوى من [منتهى مىشود] (41)
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ﴿41﴾
در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى کنند (42)
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿42﴾
و قطعا وعدهگاه همه آنان دوزخ است (43)
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿43﴾
[دوزخى] که براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان [وارد مىشوند] (44)
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿44﴾
بىگمان پرهیزگاران در باغها و چشمهسارانند (45)
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿45﴾
[به آنان گویند] با سلامت و ایمنى در آنجا داخل شوید (46)
ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ ﴿46﴾
و آنچه کینه [و شائبههاى نفسانى] در سینههاى آنان است برکنیم برادرانه بر تختهایى روبروى یکدیگر نشستهاند (47)
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ ﴿47﴾
نه رنجى در آنجا به آنان مىرسد و نه از آنجا بیرون رانده مىشوند (48)
لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ ﴿48﴾
به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان (49)
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿49﴾
و اینکه عذاب من عذابى است دردناک (50)
وَ أَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الأَلِیمَ ﴿50﴾
و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده (51)
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْراَهِیمَ ﴿51﴾
هنگامى که بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهیم] گفت ما از شما بیمناکیم (52)
إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ ﴿52﴾
گفتند مترس که ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهیم (53)
قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ ﴿53﴾
گفت آیا با اینکه مرا پیرى فرا رسیده است بشارتم مىدهید به چه بشارت مىدهید (54)
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾
گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش (55)
قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ ﴿55﴾
گفت چه کسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید مىشود (56)
قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ﴿56﴾
[سپس] گفت اى فرشتگان [دیگر] کارتان چیست (57)
قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿57﴾
گفتند ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شدهایم (58)
قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ ﴿58﴾
مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات مىدهیم (59)
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿59﴾
جز آنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد (60)
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ ﴿60﴾
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند (61)
فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿61﴾
[لوط] گفتشما مردمى ناشناس هستید (62)
قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ ﴿62﴾
گفتند [نه] بلکه براى تو چیزى آوردهایم که در آن تردید مىکردند (63)
قَالُواْ بَلْ جِئْنَاکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿63﴾
و حق را براى تو آوردهایم و قطعا ما راستگویانیم (64)
وَأَتَیْنَاکَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿64﴾
پس پاسى از شب [گذشته] خانوادهات را حرکت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هیچ یک از شما نباید به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مىشود بروید (65)
فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَیْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿65﴾
و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه آن گروه صبحگاهان بریده خواهد شد (66)
وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِکَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ ﴿66﴾
و مردم شهر شادىکنان روى آوردند (67)
وَجَاء أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ ﴿67﴾
[لوط] گفت اینان مهمانان منند مرا رسوا مکنید (68)
قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَیْفِی فَلاَ تَفْضَحُونِ ﴿68﴾
و از خدا پروا کنید و مرا خوار نسازید (69)
وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ ﴿69﴾
گفتند آیا تو را [از مهمان کردن] مردم بیگانه منع نکردیم (70)
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعَالَمِینَ ﴿70﴾
گفت اگر مىخواهید [کارى مشروع] انجام دهید اینان دختران منند [با آنان ازدواج کنید] (71)
قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِی إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿71﴾
به جان تو سوگند که آنان در مستى خود سرگردان بودند (72)
لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿72﴾
پس به هنگام طلوع آفتاب فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (73)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ ﴿73﴾
و آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و بر آنان سنگهایى از سنگ گل باراندیم (74)
فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ ﴿74﴾
به یقین در این [کیفر] براى هوشیاران عبرتهاست (75)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ ﴿75﴾
و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [دایر] برجاست (76)
وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقیمٍ ﴿76﴾
بىگمان در این براى مؤمنان عبرتى است (77)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤمِنِینَ ﴿77﴾