قرآن ترجمه، سوره هود آیات 72 تا 81
قَالَتْ یَا وَیْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِی شَیْخًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ ﴿٧٢﴾
ساره گفت: «ای وای من! مگر میشود بچه بزایم؟ آخر، خودم و شوهرم هر دو پیر شدهایم! واقعاً که این، چیز عجیبی است!» 72
قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ﴿٧٣﴾
فرشتگان گفتند: «از کار خدا تعجب میکنی؟! آنهم با اینکه رحمت و برکتهای الهی بر خانوادۀ شما سرازیر است. خدا ستودهای سخاوتمند است.» 73
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ ﴿٧٤﴾
همینکه ترس ابراهیم از بین رفت و از مژدۀ بچهدارشدن شاد شد، دربارۀ شفاعت از مردم لوط با فرستادههای ما گفتوگو کرد. 74
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ ﴿٧٥﴾
آخر، ابراهیم خیلی بردبار و دلسوز بود و روکننده به درگاه خدا. 75
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ﴿٧٦﴾
گفتند: «ابراهیم، از این موضوع بگذر که فرمان خدا دربارۀ مردم لوط فرا رسیده و عذابی بیبُروبرگرد سراغشان میآید.» 76
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَٰذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ ﴿٧٧﴾
وقتی مأموران ما پیش لوط آمدند، او از آمدنشان نگران شد و از اینکه نمیتوانست به آنان کمک کند، کلافه بود. بههمینخاطر، گفت: «امروز روز سختی است.» 77
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ ۚ قَالَ یَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی ۖ أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ ﴿٧٨﴾
مردان شهر که به عمل زشتِ همجنسبازی عادت داشتند، بیاختیار بهطرف خانۀ لوط هجوم آوردند! لوط به آنها پیشنهاد کرد: «اینان دختران مناند. از هر نظر بهتر است که با اینها ازدواج کنید. در محضرخدا از تصمیم زشتتان دست بردارید و پیش مهمانانم شرمندهام نکنید. بین شما آدم فهمیدهای نیست؟!» 78
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ ﴿٧٩﴾
گفتند: «میدانی که رسم ما اجازه نمیدهد سراغ دخترهایت بیاییم. خودت خوب میدانی ما چه میخواهیم!»{اکنون هم در برخی کشورهای غربی، همجنسبازی قانونی شده و در نگاه عدهای، هرچند کم، بهصورت عُرف درآمده است!} 79
قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَىٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ ﴿٨٠﴾
لوط گفت: «کاش چند نفرتان از من طرفداری میکردند یا خودم پشتوپناهی داشتم!» 80
قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ﴿٨١﴾
مهمانان لوط گفتند: «ما مأموران خداییم. دستشان هرگز به تو نخواهد رسید. کمی که از شب گذشت، خانوادهات را راه بینداز. پشت سرتان را هم نگاه نکنید! البته زنت را نبر که به همان عذاب مردمِ بدکار گرفتار خواهد شد. وقت عذابِ مردم شهر، همین سحر است. مگر سحرگاهان نزدیک نیست؟!» 81
قَالَتْ یَا وَیْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِی شَیْخًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ ﴿٧٢﴾
ساره گفت: «ای وای من! مگر میشود بچه بزایم؟ آخر، خودم و شوهرم هر دو پیر شدهایم! واقعاً که این، چیز عجیبی است!» 72
قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ﴿٧٣﴾
فرشتگان گفتند: «از کار خدا تعجب میکنی؟! آنهم با اینکه رحمت و برکتهای الهی بر خانوادۀ شما سرازیر است. خدا ستودهای سخاوتمند است.» 73
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ ﴿٧٤﴾
همینکه ترس ابراهیم از بین رفت و از مژدۀ بچهدارشدن شاد شد، دربارۀ شفاعت از مردم لوط با فرستادههای ما گفتوگو کرد. 74
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ ﴿٧٥﴾
آخر، ابراهیم خیلی بردبار و دلسوز بود و روکننده به درگاه خدا. 75
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ﴿٧٦﴾
گفتند: «ابراهیم، از این موضوع بگذر که فرمان خدا دربارۀ مردم لوط فرا رسیده و عذابی بیبُروبرگرد سراغشان میآید.» 76
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَٰذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ ﴿٧٧﴾
وقتی مأموران ما پیش لوط آمدند، او از آمدنشان نگران شد و از اینکه نمیتوانست به آنان کمک کند، کلافه بود. بههمینخاطر، گفت: «امروز روز سختی است.» 77
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ ۚ قَالَ یَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی ۖ أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ ﴿٧٨﴾
مردان شهر که به عمل زشتِ همجنسبازی عادت داشتند، بیاختیار بهطرف خانۀ لوط هجوم آوردند! لوط به آنها پیشنهاد کرد: «اینان دختران مناند. از هر نظر بهتر است که با اینها ازدواج کنید. در محضرخدا از تصمیم زشتتان دست بردارید و پیش مهمانانم شرمندهام نکنید. بین شما آدم فهمیدهای نیست؟!» 78
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ ﴿٧٩﴾
گفتند: «میدانی که رسم ما اجازه نمیدهد سراغ دخترهایت بیاییم. خودت خوب میدانی ما چه میخواهیم!»{اکنون هم در برخی کشورهای غربی، همجنسبازی قانونی شده و در نگاه عدهای، هرچند کم، بهصورت عُرف درآمده است!} 79
قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَىٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ ﴿٨٠﴾
لوط گفت: «کاش چند نفرتان از من طرفداری میکردند یا خودم پشتوپناهی داشتم!» 80
قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ﴿٨١﴾
مهمانان لوط گفتند: «ما مأموران خداییم. دستشان هرگز به تو نخواهد رسید. کمی که از شب گذشت، خانوادهات را راه بینداز. پشت سرتان را هم نگاه نکنید! البته زنت را نبر که به همان عذاب مردمِ بدکار گرفتار خواهد شد. وقت عذابِ مردم شهر، همین سحر است. مگر سحرگاهان نزدیک نیست؟!» 81