قرآن ترجمه، سوره مریم آیات 38 تا 51
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰ ﴿٣٨﴾
وقتی برای نجاتت هرچه لازم بود، به دل مادرت انداختیم. 38
أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ ۚ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَیْنِی ﴿٣٩﴾
’کودکت را در صندوقی بگذار و به رود نیل بیندازش تا رودخانه به ساحلِ نزدیک قصر ببردش و فرعون، دشمن مشترک من و موسی، از آب بگیردش.‘ بعد، کاری کردم که محبتشان را به پایت بریزند تا زیر نظر من بزرگت کنند و... . 39
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ مَن یَکْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاکَ إِلَىٰ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ یَا مُوسَىٰ ﴿٤٠﴾
خواهرت نگران، اطراف کاخ قدم میزد. وقتی شنید برای شیردادنت دنبال کسی میگردند، گفت: ’میخواهید زنی را به شما معرفی کنم که نگهش بدارد؟‘ اینطور شد که به دامن مادرت برَت گرداندیم تا چشمش روشن شود و غصه نخورد.در جوانی هم که کسی را ناخواسته کشتی، از دلهرۀ مجازات نجاتت دادیم. در ضمن، بارها امتحانت کردیم. سالها هم در مَدیَن زندگی کردی و با دستِ پر به مصر برگشتی، موسی. 40
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ﴿٤١﴾
از همه بالاتر، تو را خاصِ خودم ساختم و صیقلت دادم. 41
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی ﴿٤٢﴾
حالا تو و برادرت، با معجزههای من، راه بیفتید و در دعوت مردم سستی نکنید.» 42
اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿٤٣﴾
بعداً به هر دو فرمود: «به سروقت فرعون بروید که سرکشی کرده است. 43
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ ﴿٤٤﴾
البته بهنرمی با او سخن بگویید تا بهخود بیاید یا دستکم تکانی بخورد.» 44
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَىٰ ﴿٤٥﴾
گفتند: «خدایا، میترسیم که هنوز حرفمان تمامنشده، دست رویمان بلند کند یا ما را به فحش و ناسزا بگیرد!» 45
قَالَ لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿٤٦﴾
فرمود: «نترسید. خودم هوایتان را دارم. حرفها را میشنوم و بر اوضاع نظارت میکنم. 46
فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ ۖ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ ۖ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ ﴿٤٧﴾
پس، حضورش برسید و بگویید: ’ما فرستادگان خدای توییم. دست از سرِ بنیاسرائیل بردار و بگذار با ما بیایند و اینقدر آزارشان نده. از طرف خدایت معجزه هم برایت آوردهایم. خوشبهحال آنکه دنبالهروِ راهنمایی خدا باشد. 47
إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ﴿٤٨﴾
به ما چنین وحی شده: عذاب خدا در انتظار کسی است که آیههای الهی را دروغ بداند و به آنها پشت کند‘.» 48
قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسَىٰ ﴿٤٩﴾
رفتند و گفتند. فرعون پرسید: «موسی، خدایتان کیست؟!» 49
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ﴿٥٠﴾
گفت: «خدای ما همان است که هر چیزی را چنانکه بایدوشاید آفریده و در راه کمال قرار داده است.» 50
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ ﴿٥١﴾
پرسید: «آنوقت، تکلیف نسلهای نابودشدۀ گذشته چه میشود؟!» 51
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰ ﴿٣٨﴾
وقتی برای نجاتت هرچه لازم بود، به دل مادرت انداختیم. 38
أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ ۚ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَیْنِی ﴿٣٩﴾
’کودکت را در صندوقی بگذار و به رود نیل بیندازش تا رودخانه به ساحلِ نزدیک قصر ببردش و فرعون، دشمن مشترک من و موسی، از آب بگیردش.‘ بعد، کاری کردم که محبتشان را به پایت بریزند تا زیر نظر من بزرگت کنند و... . 39
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ مَن یَکْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاکَ إِلَىٰ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ یَا مُوسَىٰ ﴿٤٠﴾
خواهرت نگران، اطراف کاخ قدم میزد. وقتی شنید برای شیردادنت دنبال کسی میگردند، گفت: ’میخواهید زنی را به شما معرفی کنم که نگهش بدارد؟‘ اینطور شد که به دامن مادرت برَت گرداندیم تا چشمش روشن شود و غصه نخورد.در جوانی هم که کسی را ناخواسته کشتی، از دلهرۀ مجازات نجاتت دادیم. در ضمن، بارها امتحانت کردیم. سالها هم در مَدیَن زندگی کردی و با دستِ پر به مصر برگشتی، موسی. 40
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ﴿٤١﴾
از همه بالاتر، تو را خاصِ خودم ساختم و صیقلت دادم. 41
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی ﴿٤٢﴾
حالا تو و برادرت، با معجزههای من، راه بیفتید و در دعوت مردم سستی نکنید.» 42
اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿٤٣﴾
بعداً به هر دو فرمود: «به سروقت فرعون بروید که سرکشی کرده است. 43
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ ﴿٤٤﴾
البته بهنرمی با او سخن بگویید تا بهخود بیاید یا دستکم تکانی بخورد.» 44
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَىٰ ﴿٤٥﴾
گفتند: «خدایا، میترسیم که هنوز حرفمان تمامنشده، دست رویمان بلند کند یا ما را به فحش و ناسزا بگیرد!» 45
قَالَ لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿٤٦﴾
فرمود: «نترسید. خودم هوایتان را دارم. حرفها را میشنوم و بر اوضاع نظارت میکنم. 46
فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ ۖ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ ۖ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ ﴿٤٧﴾
پس، حضورش برسید و بگویید: ’ما فرستادگان خدای توییم. دست از سرِ بنیاسرائیل بردار و بگذار با ما بیایند و اینقدر آزارشان نده. از طرف خدایت معجزه هم برایت آوردهایم. خوشبهحال آنکه دنبالهروِ راهنمایی خدا باشد. 47
إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ﴿٤٨﴾
به ما چنین وحی شده: عذاب خدا در انتظار کسی است که آیههای الهی را دروغ بداند و به آنها پشت کند‘.» 48
قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسَىٰ ﴿٤٩﴾
رفتند و گفتند. فرعون پرسید: «موسی، خدایتان کیست؟!» 49
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ﴿٥٠﴾
گفت: «خدای ما همان است که هر چیزی را چنانکه بایدوشاید آفریده و در راه کمال قرار داده است.» 50
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ ﴿٥١﴾
پرسید: «آنوقت، تکلیف نسلهای نابودشدۀ گذشته چه میشود؟!» 51