فهرست
سوره نمل آیات 15 تا 77

تلاوت تحقیق محمد طنطاوی سوره نمل آیات 15 تا 77

  • 54 دقیقه مدت
  • 183 دریافت شده
تلاوت: غیر ایرانی متقدم
تلاوت: کامل
تلاوت: مجلسی
ملیت قاری: مصری
تلاوت تحقیق محمد طنطاوی، این تلاوت در دوران جوانی در کشور مصر اجرا گردیده است.
سوره 27: النمل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان



وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿15﴾

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آنِ خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید. (15)



وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿16﴾

و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است. (16)



وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿17﴾

لشکریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زیاد بودند که باید توقف کنند تا به هم ملحق شوند. (17)



حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿18﴾

تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه‏ ای گفت: ای مورچگان! به لانه‏ های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی‏فهمند! (18)



فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿19﴾

(سلیمان) از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهائی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ ای به من الهام فرما و توفیق مرحمت کن تا عمل صالحی که موجب رضای تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما. (19)



وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ ﴿20﴾

(سلیمان) در جستجوی پرنده (هدهد) برآمد و گفت چرا هدهد را نمی‏بینم یا اینکه او از غایبان است. (20)



لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿21﴾

من او را قطعا کیفر شدیدی خواهم داد و یا او را ذبح می‏کنم و یا دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد. (21)



فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ﴿22﴾

چندان طول نکشید (که هدهد آمد و) گفت من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین سبا یک خبر قطعی برای تو آورده‏ ام. (22)



إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴿23﴾

من زنی را دیدم که بر آنها حکومت می‏کند و همه چیز در اختیار داشت (مخصوصا) تخت عظیمی دارد. (23)



وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ ﴿24﴾

(اما) من او و قومش را دیدم که برای غیر خدا - خورشید - سجده می‏کنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داده آنها را از راه بازداشته و آنها هدایت نخواهند شد. (24)



أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾

چرا برای خداوندی سجده نمی‏کنند که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج می‏کند؟ و آنچه را مخفی می‏کنید و آشکار نمی‏سازید، می‏داند؟ (25)



اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿26﴾

خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار و صاحب عرش ‍ عظیم است. (26)



قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿27﴾

(سلیمان) گفت: ما تحقیق می‏کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟! (27)



اذْهَبْ بِکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ﴿28﴾

این نامه مرا ببر و بر آنها بیفکن سپس برگرد (و در گوشه‏ ای توقف کن) ببین آنها چه عکسالعملی نشان می‏دهند. (28)



قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ ﴿29﴾

(ملکه سبا) گفت: ای اشراف! نامه پر ارزشی به سوی من افکنده شده! (29)



إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿30﴾

این نامه از سلیمان است و چنین می‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان … (30)



أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿31﴾

توصیه من این است برتری جوئی نسبت به من نکنید و به سوی من آئید در حالی که تسلیم حق هستید. (31)



قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ﴿32﴾

(سپس) گفت: ای اشراف (و ای بزرگان) نظر خود را در این امر مهم بازگو کنید که من هیچ کار مهمی را بدون حضور شما انجام نداده‏ ام. (32)



قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ﴿33﴾

گفتند: ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهائی با تو است ببین چه دستور می‏دهی ؟ (33)



قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ ﴿34﴾

گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‏کشند و عزیزان آنجا را ذلیل می‏کنند، (آری) کار آنها همین گونه است. (34)



وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾

و من ( اکنون جنگ را صلاح نمی‏بینم) هدیه گرانبهائی برای آنها می‏فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‏آورند. (35)



فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتَاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾

هنگامی که (فرستادگان ملکه سبا) نزد سلیمان آمدند گفت: می‏خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما هستید که به هدایایتان خوشحال می‏شوید. (36)



ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾

به سوی آنها بازگرد (و اعلام کن) با لشکرهائی به سراغ آنها می‏آئیم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمین آباد) به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون می‏رانیم. (37)



قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿38﴾

(سلیمان) گفت، ای بزرگان! کدامیک از شما توانائی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید؟! (38)



قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ ﴿39﴾

عفریتی از جن گفت: من آنرا نزد تو می‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به آن توانا و امینم! (39)



قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ﴿40﴾

(اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت، من آنرا پیش ‍ از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد! و هنگامی که (سلیمان) آنرا نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش ‍ کند که آیا شکر او را بجا می‏آورم یا کفران می‏کنم ؟ (40)



قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ﴿41﴾

(سلیمان) گفت تخت او را برایش ناشناس سازید به بینم آیا متوجه می‏شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد. (41)



فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهَکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ ﴿42﴾

هنگامی که او آمد گفته شد آیا تخت تو اینگونه است ؟ (در پاسخ) گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!.. (42)



وَصَدَّهَا مَا کَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِنْ قَوْمٍ کَافِرِینَ ﴿43﴾

و او را از آنچه غیر از خدا می‏پرستید بازداشت که او از قوم کافران بود. (43)



قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَنْ سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿44﴾

به او گفته شد داخل حیاط قصر شو، اما هنگامی که نظر به آن افکند پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد اما سلیمان) گفت (این آب نیست) بلکه قصری است از بلور صاف، (ملکه سبا) گفت پروردگارا! من به خود ستم کردم، و با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم. (44)



وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ ﴿45﴾

ما به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید، اما آنها به دو گروه تقسیم شدند و به مخاصمه پرداختند. (45)



قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿46﴾

(صالح) گفت: ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می‏کنید؟ (و عذاب الهی را می‏طلبید نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی‏کنید شاید مشمول رحمت شوید؟ (46)



قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَنْ مَعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴿47﴾

آنها گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتیم (صالح) گفت: فال بد (و نیک) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعیین می‏گردد) شما گروهی هستید که مورد آزمایش قرار گرفته‏ اید. (47)



وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ ﴿48﴾

در آن شهر نه گروهک بودند که فساد در زمین می‏کردند و مصلح نبودند. (48)



قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿49﴾

آنها گفتند: بیائید قسم یاد کنید به خدا که بر او (صالح) و خانواده‏ اش شبیخون می‏زنیم و آنها را به قتل می‏رسانیم سپس به ولی دم او می‏گوئیم ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم! (49)



وَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنَا مَکْرًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿50﴾

آنها نقشه مهمی کشیدند و ما هم نقشه مهمی در حالی که آنها خبر نداشتند. (50)



فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿51﴾

بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ که ما آنها و قومشان را همگی نابود کردیم! (51)



فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿52﴾

این خانه‏ های آنهاست که به خاطر ظلم و ستمشان خالی مانده، و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند. (52)



وَأَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿53﴾

ما کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم. (53)



وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿54﴾

و لوط را به یاد آور هنگامی که به قومش گفت آیا شما به سراغ کار بسیار قبیح می‏روید در حالی که (زشتی و نتایج شوم آنرا) می‏بینید؟ (54)



أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴿55﴾

آیا شما بجای زنان به سراغ مردان از روی شهوت می‏روید؟ شما قومی جاهل هستید. (55)

فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ﴿56﴾

آنها پاسخی جز این نداشتند که به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که اینها افرادی پاکدامن هستند! (56)



فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ ﴿57﴾

ما او و خانواده‏ اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدر کردیم جزء باقی ماندگان باشد. (57)



وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ ﴿58﴾

سپس بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم (که همگی زیر آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان. (58)



قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ﴿59﴾

بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزیده‏ اش، آیا خداوند بهتر است یا بتهائی را که شریک او قرار می‏دهند؟ (59)



أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ ﴿60﴾

آیا بتهائی که معبود شما هستند بهترند یا کسی که آسمان و زمین را آفریده ؟، و برای شما از آسمان آبی فرستاد که با آن باغهائی زیبا و سرور انگیز رویاندیم، و شما قدرت نداشتید درختان آنرا برویانید، آیا معبود دیگری با خداست ؟ نه، آنها گروهی هستند که (از روی نادانی) مخلوقات خدا را در ردیف او قرار می‏دهند. (60)



أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿61﴾

یا کسی که زمین را مستقر و آرام قرار داد، و در میان آن نهرهائی روان ساخت، و برای زمین کوههای ثابت و پا بر جا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با این حال) آیا معبودی با خدا است ؟، نه بلکه اکثر آنها نمی‏دانند (و جاهلند). (61)



أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿62﴾

یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‏کند و گرفتاری را برطرف می‏سازد، و شما را خلفای زمین قرار می‏دهد، آیا معبودی با خداست ؟ کمتر متذکر می‏شوید! (62)



أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿63﴾

یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا هدایت می‏کند، و کسی که بادها را بشارت دهندگان پیش از نزول رحمتش می‏فرستد، آیا معبودی با خداست ؟ خداوند برتر است از اینکه شریک برای او قرار دهند. (63)



أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿64﴾

یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، و سپس آنرا تجدید می‏کند، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می‏دهد، آیا معبودی با خداست ؟ بگو دلیلتانرا بیاورید اگر راست می‏گوئید. (64)



قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ ﴿65﴾

بگو کسانی که در آسمان و زمین هستند از غیب آگاهی ندارند جز خداو نمی‏دانند کی برانگیخته می‏شوند. (65)



بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ﴿66﴾

این مشرکان اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند، بلکه در اصل آن شک دارند، بلکه نابینا و اعمی هستند. (66)



وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَإِذَا کُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿67﴾

کافران گفتند: آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم باز هم از دل خاک بیرون می‏آئیم. (67)



لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿68﴾

این وعده‏ ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده اینها همان افسانه‏ های خرافی پیشینیان است. (68)



قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ ﴿69﴾

بگو در روی زمین سیر کنید، ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید؟ (69)



وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ ﴿70﴾

از تکذیب و انکار آنها غمگین مباش، و اینهمه غصه آنها را مخور، و سینه‏ ات از توطئه آنها تنگ نشود. (70)



وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿71﴾

می گویند این وعده (عذاب را که به ما می‏دهی) اگر راست می‏گوئید کی خواهد آمد؟ (71)



قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ ﴿72﴾

بگو شاید پاره‏ ای از آنچه را عجله می‏کنید نزدیک و در کنار شما باشد! (72)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ ﴿73﴾

پروردگار تو نسبت به مردم فضل و رحمت دارد ولی اکثر آنها شکرگزار نیستند. (73)



وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿74﴾

و پروردگارت آنچه را در سینه‏ هاشان پنهان می‏دارند و آنچه را آشکار می‏کنند بخوبی می‏داند. (74)



وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿75﴾

و هیچ موجودی پنهان در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بیپایان پروردگار) ثبت است. (75)



إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ﴿76﴾

این قرآن اکثر چیزهائی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنها بیان می‏کند. (76)



وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿77﴾

و مایه هدایت و رحمت برای مؤ منان است. (77)




قطعات صوتی

مشخصات

سایر مشخصات

تصاویر

تلاوت‌هایی از این قاری

پایگاه قرآن