ترجمه خواندنی قرآن با نگاه تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان اثر حجت الاسلام علی ملکی، با صدای علی همت مومیوند
23. مؤمنون
به نام خدای بزرگوار مهربان
مؤمنان قطعاً خوشبختاند. 1
همانان که در نمازشان با حضور قلباند. 2
از کارهای بیهوده فراریاند. 3
اهل کمکهای مالیاند. 4
همچنین، در رفتار جنسیِ خود پاکدامناند 5
و فقط با همسران و کنیزانشان رابطۀ زناشویی دارند و از این بابت، سرزنش نمیشوند. 6
آنهایی که بیشتر از این، دنبال برآوردنِ نیازهای جنسیشان باشند، زیادهخواهاند. 7
آن مؤمنان در امانتداری مواظباند و سرِ قولشان میایستند 8
و کاملاً مراقب نمازهایشاناند. 9
آنان همان وارثان واقعیاند 10
که مراتبِ عالی بهشت را بهارث میبرند و همیشه در آنجا ماندنیاند. 11
البته آدم را از گِل خالص آفریدیم. 12
نسل او را هم، از ذرهای ناچیز میآفرینیم و در جایی امن، یعنی رحِم مادر، قرارش میدهیم. 13
سپس آن ذره را به لختۀ خونی تبدیل میکنیم. بعد، آن را بهصورت تکهگوشتی درمیآوریم. آنوقت، آن را در قالب استخوانی نرم و نازک میرویانیم و بر استخوانها لایهای از گوشت میپوشانیم. در پایان هم به او جان میدهیم. هزار آفرین به خدا، بهترینِ آفرینندهها! 14
سپس شما بعد از بهدنیاآمدن و مدتی زندگانی در دنیا، حتماً میمیرید. 15
سرانجام، در روز قیامت دوباره زنده میشوید. 16
در ضمن، بالای سرتان هفت آسمان آفریدهایم که محل رفتوآمد فرشتگان است؛ بنابراین از احوال شما و سایر مخلوقات بیخبر نیستیم. 17
از آسمان، برف و باران کافی میفرستیم و در سفرههای زیرزمینی و روزمینی ذخیرهاش میکنیم؛ درصورتیکه میتوانستیم دستنیافتنیاش کنیم. 18
پس بهبرکتش، باغهای خرما و انواع انگور پدید میآوریم که در آنها میوههای فراوان دیگری هم بهبار میآورید و رزقتان را از آنها تأمین میکنید. 19
در مناطق مدیترانهای، مانند طور سینا، درخت زیتون پرورش میدهیم که مردم از روغن و میوهاش استفاده میکنند. 20
با دیدن چهارپایان هم درس توحید بگیرید: از دامها، شیرشان را به شما مینوشانیم و از گوشتشان میخورید و برایتان فایدههای فراوان دارند. 21
بله، در خشکی سوار اینها میشوید و در دریا سوار کشتیها. 22
حال، چه کسی شایستۀ عبادت است؟ نوح را برای راهنمایی قومش فرستادیم. او میگفت: «مردم! فقط خدا را بپرستید که معبودی جز او ندارید. پس چرا دست از بتپرستی برنمیدارید؟!» 23
در مقابل، خواصِ بیدینِ جامعه به مردم میگفتند: «این فقط بشری است مثل شما که میخواهد با ادعای پیامبری، بر شما ریاست کند. اگر خدا میخواست پیامبر بفرستد، چند فرشته میفرستاد! تا حالا از اینطور حرفها در تاریخ نیاکانمان نشنیدهایم! 24
او فقط کمی دیوانه شده است! مدتی صبر کنید تا حالش خوب شود یا اینکه اصلاً بمیرد!» 25
نوح گفت: «خدایا، مرا دروغگو میدانند؛ بهجایش تو یاریام کن.» 26
این شد که به او وحی کردیم: «با نظارت و راهنمایی ما، آن کشتی بزرگ را محکم بساز. وقتی فرمانمان رسید و چشمههایی فراوان فوران کردد،از هر نوع حیوانِ اهلی بهاندازۀ نیازتان، داخلِ آن کشتی کن. مؤمنان و اعضای خانوادهات را هم، جز آنهایی که عذابشان حتمی شده است و دربارۀ نجات بدکارها حرفی با من نزن که همهشان غرق میشوند! 27
وقتی خودت و همراهانت در کشتی جاگیر شدید، بگو: ’خدا را شکر که ما را از چنگ این جماعت ستمکار نجات داد.‘ 28
و دعا کن: ’خدایا، مرا در جایی پُرخیر و برکت پیاده کن که تو بهترین میزبانی.‘» 29
این ماجرا خیلی درسها دارد. ما مردم را حتماً و همیشه آزمایش میکنیم. 30
این گذشت... و بعد از آنها نسل تازهای روی کار آوردیم. 31
بینشان پیامبری از خودشان فرستادیم که: «فقط خدا را بپرستید؛ چون معبودی جز او ندارید. پس چرا دست از بتپرستی برنمیدارید؟!» 32
ازآنطرف، مرفّهان بیدینِ منکرِ آخرت که در دنیا به عافیتطلبی سرگرمشان کرده بودیم، به مردم میگفتند: «این فقط بشری است مثل شما: همانی را میخورد که شما میخورید و همانی را مینوشد که شما مینوشید. 33
اگر گوشبهفرمان بشری مثل خودتان شوید، حتماً ضرر میکنید. 34
نکند به شما وعده میدهد که وقتی مردید و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدید، باز زنده از گور بیرونتان میآورند؟! 35
خیلی خیلی بعید است که این وعده بخواهد عملی شود! 36
جز همین زندگیِ ما خبری نیست: عدهای میمیریم و عدهای به دنیا میآییم. بعد از مرگ هم ابداً زنده نمیشویم! 37
او آدمی است که فقط به خدا دروغ میبندد. ما که اصلاً حرفهایش را قبول نمیکنیم!» 38
پیامبرشان گفت: «خدایا، مرا دروغگو میدانند؛ بهجایش تو یاریام کن.» 39
خدا فرمود: «خیلی زود پشیمان میشوند.» 40
سرانجام، بهفرمان خدا غرّشی وحشتزا در برِشان گرفت و لِهولَوردهشان کردیم. نفرین بر ستمکاران! 41
بعد از آنها، نسلهای دیگری روی کار آوردیم. 42
هر ملتی که دورانشان تمام شود، نمیتوانند حتی برای لحظهای هم آن را جلو و عقب بیندازند. 43
پیامبرانمان را یکی پس از دیگری فرستادیم؛ ولی هر بار که برای ملتی پیامبری از جنس خودشان آمد، به او برچسب دروغگویی زدند! ما هم پشتسرِهم آنها را نابود کردیم و به زبالهدانِ تاریخ فرستادیم. نفرین بر مردم بیایمان! 44
مدتی بعد، موسی و برادرش هارون را با معجزههایمان و منطقی واضح، برای راهنمایی فرعون و نزدیکانش فرستادیم. اما آنها خوی تکبرشان را ادامه دادند! چونکه جماعتی قلدر بودند. 45و46
گفتند: «یعنی به دو نفر مثل خودمان ایمان بیاوریم که تازه قوموقبیلهشان هم بردۀ مایند؟!» 47
بله، موسی و هارون را به دروغگویی متهم کردند؛ ولی آخرش خودشان نابود شدند. 48
در ضمن، تورات را به موسی دادیم، به این امید که بنیاسرائیل هدایت شوند. 49
عیسیبنمریم و مادرش را هم معجزهای شگفتانگیز قرار دادیم و در منطقهای ییلاقی و خوشآبوهوا ساکنشان کردیم. 50
ای پیامبران، از نعمتهای پاکیزه استفاده کنید و بهشکرانهاش کار خوب بکنید که من کارهایی را که میکنید، میدانم. 51
مردم! همه از یک نوعید و باید یک هدف را دنبال کنید و منم صاحباختیارتان. در حضور من مراقب رفتارتان باشید. 52
اما مردم در کار دینشان دچار تفرقه شدند و هر فرقهای تکهای از دین را گرفتند و به آن دل خوش کردند! 53
پس تا رسیدن عذاب، بگذار در منجلاب گمراهی بمانند. 54
خیال میکنند اموال و اولادشان را برای این زیاد میکنیم که به آنها خیر برسانیم؟! نخیر، نمیفهمند که! اتفاقاً میخواهیم گرفتارترشان کنیم! 55و56
کسانی هم هستند که از ترس هیبتِ الهی در هراساند، 57
به آیهها و نشانههای خدا اعتقاد کامل دارند، 58
بهجای خدا چیزی را نمیپرستند. 59
و از همۀ داشتههایشان در راه خدا هزینه میکنند و درعینحال، دلهایشان برای برگشتن بهسوی خدا در تبوتاب است. 60
این افراد، با سبقت از همدیگر، برای کارهای خوب سر از پا نمیشناسند. 61
اینها سخت نیست؛ چون هرکس را فقط بهاندازۀ توانش مسئول میدانیم. پیشمان کتابی است که درست و دقیق گزارش میدهد: هرگز به آنان ستمی نمیشود. 62
بله، خوببودن سخت نیست؛ بلکه دل بیدینها غرق غفلت است و برای همین، بهجای کارهای خوب، به کارهای زشت مشغولاند! 63
بهمحض اینکه مرفّهان بیدردشان را به عذاب مبتلا کنیم، نعرهشان به آسمان بلند میشود! 64
دیگر امروز نعره نزنید که از طرف ما کمکی نمیشوید! 65
زیرا آیههایم را برایتان میخواندند؛ ولی از سرِ خودبزرگبینی، به گذشتۀ تاریک خود برمیگشتید. در شبنشینیهایتان هم، پشت سرِ قرآن بدوبیراه میگفتید. 66و67
چرا در آیهها و معارف قرآن بهدقت فکر نکردند؟! مگر حرف تازهای برایشان آمده بود که برای نیاکانشان نیامده بود؟! 68
یا مگر پیامبرشان را نمیشناختند که انکارش میکردند؟! 69
تازه، میگفتند: «او کمی دیوانه شده است!» نخیر! اینها نیست؛ بلکه او حقایقی را برایشان آورده بود که با منافعشان در تضاد بود و برای همین هم، بیشترشان چشم دیدن حق را نداشتند. 70
اگر حقایق طبق میل آنها میبود، آسمانها و زمین و هرکه در آنها بود، از اساس بههم میریخت! ما فقط قرآنی به آنها دادهایم که برنامۀ زندگیشان است؛ ولی آنها به این هم بیاعتنایند. 71
مگر برای راهنماییشان دستمزدی از آنها میخواهی؟! دستمزد خدا که بهتر است؛ زیرا او بهترینِ روزیدهندههاست. 72
تو، در واقع، به راه درست زندگی دعوتشان میکنی؛ 73
ولی کسانی که آخرت را باور نمیکنند، از این راه درست منحرف شدهاند. 74
بهفرض، به آنها لطف کنیم و گرفتاریهایشان را برطرف سازیم، باز با کوردلی، در سرکشیشان اصرار میکنند! 75
اگر هم عذاب مختصری به آنها بچشانیم تا بهخود بیایند، سرِ تسلیم در برابر خدا فرود نمیآورند و زاری نمیکنند! 76
تا اینکه وقتی با مرگشان دری از عذاب سخت به رویشان باز کنیم، بهیکباره سرخورده میشوند! 77
اوست که به شما نعمت گوش و چشم و عقل عنایت فرمود؛ اما حیف که کمتر شکر میکنید! 78
اوست که شما را وابسته به زمین آفرید و سرانجام دستهجمعی به محضرش برده میشوید. 79
اوست که شما را به دنیا میآورد و از دنیا میبرد. رفتوآمدِ شب و روز هم، دست اوست. پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟! 80
اما آنها همان حرفهای گذشتگان را میزنند 81
و میگویند: «بعد از اینکه مردیم و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدیم، یعنی باز واقعاً زنده میشویم؟! 82
به ما و پدرانمان قبلاً هم از اینجور وعدهها دادهاند؛ ولی کو؟! اینها چیزی جز افسانههای گذشتگان نیست!» 83
بپرس: «اگر واقعاً چیزی سرتان میشود، بگویید زمین و ساکنانش مال کیست؟» 84
خواهند گفت: «مال خداست.» بگو: «خب، چنین خدایی میتواند مردگان را هم دوباره زنده کند. پس چرا بهخودتان نمیآیید؟!» 85
بپرس: «چه کسی صاحب آسمانهای هفتگانه است و ادارۀ کلان جهان دست کیست؟» 86
خواهند گفت: «مال خداست.»! بگو: «چرا از انکار قیامت نمیترسید؟!» 87
بپرس: «اگر سرتان میشود، بگویید پشتصحنۀ موجودات دست کیست؟! کیست که به هرکه بخواهد، پناه میدهد و کسی نمیتواند برخلاف خواست او به کسی پناه بدهد؟!» 88
خواهند گفت: «مال خداست.»! بگو: «تا کی اسیر این توهّمید که معادی در کار نیست؟!» 89
قیامت افسانه نیست؛ بلکه وعدهای است که به آنان دادهایم و آنها خودشان دروغگویند. 90
خدا نه فرزندی انتخاب کرده و نه معبودی همردیف اوست؛ وگرنه هر معبودی زیرمجموعۀ خود را مستقل اداره میکرد و هماهنگی نظام آفرینش بههم میخورد! همچنین، معبودها برای همدیگر شاخوشانه میکشیدند و استقلالشان خدشهدار میشد! خدا بهدور است از توصیفهایی که میکنند؛ 91
از پیدا و پنهان باخبر است: آنوقت شما معبود دیگری سراغ دارید و او نه؟! پس او برتر است از بتهایشان. 92
بگو: «خدایا، اگر بناست در دنیا عذابی را نشانم دهی که به این بدکارها وعده شده، خدایا، وقت عذاب کنارشان قرارم نده. » 93و94
ما که میتوانیم عذابی را که به آنها وعده دادهایم، نشانت دهیم، بیآنکه به تو آسیبی برسد! 95
ولی تا آمدن عذاب، با بهترین روش رفتار زشتشان را جواب بده. ما که بهتر میدانیم چه میگویند. 96
اینجور وقتها اینطور دعا کن: «خدایا، به تو پناه میبرم از وسوسههای شیاطین. 97
خدایا، به تو پناه میبرم از اینکه دوروبَرم بچرخند.» 98
وقتی مرگ سراغ یکی از همین بتپرستها بیاید، مُدام فریاد میزند: «خدایا، مرا برگردانید به دنیا. 99
با ثروتی که باقی گذاشتهام، بلکه کارهای خوب بکنم.» هرگز! این حرفی است که همینطوری دارد میگوید! جلوی روی امثالِ اینها، برزخی است تا روز قیامت که دوباره زنده میشوند. 100
وقتی در شیپور قیامت بدمند، در آن روز، نه بینشان روابط قوموخویشی باقی میماند و نه برای کمکخواستن، حالی از هم میپرسند! 101
پس آنانی که کارهایشان باارزش و نزدیک به حق باشد، خوشبختاند. 102
آنهایی هم که کارهایشان بیارزش و دور از حق باشد، سرمایۀ عمرشان را از کف دادهاند و در جهنم ماندنیاند. 103
شعلههای آتش چنان صورتهایشان را جِزغاله میکند که لبهایشان جمع میشود و دندانهایشان نمایان! 104
خدا اقرار میگیرد: «مگر نه اینکه آیههایم را برایتان میخواندند و شما دروغش میدانستید؟!» 105
اعتراف میکنند: «خدایا، بدبختی دامنمان را گرفته بود و جماعتی گمراه بودیم. 106
ای خدا، از جهنم بیرونمان ببر و به دنیا برمان گردان. اگر باز سراغ بدیها رفتیم، آنوقت دیگر واقعاً بدیم!» 107
خدا تَشر میزند: «گورتان را گم کنید و دیگر با من حرف نزنید! 108
آنوقتیکه عدهای از بندگانم دعا میکردند: ’خدایا، ما ایمان آوردیم. بیامرزمان و به ما رحم کن که تو بهترین مهربانی‘ 109
مسخرهشان میکردید و به آنان میخندیدید؛ تا جاییکه سرگرمشدنتان به تمسخر آنان، یاد مرا کاملاً از خاطرتان برد! 110
من هم امروز بهخاطر صبرشان در برابر زخمزبانهایتان، اینطور پاداششان دادم که فقط آنان کامیاب باشند.» 111
بعد، خدا از آن دوزخیان میپرسد: «چند سال در برزخ ماندید؟!» 112
جواب میدهند: «یک روز یا کمتر از یک روز! خودت از فرشتگانی بپرس که حسابوکتاب دستشان است.» 113
خدا میفرماید: «بله، فقط اندکی در برزخ ماندید! کاش این را در دنیا میفهمیدید!» 114
با تمام آنچه گفتیم، خیال کردهاید که شما را بیهدف آفریدهایم و بهسوی ما برِتان نمیگردانند؟! 115
خدا که فرمانروای بِحقّ عالَم است، برتر از آن است که شما را بیهوده آفریده باشد؛ همانکه معبودی جز او نیست و ادارۀ کلانِ جهان آفرینش دست اوست. 116
هرکس همردیف خدا معبود دیگری را صدا بزند که دلیلی هم بر بهحقبودنش ندارد، حسابش با خودِ خداست. چنین بیدینهایی خوشبخت نمیشوند! 117
تو نیز مثل بندگانم دعا کن: «خدایا، مرا بیامرز و به من لطف کن که تویی بهترین مهربان.» 118
23. مؤمنون
به نام خدای بزرگوار مهربان
مؤمنان قطعاً خوشبختاند. 1
همانان که در نمازشان با حضور قلباند. 2
از کارهای بیهوده فراریاند. 3
اهل کمکهای مالیاند. 4
همچنین، در رفتار جنسیِ خود پاکدامناند 5
و فقط با همسران و کنیزانشان رابطۀ زناشویی دارند و از این بابت، سرزنش نمیشوند. 6
آنهایی که بیشتر از این، دنبال برآوردنِ نیازهای جنسیشان باشند، زیادهخواهاند. 7
آن مؤمنان در امانتداری مواظباند و سرِ قولشان میایستند 8
و کاملاً مراقب نمازهایشاناند. 9
آنان همان وارثان واقعیاند 10
که مراتبِ عالی بهشت را بهارث میبرند و همیشه در آنجا ماندنیاند. 11
البته آدم را از گِل خالص آفریدیم. 12
نسل او را هم، از ذرهای ناچیز میآفرینیم و در جایی امن، یعنی رحِم مادر، قرارش میدهیم. 13
سپس آن ذره را به لختۀ خونی تبدیل میکنیم. بعد، آن را بهصورت تکهگوشتی درمیآوریم. آنوقت، آن را در قالب استخوانی نرم و نازک میرویانیم و بر استخوانها لایهای از گوشت میپوشانیم. در پایان هم به او جان میدهیم. هزار آفرین به خدا، بهترینِ آفرینندهها! 14
سپس شما بعد از بهدنیاآمدن و مدتی زندگانی در دنیا، حتماً میمیرید. 15
سرانجام، در روز قیامت دوباره زنده میشوید. 16
در ضمن، بالای سرتان هفت آسمان آفریدهایم که محل رفتوآمد فرشتگان است؛ بنابراین از احوال شما و سایر مخلوقات بیخبر نیستیم. 17
از آسمان، برف و باران کافی میفرستیم و در سفرههای زیرزمینی و روزمینی ذخیرهاش میکنیم؛ درصورتیکه میتوانستیم دستنیافتنیاش کنیم. 18
پس بهبرکتش، باغهای خرما و انواع انگور پدید میآوریم که در آنها میوههای فراوان دیگری هم بهبار میآورید و رزقتان را از آنها تأمین میکنید. 19
در مناطق مدیترانهای، مانند طور سینا، درخت زیتون پرورش میدهیم که مردم از روغن و میوهاش استفاده میکنند. 20
با دیدن چهارپایان هم درس توحید بگیرید: از دامها، شیرشان را به شما مینوشانیم و از گوشتشان میخورید و برایتان فایدههای فراوان دارند. 21
بله، در خشکی سوار اینها میشوید و در دریا سوار کشتیها. 22
حال، چه کسی شایستۀ عبادت است؟ نوح را برای راهنمایی قومش فرستادیم. او میگفت: «مردم! فقط خدا را بپرستید که معبودی جز او ندارید. پس چرا دست از بتپرستی برنمیدارید؟!» 23
در مقابل، خواصِ بیدینِ جامعه به مردم میگفتند: «این فقط بشری است مثل شما که میخواهد با ادعای پیامبری، بر شما ریاست کند. اگر خدا میخواست پیامبر بفرستد، چند فرشته میفرستاد! تا حالا از اینطور حرفها در تاریخ نیاکانمان نشنیدهایم! 24
او فقط کمی دیوانه شده است! مدتی صبر کنید تا حالش خوب شود یا اینکه اصلاً بمیرد!» 25
نوح گفت: «خدایا، مرا دروغگو میدانند؛ بهجایش تو یاریام کن.» 26
این شد که به او وحی کردیم: «با نظارت و راهنمایی ما، آن کشتی بزرگ را محکم بساز. وقتی فرمانمان رسید و چشمههایی فراوان فوران کردد،از هر نوع حیوانِ اهلی بهاندازۀ نیازتان، داخلِ آن کشتی کن. مؤمنان و اعضای خانوادهات را هم، جز آنهایی که عذابشان حتمی شده است و دربارۀ نجات بدکارها حرفی با من نزن که همهشان غرق میشوند! 27
وقتی خودت و همراهانت در کشتی جاگیر شدید، بگو: ’خدا را شکر که ما را از چنگ این جماعت ستمکار نجات داد.‘ 28
و دعا کن: ’خدایا، مرا در جایی پُرخیر و برکت پیاده کن که تو بهترین میزبانی.‘» 29
این ماجرا خیلی درسها دارد. ما مردم را حتماً و همیشه آزمایش میکنیم. 30
این گذشت... و بعد از آنها نسل تازهای روی کار آوردیم. 31
بینشان پیامبری از خودشان فرستادیم که: «فقط خدا را بپرستید؛ چون معبودی جز او ندارید. پس چرا دست از بتپرستی برنمیدارید؟!» 32
ازآنطرف، مرفّهان بیدینِ منکرِ آخرت که در دنیا به عافیتطلبی سرگرمشان کرده بودیم، به مردم میگفتند: «این فقط بشری است مثل شما: همانی را میخورد که شما میخورید و همانی را مینوشد که شما مینوشید. 33
اگر گوشبهفرمان بشری مثل خودتان شوید، حتماً ضرر میکنید. 34
نکند به شما وعده میدهد که وقتی مردید و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدید، باز زنده از گور بیرونتان میآورند؟! 35
خیلی خیلی بعید است که این وعده بخواهد عملی شود! 36
جز همین زندگیِ ما خبری نیست: عدهای میمیریم و عدهای به دنیا میآییم. بعد از مرگ هم ابداً زنده نمیشویم! 37
او آدمی است که فقط به خدا دروغ میبندد. ما که اصلاً حرفهایش را قبول نمیکنیم!» 38
پیامبرشان گفت: «خدایا، مرا دروغگو میدانند؛ بهجایش تو یاریام کن.» 39
خدا فرمود: «خیلی زود پشیمان میشوند.» 40
سرانجام، بهفرمان خدا غرّشی وحشتزا در برِشان گرفت و لِهولَوردهشان کردیم. نفرین بر ستمکاران! 41
بعد از آنها، نسلهای دیگری روی کار آوردیم. 42
هر ملتی که دورانشان تمام شود، نمیتوانند حتی برای لحظهای هم آن را جلو و عقب بیندازند. 43
پیامبرانمان را یکی پس از دیگری فرستادیم؛ ولی هر بار که برای ملتی پیامبری از جنس خودشان آمد، به او برچسب دروغگویی زدند! ما هم پشتسرِهم آنها را نابود کردیم و به زبالهدانِ تاریخ فرستادیم. نفرین بر مردم بیایمان! 44
مدتی بعد، موسی و برادرش هارون را با معجزههایمان و منطقی واضح، برای راهنمایی فرعون و نزدیکانش فرستادیم. اما آنها خوی تکبرشان را ادامه دادند! چونکه جماعتی قلدر بودند. 45و46
گفتند: «یعنی به دو نفر مثل خودمان ایمان بیاوریم که تازه قوموقبیلهشان هم بردۀ مایند؟!» 47
بله، موسی و هارون را به دروغگویی متهم کردند؛ ولی آخرش خودشان نابود شدند. 48
در ضمن، تورات را به موسی دادیم، به این امید که بنیاسرائیل هدایت شوند. 49
عیسیبنمریم و مادرش را هم معجزهای شگفتانگیز قرار دادیم و در منطقهای ییلاقی و خوشآبوهوا ساکنشان کردیم. 50
ای پیامبران، از نعمتهای پاکیزه استفاده کنید و بهشکرانهاش کار خوب بکنید که من کارهایی را که میکنید، میدانم. 51
مردم! همه از یک نوعید و باید یک هدف را دنبال کنید و منم صاحباختیارتان. در حضور من مراقب رفتارتان باشید. 52
اما مردم در کار دینشان دچار تفرقه شدند و هر فرقهای تکهای از دین را گرفتند و به آن دل خوش کردند! 53
پس تا رسیدن عذاب، بگذار در منجلاب گمراهی بمانند. 54
خیال میکنند اموال و اولادشان را برای این زیاد میکنیم که به آنها خیر برسانیم؟! نخیر، نمیفهمند که! اتفاقاً میخواهیم گرفتارترشان کنیم! 55و56
کسانی هم هستند که از ترس هیبتِ الهی در هراساند، 57
به آیهها و نشانههای خدا اعتقاد کامل دارند، 58
بهجای خدا چیزی را نمیپرستند. 59
و از همۀ داشتههایشان در راه خدا هزینه میکنند و درعینحال، دلهایشان برای برگشتن بهسوی خدا در تبوتاب است. 60
این افراد، با سبقت از همدیگر، برای کارهای خوب سر از پا نمیشناسند. 61
اینها سخت نیست؛ چون هرکس را فقط بهاندازۀ توانش مسئول میدانیم. پیشمان کتابی است که درست و دقیق گزارش میدهد: هرگز به آنان ستمی نمیشود. 62
بله، خوببودن سخت نیست؛ بلکه دل بیدینها غرق غفلت است و برای همین، بهجای کارهای خوب، به کارهای زشت مشغولاند! 63
بهمحض اینکه مرفّهان بیدردشان را به عذاب مبتلا کنیم، نعرهشان به آسمان بلند میشود! 64
دیگر امروز نعره نزنید که از طرف ما کمکی نمیشوید! 65
زیرا آیههایم را برایتان میخواندند؛ ولی از سرِ خودبزرگبینی، به گذشتۀ تاریک خود برمیگشتید. در شبنشینیهایتان هم، پشت سرِ قرآن بدوبیراه میگفتید. 66و67
چرا در آیهها و معارف قرآن بهدقت فکر نکردند؟! مگر حرف تازهای برایشان آمده بود که برای نیاکانشان نیامده بود؟! 68
یا مگر پیامبرشان را نمیشناختند که انکارش میکردند؟! 69
تازه، میگفتند: «او کمی دیوانه شده است!» نخیر! اینها نیست؛ بلکه او حقایقی را برایشان آورده بود که با منافعشان در تضاد بود و برای همین هم، بیشترشان چشم دیدن حق را نداشتند. 70
اگر حقایق طبق میل آنها میبود، آسمانها و زمین و هرکه در آنها بود، از اساس بههم میریخت! ما فقط قرآنی به آنها دادهایم که برنامۀ زندگیشان است؛ ولی آنها به این هم بیاعتنایند. 71
مگر برای راهنماییشان دستمزدی از آنها میخواهی؟! دستمزد خدا که بهتر است؛ زیرا او بهترینِ روزیدهندههاست. 72
تو، در واقع، به راه درست زندگی دعوتشان میکنی؛ 73
ولی کسانی که آخرت را باور نمیکنند، از این راه درست منحرف شدهاند. 74
بهفرض، به آنها لطف کنیم و گرفتاریهایشان را برطرف سازیم، باز با کوردلی، در سرکشیشان اصرار میکنند! 75
اگر هم عذاب مختصری به آنها بچشانیم تا بهخود بیایند، سرِ تسلیم در برابر خدا فرود نمیآورند و زاری نمیکنند! 76
تا اینکه وقتی با مرگشان دری از عذاب سخت به رویشان باز کنیم، بهیکباره سرخورده میشوند! 77
اوست که به شما نعمت گوش و چشم و عقل عنایت فرمود؛ اما حیف که کمتر شکر میکنید! 78
اوست که شما را وابسته به زمین آفرید و سرانجام دستهجمعی به محضرش برده میشوید. 79
اوست که شما را به دنیا میآورد و از دنیا میبرد. رفتوآمدِ شب و روز هم، دست اوست. پس چرا عقلتان را بهکار نمیاندازید؟! 80
اما آنها همان حرفهای گذشتگان را میزنند 81
و میگویند: «بعد از اینکه مردیم و به مشتی خاک و استخوان تبدیل شدیم، یعنی باز واقعاً زنده میشویم؟! 82
به ما و پدرانمان قبلاً هم از اینجور وعدهها دادهاند؛ ولی کو؟! اینها چیزی جز افسانههای گذشتگان نیست!» 83
بپرس: «اگر واقعاً چیزی سرتان میشود، بگویید زمین و ساکنانش مال کیست؟» 84
خواهند گفت: «مال خداست.» بگو: «خب، چنین خدایی میتواند مردگان را هم دوباره زنده کند. پس چرا بهخودتان نمیآیید؟!» 85
بپرس: «چه کسی صاحب آسمانهای هفتگانه است و ادارۀ کلان جهان دست کیست؟» 86
خواهند گفت: «مال خداست.»! بگو: «چرا از انکار قیامت نمیترسید؟!» 87
بپرس: «اگر سرتان میشود، بگویید پشتصحنۀ موجودات دست کیست؟! کیست که به هرکه بخواهد، پناه میدهد و کسی نمیتواند برخلاف خواست او به کسی پناه بدهد؟!» 88
خواهند گفت: «مال خداست.»! بگو: «تا کی اسیر این توهّمید که معادی در کار نیست؟!» 89
قیامت افسانه نیست؛ بلکه وعدهای است که به آنان دادهایم و آنها خودشان دروغگویند. 90
خدا نه فرزندی انتخاب کرده و نه معبودی همردیف اوست؛ وگرنه هر معبودی زیرمجموعۀ خود را مستقل اداره میکرد و هماهنگی نظام آفرینش بههم میخورد! همچنین، معبودها برای همدیگر شاخوشانه میکشیدند و استقلالشان خدشهدار میشد! خدا بهدور است از توصیفهایی که میکنند؛ 91
از پیدا و پنهان باخبر است: آنوقت شما معبود دیگری سراغ دارید و او نه؟! پس او برتر است از بتهایشان. 92
بگو: «خدایا، اگر بناست در دنیا عذابی را نشانم دهی که به این بدکارها وعده شده، خدایا، وقت عذاب کنارشان قرارم نده. » 93و94
ما که میتوانیم عذابی را که به آنها وعده دادهایم، نشانت دهیم، بیآنکه به تو آسیبی برسد! 95
ولی تا آمدن عذاب، با بهترین روش رفتار زشتشان را جواب بده. ما که بهتر میدانیم چه میگویند. 96
اینجور وقتها اینطور دعا کن: «خدایا، به تو پناه میبرم از وسوسههای شیاطین. 97
خدایا، به تو پناه میبرم از اینکه دوروبَرم بچرخند.» 98
وقتی مرگ سراغ یکی از همین بتپرستها بیاید، مُدام فریاد میزند: «خدایا، مرا برگردانید به دنیا. 99
با ثروتی که باقی گذاشتهام، بلکه کارهای خوب بکنم.» هرگز! این حرفی است که همینطوری دارد میگوید! جلوی روی امثالِ اینها، برزخی است تا روز قیامت که دوباره زنده میشوند. 100
وقتی در شیپور قیامت بدمند، در آن روز، نه بینشان روابط قوموخویشی باقی میماند و نه برای کمکخواستن، حالی از هم میپرسند! 101
پس آنانی که کارهایشان باارزش و نزدیک به حق باشد، خوشبختاند. 102
آنهایی هم که کارهایشان بیارزش و دور از حق باشد، سرمایۀ عمرشان را از کف دادهاند و در جهنم ماندنیاند. 103
شعلههای آتش چنان صورتهایشان را جِزغاله میکند که لبهایشان جمع میشود و دندانهایشان نمایان! 104
خدا اقرار میگیرد: «مگر نه اینکه آیههایم را برایتان میخواندند و شما دروغش میدانستید؟!» 105
اعتراف میکنند: «خدایا، بدبختی دامنمان را گرفته بود و جماعتی گمراه بودیم. 106
ای خدا، از جهنم بیرونمان ببر و به دنیا برمان گردان. اگر باز سراغ بدیها رفتیم، آنوقت دیگر واقعاً بدیم!» 107
خدا تَشر میزند: «گورتان را گم کنید و دیگر با من حرف نزنید! 108
آنوقتیکه عدهای از بندگانم دعا میکردند: ’خدایا، ما ایمان آوردیم. بیامرزمان و به ما رحم کن که تو بهترین مهربانی‘ 109
مسخرهشان میکردید و به آنان میخندیدید؛ تا جاییکه سرگرمشدنتان به تمسخر آنان، یاد مرا کاملاً از خاطرتان برد! 110
من هم امروز بهخاطر صبرشان در برابر زخمزبانهایتان، اینطور پاداششان دادم که فقط آنان کامیاب باشند.» 111
بعد، خدا از آن دوزخیان میپرسد: «چند سال در برزخ ماندید؟!» 112
جواب میدهند: «یک روز یا کمتر از یک روز! خودت از فرشتگانی بپرس که حسابوکتاب دستشان است.» 113
خدا میفرماید: «بله، فقط اندکی در برزخ ماندید! کاش این را در دنیا میفهمیدید!» 114
با تمام آنچه گفتیم، خیال کردهاید که شما را بیهدف آفریدهایم و بهسوی ما برِتان نمیگردانند؟! 115
خدا که فرمانروای بِحقّ عالَم است، برتر از آن است که شما را بیهوده آفریده باشد؛ همانکه معبودی جز او نیست و ادارۀ کلانِ جهان آفرینش دست اوست. 116
هرکس همردیف خدا معبود دیگری را صدا بزند که دلیلی هم بر بهحقبودنش ندارد، حسابش با خودِ خداست. چنین بیدینهایی خوشبخت نمیشوند! 117
تو نیز مثل بندگانم دعا کن: «خدایا، مرا بیامرز و به من لطف کن که تویی بهترین مهربان.» 118