قرآن ترجمه سوره ای حجت الاسلام علی ملکی با صدای محمد حسین سعیدیان و گویندگی علی همت مومیوند
سوره توبه
بدینوسیله، خدا و پیامبرش قطع رابطۀ خود را از بتپرستهایی اعلام میکنند که با آنها عهد بسته بودید و آنها نقضش کردند. 1
پس شماعهدشکنها تا چهار ماهِ دیگر فرصت دارید که دمکه و اطرافش رفتوآمد کنید و بدانید نمیتوانید حریف خدا شوید؛ بلکه خداست که بیدینها را خوار میکند. 2
خدا و پیامبرش در همین روز عید قربان به مردم اعلام میکنند: «خدا و پیامبرش با بتپرستها قطع رابطه کردهاند!» پس، بهنفعتان است که دست از عهدشکنی بردارید و مسلمان شوید؛ ولی اگر به عهدشکنی ادامه دهید، هرگز نمیتوانید حریف خدا شوید. به این بیدینها عذابی زجرآور مژده بده! 3
اما بتپرستهایی که با آنها عهد بستهاید و آنها از تعهدات خودشان به شما چیزی کم نگذاشتهاند و از کسی برضدّتان پشتیبانی نکردهاند، عهدشان را تا پایان مدتش محترم بشمارید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 4
وقتی آن مهلت چهارماهه تمام شد، هر جا که بتپرستها را گیر آوردید، بسته به شرایط، بکشیدشان یا بهاسارتشان بگیرید یا محاصرهشان کنید یا در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید؛ ولی اگر از بتپرستی توبه کردند و نماز را با آدابش خواندند و صدقه دادند، کاری به کارشان نداشته باشید؛ چون خدا آمرزندۀ مهربان است. 5
تازه، اگر هر بتپرستی برای پرسوجو دربارۀ اسلام از تو امان خواست، امانش بده تا کلام خدا را بشنود. آنوقت، او را به محل امنی برسان. حکمت این اماندادن آن است که بتپرستها مردمی ناآگاهاند و باید به آنها فرصت تحقیق داد. 6
با آنهمه عهدشکنی، دیگر چطور عهد بتپرستها پیش خدا و پیامبرش محترم باشد؟! البته کسانی که با آنها در کنار مسجدالحرام پیمان ترک خصومت بستهاید، استثنا هستند: پس تا وقتی پای حرفشان ایستادهاند، پای حرفتان بایستید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 7
بله، چطور عهدشان محترم باشد؟! حال آنکه اگر بر شما غلبه کنند، نه حق خویشاوندی را رعایت خواهند کرد و نه عهدشان را! چون با چربزبانی، اعتمادتان را جلب میکنند؛ ولی در دلهایشان غیر از آن چیزی است که بهزبان میآورند و بیشترشان عهدشکناند. 8
برای حفظ منافع مادی خودشان به آیههای خدا بیمحلی میکنند و مانع بندگیاش میشوند. واقعاً رفتار بدی از خودشان نشان میدهند! 9
نهتنها دربارۀ شما، بلکه دربارۀ هیچ مسلمانی، نه حق خویشاوندی را رعایت میکنند و نه عهدشان را. آنها حقیقتاً تجاوزکارند؛ 10
ولی اگر ازبتپرستی توبه کنند و نماز رابا آدابش بخوانند و صدقه بدهند، برادران دینیتان بهحساب میآیند. بله، آیههای خودمان رابرای مردم خوشفهم توضیح میدهیم. 11
اگر هم به عهدشکنی ادامه دهند و دربارۀ دینتان زبان به نیشوکنایه بگشایند، دیگر، رهبرانِ کفر بهحساب میآیند. پس با آنها بجنگید؛ زیرا به هیچ تعهدی پایبند نیستند. باشد که با این شدت عمل، دست از عهدشکنی بردارند. 12
آیا نمیخواهید بجنگید با این جماعتی که عهدهایشان را شکستند و مصمّم بودند پیامبر را از مکه اخراج کنند؟! همانها بودند که اولینبار جنگ با شما را آغاز کردند! نکند از آنها میترسید؟! اگر مؤمنید، جا دارد که در درجۀ اول از خدا حساب ببرید. 13
با آنها بجنگید تا خدا به دست شما عذابشان کند، خوارشان کند، بر آنها پیروزتان کند، دل مسلمانان را خنک کرده و خشمِ دلشان را فرو بنشاند. البته خدا به هرکه شایسته ببیند، توفیق توبه از بتپرستی میدهد؛ چون خدا دانای کاردرست است. 14و15
نکند خیال میکنید همینطور آزمایشنشده، رهایتان میکنند، بیآنکه خدا رزمندگانتان را شناسایی کند؟! همانان که جز برای او و پیامبرش و مسلمانان سفرۀ دلشان را باز نمیکنند. بله، خدا آگاه است که چه میکنید. 16
بتپرستهایی که به بیدینی خودشان اعتراف میکنند، حق ندارند از مسجدها و مکانهای عبادی نگهداری کنند! کارهای خوبی هم که احیاناً از آنها سر زده است، هدر میرود و این جماعت در آتش ماندنیاند. 17
نگهداری مسجدها و مکانهای عبادی فقط بهعهدۀ آنانی است که خدا و روز قیامت را باور دارند و نماز را با آدابش میخوانند و صدقه میدهند و فقط از خدا حساب میبرند. امید است آنان در صف هدایتیافتهها قرار بگیرند. 18
آیا کار آبرسانی و ادارۀ امور حاجیان و نگهداری مسجدالحرام را که از روی ایمان به خدا و روز قیامت نبوده است، یکسان میگیرید با کار آنانی که خدا و روز قیامت را باور دارند و در راه خدا مبارزه میکنند؟! نه، این دو از نظر خدا یکسان نیستند. خدا دست مردم بدکار را نمیگیرد. 19
آنان که ایمان بیاورند و در راه خدا مهاجرت کنند و با مال و جانشان بجنگند، در پیشگاه خدا مقامی بسیار برتر دارند و آنان همان مردم کامیاباند. 20
خدا به آنان، از طرف خودش، مژدۀ رحمت و رضایت میدهد و نیز مژدۀ باغهای پردرختی که در آن، نعمتهایی پایدار نصیبشان میشود 21
و همیشه آنجا ماندنیاند. خداست که چنین پاداشهای بزرگی در اختیار دارد. 22
مسلمانان! درصورتیکه پدران و برادرانتان بیدینی را بر دینداری ترجیح دادهاند، با آنها رابطۀ عمیق و عاطفی برقرار نکنید و آنها را کسوکار خود نگیرید. هریک از شما چنین ارتباطی با آنها برقرار کند، بهیقین بدکار است. 23
پیامبر! به مسلمانان گوشزد کن: «اگر پدران و مادرانتان، فرزندانتان، برادران و خواهرانتان، همسرانتان، قوموخویشتان، اموالی که بهدست آوردهاید، کسبوکاری که از کسادیاش نگرانید و خانههایی که به آن دل خوش کردهاید، برایتان دوستداشتنیتر از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خداست، پس منتظر باشید که خدا مردمی را به صحنه میآورد که برایشان، خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا از هر چیزی دوستداشتنیتر است. خدا دست مردم منحرف را نمیگیرد.» 24
خدا در جبهههای مختلفی کمکتان کرده است، بهویژه در جنگ حُنَین که از کثرتِ نیروهایتان، ذوقزده و مغرور شده بودید؛ ولی نهتنها آنهمه نیرو اصلاً بهدردتان نخورد، بلکه در حملۀ غافلگیرانۀ دشمن، عرصه بر شما تنگ شد. دستآخر هم، پشت به دشمن کردید و فرار را بر قرار ترجیح دادید! 25
آنوقت، خدا آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان حکمفرما ساخت و سپاهیان نامرئیِ خود را برای یاریشان فرستاد و دشمنان بیدین را به شکست مفتضحانه کشاند. سزای بیدینها همین است. 26
تازه، خدا بعد از این واقعه، به هر مسلمان فراری یا بیدینِ شکستخوردهای که صلاح میدانست، توفیق توبه داد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است. 27
مسلمانان! بتپرستها آدمهایی پست و پلیدند؛ بنابراین، نباید از امسال بهبعد به مکه بیایند و به مسجدالحرام نزدیک شوند. اگر هم از فقر و فشار اقتصادیِ ناشی از قطع رابطه با آنها نگرانید، خدا اِنشاءالله از لطف خودش بینیازتان خواهد کرد؛ زیرا خدا دانای کاردرست است. 28
با اهلکتاب یعنی مسیحیها، یهودیها، صابئیها و مجوسیها که ایمان و اعتقاد صحیحی به خدا و روز قیامت ندارند و آنچه خدا و پیامبرش حرام کردهاند، حرام نمیدانند و برنامۀ درست زندگی را نمیپذیرند، بجنگید تا از سرِ تسلیم و تواضع در برابر حکومت قدرتمندِ اسلامی، تن به جِزیِه دهند. {«جِزیِه» مالیات سرانۀ سالانه و نوعی کمک مالى است که دولت اسلامی از اهلکتاب میگیرد، آنهم در برابر مسئولیتى که برای تأمین امنیتشان بر عهده دارد. این درآمد صَرف هزینههای دفاعی در برابر تهدیدها و حملههای دشمنان خارجی میشود. بهجایش، جهاد بر مسلمانان واجب است؛ اما بر اهلکتابِ ساکن در کشور اسلامی، نه. البته در حال حاضر و در ایران اسلامی، بنا به مصالحی، از اهلکتاب جِزیِه نمیگیرند و امنیتشان هم برقرار است.} 29
یهودیان ادعا میکردند که عُزَیر پسر خداست و مسیحیان ادعا میکردند که مسیح پسر خداست! اینها حرفهای بیاساسی است که بهزبان میآورند و از جنس همان حرفهای بتپرستهایی است که قبل از آنها زندگی میکردهاند. خدا بکشدشان که چطور با این عقاید خرافی از مسیر حق به انحراف کشیده میشوند! 30
یهودیها و مسیحیها بهجای خدا، روحانیان و راهبانشان را اربابهای خود میدانند و بهعلاوه، مسیحیها مسیح پسر مریم را هم معبودِ خودشان قرار دادهاند؛ درحالی
که فقط مأمور بودند یگانه معبودی را بپرستند که معبودی جز او نیست. منزه است او از این عقاید خرافیشان. 31
فضای نورانیِ آموزههای دینی را میخواهند با حرفهای بیارزش، تیرهوتار کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بیدینها خوششان نیاید! 32
او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانههای راهنما و برنامۀ درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همۀ دینها برتری دهد؛ هرچند بتپرستها خوششان نیاید.{از این آیه بهخوبی برمیآید که روزی دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت. در روایات فراوانی آمده است که خدای مهربان بهدست حضرت مهدی این وعده را اجرا خواهد کرد.} 33
مسلمانان! خیلی از روحانیهای یهودی و راهبهای مسیحی با فروختن قبالۀ بهشت و خریدن گناهان مردم، اموال آنها را بالا میکشند و مانع بندگی خدا میشوند. به کسانی که سرمایۀ راکد، بهصورت طلا و پول، روی هم انباشته میکنند و در راه خدا هزینهاش نمیکنند، عذابی زجرآور مژده بده!{بنابراین، گذاشتن سرمایه روی سرمایه و استفادهنکردن از آن در مسیر رونق اقتصادیِ جامعه یا کمک به نیازمندان، عذابی زجرآور بههمراه دارد!} 34
منظور، روزی است که آن اموالِ انباشتهشده را در آتش جهنم، گرم و گداخته میکنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و میگویند: «این همان ثروتی است که برای خودتان ذخیره میکردید! بچشید آنچه شب و روز مشغول جمعآوریاش بودید!» 35
تعداد ماههای سال قمری از نظر خدا، در نظام آفرینش و از روزی که خدا آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است که چهار ماه آن یعنی رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم ماههای حرام بهشمار میآید. این یکی از برنامههای استواری است که ضامن خوشبختی است. پس با جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به خودتان بد نکنید. با همۀ بتپرستها بجنگید؛ همانطورکه آنها با همۀ شما میجنگند. البته زیادهروی نکنید و بدانید خدا در کنار خودمراقبان است. 36
با جابهجاکردن ماههای حرام، بیدینی بیشتر شد؛ طوریکه با آن، بتپرستها به گمراهی کشیده شدند: یک سال، ماه حرام را حلال میکردند و بهجایش ماه حلال را حرام، تا بتوانند در ماههای حرام، قتل و غارت کنند؛ البته سال دیگر، ماههای حرام و حلال را سرِ جای اصلیاش برمیگرداندند تا بهخیال خودشان، تعداد چهار ماهی را که خدا حرام کرده است کم و زیاد نکرده باشند! کارهای زشت بتپرستها در نظرشان رنگولعاب داده شده بود. خدا دست جماعت بتپرست را نمیگیرد.{مردم عرب در زمان جاهلیت، گاهى جای یکى از ماههاى حرام را عوض میکردند: معمولاً محرّم را با صفر. چرا؟ چون تحمل برقراری آتشبس در سه ماهِ پشت سر هم (ذیقعده و ذىحجّه و محرّم) برایشان مشکل بود و آن را موجب ضعیفشدن روحیه و رکودِ قتل و غارت میدانستند! بله، عرب جاهلی علاقۀ عجیبى به قتل و غارت داشت و این تغییر ماهها باعث مىشد که آتش جنگ و جنایت همچنان شعلهور بماند و فلسفۀ ماههاى حرام و حرمت جنگ در آنها بیاثر شود.}37
مسلمانان! چهتان شده که وقتی به شما فرمان داده میشود: «بهطرف جنگ و جبهه حرکت کنید»، به زمین چسبیدهاید و از جایتان تکان نمیخورید؟! نکند بهجای آخرت، به زندگی دنیا دل بستهاید؟! بدانید زندگی دنیا در برابر آخرت، بسیار ناچیز و زودگذر است.{از آیۀ 38 تا پایان این سوره، دربارۀ جنگ تَبوک است: جنگ مسلمانان با امپراتورى روم شرقى که بهراحتیِ جنگ با بتپرستهای مکه یا یهودیهای خِیبر نبود و مسلمانان مىبایست براى این درگیرى بزرگ حسابی آماده میشدند. بهعلاوه، فاصلۀ میان مدینه و سرزمین روم زیاد بود و از همه گذشته، گرمای تابستان بود و زمان برداشت محصول. همۀ اینها دستبهدست هم داده و رفتن به جبهه و جنگ را خیلی مشکل کرده بود.} 38
اگر بهطرف جبهه حرکت نکنید، خدا با عذابی زجرآور نابودتان میکند و گروهی غیر از شما را بهجایتان میآورد. در ضمن، با این کوتاهیتان ضرری به خدا نمیزنید؛ بلکه دودش به چشم خودتان میرود. بله، خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید. 39
اگر پیامبر را کمک نکنید، خدا کمکش میکند؛ همانطورکه قبلاً کمکش کرد:وقتی بتپرستهای مکه بانقشۀ ترور مجبورش کردند به فرار ازآنجا، درحالیکه کسی همراهش بود، گریخت و به غار ثور پناه برد. پیامبر به همراهش دائم گوشزد میکرد: «نگران نباش! خدا با ماست.» پس خدا آرامش خودش را بر پیامبر حکمفرما ساخت و با سپاهیانی نامرئی کمکش کرد و نقشۀ بتپرستها را در قتل پیامبر و ریشهکنیِ اسلام نقشبرآب کرد. وعدۀ خدا در یاری پیامبر و برتری اسلام، همیشگی است؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 40
خواه مانع و مشغله داشته باشید یا نه، باید عازم جبهه شوید و با مال و جانتان در راه خدا بجنگید. این برایتان بهتر است؛ البته اگر به آثار و برکاتِ جهاد در راه خدا پی برده باشید. 41
اگر غنیمتی در کار بود که بهآسانی بهدست میآمد و جبهه هم نزدیک بود، منافقها دنبالت راه میافتادند! ولی رفتن به منطقۀ دوردستِ تبوک بهنظرشان طاقتفرسا میآمد. البته از جبهه که برگشتید، به خدا قسم خواهند خورد: «اگر میتوانستیم، با شما میآمدیم جبهه!» آنها با دغلبازی، خودشان را به هلاکت میاندازند و خدا خوب میداند که آنها دروغ گویند. 42
خدا خیرت بدهد! چرا قبل از آنکه برایت مشخص شود چه کسانی راست میگویند و چه کسانی اهل دروغاند، به آنها اجازه دادی به جبهه نیایند؟ 43
رزمندگانی که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند، هرگز برای نیامدن به جبهه و جهادنکردن با مال و جانشان، نمیآیند از تو اجازه بگیرند. خدا حال این رزمندگانِ گوش به فرمان را میداند. 44
فقط کسانی برای فرار از جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند که خدا و روز قیامت را واقعاً باور ندارند و شک به دلهایشان افتاده است و مُدام در شکّ خود سرگرداناند. 45
اگر واقعاً میخواستند به جبهه بیایند، میجنبیدند و اسباب سفر آماده میکردند! ولی بهخاطر نفاقشان، خدا رغبتی به همراهشدنشان با سپاه اسلام نداشت و برای همین، توفیق حضور در جبهه را از آنها گرفت. بهطعنه به آنها گفته شد: «مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 46
بهفرض هم با شما بهجبهه میآمدند، فقط مایۀ شر برای شما میشدند! با بودن افراد زودباور در میانتان که تحت تأثیر حرفهای آنها قرار میگیرند، برای خالیکردنِ دلتان بهسرعت در میانتان رخنه میکردند. خدا حال بدکارها را خوب میداند. 47
البته قبل از این هم، دنبال کارشکنی و فتنهگری بودهاند و اوضاع را بهضرر تو بههم میریختند تا اینکه بالاخره حق آمد و برخلاف میل شان اسلام پیروز شد. 48
بعضی منافقها به پیامبر میگفتند: «اجازه بده به جبهه نیاییم و ما را به دردسر نینداز!» بدانید آنها با نفاق خودشان همین الان هم به دردسر افتادهاند! بله، بهیقین جهنم این قبیل بیدینها را محاصره کرده است. 49
اگر در جبهه، پیروزی و غنیمتی نصیبت شود، ناراحتشان میکند و اگر دچار شکست و خسارتی بشوی، میگویند: «خوب شد که از اول، تصمیم درستی گرفتیم و به جبهه نرفتیم» و خوشحال به خانههایشان برمیگردند. 50
بگو: «دچار هر حادثهای شویم، قطعاً خدا بهنفعمان مقدّرش کرده است؛ چون او همهکارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند.» 51
بهعلاوه، بگو: «جز شهادت و پیروزی که هر دو هم خوباند، مگر انتظار عاقبت دیگری را برای ما میکشید؟! ولی ما دربارۀ شما انتظار میکشیم که خدا از طرف خودش یا به دست ما، به عذابی سخت دچارتان کند! پس چشمبهراه باشید که ما هم با شما چشمبهراه میمانیم!» 52
باز بگو: «چه از روی اراده و اختیار و چه از سرِ رودربایستی و سرپوشگذاشتن بر فرارِ از جهاد، مبلغی به مصرف جبهه برسانید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود؛ چون شما مردمی منحرفید.» 53
موانع پذیرفتهشدنِ کمک مالیشان به جبههها اینهاست: آنها خدا و رسولش را واقعاً باور نکردهاند، همیشه با بیحالی نماز میخوانند و همواره با کراهت به جبههها کمک مالی میکنند! 54
نکند ماتومبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، زمینۀ عذاب را در زندگی دنیا برایشان آماده کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 55
آنها به خدا قسم میخورند که جزو شمایند؛ درحالیکه نهتنها جزو شما نیستند، بلکه جماعتی بسیار بزدلاند! 56
بهوقت خطر، اگر پناهگاه یا غار یا سوراخموشی پیدا کنند، هراسان و شتابان به درونش میخزند! 57
بعضیهایشان در تقسیم زکات، به تو ایراد میگیرند. اگر سهمی از زکات به آنها برسد، راضی میشوند؛ ولی اگر سهمی از زکات به آنها نرسد، یکدفعه عصبانی میشوند! 58
کاش به همان مقداری که خدا و پیامبرش به آنها میدهند، راضی شوند و بگویند: «خدا برایمان بس است. خدا و رسولش از نعمتهای بیش از اندازۀ الهی به ما خواهند داد. ما به خدا رو کردیم و بس.» 59
زکات فقط برای اینها باید مصرف شود: فقیران، درماندگان، متصدیان جمعآوری و پخش زکات، جذب دلها به اسلام، آزادی بردگان، ادای قرض بدهکاران، درراهماندهها و در راه خدا. این هشت راه مصرف زکات، از طرف خدا واجب شده است و با ایرادگیریهای منافقها تغییر نمیکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 60
بعضی دیگر از منافقها پیامبر را اذیت میکنند و میگویند: «او خوشباور است!» بگو که این خوشباوری اتفاقاً بهنفع خودتان است. او حرف خدا را میشنود و به آن عمل میکند و حرف شما مسلمانان را هم میشنود و بعد از بررسی، به آن ترتیبِ اثر میدهد. اینطور، به مسلمانان واقعی لطف میکند. عذابی زجرآور هم در انتظار منافقهایی است که رسول خدا را اذیت میکنند. 61
برای فریبدادنتان، به خدا قسم میخورند تا راضیتان کنند؛ درحالیکه اگر واقعاً ایمان دارند، سزاوارتر این است که خدا و بهدنبال آن رسولش را راضی کنند. 62
مگر نمیدانند که هرکس با خدا و رسولش دربیفتد، آتش جهنم در انتظار اوست که آنجا ماندنی است؟! بله، رسوایی بزرگ همین است! 63
منافقان از این واهمه دارند که سورهای برضدّشان فرستاده شود که نیتهای شومشان دربارۀ ترور پیامبر را بهرویشان بیاورد! بگو: «به نفاق و مسخرهبازیتان ادامه دهید تا خدا نقشۀ شومی را برملا کند که از فاششدنش واهمه دارید.» 64
اگر برای این سوءقصد بازخواستشان کنی، حتماً به تو میگویند: «داشتیم سر به سرتان میگذاشتیم و شوخی میکردیم!» بگو: «خدا و آیههایش و پیامبرش را دست میاندازید؟!» 65
عذر بدتر از گناه نیاورید؛ زیرا بعد از مسلمانشدنِ ظاهریتان، بااین سوءقصد به پیامبر، بیدین شدهاید! در عذابدادنتان، اگر از فریبخوردههایتان هم بگذریم، سران فتنهگرتان را مجازات میکنیم؛ چون جرم آنها مسلّم است. 66
البته مردها و زنهای منافق سروتَه از یک قماشاند: امربهمنکر و نهیازمعروف میکنند! از ترس کمک در راه خدا مشتشان را میبندند تا نم پس ندهند! خدا را به فراموشی سپردهاند؛ خدا هم آنها را به فراموشی سپرده است؛ چراکه منافقها همان افراد منحرفاند. 67
خدا به مردها و زنهای منافق و بیدینها آتش جهنم را وعده داده است که همیشه آنجا ماندنیاند. همین برایشان بس است! خدا لعنتشان کرده و عذابشان ادامهدار است. 68
حال و روز شما، مثل حال و روز منافقهایی است که قبل از شما زندگی میکردهاند. فقط فرقش این است که آنها بهمراتب از شما قویتر بودند و اموال و اولاد بیشتری داشتند؛ برای همین، در لذتهای مادی خودشان غرق شدند. شما از دنیای خودتان همان استفادۀ نابجا را میکنید که آنها از دنیای خودشان کردند و همانطورکه آنها در منجلاب نکبت فرو رفتند، شما هم فرو رفتهاید! بله، کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شد و سرمایۀ عمرشان را باختند. شما هم عین آنها! 69
مگر خبر نابودی اقوامی که قبل از آنها زندگی میکردهاند، به گوششان نخورده است؛ یعنی قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهیم، مردمِ شهر مَدیَن و شهرهای زیروروشدۀ قوم لوط؟! پیامبرانشان دلیلهای روشنی برایشان آوردند؛ ولی آنها نپذیرفتند و سزایش را چشیدند. خدا بنا نداشت که به آنها بد کند؛ بلکه خودشان به خودشان بد میکردند. {یعنی قوم شُعیب.}70
از طرف دیگر، مردان و زنانِ مسلمان دوستان و یاوران همدیگرند: امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را با آدابش میخوانند، صدقه میدهند و از خدا و رسولش پیروی میکنند. بههمین زودیها خدا از لطف خودش برخوردارشان میکند؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 71
خدا به مردان و زنانِ باایمان باغهای پردرختی را وعده داده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. همچنین، خانههایی باصفا در باغهایی همیشهسبز را. تازه، رضایت خدا از همۀ اینها برتر است و این است آن کامیابی بزرگ! 72
پیامبر! در مقابله با بیدینها و منافقها همۀ تلاشت را بهکار ببند و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و آن بد سرانجامی است! 73
منافقها به خدا قسم میخورند که مطالبی کفرآمیز و زننده برضدّ پیامبر نگفتهاند؛ درحالیکه نهتنها سخنانی کفرآمیز بهزبان آوردهاند و بعد از اسلامآوردنشان بیدین شدهاند، بلکه توطئۀ ترورِ پیامبر را هم طراحی کردند؛ ولی در اجرایش موفق نشدند. آنها فقط برای این انتقام میگیرند که خدا و رسولش برایشان رفاه و امنیت بهارمغان آوردهاند! اگر توبه کنند، برایشان خیلی بهتر است. اگر هم همچنان از حقیقت رو بگردانند، خدا به عذابی زجرآور در دنیا و آخرت گرفتارشان میکند و دیگر روی زمین هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.{بهقول معروف، نمک میخورند و نمکدان میشکنند.} 74
بین منافقها هستند کسانی که با خدا عهد بستند: «اگر خدا از فضل و کرمش مالومنالی به ما بدهد، حتماً خمس و زکاتش را میپردازیم و درستکار میشویم.»{مثلاً کسی پیش رسول خدا؟ص؟ آمد و گفت: «دعا کن خدا ثروتِ زیاد روزیام کند.» فرمودند: «روزیِ کمی که بتوانی شکرش را بجا آوری، بهتر است از مال فراوانی که از عهدۀ شکرش برنیایی.» آن مرد قسم خورد که... در آیهها بخوانید. شکر عملیِ ثروت چیست؟ راکدنگهنداشتن سرمایه، دوری از زندگیِ پُرریختوپاش و مجلل، پرداختن حقوق واجبِ مال، کمک به نیازمندان. } 75
اما همینکه خدا از فضل و کرمش مالومنالی به آنها داد، از پرداخت خمس و زکاتش خودداری کردند و با بیاعتنایی، از تعهدشان رو برگرداندند! 76
خدا هم بهسزای اینکه به عهدشان با خدا وفا نکردند و دروغگو از آب درآمدند، نفاق را در دلهایشان ریشهدار کرد تا روز مرگ که خدا را ملاقات کنند. 77
مگر نمیدانستند که خدا رازها و حرفهای درِگوشیشان را میفهمد و خدا تمام اسرار را کاملاً میداند؟! 78
آنها به همۀ پرداختکنندگان خمس و زکات نیشوکنایه میزنند: هم به مسلمانان ثروتمندی که خمس و زکاتشان را با رضا و رغبت میدهند، هم به مسلمانان کمتوانی که از کمیِ خمس و زکاتشان ناراحتاند. بله، آنها اینان را مسخره میکنند. خدا هم آنها را مسخره میکند و عذابی زجرآور نصیبشان میشود.{مثلاً دربارۀ ثروتمندان میگویند: «آنها برای ریاکاری و خودنمایی خمس و زکات میدهند» و دربارۀ افراد کمتوان میگویند: «این چِندرغازی که میدهند، به چه درد اسلام و مسلمانها میخورد؟!»} 79
برای منافقهای خسیس و خردهگیر، چه آمرزش بخواهی چه نخواهی، فرقی به حالشان نمیکند. اگر صد بارهم برایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز نمیآمرزدشان؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند. خدا دست چنین جماعت منحرفی را نمیگیرد.{در متن آیه «سَبعینَ مَرّةٍ» آمده به معنای «هفتاد بار» و چون این عبارت کنایه از کثرت است، ما معادل فارسی امروزیاش را در ترجمه آوردهایم.} 80
جاماندگان از جنگ تبوک، از خانهنشینی خود و پشتکردن به رسول خدا خوشحال بودند و دوست نداشتند که با مال و جانشان در راه خدا بجنگند. تازه، دیگران را هم اینطور تحریک میکردند: «در این تابستان داغ به جبهه نروید!» بگو: «آتش جهنم خیلی داغتر است!» البته اگر سرشان بشود! 81
این منافقها برای کارهای زشتشان، ازجمله فرار از جبهه، اتفاقاً باید کم بخندند و زیاد گریه کنند! 82
اگر خدا تو را از جنگ تبوک بهسلامت برگردانْد و دیدی گروهی منافق بدون اینکه در جنگ شرکت کرده باشند، برای حضور در جنگِ دیگری از تو اجازه میخواهند، بگو: «شما هیچ وقت برای هیچ جنگی مرا همراهی نخواهید کرد و هیچ وقت در کنار من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید؛ چون شما از همان اول از جنگ شانه خالی کردید. حالا هم مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 83
بر جنازۀ هیچیک از آنها هیچ وقت نماز نخوان و در کنار قبرشان، برای فاتحهخوانی نایست؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند و در حال نافرمانی مردند. 84
مبادا مات و مبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، دردنیا عذابشان کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 85
وقتی سورهای فرستاده شود که میگوید خدا را باور کنید و همراه پیامبرش به جبهه بروید، منافقهایی که توانایی کافی برای حضورِ در جبهه دارند، اینطور بهانه میتراشند: «بگذار ما هم مثل خانهنشینها در خانه بنشینیم!» 86
بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند و مُهر بدبختی بر دلهایشان زده شود تا دیگر چیزی نفهمند؛ 87
اما پیامبر و مؤمنانِ همراهش با جان و مالشان در راه خدا جنگیدند. هرچه خیر و خوبی هست، برای آنان است و آنان همان مردم خوشبختاند. 88
خدا برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ! 89
برای گرفتنِ اجازۀ حضور در جبهه، حتی مردمِ ناتوان پیشت آمدند؛ ولی منافقهایی که توانایی کافی داشتند و به خدا و رسولش دروغ میگفتند، از حضور در جبهه شانه خالی کردند! این منافقهای بیدین بهزودی دچار عذابی زجرآور میشوند. 90
افراد ناتوان و مریض و کسانی که پولی برای تهیۀ سلاح و تجهیزات سفر ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند؛ بهشرط آنکه در پشت جبهه، با پشتیبانی از رزمندگان اسلام، خیرخواه خدا و رسولش باشند. به این مردمِ وظیفهشناس ایرادی وارد نیست و خدا آمرزندۀ مهربان است. 91
همچنین، رزمندگانی که وسیلۀ سواری ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند: همانانی که وقتی پیشت آمدند تا مَرکبی برایشان تهیه کنی و تو گفتی: «چیزی در دستوبالم نیست تا بر آن سوارتان کنم»، از شدت غصه با چشمانی اشکبار، از پیشَت برگشتند که چرا خودشان پولی ندارند تا وسیلهای دستوپا کنند! 92
ایراد فقط بر کسانی وارد است که با داشتن توانایی کافی، باز هم برای نیامدن به جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند! بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند. خدا هم بر دلهایشان مُهر بدبختی زد تا دیگر چیزی نفهمند! 93
البته وقتی از جبهه برگردید، از اینکه به جبهه نیامدهاند، عذرخواهی میکنند. بگو: «عذرخواهی نکنید که حرفتان را باور نمیکنیم؛ چونکه خدا ما را از خیانتهایتان باخبر کرده است و خدا و رسولش حقیقت کارهای زشتتان را میبینند. آنوقت فقط بهسوی دانای پیدا و پنهان برگردانده میشوید و او از کارهایتان باخبرتان میکند.» 94
همچنین، وقتی از جبهه به شهرهایتان برگردید، منافقها برای توجیهِ نیامدنشان، برایتان به خدا قسم میخورند تاکاری به کارشان نداشته باشید! اتفاقاً کاری به کارشان نداشته باشید؛ چونکه آنها پست و پلیدند و بهسزای رفتارهای ناپسندشان، جایگاهشان جهنم است. 95
بله، برایتان قسم میخورند تا از آنها راضی شوید. بهفرض هم از آنها راضی شوید، خدا از چنین افراد منحرفی راضی نمیشود. 96
در ضمن، دورافتادهها از مراکز فرهنگی بیدینی و نفاقشان شدیدتر است! آنها حق دارند که خطقرمزهای احکام فرستادهشده از خدا به پیامبرش را کمتر بلد باشند. بههرحال، خدا دانای کاردرست است. 97
در بینشان، هستند کسانی که هر وقت خمس و زکاتی میپردازند، خیال میکنند ضرر کردهاند و چشمانتظارِ پیشامدهای ناگوار برای شمایند! پیشامدهای ناگوار نصیب خودشان باد! خدا شنوای داناست. 98
البته میانشان، کسانی هم هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و خمس و زکاتی را که میپردازند، مایۀ نزدیکی به خدا و جلب دعاهای خیرِ پیامبر میدانند. بله، اینطور کارها مایۀ نزدیکیشان به خداست. خدا آنان را بههمین زودیها مشمول لطف خودش میکند؛ چون او آمرزندۀ مهربان است. 99
اولین پیشگامان مهاجر و انصار و کسانی که بهشایستگی دنبالهروِشان بوده و هستند، خدا از آنان راضی است و آنان هم از خدا راضیاند. او برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و همیشه آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ!{به مردم مکه و اطرافش که اسلام آوردند و به مدینه یا حبشه هجرت کردند، «مهاجران» میگویند و به مردم مدینه که از مهاجران پذیرایی کردند و به یاری خدا و رسولش شتافتند، «انصار».} 100
عدهای از ساکنان اطراف مدینه منافقاند و بخشی از مردم مدینه هم در نفاق و دورویی حرفهای شدهاند! بهخودیِخود، آنها را نمیشناسی، بهویژه گروه دوم را؛ ولی ما خوب آنها را میشناسیم. پیدرپی عذابشان خواهیم کرد. تازه بعد از آن، بهطرف عذاب بزرگ قیامت برده میشوند! 101
گروه دیگری هم از روی سهلانگاری و نه نفاق، به جبهه نرفتند. اینها به گناهان خویش معترفاند و کلاً کارهای خوب و بد را در هم بهجا آوردهاند. امید است که خدا توفیق توبه به آنها بدهد که او آمرزندۀ مهربان است. 102
حالا که برای جبرانِ نیامدن به جبهه، خودشان اموالی آوردهاند، آن را بهعنوان زکات بگیر که با این زکات، جان و مالشان را پاکوپاکیزه میکنی. برایشان هم دعا کن که دعایت مایۀ آرامش آنهاست. خدا شنوای داناست. 103
مگر نمیدانند که تنها خداست که توبۀ بندگانش را میپذیرد و خمس و زکاتشان را میگیرد و اینکه تنها او توبهپذیر مهربان است؟ 104
بگو: «هر کار خوب و بدی میخواهید، بکنید. خدا و رسولش و مسلمانان واقعی حقیقت کارهایتان را حتماً میبینند. بههمین زودیها هم، فقط بهسوی دانای پیدا و پنهان برگردانده میشوید و او از کارهایتان باخبرتان میکند.» 105
گروه آخر کسانیاند که از روی سهلانگاری و نه نفاق، به جبهه نرفتند و به گناهانشان هم معترف نیستند. کار اینها بهخواست خدا واگذار شده است: یا عذابشان میکند یا توفیق توبه به آنها میدهد. خدا دانای کاردرست است. 106
عدهای منافق مسجد ضِرار را به چند منظور ساختند: ضربهزدن به اسلام، ترویج بیدینی، ایجاد تفرقه بین مسلمانان و درستکردن مکانی مخفی برای افراد تبهکاری که با خدا و رسولش در مُحاربهاند. سفتوسخت هم قسم میخوردند: «منظوری جز خدمت نداریم»؛ ولی خدا شهادت میدهد که آنها دروغگویند.{مُحاربه یعنی اقدام مسلحانه و رُعبآور، برای تجاوز به جان و مال و ناموس مردم، مانند گروگانگیری و ترور و سرقت و بمبگذاری و... .} 107
هیچگاه در آنجا به نماز نایست.قطعاً مسجد قُبا که ازروز اول بر پایۀ تقوا بنا نهاده شده، برای نمازخواندن مناسبتر است.در آن مسجد، مردان و زنانی هستند که دوستدار پاکی و پاکیزگیِ جسم و جانشان هستند و خدا هم پاکیزگان را دوست دارد.{مسجد زیبای قُبا در جنوب شهر مدینه قرار دارد. خرابههای مسجد ضِرار نیز تا حدود صد سال پیش در همان حوالی باقی بود؛ ولی دیگر اثری از آن باقی نیست.} 108
آیا مسلمانانی که زندگیشان را بر اساس مراقبت از رفتار در حضور خدا و رضایت او پایهگذاری کردهاند، بهترند؟ یا منافقهایی که زندگیشان را بر لبۀ پرتگاهی سست و در حال ریزش بنا نهادهاند که هر لحظه ممکن است خودشان با بنایشان در آتش جهنم سقوط کنند؟! خدا دست چنین جماعت بدکاری را نمیگیرد. 109
برنامهای که برای زندگی خودشان چیدهاند، دلهایشان را در دودلیِ همیشگی نگه میدارد؛ مگر آنکه دلهایشان تکهتکه شود و دقمرگ شوند! خدا دانای کاردرست است. 110
خدا جان و مال مؤمنان را به بهای وعدۀ بهشت، از آنان خریده است؛ همانانی که در راه خدا میجنگند و میکشند و کشته میشوند. این وعدۀ حقی است که خدا وفای به آن را ضمن تصریح در تورات و انجیل و قرآن، بهعهده گرفته است و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! پس، خوشحال باشید از چنین معاملهای که با خدا میکنید و این است آن کامیابی بزرگ! 111
این مؤمنان اهل توبهاند و اهل عبادت، اهل حمدوثنایند و اهل مسجد و جلسههای مذهبی، اهل رکوع و سجدهاند و اهل امربه معروف و نهیازمنکر و در یک کلام، مراقب خطقرمزهای الهیاند. به چنین مؤمنانی خوشبختیِ دنیا و آخرت را مژده بده. 112
پیامبر و مسلمانان وقتی برایشان مشخص شد که بتپرستهای لجبازِ معلومالحال جهنمیاند، دیگر حق ندارند برایشان آمرزش بخواهند؛ حتی اگر با آنها قوموخویش باشند.{برای اثبات جهنمیبودنِ شخص، دو راه بیشتر نیست: 1. وحی الهی از زبان معصوم؛ 2. مردن شخص در حال بتپرستی.} 113
آمرزشخواهیِ ابراهیم هم برای عمویش، آزر، فقط از سرِ وعدهای بود که به او داده بود؛ ولی همینکه برایش معلوم شد آزر دشمن خداست، از او فاصله گرفت. بله، ابراهیم خیلی دلسوز و عاقل بود. 114
خدا بنا ندارد مردمی را که به راه درست راهنمایی کرده است، بهحال خودشان رها سازد، مگر اینکه حلال و حرام الهی را بهخوبی برایشان توضیح دهد؛ زیرا خدا هر چیزی را میداند. 115
فرمانرواییِ آسمانها و زمین فقط در اختیار خداست. خوشبختی و بدبختی شما هم به دست اوست. پس دیگر به بهانۀ رعایت آداب اجتماعی، با بتپرستها دوست نمانید و برایشان دعا نکنید. بله، جز خدا یار و یاوری ندارید. 116
خدا دست نوازشش را هم بر سر پیامبر کشید و هم بر سر مهاجران و انصار که در لحظههای دشوار جنگِ تبوک، پیامبر را همراهی کردند؛ بعد از آنکه کم مانده بود دلهای عدهای از آنان در نتیجۀ آن مشکلات طاقتفرسا بلغزد و از بین راه برگردند! بله، لطف خدا شامل حالشان شد؛ چون خدا در حقّشان دلسوز مهربان است. 117
همچنین، لطفش شامل حالِ آن سه نفری شد که از شرکت در جنگ بازماندند: وقتی مسلمانان طردشان کردند و عرصه برایشان تنگ شد و از دست خودشان هم کلافه بودند و آخرش فهمیدند که در برابر خدا پشتوپناهی جز خودش ندارند، خدا توفیق توبه به آنها داد تا توبه کنند؛ زیرا فقط خدا توبهپذیر مهربان است.{کعببنمالک و هلالبنأمیة و مرارةبنالربیع، بدون عذر موجّه، از رفتن به جبهه طفره رفتند و بعد از برگشتن رزمندگان، بهشدت پشیمان شدند.} 118
پس ای مسلمانان، در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید و با کسانی باشید که ظاهر و باطنشان یکی است. 119
مردم مدینه و ساکنان اطراف آن شهر حق ندارند که از همراهی با پیامبر خدا در جبهه و جنگ، شانه خالی کنند و حفظ جان خودشان را مهمتر از حفظ جان او بدانند؛ چون هر تشنگی و گرسنگی و رنجی که در راه خدا تحمل کنند و به هر جبههای که خشم دشمنان بیدین را برانگیزد، قدم بگذارند و حتی هر ضربهای که به دشمن بزنند، در ازای تکتک اینها، کار خیر برایشان ثبت میشود. معلوم است که خدا پاداش افراد وظیفهشناس را ضایع نمیکند. 120
بله، برای جنگ و جهاد، هر مال کم و زیادی که هزینه کنند و از هر مسیری که رد شوند، برایشان ثبت میشود تا خدا بر اساس بهترین کارهایی که میکردند، به آنان پاداش دهد. 121
البته قرار هم نیست که همۀ مسلمانان جهاد نظامی کنند! پس چرا از هر گروهی، عدهای دنبال جهاد علمی و فرهنگی نمیروند؟! برای اینکه معارف دین را یاد بگیرند و وقتی بهسوی مردم منطقۀ خود برگشتند، هشدارهای لازم را به آنها بدهند تا دیگر دنبال کارهای ناشایست نروند! 122
مسلمانان! ابتدا با دشمنان بیدینی بجنگید که در همسایگیتان هستند. در ضمن، دشمنان باید در شما شدت عمل ببینند. بدانید خدا همراه کسانی است که آمادگی روحی و نظامیشان را حفظ کنند. 123
وقتی سورهای فرستاده شود، بعضی منافقها از همدیگر میپرسند: «این سوره ایمان کدامتان را زیاد کرد؟!» جواب بده: «این سوره ایمان مسلمانان را زیاد میکند و آنان هم از این بابت خوشحالاند؛ 124
اما کسانی که دلهایشان مریض شده، پروندۀ پلیدیشان را سنگینتر میکند و آنها در حال بیدینی از دنیا میروند.» 125
مگر نمیبینند که هرساله، یکی دو بار، با مشکلات بزرگ آزمایش میشوند و نمرۀ قبولی نمیگیرند؟! آنوقت برای جبرانش، نه توبه میکنند و نه بهخود میآیند. 126
وقتی سورهای فرستاده شود، بعضی منافقها با نگاهشان به هم اشاره میکنند: «کسی که متوجه حضورتان نشده؟» بعد، از ترس رسواشدن، بیسروصدا از محضر پیامبر برمیگردند! خدا دلهایشان را از حق برگردانَد! چون آنها واقعاً جماعتی نفهماند. 127
بهیقین، پیامبری بهسویتان آمده است، از جنس خودتان! دیدن درد و رنجتان برایش سخت است، برای هدایتشدنتان حرص و جوش میزند و در حق مؤمنان، دلسوز مهربان است. 128
بااینحال، اگر منافقها از پذیرش حق رو گرداندند، بگو: «خدا برایم بس است: معبودی جز او نیست، توکلم فقط به اوست و ادارۀ کلان جهان هم فقط دست اوست.» 129
سوره توبه
بدینوسیله، خدا و پیامبرش قطع رابطۀ خود را از بتپرستهایی اعلام میکنند که با آنها عهد بسته بودید و آنها نقضش کردند. 1
پس شماعهدشکنها تا چهار ماهِ دیگر فرصت دارید که دمکه و اطرافش رفتوآمد کنید و بدانید نمیتوانید حریف خدا شوید؛ بلکه خداست که بیدینها را خوار میکند. 2
خدا و پیامبرش در همین روز عید قربان به مردم اعلام میکنند: «خدا و پیامبرش با بتپرستها قطع رابطه کردهاند!» پس، بهنفعتان است که دست از عهدشکنی بردارید و مسلمان شوید؛ ولی اگر به عهدشکنی ادامه دهید، هرگز نمیتوانید حریف خدا شوید. به این بیدینها عذابی زجرآور مژده بده! 3
اما بتپرستهایی که با آنها عهد بستهاید و آنها از تعهدات خودشان به شما چیزی کم نگذاشتهاند و از کسی برضدّتان پشتیبانی نکردهاند، عهدشان را تا پایان مدتش محترم بشمارید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 4
وقتی آن مهلت چهارماهه تمام شد، هر جا که بتپرستها را گیر آوردید، بسته به شرایط، بکشیدشان یا بهاسارتشان بگیرید یا محاصرهشان کنید یا در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید؛ ولی اگر از بتپرستی توبه کردند و نماز را با آدابش خواندند و صدقه دادند، کاری به کارشان نداشته باشید؛ چون خدا آمرزندۀ مهربان است. 5
تازه، اگر هر بتپرستی برای پرسوجو دربارۀ اسلام از تو امان خواست، امانش بده تا کلام خدا را بشنود. آنوقت، او را به محل امنی برسان. حکمت این اماندادن آن است که بتپرستها مردمی ناآگاهاند و باید به آنها فرصت تحقیق داد. 6
با آنهمه عهدشکنی، دیگر چطور عهد بتپرستها پیش خدا و پیامبرش محترم باشد؟! البته کسانی که با آنها در کنار مسجدالحرام پیمان ترک خصومت بستهاید، استثنا هستند: پس تا وقتی پای حرفشان ایستادهاند، پای حرفتان بایستید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 7
بله، چطور عهدشان محترم باشد؟! حال آنکه اگر بر شما غلبه کنند، نه حق خویشاوندی را رعایت خواهند کرد و نه عهدشان را! چون با چربزبانی، اعتمادتان را جلب میکنند؛ ولی در دلهایشان غیر از آن چیزی است که بهزبان میآورند و بیشترشان عهدشکناند. 8
برای حفظ منافع مادی خودشان به آیههای خدا بیمحلی میکنند و مانع بندگیاش میشوند. واقعاً رفتار بدی از خودشان نشان میدهند! 9
نهتنها دربارۀ شما، بلکه دربارۀ هیچ مسلمانی، نه حق خویشاوندی را رعایت میکنند و نه عهدشان را. آنها حقیقتاً تجاوزکارند؛ 10
ولی اگر ازبتپرستی توبه کنند و نماز رابا آدابش بخوانند و صدقه بدهند، برادران دینیتان بهحساب میآیند. بله، آیههای خودمان رابرای مردم خوشفهم توضیح میدهیم. 11
اگر هم به عهدشکنی ادامه دهند و دربارۀ دینتان زبان به نیشوکنایه بگشایند، دیگر، رهبرانِ کفر بهحساب میآیند. پس با آنها بجنگید؛ زیرا به هیچ تعهدی پایبند نیستند. باشد که با این شدت عمل، دست از عهدشکنی بردارند. 12
آیا نمیخواهید بجنگید با این جماعتی که عهدهایشان را شکستند و مصمّم بودند پیامبر را از مکه اخراج کنند؟! همانها بودند که اولینبار جنگ با شما را آغاز کردند! نکند از آنها میترسید؟! اگر مؤمنید، جا دارد که در درجۀ اول از خدا حساب ببرید. 13
با آنها بجنگید تا خدا به دست شما عذابشان کند، خوارشان کند، بر آنها پیروزتان کند، دل مسلمانان را خنک کرده و خشمِ دلشان را فرو بنشاند. البته خدا به هرکه شایسته ببیند، توفیق توبه از بتپرستی میدهد؛ چون خدا دانای کاردرست است. 14و15
نکند خیال میکنید همینطور آزمایشنشده، رهایتان میکنند، بیآنکه خدا رزمندگانتان را شناسایی کند؟! همانان که جز برای او و پیامبرش و مسلمانان سفرۀ دلشان را باز نمیکنند. بله، خدا آگاه است که چه میکنید. 16
بتپرستهایی که به بیدینی خودشان اعتراف میکنند، حق ندارند از مسجدها و مکانهای عبادی نگهداری کنند! کارهای خوبی هم که احیاناً از آنها سر زده است، هدر میرود و این جماعت در آتش ماندنیاند. 17
نگهداری مسجدها و مکانهای عبادی فقط بهعهدۀ آنانی است که خدا و روز قیامت را باور دارند و نماز را با آدابش میخوانند و صدقه میدهند و فقط از خدا حساب میبرند. امید است آنان در صف هدایتیافتهها قرار بگیرند. 18
آیا کار آبرسانی و ادارۀ امور حاجیان و نگهداری مسجدالحرام را که از روی ایمان به خدا و روز قیامت نبوده است، یکسان میگیرید با کار آنانی که خدا و روز قیامت را باور دارند و در راه خدا مبارزه میکنند؟! نه، این دو از نظر خدا یکسان نیستند. خدا دست مردم بدکار را نمیگیرد. 19
آنان که ایمان بیاورند و در راه خدا مهاجرت کنند و با مال و جانشان بجنگند، در پیشگاه خدا مقامی بسیار برتر دارند و آنان همان مردم کامیاباند. 20
خدا به آنان، از طرف خودش، مژدۀ رحمت و رضایت میدهد و نیز مژدۀ باغهای پردرختی که در آن، نعمتهایی پایدار نصیبشان میشود 21
و همیشه آنجا ماندنیاند. خداست که چنین پاداشهای بزرگی در اختیار دارد. 22
مسلمانان! درصورتیکه پدران و برادرانتان بیدینی را بر دینداری ترجیح دادهاند، با آنها رابطۀ عمیق و عاطفی برقرار نکنید و آنها را کسوکار خود نگیرید. هریک از شما چنین ارتباطی با آنها برقرار کند، بهیقین بدکار است. 23
پیامبر! به مسلمانان گوشزد کن: «اگر پدران و مادرانتان، فرزندانتان، برادران و خواهرانتان، همسرانتان، قوموخویشتان، اموالی که بهدست آوردهاید، کسبوکاری که از کسادیاش نگرانید و خانههایی که به آن دل خوش کردهاید، برایتان دوستداشتنیتر از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خداست، پس منتظر باشید که خدا مردمی را به صحنه میآورد که برایشان، خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا از هر چیزی دوستداشتنیتر است. خدا دست مردم منحرف را نمیگیرد.» 24
خدا در جبهههای مختلفی کمکتان کرده است، بهویژه در جنگ حُنَین که از کثرتِ نیروهایتان، ذوقزده و مغرور شده بودید؛ ولی نهتنها آنهمه نیرو اصلاً بهدردتان نخورد، بلکه در حملۀ غافلگیرانۀ دشمن، عرصه بر شما تنگ شد. دستآخر هم، پشت به دشمن کردید و فرار را بر قرار ترجیح دادید! 25
آنوقت، خدا آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان حکمفرما ساخت و سپاهیان نامرئیِ خود را برای یاریشان فرستاد و دشمنان بیدین را به شکست مفتضحانه کشاند. سزای بیدینها همین است. 26
تازه، خدا بعد از این واقعه، به هر مسلمان فراری یا بیدینِ شکستخوردهای که صلاح میدانست، توفیق توبه داد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است. 27
مسلمانان! بتپرستها آدمهایی پست و پلیدند؛ بنابراین، نباید از امسال بهبعد به مکه بیایند و به مسجدالحرام نزدیک شوند. اگر هم از فقر و فشار اقتصادیِ ناشی از قطع رابطه با آنها نگرانید، خدا اِنشاءالله از لطف خودش بینیازتان خواهد کرد؛ زیرا خدا دانای کاردرست است. 28
با اهلکتاب یعنی مسیحیها، یهودیها، صابئیها و مجوسیها که ایمان و اعتقاد صحیحی به خدا و روز قیامت ندارند و آنچه خدا و پیامبرش حرام کردهاند، حرام نمیدانند و برنامۀ درست زندگی را نمیپذیرند، بجنگید تا از سرِ تسلیم و تواضع در برابر حکومت قدرتمندِ اسلامی، تن به جِزیِه دهند. {«جِزیِه» مالیات سرانۀ سالانه و نوعی کمک مالى است که دولت اسلامی از اهلکتاب میگیرد، آنهم در برابر مسئولیتى که برای تأمین امنیتشان بر عهده دارد. این درآمد صَرف هزینههای دفاعی در برابر تهدیدها و حملههای دشمنان خارجی میشود. بهجایش، جهاد بر مسلمانان واجب است؛ اما بر اهلکتابِ ساکن در کشور اسلامی، نه. البته در حال حاضر و در ایران اسلامی، بنا به مصالحی، از اهلکتاب جِزیِه نمیگیرند و امنیتشان هم برقرار است.} 29
یهودیان ادعا میکردند که عُزَیر پسر خداست و مسیحیان ادعا میکردند که مسیح پسر خداست! اینها حرفهای بیاساسی است که بهزبان میآورند و از جنس همان حرفهای بتپرستهایی است که قبل از آنها زندگی میکردهاند. خدا بکشدشان که چطور با این عقاید خرافی از مسیر حق به انحراف کشیده میشوند! 30
یهودیها و مسیحیها بهجای خدا، روحانیان و راهبانشان را اربابهای خود میدانند و بهعلاوه، مسیحیها مسیح پسر مریم را هم معبودِ خودشان قرار دادهاند؛ درحالی
که فقط مأمور بودند یگانه معبودی را بپرستند که معبودی جز او نیست. منزه است او از این عقاید خرافیشان. 31
فضای نورانیِ آموزههای دینی را میخواهند با حرفهای بیارزش، تیرهوتار کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بیدینها خوششان نیاید! 32
او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانههای راهنما و برنامۀ درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همۀ دینها برتری دهد؛ هرچند بتپرستها خوششان نیاید.{از این آیه بهخوبی برمیآید که روزی دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت. در روایات فراوانی آمده است که خدای مهربان بهدست حضرت مهدی این وعده را اجرا خواهد کرد.} 33
مسلمانان! خیلی از روحانیهای یهودی و راهبهای مسیحی با فروختن قبالۀ بهشت و خریدن گناهان مردم، اموال آنها را بالا میکشند و مانع بندگی خدا میشوند. به کسانی که سرمایۀ راکد، بهصورت طلا و پول، روی هم انباشته میکنند و در راه خدا هزینهاش نمیکنند، عذابی زجرآور مژده بده!{بنابراین، گذاشتن سرمایه روی سرمایه و استفادهنکردن از آن در مسیر رونق اقتصادیِ جامعه یا کمک به نیازمندان، عذابی زجرآور بههمراه دارد!} 34
منظور، روزی است که آن اموالِ انباشتهشده را در آتش جهنم، گرم و گداخته میکنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و میگویند: «این همان ثروتی است که برای خودتان ذخیره میکردید! بچشید آنچه شب و روز مشغول جمعآوریاش بودید!» 35
تعداد ماههای سال قمری از نظر خدا، در نظام آفرینش و از روزی که خدا آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است که چهار ماه آن یعنی رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم ماههای حرام بهشمار میآید. این یکی از برنامههای استواری است که ضامن خوشبختی است. پس با جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به خودتان بد نکنید. با همۀ بتپرستها بجنگید؛ همانطورکه آنها با همۀ شما میجنگند. البته زیادهروی نکنید و بدانید خدا در کنار خودمراقبان است. 36
با جابهجاکردن ماههای حرام، بیدینی بیشتر شد؛ طوریکه با آن، بتپرستها به گمراهی کشیده شدند: یک سال، ماه حرام را حلال میکردند و بهجایش ماه حلال را حرام، تا بتوانند در ماههای حرام، قتل و غارت کنند؛ البته سال دیگر، ماههای حرام و حلال را سرِ جای اصلیاش برمیگرداندند تا بهخیال خودشان، تعداد چهار ماهی را که خدا حرام کرده است کم و زیاد نکرده باشند! کارهای زشت بتپرستها در نظرشان رنگولعاب داده شده بود. خدا دست جماعت بتپرست را نمیگیرد.{مردم عرب در زمان جاهلیت، گاهى جای یکى از ماههاى حرام را عوض میکردند: معمولاً محرّم را با صفر. چرا؟ چون تحمل برقراری آتشبس در سه ماهِ پشت سر هم (ذیقعده و ذىحجّه و محرّم) برایشان مشکل بود و آن را موجب ضعیفشدن روحیه و رکودِ قتل و غارت میدانستند! بله، عرب جاهلی علاقۀ عجیبى به قتل و غارت داشت و این تغییر ماهها باعث مىشد که آتش جنگ و جنایت همچنان شعلهور بماند و فلسفۀ ماههاى حرام و حرمت جنگ در آنها بیاثر شود.}37
مسلمانان! چهتان شده که وقتی به شما فرمان داده میشود: «بهطرف جنگ و جبهه حرکت کنید»، به زمین چسبیدهاید و از جایتان تکان نمیخورید؟! نکند بهجای آخرت، به زندگی دنیا دل بستهاید؟! بدانید زندگی دنیا در برابر آخرت، بسیار ناچیز و زودگذر است.{از آیۀ 38 تا پایان این سوره، دربارۀ جنگ تَبوک است: جنگ مسلمانان با امپراتورى روم شرقى که بهراحتیِ جنگ با بتپرستهای مکه یا یهودیهای خِیبر نبود و مسلمانان مىبایست براى این درگیرى بزرگ حسابی آماده میشدند. بهعلاوه، فاصلۀ میان مدینه و سرزمین روم زیاد بود و از همه گذشته، گرمای تابستان بود و زمان برداشت محصول. همۀ اینها دستبهدست هم داده و رفتن به جبهه و جنگ را خیلی مشکل کرده بود.} 38
اگر بهطرف جبهه حرکت نکنید، خدا با عذابی زجرآور نابودتان میکند و گروهی غیر از شما را بهجایتان میآورد. در ضمن، با این کوتاهیتان ضرری به خدا نمیزنید؛ بلکه دودش به چشم خودتان میرود. بله، خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید. 39
اگر پیامبر را کمک نکنید، خدا کمکش میکند؛ همانطورکه قبلاً کمکش کرد:وقتی بتپرستهای مکه بانقشۀ ترور مجبورش کردند به فرار ازآنجا، درحالیکه کسی همراهش بود، گریخت و به غار ثور پناه برد. پیامبر به همراهش دائم گوشزد میکرد: «نگران نباش! خدا با ماست.» پس خدا آرامش خودش را بر پیامبر حکمفرما ساخت و با سپاهیانی نامرئی کمکش کرد و نقشۀ بتپرستها را در قتل پیامبر و ریشهکنیِ اسلام نقشبرآب کرد. وعدۀ خدا در یاری پیامبر و برتری اسلام، همیشگی است؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 40
خواه مانع و مشغله داشته باشید یا نه، باید عازم جبهه شوید و با مال و جانتان در راه خدا بجنگید. این برایتان بهتر است؛ البته اگر به آثار و برکاتِ جهاد در راه خدا پی برده باشید. 41
اگر غنیمتی در کار بود که بهآسانی بهدست میآمد و جبهه هم نزدیک بود، منافقها دنبالت راه میافتادند! ولی رفتن به منطقۀ دوردستِ تبوک بهنظرشان طاقتفرسا میآمد. البته از جبهه که برگشتید، به خدا قسم خواهند خورد: «اگر میتوانستیم، با شما میآمدیم جبهه!» آنها با دغلبازی، خودشان را به هلاکت میاندازند و خدا خوب میداند که آنها دروغ گویند. 42
خدا خیرت بدهد! چرا قبل از آنکه برایت مشخص شود چه کسانی راست میگویند و چه کسانی اهل دروغاند، به آنها اجازه دادی به جبهه نیایند؟ 43
رزمندگانی که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند، هرگز برای نیامدن به جبهه و جهادنکردن با مال و جانشان، نمیآیند از تو اجازه بگیرند. خدا حال این رزمندگانِ گوش به فرمان را میداند. 44
فقط کسانی برای فرار از جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند که خدا و روز قیامت را واقعاً باور ندارند و شک به دلهایشان افتاده است و مُدام در شکّ خود سرگرداناند. 45
اگر واقعاً میخواستند به جبهه بیایند، میجنبیدند و اسباب سفر آماده میکردند! ولی بهخاطر نفاقشان، خدا رغبتی به همراهشدنشان با سپاه اسلام نداشت و برای همین، توفیق حضور در جبهه را از آنها گرفت. بهطعنه به آنها گفته شد: «مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 46
بهفرض هم با شما بهجبهه میآمدند، فقط مایۀ شر برای شما میشدند! با بودن افراد زودباور در میانتان که تحت تأثیر حرفهای آنها قرار میگیرند، برای خالیکردنِ دلتان بهسرعت در میانتان رخنه میکردند. خدا حال بدکارها را خوب میداند. 47
البته قبل از این هم، دنبال کارشکنی و فتنهگری بودهاند و اوضاع را بهضرر تو بههم میریختند تا اینکه بالاخره حق آمد و برخلاف میل شان اسلام پیروز شد. 48
بعضی منافقها به پیامبر میگفتند: «اجازه بده به جبهه نیاییم و ما را به دردسر نینداز!» بدانید آنها با نفاق خودشان همین الان هم به دردسر افتادهاند! بله، بهیقین جهنم این قبیل بیدینها را محاصره کرده است. 49
اگر در جبهه، پیروزی و غنیمتی نصیبت شود، ناراحتشان میکند و اگر دچار شکست و خسارتی بشوی، میگویند: «خوب شد که از اول، تصمیم درستی گرفتیم و به جبهه نرفتیم» و خوشحال به خانههایشان برمیگردند. 50
بگو: «دچار هر حادثهای شویم، قطعاً خدا بهنفعمان مقدّرش کرده است؛ چون او همهکارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند.» 51
بهعلاوه، بگو: «جز شهادت و پیروزی که هر دو هم خوباند، مگر انتظار عاقبت دیگری را برای ما میکشید؟! ولی ما دربارۀ شما انتظار میکشیم که خدا از طرف خودش یا به دست ما، به عذابی سخت دچارتان کند! پس چشمبهراه باشید که ما هم با شما چشمبهراه میمانیم!» 52
باز بگو: «چه از روی اراده و اختیار و چه از سرِ رودربایستی و سرپوشگذاشتن بر فرارِ از جهاد، مبلغی به مصرف جبهه برسانید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود؛ چون شما مردمی منحرفید.» 53
موانع پذیرفتهشدنِ کمک مالیشان به جبههها اینهاست: آنها خدا و رسولش را واقعاً باور نکردهاند، همیشه با بیحالی نماز میخوانند و همواره با کراهت به جبههها کمک مالی میکنند! 54
نکند ماتومبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، زمینۀ عذاب را در زندگی دنیا برایشان آماده کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 55
آنها به خدا قسم میخورند که جزو شمایند؛ درحالیکه نهتنها جزو شما نیستند، بلکه جماعتی بسیار بزدلاند! 56
بهوقت خطر، اگر پناهگاه یا غار یا سوراخموشی پیدا کنند، هراسان و شتابان به درونش میخزند! 57
بعضیهایشان در تقسیم زکات، به تو ایراد میگیرند. اگر سهمی از زکات به آنها برسد، راضی میشوند؛ ولی اگر سهمی از زکات به آنها نرسد، یکدفعه عصبانی میشوند! 58
کاش به همان مقداری که خدا و پیامبرش به آنها میدهند، راضی شوند و بگویند: «خدا برایمان بس است. خدا و رسولش از نعمتهای بیش از اندازۀ الهی به ما خواهند داد. ما به خدا رو کردیم و بس.» 59
زکات فقط برای اینها باید مصرف شود: فقیران، درماندگان، متصدیان جمعآوری و پخش زکات، جذب دلها به اسلام، آزادی بردگان، ادای قرض بدهکاران، درراهماندهها و در راه خدا. این هشت راه مصرف زکات، از طرف خدا واجب شده است و با ایرادگیریهای منافقها تغییر نمیکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 60
بعضی دیگر از منافقها پیامبر را اذیت میکنند و میگویند: «او خوشباور است!» بگو که این خوشباوری اتفاقاً بهنفع خودتان است. او حرف خدا را میشنود و به آن عمل میکند و حرف شما مسلمانان را هم میشنود و بعد از بررسی، به آن ترتیبِ اثر میدهد. اینطور، به مسلمانان واقعی لطف میکند. عذابی زجرآور هم در انتظار منافقهایی است که رسول خدا را اذیت میکنند. 61
برای فریبدادنتان، به خدا قسم میخورند تا راضیتان کنند؛ درحالیکه اگر واقعاً ایمان دارند، سزاوارتر این است که خدا و بهدنبال آن رسولش را راضی کنند. 62
مگر نمیدانند که هرکس با خدا و رسولش دربیفتد، آتش جهنم در انتظار اوست که آنجا ماندنی است؟! بله، رسوایی بزرگ همین است! 63
منافقان از این واهمه دارند که سورهای برضدّشان فرستاده شود که نیتهای شومشان دربارۀ ترور پیامبر را بهرویشان بیاورد! بگو: «به نفاق و مسخرهبازیتان ادامه دهید تا خدا نقشۀ شومی را برملا کند که از فاششدنش واهمه دارید.» 64
اگر برای این سوءقصد بازخواستشان کنی، حتماً به تو میگویند: «داشتیم سر به سرتان میگذاشتیم و شوخی میکردیم!» بگو: «خدا و آیههایش و پیامبرش را دست میاندازید؟!» 65
عذر بدتر از گناه نیاورید؛ زیرا بعد از مسلمانشدنِ ظاهریتان، بااین سوءقصد به پیامبر، بیدین شدهاید! در عذابدادنتان، اگر از فریبخوردههایتان هم بگذریم، سران فتنهگرتان را مجازات میکنیم؛ چون جرم آنها مسلّم است. 66
البته مردها و زنهای منافق سروتَه از یک قماشاند: امربهمنکر و نهیازمعروف میکنند! از ترس کمک در راه خدا مشتشان را میبندند تا نم پس ندهند! خدا را به فراموشی سپردهاند؛ خدا هم آنها را به فراموشی سپرده است؛ چراکه منافقها همان افراد منحرفاند. 67
خدا به مردها و زنهای منافق و بیدینها آتش جهنم را وعده داده است که همیشه آنجا ماندنیاند. همین برایشان بس است! خدا لعنتشان کرده و عذابشان ادامهدار است. 68
حال و روز شما، مثل حال و روز منافقهایی است که قبل از شما زندگی میکردهاند. فقط فرقش این است که آنها بهمراتب از شما قویتر بودند و اموال و اولاد بیشتری داشتند؛ برای همین، در لذتهای مادی خودشان غرق شدند. شما از دنیای خودتان همان استفادۀ نابجا را میکنید که آنها از دنیای خودشان کردند و همانطورکه آنها در منجلاب نکبت فرو رفتند، شما هم فرو رفتهاید! بله، کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شد و سرمایۀ عمرشان را باختند. شما هم عین آنها! 69
مگر خبر نابودی اقوامی که قبل از آنها زندگی میکردهاند، به گوششان نخورده است؛ یعنی قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهیم، مردمِ شهر مَدیَن و شهرهای زیروروشدۀ قوم لوط؟! پیامبرانشان دلیلهای روشنی برایشان آوردند؛ ولی آنها نپذیرفتند و سزایش را چشیدند. خدا بنا نداشت که به آنها بد کند؛ بلکه خودشان به خودشان بد میکردند. {یعنی قوم شُعیب.}70
از طرف دیگر، مردان و زنانِ مسلمان دوستان و یاوران همدیگرند: امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را با آدابش میخوانند، صدقه میدهند و از خدا و رسولش پیروی میکنند. بههمین زودیها خدا از لطف خودش برخوردارشان میکند؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 71
خدا به مردان و زنانِ باایمان باغهای پردرختی را وعده داده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. همچنین، خانههایی باصفا در باغهایی همیشهسبز را. تازه، رضایت خدا از همۀ اینها برتر است و این است آن کامیابی بزرگ! 72
پیامبر! در مقابله با بیدینها و منافقها همۀ تلاشت را بهکار ببند و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و آن بد سرانجامی است! 73
منافقها به خدا قسم میخورند که مطالبی کفرآمیز و زننده برضدّ پیامبر نگفتهاند؛ درحالیکه نهتنها سخنانی کفرآمیز بهزبان آوردهاند و بعد از اسلامآوردنشان بیدین شدهاند، بلکه توطئۀ ترورِ پیامبر را هم طراحی کردند؛ ولی در اجرایش موفق نشدند. آنها فقط برای این انتقام میگیرند که خدا و رسولش برایشان رفاه و امنیت بهارمغان آوردهاند! اگر توبه کنند، برایشان خیلی بهتر است. اگر هم همچنان از حقیقت رو بگردانند، خدا به عذابی زجرآور در دنیا و آخرت گرفتارشان میکند و دیگر روی زمین هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.{بهقول معروف، نمک میخورند و نمکدان میشکنند.} 74
بین منافقها هستند کسانی که با خدا عهد بستند: «اگر خدا از فضل و کرمش مالومنالی به ما بدهد، حتماً خمس و زکاتش را میپردازیم و درستکار میشویم.»{مثلاً کسی پیش رسول خدا؟ص؟ آمد و گفت: «دعا کن خدا ثروتِ زیاد روزیام کند.» فرمودند: «روزیِ کمی که بتوانی شکرش را بجا آوری، بهتر است از مال فراوانی که از عهدۀ شکرش برنیایی.» آن مرد قسم خورد که... در آیهها بخوانید. شکر عملیِ ثروت چیست؟ راکدنگهنداشتن سرمایه، دوری از زندگیِ پُرریختوپاش و مجلل، پرداختن حقوق واجبِ مال، کمک به نیازمندان. } 75
اما همینکه خدا از فضل و کرمش مالومنالی به آنها داد، از پرداخت خمس و زکاتش خودداری کردند و با بیاعتنایی، از تعهدشان رو برگرداندند! 76
خدا هم بهسزای اینکه به عهدشان با خدا وفا نکردند و دروغگو از آب درآمدند، نفاق را در دلهایشان ریشهدار کرد تا روز مرگ که خدا را ملاقات کنند. 77
مگر نمیدانستند که خدا رازها و حرفهای درِگوشیشان را میفهمد و خدا تمام اسرار را کاملاً میداند؟! 78
آنها به همۀ پرداختکنندگان خمس و زکات نیشوکنایه میزنند: هم به مسلمانان ثروتمندی که خمس و زکاتشان را با رضا و رغبت میدهند، هم به مسلمانان کمتوانی که از کمیِ خمس و زکاتشان ناراحتاند. بله، آنها اینان را مسخره میکنند. خدا هم آنها را مسخره میکند و عذابی زجرآور نصیبشان میشود.{مثلاً دربارۀ ثروتمندان میگویند: «آنها برای ریاکاری و خودنمایی خمس و زکات میدهند» و دربارۀ افراد کمتوان میگویند: «این چِندرغازی که میدهند، به چه درد اسلام و مسلمانها میخورد؟!»} 79
برای منافقهای خسیس و خردهگیر، چه آمرزش بخواهی چه نخواهی، فرقی به حالشان نمیکند. اگر صد بارهم برایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز نمیآمرزدشان؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند. خدا دست چنین جماعت منحرفی را نمیگیرد.{در متن آیه «سَبعینَ مَرّةٍ» آمده به معنای «هفتاد بار» و چون این عبارت کنایه از کثرت است، ما معادل فارسی امروزیاش را در ترجمه آوردهایم.} 80
جاماندگان از جنگ تبوک، از خانهنشینی خود و پشتکردن به رسول خدا خوشحال بودند و دوست نداشتند که با مال و جانشان در راه خدا بجنگند. تازه، دیگران را هم اینطور تحریک میکردند: «در این تابستان داغ به جبهه نروید!» بگو: «آتش جهنم خیلی داغتر است!» البته اگر سرشان بشود! 81
این منافقها برای کارهای زشتشان، ازجمله فرار از جبهه، اتفاقاً باید کم بخندند و زیاد گریه کنند! 82
اگر خدا تو را از جنگ تبوک بهسلامت برگردانْد و دیدی گروهی منافق بدون اینکه در جنگ شرکت کرده باشند، برای حضور در جنگِ دیگری از تو اجازه میخواهند، بگو: «شما هیچ وقت برای هیچ جنگی مرا همراهی نخواهید کرد و هیچ وقت در کنار من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید؛ چون شما از همان اول از جنگ شانه خالی کردید. حالا هم مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 83
بر جنازۀ هیچیک از آنها هیچ وقت نماز نخوان و در کنار قبرشان، برای فاتحهخوانی نایست؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند و در حال نافرمانی مردند. 84
مبادا مات و مبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، دردنیا عذابشان کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 85
وقتی سورهای فرستاده شود که میگوید خدا را باور کنید و همراه پیامبرش به جبهه بروید، منافقهایی که توانایی کافی برای حضورِ در جبهه دارند، اینطور بهانه میتراشند: «بگذار ما هم مثل خانهنشینها در خانه بنشینیم!» 86
بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند و مُهر بدبختی بر دلهایشان زده شود تا دیگر چیزی نفهمند؛ 87
اما پیامبر و مؤمنانِ همراهش با جان و مالشان در راه خدا جنگیدند. هرچه خیر و خوبی هست، برای آنان است و آنان همان مردم خوشبختاند. 88
خدا برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ! 89
برای گرفتنِ اجازۀ حضور در جبهه، حتی مردمِ ناتوان پیشت آمدند؛ ولی منافقهایی که توانایی کافی داشتند و به خدا و رسولش دروغ میگفتند، از حضور در جبهه شانه خالی کردند! این منافقهای بیدین بهزودی دچار عذابی زجرآور میشوند. 90
افراد ناتوان و مریض و کسانی که پولی برای تهیۀ سلاح و تجهیزات سفر ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند؛ بهشرط آنکه در پشت جبهه، با پشتیبانی از رزمندگان اسلام، خیرخواه خدا و رسولش باشند. به این مردمِ وظیفهشناس ایرادی وارد نیست و خدا آمرزندۀ مهربان است. 91
همچنین، رزمندگانی که وسیلۀ سواری ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند: همانانی که وقتی پیشت آمدند تا مَرکبی برایشان تهیه کنی و تو گفتی: «چیزی در دستوبالم نیست تا بر آن سوارتان کنم»، از شدت غصه با چشمانی اشکبار، از پیشَت برگشتند که چرا خودشان پولی ندارند تا وسیلهای دستوپا کنند! 92
ایراد فقط بر کسانی وارد است که با داشتن توانایی کافی، باز هم برای نیامدن به جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند! بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند. خدا هم بر دلهایشان مُهر بدبختی زد تا دیگر چیزی نفهمند! 93
البته وقتی از جبهه برگردید، از اینکه به جبهه نیامدهاند، عذرخواهی میکنند. بگو: «عذرخواهی نکنید که حرفتان را باور نمیکنیم؛ چونکه خدا ما را از خیانتهایتان باخبر کرده است و خدا و رسولش حقیقت کارهای زشتتان را میبینند. آنوقت فقط بهسوی دانای پیدا و پنهان برگردانده میشوید و او از کارهایتان باخبرتان میکند.» 94
همچنین، وقتی از جبهه به شهرهایتان برگردید، منافقها برای توجیهِ نیامدنشان، برایتان به خدا قسم میخورند تاکاری به کارشان نداشته باشید! اتفاقاً کاری به کارشان نداشته باشید؛ چونکه آنها پست و پلیدند و بهسزای رفتارهای ناپسندشان، جایگاهشان جهنم است. 95
بله، برایتان قسم میخورند تا از آنها راضی شوید. بهفرض هم از آنها راضی شوید، خدا از چنین افراد منحرفی راضی نمیشود. 96
در ضمن، دورافتادهها از مراکز فرهنگی بیدینی و نفاقشان شدیدتر است! آنها حق دارند که خطقرمزهای احکام فرستادهشده از خدا به پیامبرش را کمتر بلد باشند. بههرحال، خدا دانای کاردرست است. 97
در بینشان، هستند کسانی که هر وقت خمس و زکاتی میپردازند، خیال میکنند ضرر کردهاند و چشمانتظارِ پیشامدهای ناگوار برای شمایند! پیشامدهای ناگوار نصیب خودشان باد! خدا شنوای داناست. 98
البته میانشان، کسانی هم هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و خمس و زکاتی را که میپردازند، مایۀ نزدیکی به خدا و جلب دعاهای خیرِ پیامبر میدانند. بله، اینطور کارها مایۀ نزدیکیشان به خداست. خدا آنان را بههمین زودیها مشمول لطف خودش میکند؛ چون او آمرزندۀ مهربان است. 99
اولین پیشگامان مهاجر و انصار و کسانی که بهشایستگی دنبالهروِشان بوده و هستند، خدا از آنان راضی است و آنان هم از خدا راضیاند. او برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و همیشه آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ!{به مردم مکه و اطرافش که اسلام آوردند و به مدینه یا حبشه هجرت کردند، «مهاجران» میگویند و به مردم مدینه که از مهاجران پذیرایی کردند و به یاری خدا و رسولش شتافتند، «انصار».} 100
عدهای از ساکنان اطراف مدینه منافقاند و بخشی از مردم مدینه هم در نفاق و دورویی حرفهای شدهاند! بهخودیِخود، آنها را نمیشناسی، بهویژه گروه دوم را؛ ولی ما خوب آنها را میشناسیم. پیدرپی عذابشان خواهیم کرد. تازه بعد از آن، بهطرف عذاب بزرگ قیامت برده میشوند! 101
گروه دیگری هم از روی سهلانگاری و نه نفاق، به جبهه نرفتند. اینها به گناهان خویش معترفاند و کلاً کارهای خوب و بد را در هم بهجا آوردهاند. امید است که خدا توفیق توبه به آنها بدهد که او آمرزندۀ مهربان است. 102
حالا که برای جبرانِ نیامدن به جبهه، خودشان اموالی آوردهاند، آن را بهعنوان زکات بگیر که با این زکات، جان و مالشان را پاکوپاکیزه میکنی. برایشان هم دعا کن که دعایت مایۀ آرامش آنهاست. خدا شنوای داناست. 103
مگر نمیدانند که تنها خداست که توبۀ بندگانش را میپذیرد و خمس و زکاتشان را میگیرد و اینکه تنها او توبهپذیر مهربان است؟ 104
بگو: «هر کار خوب و بدی میخواهید، بکنید. خدا و رسولش و مسلمانان واقعی حقیقت کارهایتان را حتماً میبینند. بههمین زودیها هم، فقط بهسوی دانای پیدا و پنهان برگردانده میشوید و او از کارهایتان باخبرتان میکند.» 105
گروه آخر کسانیاند که از روی سهلانگاری و نه نفاق، به جبهه نرفتند و به گناهانشان هم معترف نیستند. کار اینها بهخواست خدا واگذار شده است: یا عذابشان میکند یا توفیق توبه به آنها میدهد. خدا دانای کاردرست است. 106
عدهای منافق مسجد ضِرار را به چند منظور ساختند: ضربهزدن به اسلام، ترویج بیدینی، ایجاد تفرقه بین مسلمانان و درستکردن مکانی مخفی برای افراد تبهکاری که با خدا و رسولش در مُحاربهاند. سفتوسخت هم قسم میخوردند: «منظوری جز خدمت نداریم»؛ ولی خدا شهادت میدهد که آنها دروغگویند.{مُحاربه یعنی اقدام مسلحانه و رُعبآور، برای تجاوز به جان و مال و ناموس مردم، مانند گروگانگیری و ترور و سرقت و بمبگذاری و... .} 107
هیچگاه در آنجا به نماز نایست.قطعاً مسجد قُبا که ازروز اول بر پایۀ تقوا بنا نهاده شده، برای نمازخواندن مناسبتر است.در آن مسجد، مردان و زنانی هستند که دوستدار پاکی و پاکیزگیِ جسم و جانشان هستند و خدا هم پاکیزگان را دوست دارد.{مسجد زیبای قُبا در جنوب شهر مدینه قرار دارد. خرابههای مسجد ضِرار نیز تا حدود صد سال پیش در همان حوالی باقی بود؛ ولی دیگر اثری از آن باقی نیست.} 108
آیا مسلمانانی که زندگیشان را بر اساس مراقبت از رفتار در حضور خدا و رضایت او پایهگذاری کردهاند، بهترند؟ یا منافقهایی که زندگیشان را بر لبۀ پرتگاهی سست و در حال ریزش بنا نهادهاند که هر لحظه ممکن است خودشان با بنایشان در آتش جهنم سقوط کنند؟! خدا دست چنین جماعت بدکاری را نمیگیرد. 109
برنامهای که برای زندگی خودشان چیدهاند، دلهایشان را در دودلیِ همیشگی نگه میدارد؛ مگر آنکه دلهایشان تکهتکه شود و دقمرگ شوند! خدا دانای کاردرست است. 110
خدا جان و مال مؤمنان را به بهای وعدۀ بهشت، از آنان خریده است؛ همانانی که در راه خدا میجنگند و میکشند و کشته میشوند. این وعدۀ حقی است که خدا وفای به آن را ضمن تصریح در تورات و انجیل و قرآن، بهعهده گرفته است و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! پس، خوشحال باشید از چنین معاملهای که با خدا میکنید و این است آن کامیابی بزرگ! 111
این مؤمنان اهل توبهاند و اهل عبادت، اهل حمدوثنایند و اهل مسجد و جلسههای مذهبی، اهل رکوع و سجدهاند و اهل امربه معروف و نهیازمنکر و در یک کلام، مراقب خطقرمزهای الهیاند. به چنین مؤمنانی خوشبختیِ دنیا و آخرت را مژده بده. 112
پیامبر و مسلمانان وقتی برایشان مشخص شد که بتپرستهای لجبازِ معلومالحال جهنمیاند، دیگر حق ندارند برایشان آمرزش بخواهند؛ حتی اگر با آنها قوموخویش باشند.{برای اثبات جهنمیبودنِ شخص، دو راه بیشتر نیست: 1. وحی الهی از زبان معصوم؛ 2. مردن شخص در حال بتپرستی.} 113
آمرزشخواهیِ ابراهیم هم برای عمویش، آزر، فقط از سرِ وعدهای بود که به او داده بود؛ ولی همینکه برایش معلوم شد آزر دشمن خداست، از او فاصله گرفت. بله، ابراهیم خیلی دلسوز و عاقل بود. 114
خدا بنا ندارد مردمی را که به راه درست راهنمایی کرده است، بهحال خودشان رها سازد، مگر اینکه حلال و حرام الهی را بهخوبی برایشان توضیح دهد؛ زیرا خدا هر چیزی را میداند. 115
فرمانرواییِ آسمانها و زمین فقط در اختیار خداست. خوشبختی و بدبختی شما هم به دست اوست. پس دیگر به بهانۀ رعایت آداب اجتماعی، با بتپرستها دوست نمانید و برایشان دعا نکنید. بله، جز خدا یار و یاوری ندارید. 116
خدا دست نوازشش را هم بر سر پیامبر کشید و هم بر سر مهاجران و انصار که در لحظههای دشوار جنگِ تبوک، پیامبر را همراهی کردند؛ بعد از آنکه کم مانده بود دلهای عدهای از آنان در نتیجۀ آن مشکلات طاقتفرسا بلغزد و از بین راه برگردند! بله، لطف خدا شامل حالشان شد؛ چون خدا در حقّشان دلسوز مهربان است. 117
همچنین، لطفش شامل حالِ آن سه نفری شد که از شرکت در جنگ بازماندند: وقتی مسلمانان طردشان کردند و عرصه برایشان تنگ شد و از دست خودشان هم کلافه بودند و آخرش فهمیدند که در برابر خدا پشتوپناهی جز خودش ندارند، خدا توفیق توبه به آنها داد تا توبه کنند؛ زیرا فقط خدا توبهپذیر مهربان است.{کعببنمالک و هلالبنأمیة و مرارةبنالربیع، بدون عذر موجّه، از رفتن به جبهه طفره رفتند و بعد از برگشتن رزمندگان، بهشدت پشیمان شدند.} 118
پس ای مسلمانان، در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید و با کسانی باشید که ظاهر و باطنشان یکی است. 119
مردم مدینه و ساکنان اطراف آن شهر حق ندارند که از همراهی با پیامبر خدا در جبهه و جنگ، شانه خالی کنند و حفظ جان خودشان را مهمتر از حفظ جان او بدانند؛ چون هر تشنگی و گرسنگی و رنجی که در راه خدا تحمل کنند و به هر جبههای که خشم دشمنان بیدین را برانگیزد، قدم بگذارند و حتی هر ضربهای که به دشمن بزنند، در ازای تکتک اینها، کار خیر برایشان ثبت میشود. معلوم است که خدا پاداش افراد وظیفهشناس را ضایع نمیکند. 120
بله، برای جنگ و جهاد، هر مال کم و زیادی که هزینه کنند و از هر مسیری که رد شوند، برایشان ثبت میشود تا خدا بر اساس بهترین کارهایی که میکردند، به آنان پاداش دهد. 121
البته قرار هم نیست که همۀ مسلمانان جهاد نظامی کنند! پس چرا از هر گروهی، عدهای دنبال جهاد علمی و فرهنگی نمیروند؟! برای اینکه معارف دین را یاد بگیرند و وقتی بهسوی مردم منطقۀ خود برگشتند، هشدارهای لازم را به آنها بدهند تا دیگر دنبال کارهای ناشایست نروند! 122
مسلمانان! ابتدا با دشمنان بیدینی بجنگید که در همسایگیتان هستند. در ضمن، دشمنان باید در شما شدت عمل ببینند. بدانید خدا همراه کسانی است که آمادگی روحی و نظامیشان را حفظ کنند. 123
وقتی سورهای فرستاده شود، بعضی منافقها از همدیگر میپرسند: «این سوره ایمان کدامتان را زیاد کرد؟!» جواب بده: «این سوره ایمان مسلمانان را زیاد میکند و آنان هم از این بابت خوشحالاند؛ 124
اما کسانی که دلهایشان مریض شده، پروندۀ پلیدیشان را سنگینتر میکند و آنها در حال بیدینی از دنیا میروند.» 125
مگر نمیبینند که هرساله، یکی دو بار، با مشکلات بزرگ آزمایش میشوند و نمرۀ قبولی نمیگیرند؟! آنوقت برای جبرانش، نه توبه میکنند و نه بهخود میآیند. 126
وقتی سورهای فرستاده شود، بعضی منافقها با نگاهشان به هم اشاره میکنند: «کسی که متوجه حضورتان نشده؟» بعد، از ترس رسواشدن، بیسروصدا از محضر پیامبر برمیگردند! خدا دلهایشان را از حق برگردانَد! چون آنها واقعاً جماعتی نفهماند. 127
بهیقین، پیامبری بهسویتان آمده است، از جنس خودتان! دیدن درد و رنجتان برایش سخت است، برای هدایتشدنتان حرص و جوش میزند و در حق مؤمنان، دلسوز مهربان است. 128
بااینحال، اگر منافقها از پذیرش حق رو گرداندند، بگو: «خدا برایم بس است: معبودی جز او نیست، توکلم فقط به اوست و ادارۀ کلان جهان هم فقط دست اوست.» 129