ترجمه خواندنی قرآن با نگاه تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان اثر حجت الاسلام علی ملکی، با صدای علی همت مومیوند
به نام خدای بزرگوار مهربان
دیک است؛ درحالیکه آنها با غفلتِ تمام، به آن بیاعتنایند! 1
هر حرف تازهای از طرف خدا برایشان میآید، ظاهراً خوب گوش میدهند؛ اما آن را به شوخی میگیرند و دلشان متوجه دنیاست!سران بدکارشان آهسته بیخ گوشِ هم گفتند: «مگر نه اینکه این هم بشری مثل شماست؟! با اینکه چشم دارید و میبینید، بهطرفِ حرفهای سحرآمیزش میروید؟!» 2و3
پیامبر گفت: «هر حرفی در آسمان یا زمین زده شود، ازجمله همین سخنهای درِگوشیتان را خدا میداند؛ زیرا او شنوای داناست.» 4
بدتر از آن، ادعا کردند: «قرآن خوابهای آشفته است. بلکه پیامبر، خودش آن را ساخته! نه، اصلاً او خیالباف است؛ وگرنه باید برایمان معجزهای میآورد؛ همانطورکه پیامبران قبلی هم با معجزه فرستاده شدند.» 5
قبل از آنها هر شهری را که نابود کردیم، با آمدن معجزۀ درخواستیشان ایمان نیاورده بودند. حالا اینها با چنین معجزهای ایمانبیار هستند؟! 6
قبل از تو هم، تمام فرستادههای ما برای پیامبری، انسانهایی بودند از جنس مردم؛ با این فرق که به آنها وحی میکردیم. اگر از این بیخبرید، خب، از عالمان یهود بپرسید. 7
پیامبران را با بدنی نیافریدیم که به غذا احتیاج نداشته باشد. عمر جاویدان هم نداشتند. 8
به وعدهای که به آنها داده بودیم، وفا کردیم و آنها و هرکس را که شایستۀ نجاتیافتن میدانستیم، نجات دادیم و جنایتکارها را نابود کردیم. 9
برایتان کتابی فرستادهایم که بهترین برنامۀ زندگیتان در آن است. پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟! 10
چه شهرهای زیادی را که در نتیجۀ ظلمکردنِ مردمش در هم کوبیدیم و نسلهای تازهای بهجایشان روی کار آوردیم! 11
آن قبلیها، بهمحض اینکه شستِشان خبردار میشد که عذابمان در راه است، از شهرشان پا به فرار میگذاشتند! 12
درونشان غوغا بود: «فرار نکنید! برگردید به همان زندگیهای مرفّه و خانههای مجلّلتان؛ شاید فقرا دوباره از شما کمک بخواهند!» 13
اینجاست که اعتراف میکردند: «ای وایِ ما! واقعاً که بد کردیم!» 14
یکسره همین را تکرار میکردند تا اینکه آنها را، مثل علفهای هرز، درو کردیم و صدایشان را برای همیشه خفه کردیم! 15
آسمان و زمین را و آنچه میان آنهاست، برای سرگرمی نیافریدهایم که بخواهد بیحسابوکتاب باشد. 16
بهفرض محال هم میخواستیم تفریحی بکنیم، چیزی متناسب با خودمان انتخاب میکردیم! 17
بله، اهل بازی و سرگمی نیستیم؛ بلکه حقیقت را بر فرق توهّم میکوبیم تا آن را در هم بشکند و توهّم درجا محو شود. وای بر شما از توصیفی که دربارۀ هدف آفرینش میکنید! 18
اختیار اهل آسمانها و زمین دست اوست و فرشتگان و بندگان خاص خدا هیچ وقت خودشان را بالاتر از این نمیبینند که او را نپرستند. خسته هم نمیشوند. 19
شبانهروز، به پاکی یادش میکنند. کِسل هم نمیشوند. 20
آن موجودات زمینی که بتپرستها معبود خود میدانند، آیا میتوانند مردهها را زنده کنند؟! 21
بهفرض محال، در زمین و آسمان معبودهایی جز خدا وجود داشت، همهجا بههم میریخت. خدا که ادارۀ جهان به دست اوست، بهدور است از توصیفهایی که میکنند. 22
او برای کارهایش بازخواست نمیشود؛ ولی معبودهای بتپرستها بازخواست میشوند. 23
آیا بتپرستها بهجای او، معبودهایی انتخاب کردهاند؟! بگو: «دلیلتان را بگویید. پیام مشترک قرآن و کتابهای آسمانیِ قبلی یکتاییِ خداست.» ولی بیشترشان این حقیقت را نمیفهمند و برای همین به آن بیاعتنایند. 24
قبل از تو هر پیامبرى فرستادیم، بدون استثنا به او وحى کردیم که: «معبودى جز من نیست. پس مرا بپرستید.» 25
بتپرستها ادعا میکردند: «خدا برای خودش فرزندی گرفته است.» او بهدور از این حرفهاست؛ بلکه فرشتگان بندگانِ خوب خدایند 26
که در سخنگفتن، بر خدا پیشدستی نمیکنند و طبق دستور او عمل میکنند. 27
خدا از کارهایشان و منشأ پیدایش آنان باخبر است. فرشتگان فقط کسی را شفاعت میکنند که خدا دینش را پسندیده باشد. تازه، خودشان هم از ترس هیبت الهی هراساناند. 28
هر کدامشان بگوید: «من معبودی بهجاى خدا هستم و شایستۀ پرستش»، با عذاب جهنم مجازاتش مىکنیم. بله، بدکارها را اینطور مجازات میکنیم. 29
بتپرستها آیا نمیدانند که در آغاز آفرینش، آسمانها و زمین بههم چسبیده بودند و ما از هم جدایشان کردیم؟! هر موجود زندهای را هم به آب وابسته کردیم؟! پس چرا باور نمیکنند ادارۀ جهان به دست ماست؟! 30
در زمین کوههایی ریشهدار گذاشتیم تا زمین با لرزههای دائمش زندگی مردم را بههم نریزد و در آن، راههایی پهناور گذاشتیم تا مردم راحت به مقصدهایشان برسند. 31
آسمان را هم مثل سقفی قرار دادیم و از دسترس شیاطین حفظش کردیم. بتپرستها به نشانههای ما در آسمان بیاعتنایند. 32
اوست کسی که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است که هریکشان در مداری حرکت میکند. 33
تابهحال، به هیچ بشری عمر جاودان ندادیم. اگر از دنیا بروی، آیا بتپرستهایی که در آرزوی مرگت نشستهاند، جاودان میمانند؟! 34
هرکسی طعم مرگ را میچشد. با اتفاقهای بد و خوب امتحانتان میکنیم و آخرکار هم، فقط بهسوی ما برتان میگردانند. 35
وقتی بتپرستها تو را میبینند، غیر از اینکه بهمسخرهات میگیرند، انگار کاری ندارند: «آیا این همان است که از بتهایتان بد میگوید؟» خب، طبیعی است: به خدای رحمان که ایمان و اعتقادی ندارند! 36
انگار ناف انسان را با عجلهکردن بریدهاند! عذابهایم را به شما بتپرستها بههمین زودیها نشان میدهم؛ پس عذاب فوری از من نخواهید! 37
بهمسخره میپرسند: «اگر راست میگویید، این وعدۀ عذاب کی میرسد پس؟!» 38
کاش این بیدینها میدانستند چه حالی دارند آنوقتیکه نتوانند آتش را از پیشِ رو و پشت سرشان دور کنند و کسی هم به آنها کمکی نکند! 39
تازه، عذاب یکدفعه سراغشان میآید و ماتومبهوتشان میکند؛ بهطوریکه نه میتوانند از خودشان دورش کنند و نه مهلت دوباره داده میشوند! 40
البته پیامبرانِ قبل از تو را هم دست میانداختند؛ پس همان عذابهایی به جانشان افتاد که مسخرهاش میکردند. 41
بگو: «اگر قرار باشد عذاب بیاید، چه کسی شما را در شب و روز از عذاب خدای رحمان محافظت میکند؟!» بااینهمه، آنها به آیههای الهامبخش قرآن بیاعتنایند. 42
یا مگر معبودهایی دارند که در برابر ما از آنها دفاع کنند؟! آن معبودها نه میتوانند به داد خودشان برسند و نه از طرف ما حمایت میشوند. 43
بتپرستهای مکه و اجدادشان را از امکانات مادی بهرهمند کردیم؛ طوریکه خیال میکردند حالاحالاها زندهاند. چرا نمیبینند که ما سراغ مردمِ کرۀ زمین میآییم و نسلها را یکی پس از دیگری منقرض میکنیم؟! خب، اینها میتوانند جلوی انقراض خود را بگیرند؟! 44
بگو: «من فقط بر اساس وحی، شما را از عاقبت کارتان میترسانم»؛ ولی به آنهایی که گوش شنوا ندارند، وقتی هشدار داده میشود، دعوت الهی را نشنیده میگیرند! 45
البته اگر گوشهای از عذاب خدا پَرِ قبایشان را بگیرد، فریاد میزنند: «ای وایِ ما! واقعاً که بد کردیم!» 46
روز قیامت، ملاکهای داوری عادلانه را به صحنه میآوریم. به کسی هم ذرهای ستم نخواهد شد. اگر بهاندازۀ ارزنی خوب و بد در کار باشد، از قلم نمیاندازیم و همین بس که حسابگر ماییم. 47
به موسی و هارون تورات را دادیم که جداکنندۀ حق از باطل بود و روشنگریهای ارزشمند و یادآوریهای مفید برای خودمراقبان در آن بود؛ 48
همانهایی که از ترس عذابِ نادیده، از خدا حساب میبرند و از تصور آمدنِ قیامت در بیم و امیدند. 49
این قرآنی که فرستادهایم، خجستهکتابی است، پر از یادآوریهای سودمند. آنوقت، شما انکارش میکنید؟! 50
قبل از موسی و هارون هم، ابراهیم را به رشدِ معرفتی رساندیم؛ چون ما از شایستگیهایش باخبر بودیم. 51
وقتی ابراهیم از عمو و قومش پرسید: «این مجسمههای بیجان چیست که خودتان را وقف پرستش آنها کردهاید؟!» 52
جواب دادند: «خب، ما دیدیم پدرانمان هم همینها را میپرستند.» 53
ابراهیم گفت: «جدّاً که شما و پدرانتان غرق گمراهی هستید.» 54
گفتند: «این حرفها را جدّی میزنی یا داری سربهسرمان میگذاری؟!» 55
گفت: «شوخی کدام است؟! خدا صاحب آسمانها و زمینی است که خودش بهوجودشان آورده. من این حقیقت را با همۀ وجودم لمس میکنم.» 56
بعد، با خودش گفت: «بهخدا قسم، در غیاب و غفلت شما نقشهای برای بتهایتان اجرا خواهم کرد!» 57
پس در فرصتی مناسب، همۀ بتها را شکست و تکهتکه کرد، جز بت بزرگ را، تا بلکه بتپرستها سراغ آن بروند. 58
با دیدن آن صحنه، عدهای گفتند: «چه کسی این بلا را سرِ بتهایمان آورده؟! واقعاً آدمِ خبیثی بوده.» 59
عدهای هم گفتند: «شنیدهایم جوانکی که به او ابراهیم میگویند، پشت سرِ بتهایمان بد میگفت!» 60
سران بتپرست دستور دادند: «بیاوریدش جلوی چشم همه؛ شاید آنهایی که بدگوییهایش را شنیدهاند، علیه او شهادت دهند!» 61
وقتی آوردندش، پرسیدند: «ابراهیم، تو این بلا را سرِ بتهایمان آوردهای؟!» 62
گفت: «معلوم است که بت بزرگ این بلا را سرشان آورده! از همین بتها بپرسید، البته اگر بتوانند حرف بزنند!» 63
پس لحظهای بهخود آمدند و در دل با خود گفتند: «این شمایید که خطاکارید، نه ابراهیم.» 64
آنوقت، با سرافکندگی جواب دادند: «تو خودت خوب میدانی که این بتها حرف نمیزنند!» 65
ابراهیم فرصت را غنیمت دانست و گفت: «یعنی بهجای خدا، چیزهایی را میپرستید که ذرهای به شما نه سود میرسانند و نه ضرر میزنند؟! 66
تُف بر شما و چیزهایی که بهجای خدا میپرستید! پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟!» 67
سران بتپرست پیشنهاد دادند: «اگر مرد عملید، ابراهیم را بسوزانید و به داد بتهایتان برسید!» 68
عاقبت، او را در آتش انداختند! ما هم فرمان دادیم: «آتش! برای ابراهیم سرد باش و بیخطر!» 69
آنها نقشۀ نابودی ابراهیم را کشیده بودند؛ ولی ما آنها را به شکست مفتضحانه کشاندیم. 70
او و لوط را با مهاجرت به سرزمین حاصلخیز شامات، از دست بتپرستها نجات دادیم. 71
پسری هم بهنام اسحاق به ابراهیم بخشیدیم و علاوهبرآن، نوهای بهنام یعقوب. همگیشان را افرادی شایسته کردیم. 72
آنان را راهبرانی کردیم که بهفرمان ما، مردم را به خوشبختی میرساندند. همچنین، به آنان توفیق دادیم برای انجامدادن کارهای خوب و خواندن نماز با آدابش و دادن صدقه؛ زیرا تنها ما را عبادت میکردند. 73
اما لوط: به او هم حکمت و دانش عطا کردیم و از دست مردم شهری نجاتش دادیم که به کارهای زشت و کثیف مشغول بودند. واقعاً که آنها مردم بد و منحرفی بودند. 74
او را زیر چتر رحمت ویژۀ خود آوردیم؛ زیرا او هم جزو شایستگان بود. 75
اما نوح که قبل از این پیامبران زندگی میکرد: وقتی صدایمان زد، به او جواب مثبت دادیم و او و خانواده و پیروانش را از فشارهای طاقتفرسای بیدینیِ مردم نجات دادیم 76
و او را در برابر مردمی یاری کردیم که آیههای ما را دروغ میدانستند. آنها مردم بدی بودند و بههمین دلیل، همگیشان را غرق کردیم. 77
حالا بشنو از داوود و سلیمان: روزی دربارۀ چگونگیِ جبران خسارت مزرعهای مشورت میکردند که شبهنگام، گوسفندانِ عدهای در آن چریده و پایمالش کرده بودند. ما موقع قضاوت پیامبران هم، حاضر و ناظر بودهایم. 78
آنوقت، روش بهترِ اجرای حکم را به سلیمان فهماندیم. البته به هر دویشان حکمت و دانش عطا کرده بودیم. کوهها و پرندهها را هم رام کردیم تا در رکاب داوود، تسبیح خدا بگویند. ما از این کارها زیاد کردهایم. 79
بهخاطر شما، فوتوفن زرهسازی را به داوود یاد دادیم تا آن زرهها، از ضربههای سفتوسخت حفظتان کند. اصلاً شکرگزار اینهمه نعمتهای خدا هستید؟! 80
تندبادها را در اختیار سلیمان قرار دادیم تا بهسوی سرزمین حاصلخیز شامات بوزند و گوشبهفرمان او باشند. ما از همه چیز باخبریم. 81
برخى جنّیانِ زِبروزرنگ برای سلیمان غواصى میکردند و مروارید میآوردند. البته کارهای دیگری هم میکردند. ما آنها را تحت فرمان نگه داشته بودیم. 82
کمی هم دربارۀ ایوب: وقتی خدا را اینطور صدا زد: «خدایا، مشکلات طاقتفرسا به من رو آورده است. تو هم که از همۀ مهربانها مهربانتری.» 83
دعایش را مستجاب کردیم و تمام مشکلاتش را برطرف ساختیم. از سرِ لطفمان، بچههای مردهاش را زنده کردیم و تازه بههمان تعداد هم به او بچه دادیم تا عبادتکنندگان ارزش صبر و دعا را بفهمند. 84
در ضمن، اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل هم همگی جزو بندگان صبور بودند. 85
آنان را مشمول لطف خودمان کردیم؛ زیرا آنان در ردیف بندگانِ شایسته بودند. 86
حال، قصۀ یونس: در نتیجۀ ایماننیاوردن مردم، با ناراحتیِ زودتر از انتظار از شهر خارج شد. خیال میکرد که بر او سخت نمیگیریم؛ اما نهنگی در دریا بلعیدش! در تاریکی شب، در آن فضای تنگ صدا زد: «معبودی جز تو نیست. کاردرست تویی. در واقع، من بودم که به خودم بد کردم.» 87
آنوقت، دعایش را مستجاب کردیم و از آن مخمصه نجاتش دادیم. بله، مؤمنان را اینطور از گرفتاریها نجات میدهیم. 88
پیامبرِ دیگرمان زکریا هم خدا را صدا زد: «خدایا نگذار تنها باشم و نسلم قطع شود؛ هرچند که هرچه همه دارند، آخر به تو میرسد.» 89
دعای او را هم مستجاب کردیم و به او بچهای بخشیدیم بهنام یحیی و همسر برخى جنّیانِ زِبروزرنگ برای سلیمان غواصى میکردند و مروارید میآوردند. البته کارهای دیگری هم میکردند. ما آنها را تحت فرمان نگه داشته بودیم. 82
کمی هم دربارۀ ایوب: وقتی خدا را اینطور صدا زد: «خدایا، مشکلات طاقتفرسا به من رو آورده است. تو هم که از همۀ مهربانها مهربانتری.» 83
دعایش را مستجاب کردیم و تمام مشکلاتش را برطرف ساختیم. از سرِ لطفمان، بچههای مردهاش را زنده کردیم و تازه بههمان تعداد هم به او بچه دادیم تا عبادتکنندگان ارزش صبر و دعا را بفهمند. 84
در ضمن، اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل هم همگی جزو بندگان صبور بودند. 85
آنان را مشمول لطف خودمان کردیم؛ زیرا آنان در ردیف بندگانِ شایسته بودند. 86
حال، قصۀ یونس: در نتیجۀ ایماننیاوردن مردم، با ناراحتیِ زودتر از انتظار از شهر خارج شد. خیال میکرد که بر او سخت نمیگیریم؛ اما نهنگی در دریا بلعیدش! در تاریکی شب، در آن فضای تنگ صدا زد: «معبودی جز تو نیست. کاردرست تویی. در واقع، من بودم که به خودم بد کردم.» 87
آنوقت، دعایش را مستجاب کردیم و از آن مخمصه نجاتش دادیم. بله، مؤمنان را اینطور از گرفتاریها نجات میدهیم. 88
پیامبرِ دیگرمان زکریا هم خدا را صدا زد: «خدایا نگذار تنها باشم و نسلم قطع شود؛ هرچند که هرچه همه دارند، آخر به تو میرسد.» 89
دعای او را هم مستجاب کردیم و به او بچهای بخشیدیم بهنام یحیی و همسر نازایش را برای دریافت این بخشش، آمادۀ بارداری کردیم. آنان برای کارهای خوب سر از پا نمیشناختند و ما را با امید به بخشش ما و ترس از رنجش ما صدا میزدند و در برابر ما کاملاً متواضع بودند. 90
و در پایان، مریم: او در زندگی، پاکدامن بود. ما هم با ارادۀ الهیمان باردارش کردیم و او و بچهاش را بهعنوان معجزهای بزرگ به جهانیان شناساندیم. 91
در حقیقت، همه از یک نوعید و باید یک هدف را دنبال کنید: تنها من صاحباختیار شمایم؛ پس مرا عبادت کنید. 92
حال آنکه مردم در کار دینشان دچار تفرقه شدند. بههرحال، همگی برای رسیدگی به اختلافاتشان، بهسوی ما برمیگردند. 93
بنابراین هرکه از روی ایمان و اعتقاد، کارهای خوب کند، کار و کوشش او نادیده گرفته نمیشود و ما همه را برایش ثبتوضبط میکنیم. 94
برای مردمِ شهرهایی که بهخاطر ارتکاب کارهای زشت نابودشان کردهایم، برگشتن به دنیا ناممکن است. 95
وقتی راه سیطرۀ یأجوج و مأجوج بر همۀ عالم باز شود و آنها از هر مکان بلندی بتازند و دنیا را به تسخیر خود دربیاورند 96
و وعدۀ تخلفناپذیر قیامت نزدیک شود، ناگهان چشمان جماعتِ بیدین خیره میشود؛ درحالیکه میگویند: «ای وایِ ما که از چنین روزی حسابی غافل بودیم! نه، از آن بدتر: با سرگرمشدن به دنیا خودمان را به نفهمی زده بودیم.» 97
همین شما و همان بتهایی که بهجای خدا میپرستیدید، هیزمِ جهنمی هستید که واردِ آن خواهید شد. 98
اگر این بتها معبودهای واقعی بودند، پایشان به جهنم باز نمیشد! درحالیکه همگی در جهنم ماندنیاند. 99
بتپرستها چنان عربده میکِشند که بهجز صدای خودشان هیچ صدای دیگری نمیشنوند! 100
البته کسانی که قبلاً از جانب ما وعدۀ امنیتخاطر گرفتهاند، از جهنم دورند؛ 101
بهطوریکه حتی صدایش را هم نمیشنوند. آنان، برای همیشه، غرقِ همان خوشیهایی خواهند بود که دلشان میخواهد. 102
صدای بهشدت وحشتانگیزِ شیپور قیامت حتی غصهدارشان نمیکند. فرشتگان الهی با این بشارت به استقبالشان میآیند: «این همان روزی است که به شما وعده داده میشد.» 103
همان روزی که طومار آسمان را مثل کاغذنوشتهای که لوله شود، لوله میکنیم و همانطورکه برای بار اول، موجودات را آفریدیم، دوباره زندهشان میکنیم. این وعدهای است بر عهدۀ ما که حتماً انجامش میدهیم. 104
بعد از توراتِ موسی، در زبورِ داوود نوشتیم که: «حکومت بر زمین به بندگان شایستهام میرسد!» 105
حقایقی که در این سوره بیان شد، وسیلۀ خوبی برای رسیدن مردمِ اهل عبادت به خوشبختی است. 106
تو را هم برای این به پیامبری فرستادیم که با این حقایق، برای جهانیان مایۀ رحمت باشی. 107
پیامبر، بگو: «اصلیترین حقیقتی که به من وحى مىشود این است: معبودتان فقط خدای یکتاست. آیا شما تسلیمِ این حقیقت میشوید؟!» 108
اگر سرپیچی کردند، بگو: «برای همۀ شما، بهطور مساوی، زنگ خطر را بهصدا درآوردم و راستش، نمیدانم عذابی که به شما وعده داده شده، نزدیک است یا دور. 109
البته خدا از حرفهای آشکار و نقشههای پنهانتان باخبر است. 110
نمیدانم! شاید تأخیر عذاب برای امتحان شماست و برای غرقشدنتان در خوشگذرانی، تا یکدفعه عذاب غافلگیرتان کند!» 111
پیامبر ادامه داد: «خدایا، بین من و اینها عادلانه داوری کن. شما هم بدانید، آی بتپرستها، صاحب ما خدای رحمان است که برای زخمزبانهایتان باید از او کمک گرفت.» 112
به نام خدای بزرگوار مهربان
دیک است؛ درحالیکه آنها با غفلتِ تمام، به آن بیاعتنایند! 1
هر حرف تازهای از طرف خدا برایشان میآید، ظاهراً خوب گوش میدهند؛ اما آن را به شوخی میگیرند و دلشان متوجه دنیاست!سران بدکارشان آهسته بیخ گوشِ هم گفتند: «مگر نه اینکه این هم بشری مثل شماست؟! با اینکه چشم دارید و میبینید، بهطرفِ حرفهای سحرآمیزش میروید؟!» 2و3
پیامبر گفت: «هر حرفی در آسمان یا زمین زده شود، ازجمله همین سخنهای درِگوشیتان را خدا میداند؛ زیرا او شنوای داناست.» 4
بدتر از آن، ادعا کردند: «قرآن خوابهای آشفته است. بلکه پیامبر، خودش آن را ساخته! نه، اصلاً او خیالباف است؛ وگرنه باید برایمان معجزهای میآورد؛ همانطورکه پیامبران قبلی هم با معجزه فرستاده شدند.» 5
قبل از آنها هر شهری را که نابود کردیم، با آمدن معجزۀ درخواستیشان ایمان نیاورده بودند. حالا اینها با چنین معجزهای ایمانبیار هستند؟! 6
قبل از تو هم، تمام فرستادههای ما برای پیامبری، انسانهایی بودند از جنس مردم؛ با این فرق که به آنها وحی میکردیم. اگر از این بیخبرید، خب، از عالمان یهود بپرسید. 7
پیامبران را با بدنی نیافریدیم که به غذا احتیاج نداشته باشد. عمر جاویدان هم نداشتند. 8
به وعدهای که به آنها داده بودیم، وفا کردیم و آنها و هرکس را که شایستۀ نجاتیافتن میدانستیم، نجات دادیم و جنایتکارها را نابود کردیم. 9
برایتان کتابی فرستادهایم که بهترین برنامۀ زندگیتان در آن است. پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟! 10
چه شهرهای زیادی را که در نتیجۀ ظلمکردنِ مردمش در هم کوبیدیم و نسلهای تازهای بهجایشان روی کار آوردیم! 11
آن قبلیها، بهمحض اینکه شستِشان خبردار میشد که عذابمان در راه است، از شهرشان پا به فرار میگذاشتند! 12
درونشان غوغا بود: «فرار نکنید! برگردید به همان زندگیهای مرفّه و خانههای مجلّلتان؛ شاید فقرا دوباره از شما کمک بخواهند!» 13
اینجاست که اعتراف میکردند: «ای وایِ ما! واقعاً که بد کردیم!» 14
یکسره همین را تکرار میکردند تا اینکه آنها را، مثل علفهای هرز، درو کردیم و صدایشان را برای همیشه خفه کردیم! 15
آسمان و زمین را و آنچه میان آنهاست، برای سرگرمی نیافریدهایم که بخواهد بیحسابوکتاب باشد. 16
بهفرض محال هم میخواستیم تفریحی بکنیم، چیزی متناسب با خودمان انتخاب میکردیم! 17
بله، اهل بازی و سرگمی نیستیم؛ بلکه حقیقت را بر فرق توهّم میکوبیم تا آن را در هم بشکند و توهّم درجا محو شود. وای بر شما از توصیفی که دربارۀ هدف آفرینش میکنید! 18
اختیار اهل آسمانها و زمین دست اوست و فرشتگان و بندگان خاص خدا هیچ وقت خودشان را بالاتر از این نمیبینند که او را نپرستند. خسته هم نمیشوند. 19
شبانهروز، به پاکی یادش میکنند. کِسل هم نمیشوند. 20
آن موجودات زمینی که بتپرستها معبود خود میدانند، آیا میتوانند مردهها را زنده کنند؟! 21
بهفرض محال، در زمین و آسمان معبودهایی جز خدا وجود داشت، همهجا بههم میریخت. خدا که ادارۀ جهان به دست اوست، بهدور است از توصیفهایی که میکنند. 22
او برای کارهایش بازخواست نمیشود؛ ولی معبودهای بتپرستها بازخواست میشوند. 23
آیا بتپرستها بهجای او، معبودهایی انتخاب کردهاند؟! بگو: «دلیلتان را بگویید. پیام مشترک قرآن و کتابهای آسمانیِ قبلی یکتاییِ خداست.» ولی بیشترشان این حقیقت را نمیفهمند و برای همین به آن بیاعتنایند. 24
قبل از تو هر پیامبرى فرستادیم، بدون استثنا به او وحى کردیم که: «معبودى جز من نیست. پس مرا بپرستید.» 25
بتپرستها ادعا میکردند: «خدا برای خودش فرزندی گرفته است.» او بهدور از این حرفهاست؛ بلکه فرشتگان بندگانِ خوب خدایند 26
که در سخنگفتن، بر خدا پیشدستی نمیکنند و طبق دستور او عمل میکنند. 27
خدا از کارهایشان و منشأ پیدایش آنان باخبر است. فرشتگان فقط کسی را شفاعت میکنند که خدا دینش را پسندیده باشد. تازه، خودشان هم از ترس هیبت الهی هراساناند. 28
هر کدامشان بگوید: «من معبودی بهجاى خدا هستم و شایستۀ پرستش»، با عذاب جهنم مجازاتش مىکنیم. بله، بدکارها را اینطور مجازات میکنیم. 29
بتپرستها آیا نمیدانند که در آغاز آفرینش، آسمانها و زمین بههم چسبیده بودند و ما از هم جدایشان کردیم؟! هر موجود زندهای را هم به آب وابسته کردیم؟! پس چرا باور نمیکنند ادارۀ جهان به دست ماست؟! 30
در زمین کوههایی ریشهدار گذاشتیم تا زمین با لرزههای دائمش زندگی مردم را بههم نریزد و در آن، راههایی پهناور گذاشتیم تا مردم راحت به مقصدهایشان برسند. 31
آسمان را هم مثل سقفی قرار دادیم و از دسترس شیاطین حفظش کردیم. بتپرستها به نشانههای ما در آسمان بیاعتنایند. 32
اوست کسی که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است که هریکشان در مداری حرکت میکند. 33
تابهحال، به هیچ بشری عمر جاودان ندادیم. اگر از دنیا بروی، آیا بتپرستهایی که در آرزوی مرگت نشستهاند، جاودان میمانند؟! 34
هرکسی طعم مرگ را میچشد. با اتفاقهای بد و خوب امتحانتان میکنیم و آخرکار هم، فقط بهسوی ما برتان میگردانند. 35
وقتی بتپرستها تو را میبینند، غیر از اینکه بهمسخرهات میگیرند، انگار کاری ندارند: «آیا این همان است که از بتهایتان بد میگوید؟» خب، طبیعی است: به خدای رحمان که ایمان و اعتقادی ندارند! 36
انگار ناف انسان را با عجلهکردن بریدهاند! عذابهایم را به شما بتپرستها بههمین زودیها نشان میدهم؛ پس عذاب فوری از من نخواهید! 37
بهمسخره میپرسند: «اگر راست میگویید، این وعدۀ عذاب کی میرسد پس؟!» 38
کاش این بیدینها میدانستند چه حالی دارند آنوقتیکه نتوانند آتش را از پیشِ رو و پشت سرشان دور کنند و کسی هم به آنها کمکی نکند! 39
تازه، عذاب یکدفعه سراغشان میآید و ماتومبهوتشان میکند؛ بهطوریکه نه میتوانند از خودشان دورش کنند و نه مهلت دوباره داده میشوند! 40
البته پیامبرانِ قبل از تو را هم دست میانداختند؛ پس همان عذابهایی به جانشان افتاد که مسخرهاش میکردند. 41
بگو: «اگر قرار باشد عذاب بیاید، چه کسی شما را در شب و روز از عذاب خدای رحمان محافظت میکند؟!» بااینهمه، آنها به آیههای الهامبخش قرآن بیاعتنایند. 42
یا مگر معبودهایی دارند که در برابر ما از آنها دفاع کنند؟! آن معبودها نه میتوانند به داد خودشان برسند و نه از طرف ما حمایت میشوند. 43
بتپرستهای مکه و اجدادشان را از امکانات مادی بهرهمند کردیم؛ طوریکه خیال میکردند حالاحالاها زندهاند. چرا نمیبینند که ما سراغ مردمِ کرۀ زمین میآییم و نسلها را یکی پس از دیگری منقرض میکنیم؟! خب، اینها میتوانند جلوی انقراض خود را بگیرند؟! 44
بگو: «من فقط بر اساس وحی، شما را از عاقبت کارتان میترسانم»؛ ولی به آنهایی که گوش شنوا ندارند، وقتی هشدار داده میشود، دعوت الهی را نشنیده میگیرند! 45
البته اگر گوشهای از عذاب خدا پَرِ قبایشان را بگیرد، فریاد میزنند: «ای وایِ ما! واقعاً که بد کردیم!» 46
روز قیامت، ملاکهای داوری عادلانه را به صحنه میآوریم. به کسی هم ذرهای ستم نخواهد شد. اگر بهاندازۀ ارزنی خوب و بد در کار باشد، از قلم نمیاندازیم و همین بس که حسابگر ماییم. 47
به موسی و هارون تورات را دادیم که جداکنندۀ حق از باطل بود و روشنگریهای ارزشمند و یادآوریهای مفید برای خودمراقبان در آن بود؛ 48
همانهایی که از ترس عذابِ نادیده، از خدا حساب میبرند و از تصور آمدنِ قیامت در بیم و امیدند. 49
این قرآنی که فرستادهایم، خجستهکتابی است، پر از یادآوریهای سودمند. آنوقت، شما انکارش میکنید؟! 50
قبل از موسی و هارون هم، ابراهیم را به رشدِ معرفتی رساندیم؛ چون ما از شایستگیهایش باخبر بودیم. 51
وقتی ابراهیم از عمو و قومش پرسید: «این مجسمههای بیجان چیست که خودتان را وقف پرستش آنها کردهاید؟!» 52
جواب دادند: «خب، ما دیدیم پدرانمان هم همینها را میپرستند.» 53
ابراهیم گفت: «جدّاً که شما و پدرانتان غرق گمراهی هستید.» 54
گفتند: «این حرفها را جدّی میزنی یا داری سربهسرمان میگذاری؟!» 55
گفت: «شوخی کدام است؟! خدا صاحب آسمانها و زمینی است که خودش بهوجودشان آورده. من این حقیقت را با همۀ وجودم لمس میکنم.» 56
بعد، با خودش گفت: «بهخدا قسم، در غیاب و غفلت شما نقشهای برای بتهایتان اجرا خواهم کرد!» 57
پس در فرصتی مناسب، همۀ بتها را شکست و تکهتکه کرد، جز بت بزرگ را، تا بلکه بتپرستها سراغ آن بروند. 58
با دیدن آن صحنه، عدهای گفتند: «چه کسی این بلا را سرِ بتهایمان آورده؟! واقعاً آدمِ خبیثی بوده.» 59
عدهای هم گفتند: «شنیدهایم جوانکی که به او ابراهیم میگویند، پشت سرِ بتهایمان بد میگفت!» 60
سران بتپرست دستور دادند: «بیاوریدش جلوی چشم همه؛ شاید آنهایی که بدگوییهایش را شنیدهاند، علیه او شهادت دهند!» 61
وقتی آوردندش، پرسیدند: «ابراهیم، تو این بلا را سرِ بتهایمان آوردهای؟!» 62
گفت: «معلوم است که بت بزرگ این بلا را سرشان آورده! از همین بتها بپرسید، البته اگر بتوانند حرف بزنند!» 63
پس لحظهای بهخود آمدند و در دل با خود گفتند: «این شمایید که خطاکارید، نه ابراهیم.» 64
آنوقت، با سرافکندگی جواب دادند: «تو خودت خوب میدانی که این بتها حرف نمیزنند!» 65
ابراهیم فرصت را غنیمت دانست و گفت: «یعنی بهجای خدا، چیزهایی را میپرستید که ذرهای به شما نه سود میرسانند و نه ضرر میزنند؟! 66
تُف بر شما و چیزهایی که بهجای خدا میپرستید! پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟!» 67
سران بتپرست پیشنهاد دادند: «اگر مرد عملید، ابراهیم را بسوزانید و به داد بتهایتان برسید!» 68
عاقبت، او را در آتش انداختند! ما هم فرمان دادیم: «آتش! برای ابراهیم سرد باش و بیخطر!» 69
آنها نقشۀ نابودی ابراهیم را کشیده بودند؛ ولی ما آنها را به شکست مفتضحانه کشاندیم. 70
او و لوط را با مهاجرت به سرزمین حاصلخیز شامات، از دست بتپرستها نجات دادیم. 71
پسری هم بهنام اسحاق به ابراهیم بخشیدیم و علاوهبرآن، نوهای بهنام یعقوب. همگیشان را افرادی شایسته کردیم. 72
آنان را راهبرانی کردیم که بهفرمان ما، مردم را به خوشبختی میرساندند. همچنین، به آنان توفیق دادیم برای انجامدادن کارهای خوب و خواندن نماز با آدابش و دادن صدقه؛ زیرا تنها ما را عبادت میکردند. 73
اما لوط: به او هم حکمت و دانش عطا کردیم و از دست مردم شهری نجاتش دادیم که به کارهای زشت و کثیف مشغول بودند. واقعاً که آنها مردم بد و منحرفی بودند. 74
او را زیر چتر رحمت ویژۀ خود آوردیم؛ زیرا او هم جزو شایستگان بود. 75
اما نوح که قبل از این پیامبران زندگی میکرد: وقتی صدایمان زد، به او جواب مثبت دادیم و او و خانواده و پیروانش را از فشارهای طاقتفرسای بیدینیِ مردم نجات دادیم 76
و او را در برابر مردمی یاری کردیم که آیههای ما را دروغ میدانستند. آنها مردم بدی بودند و بههمین دلیل، همگیشان را غرق کردیم. 77
حالا بشنو از داوود و سلیمان: روزی دربارۀ چگونگیِ جبران خسارت مزرعهای مشورت میکردند که شبهنگام، گوسفندانِ عدهای در آن چریده و پایمالش کرده بودند. ما موقع قضاوت پیامبران هم، حاضر و ناظر بودهایم. 78
آنوقت، روش بهترِ اجرای حکم را به سلیمان فهماندیم. البته به هر دویشان حکمت و دانش عطا کرده بودیم. کوهها و پرندهها را هم رام کردیم تا در رکاب داوود، تسبیح خدا بگویند. ما از این کارها زیاد کردهایم. 79
بهخاطر شما، فوتوفن زرهسازی را به داوود یاد دادیم تا آن زرهها، از ضربههای سفتوسخت حفظتان کند. اصلاً شکرگزار اینهمه نعمتهای خدا هستید؟! 80
تندبادها را در اختیار سلیمان قرار دادیم تا بهسوی سرزمین حاصلخیز شامات بوزند و گوشبهفرمان او باشند. ما از همه چیز باخبریم. 81
برخى جنّیانِ زِبروزرنگ برای سلیمان غواصى میکردند و مروارید میآوردند. البته کارهای دیگری هم میکردند. ما آنها را تحت فرمان نگه داشته بودیم. 82
کمی هم دربارۀ ایوب: وقتی خدا را اینطور صدا زد: «خدایا، مشکلات طاقتفرسا به من رو آورده است. تو هم که از همۀ مهربانها مهربانتری.» 83
دعایش را مستجاب کردیم و تمام مشکلاتش را برطرف ساختیم. از سرِ لطفمان، بچههای مردهاش را زنده کردیم و تازه بههمان تعداد هم به او بچه دادیم تا عبادتکنندگان ارزش صبر و دعا را بفهمند. 84
در ضمن، اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل هم همگی جزو بندگان صبور بودند. 85
آنان را مشمول لطف خودمان کردیم؛ زیرا آنان در ردیف بندگانِ شایسته بودند. 86
حال، قصۀ یونس: در نتیجۀ ایماننیاوردن مردم، با ناراحتیِ زودتر از انتظار از شهر خارج شد. خیال میکرد که بر او سخت نمیگیریم؛ اما نهنگی در دریا بلعیدش! در تاریکی شب، در آن فضای تنگ صدا زد: «معبودی جز تو نیست. کاردرست تویی. در واقع، من بودم که به خودم بد کردم.» 87
آنوقت، دعایش را مستجاب کردیم و از آن مخمصه نجاتش دادیم. بله، مؤمنان را اینطور از گرفتاریها نجات میدهیم. 88
پیامبرِ دیگرمان زکریا هم خدا را صدا زد: «خدایا نگذار تنها باشم و نسلم قطع شود؛ هرچند که هرچه همه دارند، آخر به تو میرسد.» 89
دعای او را هم مستجاب کردیم و به او بچهای بخشیدیم بهنام یحیی و همسر برخى جنّیانِ زِبروزرنگ برای سلیمان غواصى میکردند و مروارید میآوردند. البته کارهای دیگری هم میکردند. ما آنها را تحت فرمان نگه داشته بودیم. 82
کمی هم دربارۀ ایوب: وقتی خدا را اینطور صدا زد: «خدایا، مشکلات طاقتفرسا به من رو آورده است. تو هم که از همۀ مهربانها مهربانتری.» 83
دعایش را مستجاب کردیم و تمام مشکلاتش را برطرف ساختیم. از سرِ لطفمان، بچههای مردهاش را زنده کردیم و تازه بههمان تعداد هم به او بچه دادیم تا عبادتکنندگان ارزش صبر و دعا را بفهمند. 84
در ضمن، اسماعیل و ادریس و ذوالکِفل هم همگی جزو بندگان صبور بودند. 85
آنان را مشمول لطف خودمان کردیم؛ زیرا آنان در ردیف بندگانِ شایسته بودند. 86
حال، قصۀ یونس: در نتیجۀ ایماننیاوردن مردم، با ناراحتیِ زودتر از انتظار از شهر خارج شد. خیال میکرد که بر او سخت نمیگیریم؛ اما نهنگی در دریا بلعیدش! در تاریکی شب، در آن فضای تنگ صدا زد: «معبودی جز تو نیست. کاردرست تویی. در واقع، من بودم که به خودم بد کردم.» 87
آنوقت، دعایش را مستجاب کردیم و از آن مخمصه نجاتش دادیم. بله، مؤمنان را اینطور از گرفتاریها نجات میدهیم. 88
پیامبرِ دیگرمان زکریا هم خدا را صدا زد: «خدایا نگذار تنها باشم و نسلم قطع شود؛ هرچند که هرچه همه دارند، آخر به تو میرسد.» 89
دعای او را هم مستجاب کردیم و به او بچهای بخشیدیم بهنام یحیی و همسر نازایش را برای دریافت این بخشش، آمادۀ بارداری کردیم. آنان برای کارهای خوب سر از پا نمیشناختند و ما را با امید به بخشش ما و ترس از رنجش ما صدا میزدند و در برابر ما کاملاً متواضع بودند. 90
و در پایان، مریم: او در زندگی، پاکدامن بود. ما هم با ارادۀ الهیمان باردارش کردیم و او و بچهاش را بهعنوان معجزهای بزرگ به جهانیان شناساندیم. 91
در حقیقت، همه از یک نوعید و باید یک هدف را دنبال کنید: تنها من صاحباختیار شمایم؛ پس مرا عبادت کنید. 92
حال آنکه مردم در کار دینشان دچار تفرقه شدند. بههرحال، همگی برای رسیدگی به اختلافاتشان، بهسوی ما برمیگردند. 93
بنابراین هرکه از روی ایمان و اعتقاد، کارهای خوب کند، کار و کوشش او نادیده گرفته نمیشود و ما همه را برایش ثبتوضبط میکنیم. 94
برای مردمِ شهرهایی که بهخاطر ارتکاب کارهای زشت نابودشان کردهایم، برگشتن به دنیا ناممکن است. 95
وقتی راه سیطرۀ یأجوج و مأجوج بر همۀ عالم باز شود و آنها از هر مکان بلندی بتازند و دنیا را به تسخیر خود دربیاورند 96
و وعدۀ تخلفناپذیر قیامت نزدیک شود، ناگهان چشمان جماعتِ بیدین خیره میشود؛ درحالیکه میگویند: «ای وایِ ما که از چنین روزی حسابی غافل بودیم! نه، از آن بدتر: با سرگرمشدن به دنیا خودمان را به نفهمی زده بودیم.» 97
همین شما و همان بتهایی که بهجای خدا میپرستیدید، هیزمِ جهنمی هستید که واردِ آن خواهید شد. 98
اگر این بتها معبودهای واقعی بودند، پایشان به جهنم باز نمیشد! درحالیکه همگی در جهنم ماندنیاند. 99
بتپرستها چنان عربده میکِشند که بهجز صدای خودشان هیچ صدای دیگری نمیشنوند! 100
البته کسانی که قبلاً از جانب ما وعدۀ امنیتخاطر گرفتهاند، از جهنم دورند؛ 101
بهطوریکه حتی صدایش را هم نمیشنوند. آنان، برای همیشه، غرقِ همان خوشیهایی خواهند بود که دلشان میخواهد. 102
صدای بهشدت وحشتانگیزِ شیپور قیامت حتی غصهدارشان نمیکند. فرشتگان الهی با این بشارت به استقبالشان میآیند: «این همان روزی است که به شما وعده داده میشد.» 103
همان روزی که طومار آسمان را مثل کاغذنوشتهای که لوله شود، لوله میکنیم و همانطورکه برای بار اول، موجودات را آفریدیم، دوباره زندهشان میکنیم. این وعدهای است بر عهدۀ ما که حتماً انجامش میدهیم. 104
بعد از توراتِ موسی، در زبورِ داوود نوشتیم که: «حکومت بر زمین به بندگان شایستهام میرسد!» 105
حقایقی که در این سوره بیان شد، وسیلۀ خوبی برای رسیدن مردمِ اهل عبادت به خوشبختی است. 106
تو را هم برای این به پیامبری فرستادیم که با این حقایق، برای جهانیان مایۀ رحمت باشی. 107
پیامبر، بگو: «اصلیترین حقیقتی که به من وحى مىشود این است: معبودتان فقط خدای یکتاست. آیا شما تسلیمِ این حقیقت میشوید؟!» 108
اگر سرپیچی کردند، بگو: «برای همۀ شما، بهطور مساوی، زنگ خطر را بهصدا درآوردم و راستش، نمیدانم عذابی که به شما وعده داده شده، نزدیک است یا دور. 109
البته خدا از حرفهای آشکار و نقشههای پنهانتان باخبر است. 110
نمیدانم! شاید تأخیر عذاب برای امتحان شماست و برای غرقشدنتان در خوشگذرانی، تا یکدفعه عذاب غافلگیرتان کند!» 111
پیامبر ادامه داد: «خدایا، بین من و اینها عادلانه داوری کن. شما هم بدانید، آی بتپرستها، صاحب ما خدای رحمان است که برای زخمزبانهایتان باید از او کمک گرفت.» 112