- 10459
- 1000
- 1000
- 1000
ضیافت
ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود:
«من در وو وه، نزدیک ژنو، زندگی می کردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» که سی سال از من جوانتر بود، با او ازدواج کردم...
... پدرش دکتر فیشر به ازدواج ما اهمیت نداد؛ چرا که سرگرم میهمانیهای جنونآمیز خود بود. او در این میهمانیها عدهای را تحقیر میکرد و درعوض به آنها جایزه میداد. آنالوییز اسم آنها را قوریها گذاشته بود.
زمان گذشت و یکی از روزها من و آنالوییز به طور اتفاقی «اِشتاینر» را دیدیم. او استاد موسیقیِ مادرِ درگذشتهی آنا بود. بعد از آن آنالوییز در حادثهی اسکی جان سپرد و دکتر فیشر من و همهی قوری ها را به آخرین میهمانی دعوت کرد. او هدایا را که چکهای دومیلیون فرانکی بود، در کراکرها گذاشت و آنگاه آنها را در تغار سبوس گذاشت تا هرکس کراکری را به طور اتفاقی بردارد، دو سر آن را بکشد و بعد از شنیدن صدای ترقه به چک خود برسد...».
درباره نویسنده :
هنری گراهام گرین (Henry Graham Greene) (زادهٔ دوم اکتبر 1904، درگذشتهٔ سوم آوریل 1991) رماننویس، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و سینمایی و نویسندهٔ پرکار داستانهای کوتاه انگلیسی بود. او در طول عمر طولانیش در غالب معرکههای سیاسی و انقلابی گوشه و کنار جهان حاضر و ناظر بود و ماجراهای داستانهایش عمدتاً در متن همین وقایع قرن بیستم میگذرد؛ آثاری که ابهامات انسان نوین در این دنیای ناآرام را نشان میدهد. در سال 1929 اولین رمان وی «مرد وسط» انتشار یافت. دو کتاب بعدیاش «نام عملیات» و «شایعه در شب» چندان خوب از آب درنیامدند. در 1931 کتاب «ترن استانبول» را نوشت که او را به عنوان یک چهره شاخص ادبی معروف کرد و موفقیت مالی خوبی داشت. در همین زمان شروع به نوشتن مقالههای سینمایی در روزنامه تایمز کرد و یکی از بهترین منتقدان سینمایی لقب گرفت.
کتابهای بعدی او بیشتر تحت تأثیر مشاهدههای او در سفرهایش نوشته شدند؛ داستانهایی که تضادهای روحی او را میتاباندند. با اینکه همهی آثارش را داستانهایی ساده و سرگرمکننده میدانست، آنها را بسیار جدی و با وسواس مینوشت.
گراهام گرین در طول عمر خود هشت نمایشنامه و پنج فیلمنامه نوشت و بسیاری از آثار او نیز به فیلم تبدیل شدند. فیلم «مرد سوم» داستانی است ماهرانه از قاچاق دارو بعد از جنگ جهانی دوم در وین تحت اشغال قوای متفقین که فیلمنامه آن را گرین با همکاری «کارول رید» نوشت. این فیلم در سال 1949 جایزه اول جشنواره کن را از آن خود کرد.
همچنین گرین در سال 1950 برای فیلمنامه «بت شکسته» نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه شد.
از این رمان، فیلم تلویزیونی «دکتر فیشر ژنو» در سال 1985 ساخته شد که جیمز میسون (در نقش آخرش) در نقش دکتر فیشر، آلن بیتس در نقش آلفرد جونز و گرتا اسکچی در نقش آنا لوئیز بازی کردند. مایکل لیندسی-هوگ کارگردان این اثر بود.
«من در وو وه، نزدیک ژنو، زندگی می کردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» که سی سال از من جوانتر بود، با او ازدواج کردم...
... پدرش دکتر فیشر به ازدواج ما اهمیت نداد؛ چرا که سرگرم میهمانیهای جنونآمیز خود بود. او در این میهمانیها عدهای را تحقیر میکرد و درعوض به آنها جایزه میداد. آنالوییز اسم آنها را قوریها گذاشته بود.
زمان گذشت و یکی از روزها من و آنالوییز به طور اتفاقی «اِشتاینر» را دیدیم. او استاد موسیقیِ مادرِ درگذشتهی آنا بود. بعد از آن آنالوییز در حادثهی اسکی جان سپرد و دکتر فیشر من و همهی قوری ها را به آخرین میهمانی دعوت کرد. او هدایا را که چکهای دومیلیون فرانکی بود، در کراکرها گذاشت و آنگاه آنها را در تغار سبوس گذاشت تا هرکس کراکری را به طور اتفاقی بردارد، دو سر آن را بکشد و بعد از شنیدن صدای ترقه به چک خود برسد...».
درباره نویسنده :
هنری گراهام گرین (Henry Graham Greene) (زادهٔ دوم اکتبر 1904، درگذشتهٔ سوم آوریل 1991) رماننویس، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و سینمایی و نویسندهٔ پرکار داستانهای کوتاه انگلیسی بود. او در طول عمر طولانیش در غالب معرکههای سیاسی و انقلابی گوشه و کنار جهان حاضر و ناظر بود و ماجراهای داستانهایش عمدتاً در متن همین وقایع قرن بیستم میگذرد؛ آثاری که ابهامات انسان نوین در این دنیای ناآرام را نشان میدهد. در سال 1929 اولین رمان وی «مرد وسط» انتشار یافت. دو کتاب بعدیاش «نام عملیات» و «شایعه در شب» چندان خوب از آب درنیامدند. در 1931 کتاب «ترن استانبول» را نوشت که او را به عنوان یک چهره شاخص ادبی معروف کرد و موفقیت مالی خوبی داشت. در همین زمان شروع به نوشتن مقالههای سینمایی در روزنامه تایمز کرد و یکی از بهترین منتقدان سینمایی لقب گرفت.
کتابهای بعدی او بیشتر تحت تأثیر مشاهدههای او در سفرهایش نوشته شدند؛ داستانهایی که تضادهای روحی او را میتاباندند. با اینکه همهی آثارش را داستانهایی ساده و سرگرمکننده میدانست، آنها را بسیار جدی و با وسواس مینوشت.
گراهام گرین در طول عمر خود هشت نمایشنامه و پنج فیلمنامه نوشت و بسیاری از آثار او نیز به فیلم تبدیل شدند. فیلم «مرد سوم» داستانی است ماهرانه از قاچاق دارو بعد از جنگ جهانی دوم در وین تحت اشغال قوای متفقین که فیلمنامه آن را گرین با همکاری «کارول رید» نوشت. این فیلم در سال 1949 جایزه اول جشنواره کن را از آن خود کرد.
همچنین گرین در سال 1950 برای فیلمنامه «بت شکسته» نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه شد.
از این رمان، فیلم تلویزیونی «دکتر فیشر ژنو» در سال 1985 ساخته شد که جیمز میسون (در نقش آخرش) در نقش دکتر فیشر، آلن بیتس در نقش آلفرد جونز و گرتا اسکچی در نقش آنا لوئیز بازی کردند. مایکل لیندسی-هوگ کارگردان این اثر بود.
از ایرانصدا بشنوید
«ضیافت» اثری متفاوت از گراهام گرین به شمار میرود؛ تم اصلی داستان، حرص است. گرین با مطرح کردن این خصیصه منفور بشری، سعی دارد میزان حرص و آز آدمی را به تصویر بکشد و غلبه هوای نفس بر عقل را نشان دهد.
قلم توانای گرین، روحیات افراد را به خوبی به تصویر میکشد و با ایجاد تعلیق و فضاسازی مناسب، خواننده را تا پایان داستان همراه میکند؛ خوانندهای که غافل از یک پایان شگفتانگیز برای انتهای داستان است.
از شما دعوت میکنم این کتاب را بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان