- 319
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل عبدالرحمن السدیس سوره مبارکه ص
تلاوت ترتیل سوره ای عبدالرحمن السدیس _ ترجمه استاد الهی قمشه ای
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ ﴿1﴾
ص، سوگند به قرآنی که متضمن ذکر است (که این کتاب اعجاز الهی است). (1)
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ ﴿2﴾
ولی کافران گرفتار غرور و اختلافند. (2)
کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ ﴿3﴾
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند، ولی وقت نجات گذشته بود! (3)
وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿4﴾
آنها تعجب کردند که چرا پیامبر انذار کننده ای از میان آنها برخاسته، و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئی است! (4)
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ ﴿5﴾
آیا او بجای اینهمه خدایان خدای واحدی قرار داده ؟ این راستی چیز عجیبی است؟! (5)
وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ﴿6﴾
سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند بروید و خدایانتان را محکم بچسبید که میخواهند ما را به سوی بدبختی بکشانند! (6)
مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ ﴿7﴾
ما هرگز چنین چیزی از پدران خود نشنیده ایم، این فقط یک دروغ است! (7)
أَأُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ ﴿8﴾
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟، آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند بلکه آنها هنوز عذاب الهی را نچشیده اند (که اینچنین گستاخانه سخن میگویند). (8)
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ﴿9﴾
مگر خزائن رحمت پروردگار قادر و بخشنده ات نزد آنها است (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟! (9)
أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ ﴿10﴾
یا اینکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است از آن آنها است ؟ (اگر چنین است) به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمد بگیرند). (10)
جُنْدٌ مَا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ ﴿11﴾
(آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده ای از احزابند! (11)
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿12﴾
قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند. (12)
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ أُولَئِکَ الْأَحْزَابُ ﴿13﴾
و قوم ثمود و لوط و اصحاب الایکه (قوم شعیب)، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند). (13)
إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿14﴾
هر یک از این گروهها رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنها تحقق یافت. (14)
وَمَا یَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ﴿15﴾
اینها (با این اعمالشان) انتظاری جز این نمیکشند که یک صیحه آسمانی فرود آید صیحه ای که در آن بازگشت نیست (و همگی را نابود سازد). (15)
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ ﴿16﴾
آنها (از روی خیره سری) گفتند. پروردگارا! نصیب ما را از عذابت هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده! (16)
اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿17﴾
در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه کار را. (17)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿18﴾
ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند. (18)
وَالطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ ﴿19﴾
پرندگان را نیز دستجمعی مسخر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند. (19)
وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿20﴾
و حکومت او را استحکام بخشیدیم، هم دانش به او دادیم و هم داوری عادلانه. (20)
وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿21﴾
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! (21)
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ ﴿22﴾
هنگامی که (بی هیچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت کرد، گفتند نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری تعدی کرده، اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت فرما. (22)
إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ﴿23﴾
این برادر من است نود و نه میش دارد، و من یکی بیش ندارم، اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه کرده است. (23)
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ ﴿24﴾
(داود) گفت: مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش بر تو ستم کرده، و بسیاری از دوستان به یکدیگر ستم میکنند مگر آنها که ایمان آورده اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان کم است!، داود گمان کرد ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. (24)
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿25﴾
ما این عمل را بر او بخشیدیم، و او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است. (25)
یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ﴿26﴾
ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی منما که تو را از راه خدا منحرف میسازد، کسانی که از راه خدا گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند. (26)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿27﴾
ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنها است بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است وای بر کافران از آتش (دوزخ). (27)
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ ﴿28﴾
آیا کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران! (28)
کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿29﴾
این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند. (29)
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾
ما سلیمان را به داود بخشیدیم، چه بنده خوبی ؟ چرا که همواره به سوی خدا بازگشت میکرد (و به یاد او بود). (30)
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ ﴿31﴾
به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند. (31)
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾
گفت من این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (من میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند. (32)
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾
(آنها آنقدر جالب بودند که گفت) بار دیگر آنها را بازگردانید و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش داد). (33)
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿34﴾
ما سلیمان را آزمودیم، و بر کرسی او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خداوند انابه کرد. (34)
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿35﴾
گفت: پروردگارا مرا ببخش، و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای. (35)
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ﴿36﴾
ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمی حرکت کند، و به هر جا او میخواهد برود. (36)
وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿37﴾
و شیاطین را مسخر او ساختیم، هر بناء و غواصی از آنها. (37)
وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿38﴾
و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم. (38)
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿39﴾
(و به او گفتیم) این عطای ماست به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش و از هر کس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست. (39)
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿40﴾
و برای او (سلیمان) نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک است. (40)
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴿41﴾
به خاطر بیاور بنده ما ایوب را، هنگامی که پروردگارش را خوانده که شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده. (41)
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾
(به او گفتیم) پای خود را بر زمین بکوب این، چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است. (42)
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿43﴾
و خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را با آنها قرار دادیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای صاحبان فکر. (43)
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾
(و به او گفتیم) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و به او (همسرت) بزن و سوگند خود را مشکن، ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود؟ (44)
وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ ﴿45﴾
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستهای (نیرومند) و چشمهای (بینا). (45)
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ ﴿46﴾
ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود. (46)
وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ ﴿47﴾
و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند. (47)
وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ ﴿48﴾
و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذالکفل را که همه از نیکان بودند. (48)
هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ ﴿49﴾
این یک یادآوری است، و برای پرهیزگاران بازگشت نیکوئی است. (49)
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ ﴿50﴾
باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است. (50)
مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ ﴿51﴾
در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده اند و انواع میوه ها و نوشیدنیهای گوناگون در اختیار آنان است. (51)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ ﴿52﴾
و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند و همگی هم سن و سالند. (52)
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ ﴿53﴾
این چیزی است که برای روز حساب به شما وعده داده میشود (وعدهای تخلف ناپذیر). (53)
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ ﴿54﴾
این روزی ما است که هرگز پایان نمیگیرد. (54)
هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ ﴿55﴾
این (پاداش پرهیزگاران است) و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است. (55)
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿56﴾
دوزخ است که در آن وارد میشوند و چه بستر بدی است؟! (56)
هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ ﴿57﴾
این نوشابه حمیم و غساق است دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آن بچشند. (57)
وَآخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ ﴿58﴾
و جز اینها کیفرهای دیگری همشکل آن را دارند. (58)
هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ ﴿59﴾
(به آنها گفته میشود) این فوجی است که همراه شما وارد دوزخ همان رؤ سای ضلالند) خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت. (59)
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿60﴾
آنها (به رؤ سای خود) میگویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهی است اینجا؟! (60)
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ ﴿61﴾
(سپس) میگویند: پروردگارا هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا. (61)
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ ﴿62﴾
آنها میگویند چرا مردانی را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمیبینیم. (62)
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ ﴿63﴾
آیا ما آنها را به سخریه گرفتیم یا (به اندازهای حقیر بودند که) چشمها آنها را نمیدید؟! (63)
إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ﴿64﴾
این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان! (64)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿65﴾
بگو من فقط یک انذارکننده ام و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهار نیست. (65)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿66﴾
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفار. (66)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ ﴿67﴾
بگو: این یک خبر بزرگ است! (67)
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿68﴾
که شما از آن روی گردان هستید. (68)
مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿69﴾
من از ملاء اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم مخاصمه میکردند خبر ندارم. (69)
إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿70﴾
تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذارکننده آشکاری هستم. (70)
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿71﴾
به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشری را از گل میآفرینم. (71)
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿72﴾
هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خودم در آن دمیدم برای او سجده کنید. (72)
فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿73﴾
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند. (73)
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿74﴾
جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! (74)
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ﴿75﴾
گفت: ای ابلیس چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردی، یا از برترین بودی ؟ (بالاتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!). (75)
قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿76﴾
گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل. (76)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿77﴾
فرمود: از آسمانها (و از صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منی! (77)
وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿78﴾
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود. (78)
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿79﴾
عرض کرد: پروردگار من! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده. (79)
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿80﴾
فرمود تو از مهلت داده شدگانی. (80)
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿81﴾
ولی تا روز و زمان معینی. (81)
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿82﴾
گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد (82)
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿83﴾
مگر بندگان خالص تو از میان آنها. (83)
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿84﴾
فرمود: به حق سوگند، و حق میگویم. (84)
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿85﴾
که جهنم را از تو و پیروانت همگی پر خواهم کرد. (85)
قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ﴿86﴾
بگو: (ای پیامبر!) من از شما هیچ پاداشی نمیطلبم و من از متکلفین نیستم (سخنانم روشن و همراه با دلیل است). (86)
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿87﴾
این ( قرآن) وسیله تذکر برای همه جهانیان است. (87)
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ ﴿88﴾
و خبر آن را بعد از مدتی میشنوید! (88)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ ﴿1﴾
ص، سوگند به قرآنی که متضمن ذکر است (که این کتاب اعجاز الهی است). (1)
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ ﴿2﴾
ولی کافران گرفتار غرور و اختلافند. (2)
کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ ﴿3﴾
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند، ولی وقت نجات گذشته بود! (3)
وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿4﴾
آنها تعجب کردند که چرا پیامبر انذار کننده ای از میان آنها برخاسته، و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئی است! (4)
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ ﴿5﴾
آیا او بجای اینهمه خدایان خدای واحدی قرار داده ؟ این راستی چیز عجیبی است؟! (5)
وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ﴿6﴾
سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند بروید و خدایانتان را محکم بچسبید که میخواهند ما را به سوی بدبختی بکشانند! (6)
مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ ﴿7﴾
ما هرگز چنین چیزی از پدران خود نشنیده ایم، این فقط یک دروغ است! (7)
أَأُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ ﴿8﴾
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟، آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند بلکه آنها هنوز عذاب الهی را نچشیده اند (که اینچنین گستاخانه سخن میگویند). (8)
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ﴿9﴾
مگر خزائن رحمت پروردگار قادر و بخشنده ات نزد آنها است (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟! (9)
أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ ﴿10﴾
یا اینکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است از آن آنها است ؟ (اگر چنین است) به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمد بگیرند). (10)
جُنْدٌ مَا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ ﴿11﴾
(آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده ای از احزابند! (11)
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿12﴾
قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند. (12)
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ أُولَئِکَ الْأَحْزَابُ ﴿13﴾
و قوم ثمود و لوط و اصحاب الایکه (قوم شعیب)، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند). (13)
إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿14﴾
هر یک از این گروهها رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنها تحقق یافت. (14)
وَمَا یَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ﴿15﴾
اینها (با این اعمالشان) انتظاری جز این نمیکشند که یک صیحه آسمانی فرود آید صیحه ای که در آن بازگشت نیست (و همگی را نابود سازد). (15)
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ ﴿16﴾
آنها (از روی خیره سری) گفتند. پروردگارا! نصیب ما را از عذابت هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده! (16)
اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿17﴾
در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه کار را. (17)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿18﴾
ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند. (18)
وَالطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ ﴿19﴾
پرندگان را نیز دستجمعی مسخر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند. (19)
وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿20﴾
و حکومت او را استحکام بخشیدیم، هم دانش به او دادیم و هم داوری عادلانه. (20)
وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿21﴾
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! (21)
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ ﴿22﴾
هنگامی که (بی هیچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت کرد، گفتند نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری تعدی کرده، اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت فرما. (22)
إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ﴿23﴾
این برادر من است نود و نه میش دارد، و من یکی بیش ندارم، اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه کرده است. (23)
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ ﴿24﴾
(داود) گفت: مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش بر تو ستم کرده، و بسیاری از دوستان به یکدیگر ستم میکنند مگر آنها که ایمان آورده اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان کم است!، داود گمان کرد ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. (24)
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿25﴾
ما این عمل را بر او بخشیدیم، و او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است. (25)
یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ﴿26﴾
ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی منما که تو را از راه خدا منحرف میسازد، کسانی که از راه خدا گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند. (26)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿27﴾
ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنها است بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است وای بر کافران از آتش (دوزخ). (27)
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ ﴿28﴾
آیا کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران! (28)
کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿29﴾
این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند. (29)
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾
ما سلیمان را به داود بخشیدیم، چه بنده خوبی ؟ چرا که همواره به سوی خدا بازگشت میکرد (و به یاد او بود). (30)
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ ﴿31﴾
به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند. (31)
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾
گفت من این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (من میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند. (32)
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾
(آنها آنقدر جالب بودند که گفت) بار دیگر آنها را بازگردانید و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش داد). (33)
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿34﴾
ما سلیمان را آزمودیم، و بر کرسی او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خداوند انابه کرد. (34)
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿35﴾
گفت: پروردگارا مرا ببخش، و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای. (35)
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ﴿36﴾
ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمی حرکت کند، و به هر جا او میخواهد برود. (36)
وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿37﴾
و شیاطین را مسخر او ساختیم، هر بناء و غواصی از آنها. (37)
وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿38﴾
و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم. (38)
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿39﴾
(و به او گفتیم) این عطای ماست به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش و از هر کس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست. (39)
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿40﴾
و برای او (سلیمان) نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک است. (40)
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴿41﴾
به خاطر بیاور بنده ما ایوب را، هنگامی که پروردگارش را خوانده که شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده. (41)
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾
(به او گفتیم) پای خود را بر زمین بکوب این، چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است. (42)
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿43﴾
و خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را با آنها قرار دادیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای صاحبان فکر. (43)
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾
(و به او گفتیم) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و به او (همسرت) بزن و سوگند خود را مشکن، ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود؟ (44)
وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ ﴿45﴾
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستهای (نیرومند) و چشمهای (بینا). (45)
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ ﴿46﴾
ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود. (46)
وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ ﴿47﴾
و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند. (47)
وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ ﴿48﴾
و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذالکفل را که همه از نیکان بودند. (48)
هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ ﴿49﴾
این یک یادآوری است، و برای پرهیزگاران بازگشت نیکوئی است. (49)
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ ﴿50﴾
باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است. (50)
مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ ﴿51﴾
در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده اند و انواع میوه ها و نوشیدنیهای گوناگون در اختیار آنان است. (51)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ ﴿52﴾
و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند و همگی هم سن و سالند. (52)
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ ﴿53﴾
این چیزی است که برای روز حساب به شما وعده داده میشود (وعدهای تخلف ناپذیر). (53)
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ ﴿54﴾
این روزی ما است که هرگز پایان نمیگیرد. (54)
هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ ﴿55﴾
این (پاداش پرهیزگاران است) و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است. (55)
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿56﴾
دوزخ است که در آن وارد میشوند و چه بستر بدی است؟! (56)
هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ ﴿57﴾
این نوشابه حمیم و غساق است دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آن بچشند. (57)
وَآخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ ﴿58﴾
و جز اینها کیفرهای دیگری همشکل آن را دارند. (58)
هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ ﴿59﴾
(به آنها گفته میشود) این فوجی است که همراه شما وارد دوزخ همان رؤ سای ضلالند) خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت. (59)
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿60﴾
آنها (به رؤ سای خود) میگویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهی است اینجا؟! (60)
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ ﴿61﴾
(سپس) میگویند: پروردگارا هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا. (61)
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ ﴿62﴾
آنها میگویند چرا مردانی را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمیبینیم. (62)
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ ﴿63﴾
آیا ما آنها را به سخریه گرفتیم یا (به اندازهای حقیر بودند که) چشمها آنها را نمیدید؟! (63)
إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ﴿64﴾
این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان! (64)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿65﴾
بگو من فقط یک انذارکننده ام و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهار نیست. (65)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿66﴾
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفار. (66)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ ﴿67﴾
بگو: این یک خبر بزرگ است! (67)
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿68﴾
که شما از آن روی گردان هستید. (68)
مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿69﴾
من از ملاء اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم مخاصمه میکردند خبر ندارم. (69)
إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿70﴾
تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذارکننده آشکاری هستم. (70)
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿71﴾
به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشری را از گل میآفرینم. (71)
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿72﴾
هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خودم در آن دمیدم برای او سجده کنید. (72)
فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿73﴾
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند. (73)
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿74﴾
جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! (74)
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ﴿75﴾
گفت: ای ابلیس چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردی، یا از برترین بودی ؟ (بالاتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!). (75)
قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿76﴾
گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل. (76)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿77﴾
فرمود: از آسمانها (و از صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منی! (77)
وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿78﴾
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود. (78)
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿79﴾
عرض کرد: پروردگار من! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده. (79)
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿80﴾
فرمود تو از مهلت داده شدگانی. (80)
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿81﴾
ولی تا روز و زمان معینی. (81)
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿82﴾
گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد (82)
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿83﴾
مگر بندگان خالص تو از میان آنها. (83)
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿84﴾
فرمود: به حق سوگند، و حق میگویم. (84)
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿85﴾
که جهنم را از تو و پیروانت همگی پر خواهم کرد. (85)
قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ﴿86﴾
بگو: (ای پیامبر!) من از شما هیچ پاداشی نمیطلبم و من از متکلفین نیستم (سخنانم روشن و همراه با دلیل است). (86)
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿87﴾
این ( قرآن) وسیله تذکر برای همه جهانیان است. (87)
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ ﴿88﴾
و خبر آن را بعد از مدتی میشنوید! (88)