- 1204
- 1000
- 1000
- 1000
قسمت 2 - اصول قرائی شعبه
در این برنامه آقای محمدرضا ستوده نیا به آموزش اصول قرایی روایت شعبه می پردازند .
« و ما أرسلنا من رسولٍ الّا بلسان قومه لِیُبَیِّنَ لهُم » (ابراهیم، آیه 4)
و آیه: « فانما یسّرناهُ بلسانک لعلهم یتذکرون» (دخان، آیه 85)
و از آنجایی که سنت همیشگی خداوند تبارک و تعالی در بندگانش این بوده، که رسولی نمی فرستاد مگر به زبان قومش، و عربهائی که قرآن کریم بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف، لغت های متعدد، زبان های متنوعی بودند، خداوند متعال قرآن را به لهجه ها و لغات عرب نازل فرمود تا بر قرائت آن توانائی داشته، از احکام و دستورهای آن بهره مند شوند.
و اگر خداوند آن را به یک زبان نازل می نمود – و کسانی که بر آنها نازل گردید، همانطور که ذکر نمودیم، دارای لغات مختلف بودند – مانعی بر قرائت آن و بهره مندی از هدایتش واقع می گردید. زیرا بر انسان سخت است، زبانی که به آن کم کم و بتدریج عادت نموده و از زمان کودکی زبانش بر آن روان گشته و این زبان سرشتی از سرشت ها و خصلتی از خصلت های او گردیده و با گوشت و خونش امیخته شده، از آن تخلی نموده، به زبان دیگر بر گردد.
و آن از جمله تکلیف هایی قرار می گرفت که در محدوده طاقت انسانی و قدرت فطری او نمی باشد. همچنین مغایر آسانی و نرمی اسلامی ( که لازمه آن دور کرده سختی و مشقت از گرویدگان است) می بود.
لذا رحمت خداوند متعال بر این امت و اراده او بر فروگذاری سنگینی از آنها موجب شد که بر آنها تخفیف دهد و سنگینی تکلیف را سبک نماید.
همچنین حفظ کتابش و تلاوت دستورهایش را بر آنها آسان نمود تا بر قرائت و عبادت از راه تلاوت و بهره مندی از آنچه در آن است به کامل ترین و بهترین صورت توانائی داشته باشند پس قرآن را بر لغات و لهجه های متنوع عربی نازل نمود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به این لهجه ها می خواند، تا قرائت آن بر هر قبیله آسان و موافق لهجه و هماهنگ لغتشان گردد.
صحابه از دهان مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن کریم را به همراه قرائت و روایات آن دریافت نمودند. جمله ای از ان را گم نکرده، از کلمه ای غفلت نورزیده و حرفی، بلکه حرکت یا سکون یا قرائت یا رویاتی را رها نساختند و تابعین آن را با این صورت از احکام و نوشتار، دقت و تجوید از صحابه نقل نمودند.
سپس گروهی از تابعین (تابعین یعنی کسانی که در محضر صحابه بوده و از آنها بهره مند شده و تا آخر عمر مومن و مسلمان بوده و با ایمان از دنیا رفته باشند) و پیروان تابعین زندگی خود را وقف و تلاش خود را مبذول (تلاوت) قرائت و آموزش قرائت، یاد دادن و دیکته کردن قرآن کریم نمودند.
آنها تمامی تلاش و کوشش خود را جهت نگهداری تلفظ ها و تجوید کلمات، تحریر قرائت ها و تحقیق روایت هایش مبذول داشتند. و آن مشغله دائمی و هدف والای آنها بود. تا انکه در این امور پیشوایانی شدند که مردم به آنها اقتدا نموده سوی آنها سفر می کردند و از آنها (قرآن را) فرا می گرفتند و به جهت تصدی و تسلط آنها بر همه آن امور (قرآنی) قرائت به نام آنها منسوب گردید.
لذا می گویند: قرائت فلانی چنین است و قرائت فلانی چنان است پس نسبت دادن قرائت به آنها به سبب همراهی و مداومتشان (بر آن قرائت) است نه بخاطر نوآوری و بدعت.
و از جمله کسانی که خود را برای تعلیم و فرا دادن (قرائت) وقف نمودند، قراء دهگانه (قراء عشره) می باشند. (قبل از شرح اصطلاح قراء عشره، قراء سبعه را به اختصار تعریف می نمائیم. اولین کسانی که بطور شاخص قرائی را برگزیده و بنام قراء سبعه معرفی نمود. ابوبکر بن مجاهد در اوائل قرن چهارم می باشد با تدوین کتاب (السبعه فی القرائات) و با نفوذ و برتری و در علوم قرآن و قرائات و منصب حکومتی شیخ القرائی، اصطلاح قراء سبعه را بطور جدی و قوی بین مسلمین و بحوث قرآنی و علم قرائات متداول نمود ولی بعد از او کسانی مانند: ابن جزری، در آسمان قرائات درخشیدند که با خرده گرفتن بر ابن مجاهد در عدد سبعه (هفت) آن قراء را به قراء عشره (ده) رسانده و از مشهورترین و برترین کتب معتبر همانا (النشر فی القرائات العشر) ابن جزری می باشد که بعد از او نیز کسانی بمانند دمیاطی (بناء) کتابی بنام (اتحاف فضلاء البشر فی القرائات الاربعه عشر) تألیف نموده و خواسته اند قراء را به هفت یا ده نفر محدود ننمایند.) نامهای قراء دهگانه به ترتیب این اسامی می باشند:
1- نافع (مــدنی)
2- ابن کثیر (مکـــی)
3- ابوعمرو (بصـری)
4- عاصم (کـوفی)
5- حمزه (کـوفی)
6- کسائی (کـوفی)
7- ابن عامر (دمشقی)
8- یعقوب ( بصـــری)
9- ابوجعفر (مـــدنی)
10- خلف (بغدادی)
مسلمانان بر تواتر قرائت های این قاریان مشهور اجماع دارند و آنرا از امتهای پیشین و نسل های گذشته، امتی بعد از امت و نسلی پس از نسل نقل نموده تا به ما رسید. و هم چنان امت ها، حافظ و راوی و نقل کننده آنها به آینده خواهد بود تا زمانی که خداوند وارث زمین و آنچه بر آن است گردد. « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (سوره حجر، آیه 9) می باشد.
« و ما أرسلنا من رسولٍ الّا بلسان قومه لِیُبَیِّنَ لهُم » (ابراهیم، آیه 4)
و آیه: « فانما یسّرناهُ بلسانک لعلهم یتذکرون» (دخان، آیه 85)
و از آنجایی که سنت همیشگی خداوند تبارک و تعالی در بندگانش این بوده، که رسولی نمی فرستاد مگر به زبان قومش، و عربهائی که قرآن کریم بر آنها نازل شد دارای لهجه های مختلف، لغت های متعدد، زبان های متنوعی بودند، خداوند متعال قرآن را به لهجه ها و لغات عرب نازل فرمود تا بر قرائت آن توانائی داشته، از احکام و دستورهای آن بهره مند شوند.
و اگر خداوند آن را به یک زبان نازل می نمود – و کسانی که بر آنها نازل گردید، همانطور که ذکر نمودیم، دارای لغات مختلف بودند – مانعی بر قرائت آن و بهره مندی از هدایتش واقع می گردید. زیرا بر انسان سخت است، زبانی که به آن کم کم و بتدریج عادت نموده و از زمان کودکی زبانش بر آن روان گشته و این زبان سرشتی از سرشت ها و خصلتی از خصلت های او گردیده و با گوشت و خونش امیخته شده، از آن تخلی نموده، به زبان دیگر بر گردد.
و آن از جمله تکلیف هایی قرار می گرفت که در محدوده طاقت انسانی و قدرت فطری او نمی باشد. همچنین مغایر آسانی و نرمی اسلامی ( که لازمه آن دور کرده سختی و مشقت از گرویدگان است) می بود.
لذا رحمت خداوند متعال بر این امت و اراده او بر فروگذاری سنگینی از آنها موجب شد که بر آنها تخفیف دهد و سنگینی تکلیف را سبک نماید.
همچنین حفظ کتابش و تلاوت دستورهایش را بر آنها آسان نمود تا بر قرائت و عبادت از راه تلاوت و بهره مندی از آنچه در آن است به کامل ترین و بهترین صورت توانائی داشته باشند پس قرآن را بر لغات و لهجه های متنوع عربی نازل نمود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به این لهجه ها می خواند، تا قرائت آن بر هر قبیله آسان و موافق لهجه و هماهنگ لغتشان گردد.
صحابه از دهان مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن کریم را به همراه قرائت و روایات آن دریافت نمودند. جمله ای از ان را گم نکرده، از کلمه ای غفلت نورزیده و حرفی، بلکه حرکت یا سکون یا قرائت یا رویاتی را رها نساختند و تابعین آن را با این صورت از احکام و نوشتار، دقت و تجوید از صحابه نقل نمودند.
سپس گروهی از تابعین (تابعین یعنی کسانی که در محضر صحابه بوده و از آنها بهره مند شده و تا آخر عمر مومن و مسلمان بوده و با ایمان از دنیا رفته باشند) و پیروان تابعین زندگی خود را وقف و تلاش خود را مبذول (تلاوت) قرائت و آموزش قرائت، یاد دادن و دیکته کردن قرآن کریم نمودند.
آنها تمامی تلاش و کوشش خود را جهت نگهداری تلفظ ها و تجوید کلمات، تحریر قرائت ها و تحقیق روایت هایش مبذول داشتند. و آن مشغله دائمی و هدف والای آنها بود. تا انکه در این امور پیشوایانی شدند که مردم به آنها اقتدا نموده سوی آنها سفر می کردند و از آنها (قرآن را) فرا می گرفتند و به جهت تصدی و تسلط آنها بر همه آن امور (قرآنی) قرائت به نام آنها منسوب گردید.
لذا می گویند: قرائت فلانی چنین است و قرائت فلانی چنان است پس نسبت دادن قرائت به آنها به سبب همراهی و مداومتشان (بر آن قرائت) است نه بخاطر نوآوری و بدعت.
و از جمله کسانی که خود را برای تعلیم و فرا دادن (قرائت) وقف نمودند، قراء دهگانه (قراء عشره) می باشند. (قبل از شرح اصطلاح قراء عشره، قراء سبعه را به اختصار تعریف می نمائیم. اولین کسانی که بطور شاخص قرائی را برگزیده و بنام قراء سبعه معرفی نمود. ابوبکر بن مجاهد در اوائل قرن چهارم می باشد با تدوین کتاب (السبعه فی القرائات) و با نفوذ و برتری و در علوم قرآن و قرائات و منصب حکومتی شیخ القرائی، اصطلاح قراء سبعه را بطور جدی و قوی بین مسلمین و بحوث قرآنی و علم قرائات متداول نمود ولی بعد از او کسانی مانند: ابن جزری، در آسمان قرائات درخشیدند که با خرده گرفتن بر ابن مجاهد در عدد سبعه (هفت) آن قراء را به قراء عشره (ده) رسانده و از مشهورترین و برترین کتب معتبر همانا (النشر فی القرائات العشر) ابن جزری می باشد که بعد از او نیز کسانی بمانند دمیاطی (بناء) کتابی بنام (اتحاف فضلاء البشر فی القرائات الاربعه عشر) تألیف نموده و خواسته اند قراء را به هفت یا ده نفر محدود ننمایند.) نامهای قراء دهگانه به ترتیب این اسامی می باشند:
1- نافع (مــدنی)
2- ابن کثیر (مکـــی)
3- ابوعمرو (بصـری)
4- عاصم (کـوفی)
5- حمزه (کـوفی)
6- کسائی (کـوفی)
7- ابن عامر (دمشقی)
8- یعقوب ( بصـــری)
9- ابوجعفر (مـــدنی)
10- خلف (بغدادی)
مسلمانان بر تواتر قرائت های این قاریان مشهور اجماع دارند و آنرا از امتهای پیشین و نسل های گذشته، امتی بعد از امت و نسلی پس از نسل نقل نموده تا به ما رسید. و هم چنان امت ها، حافظ و راوی و نقل کننده آنها به آینده خواهد بود تا زمانی که خداوند وارث زمین و آنچه بر آن است گردد. « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (سوره حجر، آیه 9) می باشد.