- 8077
- 1000
- 1000
- 1000
آخرین بازماندهی خرس های خاکستری
نام واقعی توماس، «ایدِن» بود اما بعد از ازدواج، همسرش «آلیس» او را توماس صدا زد. روزی توماس با دیدن استخوانهای جمجمه ی یک خرس در موزه ی سنگواره ها به یاد کودکی خود افتاد که معلم آنها «استایلمن» پیرمردی به نام «نیجر» را به کلاس دعوت کرد...
... نیجر شکارچی بود و در باره شکار یک خرس و دفن لاشه ی او برای بچه ها صحبت کرد. توماس و آلیس و فرزندشان «تامی» بعد از دیدن موزه به خانه رفتند. قرار بود آن شب توماس و آلیس مهمان یکی از همکارانش باشند، پس آلیس از دختر جوانی به نام «سالی» خواست که بیاید و از تامی مراقبت کند. آن شب توماس در مهمانی نیز به یاد دوران کودکی خود افتاد. روزی که بچه های کلاس با نظارت معلم سر خرسی را که نیجر شکار کرده بود، از زیر خاک در آوردند. بعد از مهمانی توماس و آلیس به خانه آمدند و آلیس دو دلار به سالی داد و آنگاه توماس بنا به پیشنهاد همسرش سالی را با اتومبیل خود به خانه اش رساند. او هنگام بازگشت هم یادی از دوران کودکی خود کرد. زمانی که همه او را با نام ایدن می شناختند.
... نیجر شکارچی بود و در باره شکار یک خرس و دفن لاشه ی او برای بچه ها صحبت کرد. توماس و آلیس و فرزندشان «تامی» بعد از دیدن موزه به خانه رفتند. قرار بود آن شب توماس و آلیس مهمان یکی از همکارانش باشند، پس آلیس از دختر جوانی به نام «سالی» خواست که بیاید و از تامی مراقبت کند. آن شب توماس در مهمانی نیز به یاد دوران کودکی خود افتاد. روزی که بچه های کلاس با نظارت معلم سر خرسی را که نیجر شکار کرده بود، از زیر خاک در آوردند. بعد از مهمانی توماس و آلیس به خانه آمدند و آلیس دو دلار به سالی داد و آنگاه توماس بنا به پیشنهاد همسرش سالی را با اتومبیل خود به خانه اش رساند. او هنگام بازگشت هم یادی از دوران کودکی خود کرد. زمانی که همه او را با نام ایدن می شناختند.
از ایرانصدا بشنوید
رمان آخرین بازمانده ی خرس های خاکستری ماجرایی را در زمان حال و گذشته روایت می کند و در این رفت و آمد به گذشته و امروز، خاطرات مردی بیان می شود؛ خاطراتی از دوران کودکی و از مرور جسد خرسی که یک شکارچی زبردست آن را کشته بود. دعوت می کنم این کتاب را بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان