- 15216
- 1000
- 1000
- 1000
پلکان مخفی
در قسمت قبل شنیدیم که :
«هلن» عمه ای به نام «رزماری» داشت که در خانه ی پدرش «جک» زندگی می کرد. آنها تصور می کردند چند شبح در آن خانه وجود دارد، از این رو هلن از دوستش «نانسی» خواست به کمک آنها بیاید...
... از طرف دیگر «گامبر» به نانسی اطلاع داد موکل من «ویلی وارتون» درباره فروش املاک خود به راه آهن، ادعا دارد که امضای او جعل شده است، لذا پدر نانسی که وکیل راه آهن بوده، در خطر است. نانسی به خانه ی عمه رزماری رفت. او احتمال می داد که یک جای مخفی در خانه باشد که شبح در آن پنهان می شود. بعد از آن پدر نانسی به شکل مرموزی ربوده شد. گامبر هم که خواهان خرید خانه ی عمه رزماری بود با توسل به تهدید جک را واداشت تا برخلاف میل باطنی خود، به فروش خانه رضایت دهد. نانسی می خواست ساختمان «ریوِرمانوِر» را ببیند تا شاید سرنخی جدید پیدا کند. پس نزد آقای «داد» رفت که بنگاه معاملات ملکی داشت، اما فهمید که گامبر قبلا آنجا را خریده است.
از سوی دیگر خبر رسید که «گرین مَن» یکی از ربایندگان به همراه شخصی که پدر نانسی را از تاکسی او دزدیده بود، در قرارگاه پلیس هستند. نانسی به آنجا رفت و به طریقی آنها را تشویق به اعتراف کرد. بعد هم به نظرش رسید که شخص اصلی در این ماجرا ویلی وارتون است. پس به «باردال» که از وکیلان راه آهن بود خبر داد که به آنجا بیاید. همان شب هلن و نانسی صدای ضربه هایی را شنیدند که به در می خورد. آنها با شتاب خود را به پشت در رساندند تا ببینند چه کسی در می زند...
«هلن» عمه ای به نام «رزماری» داشت که در خانه ی پدرش «جک» زندگی می کرد. آنها تصور می کردند چند شبح در آن خانه وجود دارد، از این رو هلن از دوستش «نانسی» خواست به کمک آنها بیاید...
... از طرف دیگر «گامبر» به نانسی اطلاع داد موکل من «ویلی وارتون» درباره فروش املاک خود به راه آهن، ادعا دارد که امضای او جعل شده است، لذا پدر نانسی که وکیل راه آهن بوده، در خطر است. نانسی به خانه ی عمه رزماری رفت. او احتمال می داد که یک جای مخفی در خانه باشد که شبح در آن پنهان می شود. بعد از آن پدر نانسی به شکل مرموزی ربوده شد. گامبر هم که خواهان خرید خانه ی عمه رزماری بود با توسل به تهدید جک را واداشت تا برخلاف میل باطنی خود، به فروش خانه رضایت دهد. نانسی می خواست ساختمان «ریوِرمانوِر» را ببیند تا شاید سرنخی جدید پیدا کند. پس نزد آقای «داد» رفت که بنگاه معاملات ملکی داشت، اما فهمید که گامبر قبلا آنجا را خریده است.
از سوی دیگر خبر رسید که «گرین مَن» یکی از ربایندگان به همراه شخصی که پدر نانسی را از تاکسی او دزدیده بود، در قرارگاه پلیس هستند. نانسی به آنجا رفت و به طریقی آنها را تشویق به اعتراف کرد. بعد هم به نظرش رسید که شخص اصلی در این ماجرا ویلی وارتون است. پس به «باردال» که از وکیلان راه آهن بود خبر داد که به آنجا بیاید. همان شب هلن و نانسی صدای ضربه هایی را شنیدند که به در می خورد. آنها با شتاب خود را به پشت در رساندند تا ببینند چه کسی در می زند...
از ایرانصدا بشنوید
همیشه در داستانهای جنایی یا کارآگاهی، مردی باهوش مثل پوآرو یا زنی مسن مثل خانم مارپل، با استفاده از هوش و استعداد ذاتی و تجربهی خود، معما را حل و راز یک جنایت را برملا میکند. نانسی درو، هجدهساله با چشمهای آبی و موهای طلایی، بههیچوجه شبیه کارآگاهان حرفهای نیست. او دختر کارسن درو، وکیل دادگستری است و در ظاهر بسیار بازیگوش است، ولی همین دختر شاداب، با دقت و هوش بسیار، پروندههای بسیاری را برای پدرش حل میکند...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان