- 17976
- 1000
- 1000
- 1000
مرد سیاه
راوی داستان نویسنده و شاعر است. او در همایشی ادبی، داستانی را برای حاضران در جلسه میخواند. داستان در فضای یک اردوگاه کار اجباری در منطقهی سیبری و در دوران سیاه حکومت کمونیستی استالین رخ میدهد.
در این اردوگاه خانههایی چوبی به نام «باراک» وجود دارد. دایاشوت سفالگر، نورابنای ازبک، زامانوف، امام علی باقربیگف، مامو و کولوکولینگوف که ارشد باراک است و بعد هم زندانی تازهواردی به نام «سانارسار» همگی در یک باراک زندگی میکنند و هرکس در کارگاهی کار میکند.
چند روز پس از ورود سانارسار، توتون سیگار زامانوف گم میشود و بعد دوباره پیدا میشود. یک روز دایاشوت با مشت، چانه و دماغ سانارسار را که بهطرف محوطهی زنان زندانی رفته، درب و داغان میکند و چند روزی به زندان انفرادی میرود. چند روز پس از آمدن دایاشوت، سانارسار برخلاف میل ظاهریاش، در کارگاه سفالگری که مسئولیتش به عهده دایاشوت است، مشغول به کار میشود.
از سویی در اردوگاه قانونی وجود دارد که به هیچ وجه زنان زندانی حقِ رفتن به محوطهی مردان را ندارند. آنها فقط وقتی کنار هم قرار میگیرند که جسدشان در زیرزمین باراک مرکزی کنار هم باشد. در میان زنان زندانی دختر سیاهپوستی به نام «لیالیا» دوران حبسش را میگذراند و جرمش این است که یک گروه سرقت را دیر لو داده است و از آنجا که قصد داشته با سرگروه دزدان ازدواج کند، باوجود اینکه پرده از فعالیت باند برمیدارد، اما او را هم همراه دیگر دزدان محاکمه میکنند.
پس از چندوقت لیالیا، برخلاف قانون سفت و سخت اردوگاه؛ نزد دایاشوت و افراد کارگاه سفالگریاش میرود و ناهار را با آنها میخورد. کمکم رفتوآمد او به کارگاه و باراک آنها بیشتر میشود و با سانارسار که جرمش دستکجی بوده و در این حرفه مهارت دارد، صحبتهای کوتاهی میکند. مامو و راوی داستان از این ماجرا دل خوشی ندارند.
رفتهرفته رفتار لیالیا و سانارسار که هر دو سیهچردهاند، تا جایی پیش میرود که گمان ازدواج آن دو ، روزبهروز بیشتر میشود. دیری نمیپاید که شب عید هم از راه میرسد و باراک آنها غرق در جشن و پایکوبی زندانیان میشود.
* دربارهی کتاب
داستان «مرد سیاه» یکی از داستانهای مجموعهی «باغ سیب باران و چند داستان دیگر» است که دربرگیرندهی 15 داستان بلند و پنج داستان کوتاه از 15 نویسندهی ارمنی است. هدف کتاب آن است که با ارائهی نمونههایی از ادبیات داستانی ارمنی، روزنهای بر پهنهی ادبیات منثور ارمنی بگشاید و امید داشته باشد که ادبیات داستانی ارمنستان نیز بتواند جایگاه شایستهی خود را در کنار ادبیات داستانی دیگر کشورها بازیابد.
* دربارهی نویسنده
«گورگن گریگوری عجمیان» متخلص به «گورگن ماهاری» (زادهی 1 آگوست 1903 در وان – درگذشتهی 17 ژوئن 1969 در ایروان) شاعر و نویسندهی ارمنی معاصر بود.
خانوادهی ماهاری اهل وان بودند. شهر وان در ارمنستان غربی (مناطق شرقی ترکیهی امروزی) واقع شده بود و مهمترین شهر ارمنینشین ولایات ارمنی امپراتوری عثمانی بود. در سال 1915 در دوران نسلکشی ارمنیها، مردم وان در مقابل یورش نیروهای نظامی ترک و مردم ترک شهر به مقاومت برخاسته بودند و با رسیدن قوای روسیه به شهر توانسته بودند از قتلعام نجات پیدا کنند. اما چند ماه بعد، نیروهای روس تصمیم به عقبنشینی گرفته بودند و این به معنای تخلیهی شهر بود. خانوادهی ماهاری هم در میان این مهاجران و متواریان به روسیه بودند. خود ماهاری آن زمان نوجوانی سیزدهساله بود و بعد از پناهندگی به ارمنستان روسیه در یتیمخانه بزرگ شده بود.
ماهاری در سالهای دهه 1920 فعالیتهای دامنهداری در عرصه ادبیات ارمنی آغاز کرد و به اتفاق تنی چند از شاعران و نویسندگان ارمنی، گروه ادبی «اکتبر» را بنیان نهاد. این گروه بعدها با انجمن ادبی «نوامبر» «یقیشه چارنتس» ادغام شد.
اولین کتاب او «تایتانیک» در سال 1924 به چاپ رسید. او سپس سهگانهی زندگینامهای خود را نوشت (قسمت اول: «کودکی» در سال 1929 به چاپ رسید و نوشتن قسمت سوم آن در 1955 پایان یافت) که روایتگر داستان چگونگی نجات یافتن وی و تراژدای که بر سر ارمنیان ارمنستان غربی گذشتهاست.
گورگن ماهاری از پیشکسوتان ادبیات ارمنستان شوروی بود، دوست و همدوره یقیشه چارنتس و «آکسِل باکونتس» که در دوران سیاه استالین همراه آنها به زندان افتاده و بر خلاف آنها از مهلکه جان سالم به در برده بود. او بیش از یک دهه از عمر خود را در سیبری در تبعید گذرانده بود و همانجا با همسرش «آنتونینای لیتویایی» آشنا شده بود. بعد با هم به ارمنستان آمده بودند و دورهی جدیدی در زندگی ادبی ماهاری شروع شده بود.
او همچنین نویسندهی رمان «باغستانهای شعلهور (1966) و چارنتسنامه (1968)» یادبود شاعر ارمنی یقیشه چارنتس است.
در سال 1966 که کتاب باغستانهای شعلهور در ایروان منتشر شد، خشم مردم، روشنفکران، «انجمن نویسندگان ارمنستان»، «حزب کمونیست ارمنستان» و «حزب داشناکسوتیون» در جماعت ارمنیان پراکنده را برانگیخت. گورگن ماهاری تحت فشار قرار گرفت که در رمان خود تجدید نظر کرده و نگارش جدیدی از آن را برای انتشار آماده کند، در دانشگاه دولتی ایروان همایشی برگزار شد و طی آن رسماً کتاب را به آتش کشیدند؛ نویسنده و خانوادهاش را که به هنگام انتشار کتاب در خارج از ارمنستان بهسر میبردند تهدید کردند که اگر به ارمنستان برگردند کشته خواهند شد و چون گوش نسپردند و برگشتند، به طرف خانهشان سنگ و پوست هندوانه و آشغال پرتاب کردند.
ماهاری کمتر از دو سال بعد از انتشار این کتاب از دنیا رفت، در حالی که در انزوا زندگی میکرد و روانش از این همه نامردمی مکدر بود. امروز از کتاب او و خودش اعادهی حیثیت شدهاست. انجمن نویسندگان که او را اخراج کرده بود صدمین سالگرد تولد او را جشن میگیرد و کتاب را یکی از چند رمان مهم ارمنی میدانند. اما کسی نمیگوید آن رفتار وحشیانه با نویسندهای بزرگ که قتلعام و تبعید در سیبری را از سر گذرانده بود، محصول چه طرز تفکری بود. امروز کتاب باغستانهای شعلهور به انگلیسی ترجمه شده و ارزشهای ادبی آن روزبهروز بیشتر آشکار میشود.
در این اردوگاه خانههایی چوبی به نام «باراک» وجود دارد. دایاشوت سفالگر، نورابنای ازبک، زامانوف، امام علی باقربیگف، مامو و کولوکولینگوف که ارشد باراک است و بعد هم زندانی تازهواردی به نام «سانارسار» همگی در یک باراک زندگی میکنند و هرکس در کارگاهی کار میکند.
چند روز پس از ورود سانارسار، توتون سیگار زامانوف گم میشود و بعد دوباره پیدا میشود. یک روز دایاشوت با مشت، چانه و دماغ سانارسار را که بهطرف محوطهی زنان زندانی رفته، درب و داغان میکند و چند روزی به زندان انفرادی میرود. چند روز پس از آمدن دایاشوت، سانارسار برخلاف میل ظاهریاش، در کارگاه سفالگری که مسئولیتش به عهده دایاشوت است، مشغول به کار میشود.
از سویی در اردوگاه قانونی وجود دارد که به هیچ وجه زنان زندانی حقِ رفتن به محوطهی مردان را ندارند. آنها فقط وقتی کنار هم قرار میگیرند که جسدشان در زیرزمین باراک مرکزی کنار هم باشد. در میان زنان زندانی دختر سیاهپوستی به نام «لیالیا» دوران حبسش را میگذراند و جرمش این است که یک گروه سرقت را دیر لو داده است و از آنجا که قصد داشته با سرگروه دزدان ازدواج کند، باوجود اینکه پرده از فعالیت باند برمیدارد، اما او را هم همراه دیگر دزدان محاکمه میکنند.
پس از چندوقت لیالیا، برخلاف قانون سفت و سخت اردوگاه؛ نزد دایاشوت و افراد کارگاه سفالگریاش میرود و ناهار را با آنها میخورد. کمکم رفتوآمد او به کارگاه و باراک آنها بیشتر میشود و با سانارسار که جرمش دستکجی بوده و در این حرفه مهارت دارد، صحبتهای کوتاهی میکند. مامو و راوی داستان از این ماجرا دل خوشی ندارند.
رفتهرفته رفتار لیالیا و سانارسار که هر دو سیهچردهاند، تا جایی پیش میرود که گمان ازدواج آن دو ، روزبهروز بیشتر میشود. دیری نمیپاید که شب عید هم از راه میرسد و باراک آنها غرق در جشن و پایکوبی زندانیان میشود.
* دربارهی کتاب
داستان «مرد سیاه» یکی از داستانهای مجموعهی «باغ سیب باران و چند داستان دیگر» است که دربرگیرندهی 15 داستان بلند و پنج داستان کوتاه از 15 نویسندهی ارمنی است. هدف کتاب آن است که با ارائهی نمونههایی از ادبیات داستانی ارمنی، روزنهای بر پهنهی ادبیات منثور ارمنی بگشاید و امید داشته باشد که ادبیات داستانی ارمنستان نیز بتواند جایگاه شایستهی خود را در کنار ادبیات داستانی دیگر کشورها بازیابد.
* دربارهی نویسنده
«گورگن گریگوری عجمیان» متخلص به «گورگن ماهاری» (زادهی 1 آگوست 1903 در وان – درگذشتهی 17 ژوئن 1969 در ایروان) شاعر و نویسندهی ارمنی معاصر بود.
خانوادهی ماهاری اهل وان بودند. شهر وان در ارمنستان غربی (مناطق شرقی ترکیهی امروزی) واقع شده بود و مهمترین شهر ارمنینشین ولایات ارمنی امپراتوری عثمانی بود. در سال 1915 در دوران نسلکشی ارمنیها، مردم وان در مقابل یورش نیروهای نظامی ترک و مردم ترک شهر به مقاومت برخاسته بودند و با رسیدن قوای روسیه به شهر توانسته بودند از قتلعام نجات پیدا کنند. اما چند ماه بعد، نیروهای روس تصمیم به عقبنشینی گرفته بودند و این به معنای تخلیهی شهر بود. خانوادهی ماهاری هم در میان این مهاجران و متواریان به روسیه بودند. خود ماهاری آن زمان نوجوانی سیزدهساله بود و بعد از پناهندگی به ارمنستان روسیه در یتیمخانه بزرگ شده بود.
ماهاری در سالهای دهه 1920 فعالیتهای دامنهداری در عرصه ادبیات ارمنی آغاز کرد و به اتفاق تنی چند از شاعران و نویسندگان ارمنی، گروه ادبی «اکتبر» را بنیان نهاد. این گروه بعدها با انجمن ادبی «نوامبر» «یقیشه چارنتس» ادغام شد.
اولین کتاب او «تایتانیک» در سال 1924 به چاپ رسید. او سپس سهگانهی زندگینامهای خود را نوشت (قسمت اول: «کودکی» در سال 1929 به چاپ رسید و نوشتن قسمت سوم آن در 1955 پایان یافت) که روایتگر داستان چگونگی نجات یافتن وی و تراژدای که بر سر ارمنیان ارمنستان غربی گذشتهاست.
گورگن ماهاری از پیشکسوتان ادبیات ارمنستان شوروی بود، دوست و همدوره یقیشه چارنتس و «آکسِل باکونتس» که در دوران سیاه استالین همراه آنها به زندان افتاده و بر خلاف آنها از مهلکه جان سالم به در برده بود. او بیش از یک دهه از عمر خود را در سیبری در تبعید گذرانده بود و همانجا با همسرش «آنتونینای لیتویایی» آشنا شده بود. بعد با هم به ارمنستان آمده بودند و دورهی جدیدی در زندگی ادبی ماهاری شروع شده بود.
او همچنین نویسندهی رمان «باغستانهای شعلهور (1966) و چارنتسنامه (1968)» یادبود شاعر ارمنی یقیشه چارنتس است.
در سال 1966 که کتاب باغستانهای شعلهور در ایروان منتشر شد، خشم مردم، روشنفکران، «انجمن نویسندگان ارمنستان»، «حزب کمونیست ارمنستان» و «حزب داشناکسوتیون» در جماعت ارمنیان پراکنده را برانگیخت. گورگن ماهاری تحت فشار قرار گرفت که در رمان خود تجدید نظر کرده و نگارش جدیدی از آن را برای انتشار آماده کند، در دانشگاه دولتی ایروان همایشی برگزار شد و طی آن رسماً کتاب را به آتش کشیدند؛ نویسنده و خانوادهاش را که به هنگام انتشار کتاب در خارج از ارمنستان بهسر میبردند تهدید کردند که اگر به ارمنستان برگردند کشته خواهند شد و چون گوش نسپردند و برگشتند، به طرف خانهشان سنگ و پوست هندوانه و آشغال پرتاب کردند.
ماهاری کمتر از دو سال بعد از انتشار این کتاب از دنیا رفت، در حالی که در انزوا زندگی میکرد و روانش از این همه نامردمی مکدر بود. امروز از کتاب او و خودش اعادهی حیثیت شدهاست. انجمن نویسندگان که او را اخراج کرده بود صدمین سالگرد تولد او را جشن میگیرد و کتاب را یکی از چند رمان مهم ارمنی میدانند. اما کسی نمیگوید آن رفتار وحشیانه با نویسندهای بزرگ که قتلعام و تبعید در سیبری را از سر گذرانده بود، محصول چه طرز تفکری بود. امروز کتاب باغستانهای شعلهور به انگلیسی ترجمه شده و ارزشهای ادبی آن روزبهروز بیشتر آشکار میشود.
از ایرانصدا بشنوید
داستان «مرد سیاه» روایت دوران تاریک اردوگاههای کار اجباریِ استالینیسم است. دورانی که پازلهای وحشتانگیز و هولناک آن از میان نوشتههای نویسندگان، پس از سقوط و فروپاشی حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی، بر همگان عیان گشت.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان