فهرست

سوره مبارکه حجر

  • 1 قطعه
  • 13':17" مدت زمان
  • 356 دریافت شده
ترجمه خواندنی قرآن با نگاه تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان اثر حجت الاسلام علی ملکی، با صدای علی همت مومیوند
سوره مبارکه حجر

به نام خدای بزرگوار مهربان

الف، لام، را.آیه‌های کتاب الهی و قرآنِ جداکنندۀ حق از باطل پیشِ روی شماست. 1

چه‌بسا روزی فرا برسد که بی‌دین‌ها آرزو کنند مسلمان می‌بودند! 2

به‌حال خود رهایشان کن: می‌خورند و کِیف می‌کنند و آرزوهای دورودراز سرگرمشان می‌کند؛ ولی بالاخره خواهند دانست! 3


هیچ شهری را نابود نکردیم، مگر آنکه سرنوشتش معیّن شده بود. 4

هر ملتی که دورانشان تمام شود، نمی‌توانند حتی برای لحظه‌ای هم آن را جلو و عقب بیندازند. 5

بت‌پرست‌ها با تمسخر به پیامبر می‌گفتند: «آهای تو که مثلاً قرآن برایت فرستاده شده، واقعاً که دیوانه‌ای! 6

اگر راست مى‌گویى، فرشته‌ها را چرا پیشمان نمى‌آورى؟!» 7

باید بدانند که فرشتگان را می‌فرستیم، اما به‌وقتش! آن لحظه هم دیگر به بت‌پرست‌ها مهلت داده نمی‌شود! 8

ما خودمان قرآن را فرستاده‌ایم و خودمان هم از هر آسیبی حتماً حفظش می‌کنیم. 9


البته، قبل از تو هم پیامبرانی به میان مردمان گذشته فرستادیم. 10

هر پیامبری پیشِ آن‌ها رفت، بدون استثنا، مسخره‌اش کردند! 11

طبق روشمان در هدایت همگان، پیام‌های قرآن را به‌صورت شفاف به گناهکارها می‌فهمانیم. 12

بااین‌همه، به آن ایمان نمی‌آورند! البته راه‌و‌روش مردمان گذشته هم همین بوده است. 13

اگر دری از آسمان به رویشان باز کنیم تا مُدام از آن بالا روند و از اسرار غیبیِ عالم باخبر شوند، باز هم می‌گویند: «حتماً جلویمان چشم‌بندی‌ کرده‌اند؛ بلکه بدتر: اصلاً جادوجنبل شده‌ایم!» 14و15


در آسمان صورت‌های فلکی گذاشته‌ایم و برای تماشاگران چشم‌نوازش ساخته‌ایم 16

و از دسترس هر شیطان رانده‌شده‌ای حفظش کرده‌ایم؛ 17

مگر آن‌کس‌که دزدکی گوش دهد که درآن‌صورت شهابی نورانی تعقیبش می‌کند. 18

در زمین هم، خشکی‌ها را گسترش دادیم و کوه‌های پابرجا را به آن پیچ کردیم و گیاهان و درختانِ مفید و متناسب در آن رویاندیم. 19

همچنین، روی زمین وسایل زندگی شما و موجودات زنده‌ای را فراهم کردیم که شما روزی‌رسانشان نیستید. 20


هرچه در جهانِ هستی هست، منبع اصلی‌اش پیش ماست و هر موجودی را با ویژگی‌های خاصی می‌آفرینیم. 21

بادها را مأمور بارورکردن ابرها می‌کنیم؛ آنگاه از دل ابرها بارانی می‌فرستیم. شما توان ذخیرۀ همه‌اش را ندارید، به‌همین‌خاطر، با چشمه‌ها و چاه‌ها آب آشامیدنی‌تان را تأمین می‌کنیم. 22

ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم و ماییم که ماندنی هستیم و وارث همه چیز. 23

همۀ کسانی را که قبل از شما به دنیا آمده‌اند یا بعداً به دنیا می‌آیند، می‌شناسیم و زیر نظرشان گرفته‌ایم. 24

خداست که همه را روز قیامت جمع می‌کند؛ چون او کاردرستی داناست. 25

نخستین انسان را از گل‌و‌لای خشکیده آفریدیم 26

و قبل از آفرینش او، نخستین جن را از شعله‌های آتش آفریدیم. 27

خدا به فرشتگان فرمود: «دارم بشری می‌آفرینم از گل‌و‌لای خشکیده.‌ 28

وقتی خلقتش را کامل کردم و به او جان دادم، در برابرش به سجده بیفتید.» 29

همۀ فرشتگان بی‌استثنا سجده کردند، 30

جز ابلیس که با سجده‌کنندگان همراه نشد. 31

خدا پرسید: «ابلیس، چه در دلت گذشت که سجده نکردی؟!» 32

ابلیس متکبرانه جواب داد: «من آنی نیستم که بیایم در برابر بشری سجده کنم که او را از گل‌و‌لای خشکیده آفریده‌ای.» 33


فرمود: «حالا که این‌طور شد، از این موقعیت اخراجی! چون‌که تو رانده‌شده‌ای 34

و تا روز قیامت، مُدام مشمول لعنت خدایی.» 35

گفت: «خدایا، تا روزی که مردم دوباره زنده می‌شوند، مهلتم بده.» 36

فرمود: «به تو مهلت می‌دهم، نه تا روز قیامت؛ بلکه تا روزی که زمانش را من می‌دانم و بس.» 37و38


گفت: «خدایا، حالا که از راه به‌درم کردی، من هم در دنیا، کارهای زشت مردم را در نظرشان رنگ‌ولعاب می‌دهم و همگی‌شان را از راه به‌در می‌کنم، مگر بندگان ناب تو را.» 39و40


فرمود: «در گمراه‌شدنِ گمراهان و گمراه‌نشدن بندگان ناب، همه‌کاره منم. 41

تو، در حالت عادی، بر هیچ‌یک از بندگانم تسلط نداری؛ مگر آن‌هایی که خودخواسته و با دنباله‌روی از تو، از راه به‌در می‌شوند. 42

حتماً جهنم وعده‌گاه همۀ آن‌هاست: 43

هفت طبقه دارد و هر طبقه با بخش‌های مختلفش، جای جماعتی از آ‌ن‌هاست. 44

البته خودمراقبان در باغ‌هایی پردرخت‌اند و در کنار چشمه‌ساران. 45

به آنان ندا می‌رسد: ’با آرامش و امنیت خاطر، قدم در بهشت بگذارید.‘ 46

هر کینه و کدورتی را از دل‌هایشان ریشه‌کن کرده‌ایم؛ آن‌طور‌که برادروار، روبه‌روی هم، بر تخت‌ها لَم داده‌اند. 47

دچار رنج و خستگی نمی‌شوند و بنا هم نیست از آنجا بیرونشان کنند.» 48


پیامبر! به بندگانم خبر بده که در برخورد با خطاکاران، آمرزندۀ مهربانم. 49

البته عذابم، برای افراد سرکش، عذابی زجرآور است! 50

برای جاافتادن مطلب، داستان فرشتگانی را بازگو کن که مهمان ابراهیم شدند: 51

وارد خانه‌اش شدند و سلام کردند. وقت پذیرایی، ابراهیم گفت: «راستش، رفتارتان کمی مایۀ نگرانی ما شده!» 52

گفتند: «نگران نباش. ما به تولد پسری دانا مژده‌ات می‌دهیم.» 53

با تعجب پرسید: «سرِ پیری، مرا به داشتن بچه مژده می‌دهید؟! این دیگر چه مژده‌ای است؟!» 54

پاسخ دادند: «بشارتی که به تو دادیم، راست است. نکند ناامید شوی!» 55

با اطمینان گفت: «آخر، جز گمراهان، چه کسی از رحمت خدا ناامید می‌شود؟!» 56

بعد پرسید: «ای فرستاده‌های خدا، مأموریت اصلی‌تان چیست؟» 57

جواب دادند: «ما مأموریت داریم جماعتی گناهکار را نابود کنیم؛ 58

به‌جز خانوادۀ لوط را که همگی‌‌شان را نجات می‌دهیم؛ 59

جز زنش را که برنامه داریم با جامانده‌ها، گرفتار عذاب شود.» 60


همین‌که فرستادگان الهی پیش خانوادۀ لوط آمدند، 61

لوط با تعجب گفت: «شما را به‌جا نمی‌آورم. انگار غریبه‌اید!» 62

گفتند: «نه، غریبه نیستیم؛ بلکه خبری برایت آورده‌ایم که قومت همیشه در آن شک‌وشبهه می‌کردند: 63

همان عذاب بی‌بُروبرگرد را! ما راست می‌گوییم. 64

کمی که از شب گذشت، خانواده‌ات را راه بینداز و خودت پشت سرشان راه بیفت. پشت سرتان را هم نگاه نکنید. به جایی بروید که به شما دستور داده‌ می‌شود.» 65

بالاخره، به لوط آن خبر تکان‌دهنده را رساندیم: وقت سحر، همۀ آن‌‌ها ریشه‌کن می‌شوند! 66


ازآن‌‌طرف مردان شهر، ذوق‌زده و گوش‌به‌گوش‌رسان، به‌طرف خانۀ لوط آمدند تا با مهمانانش لواط کنند! 67

لوط خواهش کرد: «اینان مهمان من‌اند. آبرویم را نبرید. 68

در محضر خدا، از این تصمیم دست بردارید و شرمنده‌ام نکنید.» 69

گفتند: «مگر تو را از میزبانیِ هر بنی‌بشری نهی نکرده بودیم؟!» 70


گفت: «حالا که اصرار دارید، باشد: اینان دختران من‌اند. خب، با همین‌ها ازدواج کنید.» 71


ای محمد، به‌جان خودت که آن‌ها در مستیِ غفلت، سرگردان بودند. 72

سرانجام، سحرگاه، غرّشی وحشت‌زا آن‌ها را فرا گرفت! 73

به‌دنبال آن، شهرشان را زیرورو کردیم و با گِل‌هایی سفت سنگ‌بارانشان نمودیم! 74

آثار آن حادثه برای کاوش باستان‌شناسان باقی مانده است. 75

آن آثار بر سرِ راهی است که هنوز در آن رفت‌وآمد می‌کنند. 76

در این فاجعه، گوشه‌ای از قدرت‌نمایی خدا بود برای مؤمنان. 77


اهالی اَیکه هم مردمی بدکار بودند. 78

از آن‌ها هم انتقام گرفتیم. شهر مردم لوط و شهر اَیکه در کنار بزرگراه مدینه به شام قرار دارد. 79


همچنین، مردم حِجر به پیامبران اَنگ دروغگویی می‌زدند. 80

ما آیه‌ها و معجزه‌هایمان را نشانشان دادیم؛ ولی به آن‌ها بی‌اعتنا بودند. 81

آن‌ها برای امنیت بیشتر، در دل کوه‌ها خانه می‌تراشیدند. 82

سرانجام، به‌وقت سحر، غرّشی وحشت‌زا آن‌ها را فرا گرفت 83

و خانه‌سازی و قدرت‌اندوزی‌شان دردی از آن‌ها دوا نکرد! 84


آسمان‌ها ‌و زمین را و آنچه میان آن‌هاست، بر اساس‏ حکمت آفریده‌ایم. ردخور ندارد که قیامت آمدنی است؛ با این حساب، اگر بی‌‌دین‌ها مسخره‌ات می‌کنند، تو بزرگواری کن و فعلاً نادیده بگیر. 85

خدا همان آفریدگاری است که حالشان را می‌داند. 86

در ضمن، سورۀ حمد و قرآن مجید را در دسترست گذاشتیم. 87


وقتی می‌گوییم «نادیده بگیر»، یعنی به امکاناتی مادی که گروه‌هایی از بی‌دین‌‌ها را از آن بهره‌مند کرده‌ایم، چشم ندوز و برای گمراهی‌شان اندوه مخور. درعین‌حال، مؤمنان را زیر پَروبالت بگیر. 88

به بی‌دین‌ها بگو: «من فقط هشدارِ صریح به عذاب می‌دهم.» 89

منظور عذابی است که بر سرِ تکه‌تکه‌کنندگان فرستادیم؛ 90


همان‌هایی که قرآن را با اَنگ سِحر و شعر و اَفیون و افسانه، چندپاره کردند. ‌91

به خدا قسم که همگی‌شان را بازخواست می‌کنیم، 92

از کارهای زشتی که مرتکب می‌شدند. 93


تو مأموریتت را در دعوت به اسلام، علنی کن و به بت‌پرست‌‌ها اعتنایی نکن؛ 94

چون‌که شرّ مسخره‌کنندگان را ما از سرت کوتاه می‌کنیم؛ 95

همان کسانی که هم‌ردیف خدا به معبود دیگری قائل هستند. بالاخره خواهند دانست! 96


ای پیامبر، خوب می‌دانیم که از زخم‌زبان‌های بت‌پرست‌ها دلت می‌گیرد. 97

برای رفع دل‌تنگی، خدا را از سرِ سپاس به پاکی یاد کن و سر به سجده بگذار 98

و خدا را تا سروقت مرگ بندگی کن. 99

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 13:17

تصاویر

پایگاه قرآن