- 23628
- 1000
- 1000
- 1000
شنل
آکاکی پس از سالها محرومیت موفق میشود شنلی تهیه کند تا خود را گرم نگه دارد، اما در نخستین روز آن را از او میدزدند و از این غصه بیمار میگردد.
وصف بینوایی مرد بیچاره و فداکاریهای او برای خرید شنل، شبهایی که در تاریکی بهسر میبرده و چراغ روشن نمیکرده، مقدار غذایی را که از برنامه زندگی حذف کرده و چشمپوشیهای او از خرید چیزهای ضروری زندگی، همه اینها چنان است که خواننده را به نوعی تشویش دچار میکند.
آکاکی کارمندی است که هیچ یک از همکارانش او را نمیفهمند؛ مسخرهاش میکنند و مثل یک دلقک به وی میخندند و با او رفتار میکنند. تا جایی که آکاکی تصمیم میگیرد خودش را زیر یک شنل نو مخفی و با توسل جستن به شنل احترام جامعه را به خود جلب کند!
در شنل، تنها کسی که خواننده نمیتواند با او همزادپنداری کند، آکاکی است. البته این ترس و یا مسخرگی آکاکی نیست که به داستان نمود میدهد، بلکه موقعیت شغلی و محیط کارمندی اوست که حقیر و سیاه جلوه میکند. آکاکی التماس میکند تا همکارانش او را اذیت نکنند. برای رهایی خود از موقعیت و لحظهای که طبیعت و یا سرنوشت برای او پیش آورده است، التماس میکند.
*نیکلای واسیلیویچ گوگول در اول آوریل سال 1809 در سوروچنسی از ولایت پولتاوای روسیه به دنیا آمد. استعدادهای گوگول در دبیرستان شکوفا شد و همینجا بود که نخستینبار دست به کار نوشتن شد. پس از آنکه سالها رؤیای دیدار پوشکین را در سر داشت، سرانجام در سال 1830 با وی ملاقات کرد و کمکم به محافل ادبی راه پیدا کرد. در سال 1835 چهار عنوان کتاب از گوگول منتشر شد و در همان سالها بود که او را بهعنوان هشیارترین و ماهرترین قصهنویس روسیه میخواندند. او در سال 1836 روسیه را ترک کرد و تا سال 1848 در رم زیست و در طول این سالها رمانی بزرگ به نام نفوس مرده را نوشت. انتشار این اثر اوج فعالیت گوگول بود و با استقبالی همگانی مواجه شد. پس از این دوران گوگول دچار وسواسهای مذهبی شد و نارضایتیاش از خویشتن شدت یافت و به نوشتن عقایدش به شکل نصیحت و موعظه پرداخت و برخلاف انتظار گوگول نهتنها استقبالی از آن نشد، بلکه حتی پرشورترین طرفدارانش به دلیل عقاید سست و پشتیبانیاش از حکومت به وی تاختند. مدتی بعد به روسیه بازگشت و مجدداً دست به کار تکمیل رمان «نفوس مرده» شد، اما در حالتی از بحران روانی چند روز پیش از مرگش تمام نسخههای دستنویس آن را سوزاند و سرانجام در چهارم مارس سال 1852 درگذشت.
مجموعه داستان «یادداشتهای یک دیوانه» در سال 1842 منتشر شد و استقبال گرم خوانندگان و منتقدان ادبی را همراه داشت و او را در مقام قصهنویس تثبیت کرد.
وصف بینوایی مرد بیچاره و فداکاریهای او برای خرید شنل، شبهایی که در تاریکی بهسر میبرده و چراغ روشن نمیکرده، مقدار غذایی را که از برنامه زندگی حذف کرده و چشمپوشیهای او از خرید چیزهای ضروری زندگی، همه اینها چنان است که خواننده را به نوعی تشویش دچار میکند.
آکاکی کارمندی است که هیچ یک از همکارانش او را نمیفهمند؛ مسخرهاش میکنند و مثل یک دلقک به وی میخندند و با او رفتار میکنند. تا جایی که آکاکی تصمیم میگیرد خودش را زیر یک شنل نو مخفی و با توسل جستن به شنل احترام جامعه را به خود جلب کند!
در شنل، تنها کسی که خواننده نمیتواند با او همزادپنداری کند، آکاکی است. البته این ترس و یا مسخرگی آکاکی نیست که به داستان نمود میدهد، بلکه موقعیت شغلی و محیط کارمندی اوست که حقیر و سیاه جلوه میکند. آکاکی التماس میکند تا همکارانش او را اذیت نکنند. برای رهایی خود از موقعیت و لحظهای که طبیعت و یا سرنوشت برای او پیش آورده است، التماس میکند.
*نیکلای واسیلیویچ گوگول در اول آوریل سال 1809 در سوروچنسی از ولایت پولتاوای روسیه به دنیا آمد. استعدادهای گوگول در دبیرستان شکوفا شد و همینجا بود که نخستینبار دست به کار نوشتن شد. پس از آنکه سالها رؤیای دیدار پوشکین را در سر داشت، سرانجام در سال 1830 با وی ملاقات کرد و کمکم به محافل ادبی راه پیدا کرد. در سال 1835 چهار عنوان کتاب از گوگول منتشر شد و در همان سالها بود که او را بهعنوان هشیارترین و ماهرترین قصهنویس روسیه میخواندند. او در سال 1836 روسیه را ترک کرد و تا سال 1848 در رم زیست و در طول این سالها رمانی بزرگ به نام نفوس مرده را نوشت. انتشار این اثر اوج فعالیت گوگول بود و با استقبالی همگانی مواجه شد. پس از این دوران گوگول دچار وسواسهای مذهبی شد و نارضایتیاش از خویشتن شدت یافت و به نوشتن عقایدش به شکل نصیحت و موعظه پرداخت و برخلاف انتظار گوگول نهتنها استقبالی از آن نشد، بلکه حتی پرشورترین طرفدارانش به دلیل عقاید سست و پشتیبانیاش از حکومت به وی تاختند. مدتی بعد به روسیه بازگشت و مجدداً دست به کار تکمیل رمان «نفوس مرده» شد، اما در حالتی از بحران روانی چند روز پیش از مرگش تمام نسخههای دستنویس آن را سوزاند و سرانجام در چهارم مارس سال 1852 درگذشت.
مجموعه داستان «یادداشتهای یک دیوانه» در سال 1842 منتشر شد و استقبال گرم خوانندگان و منتقدان ادبی را همراه داشت و او را در مقام قصهنویس تثبیت کرد.
از ایرانصدا بشنوید
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان